نوشته اصلی توسط
aramesh e sahel
۵سال میشه که از یک پسرس خوشم میاد تازه متوجه شدم که اونم یک حس مشابه داشت اما نه به اندازه ی من.اینم بگم که ایشون دوست برادرم هستن یعنی من میشناختمش از همون ۵ سال پیش و اینکه چون من باشگاه رزمی میرفتم و با پسرا کار می کردم واسه ۲سال پس خودمم باهاش برخورد داشتم اونم میومد همون باشگاه همونجا هم با برادرم آشنا شد چون برادرم دقیقا دو ماه بعداز اینکه من رفتم باشگاه اونم اومد. ازش پرسیدم که چرا نمی گفت اگه حسی داشت گفت بخاطر اینکه دوست برادرم میشد و اینکه گاهی اوقات میومد خونمون گفت نمی خواستم برادرت فکر کنه که دارم بش خیانت می کنم اینم گفت که من از حس تو مطمئن نبودم.
فرهنگ خونوادگیمون به هم می خوره و خودشم پسر با ادب و محترمی هست طوری که خونوادمم می گفتن که خیلی با ادب و سر به راهه.اینم بگم که من به برادرم از حسم گفتم تقریبا دوسال پیش اونم واسش جالب نبود آخه اون موقع فهمیده بود که من با یکی دیگه دوست بودم واسه همین گفت که از همه خوشت میاد.( اینکه من با یکی دیگه دوست شدم فقط ۳هفته طول کشید و چون فامیل بود طرفم به خونوادم گفتم اونام خیلی سخت گرفتن.اون زمان من فقط میخواستم که با یکی دوست باشم و کاملا اشتباه بود)
الان نزدیکه دو ماهه که این پسری که من دوسش دارم رو برادرم به یک گروهی تو تلگرام دعوت کرد که من و برادرم و دختر عمم و یکی از دوستای دیگه ی برادرم بودیم و چون برادرم از حس من خبر داشت و ایشون رو آورد به اون گروه واسم خیلی جالب بود که چرا اینکار و کرد.نزدیکه ۳هفته پیش من واسه یک پروژه از برادرم کمک خواستم که اون نمی تونست و به این آقا گفت که واسم انجام بده از اون روز ایشون با من در ارتباط بود اما فقط راجبه پروژه و یکم هم از چیزای متفرقه صحبت می کردیم تا اینکه یک سری سوال پرسید که انگار می خواست حرف بکشه ازم و تهش هم من هم اون گفتیم حسامونو الانم واسه ۲هفته هست که توی یک رابطه هستیم.من الان سوالم اینه که با وجود برادرم چیکار کنیم من خیلی دوسش دارم اونم همینطور.گفته که اگه من بخوام با برادرم صحبت می کنه اما هم من هم اون میگیم که اگه باهاش صحبت کنه ما نمی تونیم با هم باشیم ( اینم بگم که گفتم از برادرم اجازه بگیره یعنی به برادرم نگه که ما تو رابطه ایم از حسش نسبت به من به برادرم بگه بعدم ازش اجازه بگیره که من میدونم برادرم همچین اجازه ای رو نمیده و امکان داره حتی بهمون شک کنه یا اینکه اگه بعدا این آقا واسه خواستگاری بیاد جلو برادرم نظرش مثبت نباشه )
۵ سال از من بزرگتره ایشون یعنی ۲۵ سالشه و اینکه مهندس عمران و الان هم سربازه.
من نمی دونم چکار کنم نمیتونم بعده این همه سال که بالاخره اومد تو زندگیم باهاش در ارتباط نباشم . میخوام یک کاری کنم که نه پیش خونوادم بی اعتماد بشم نه ایشون رو از دست بدم.اینم بگم که این آقا بهم گفت که واسه من هر سختی رو تحمل میکنه یعنی اینکه در ارتباط نباشیم رو تحمل می کنه تا زمان مناسب برای ازدواج اما من می خوام که تا اون زمان( که احتمالا بشه ۴ سال دیگه یا کمتر ) باهم در ارتباط باشیم.
اگه میشه راهنماییم کنین که چیکار کنم ؟ به مادرم هم نمیتونم بگم چون به برادرم میگه.
الانم تا جایی که بتونیم داریم احتیاط می کنیم که کسی نفهمه اما خب می ترسم که یهو بفهمن و من پیش خونوادم بی اعتماد بشم.
این مشکل یکی از دوستامه ممنون میشم راهنمایی کنید.خودش نمیتونست تو سایت عضو بشه