نوشته اصلی توسط
دریای ارام
با عرض سلام و خسته نباشید دوستی دارم سنش 23 سالشه و پنج سالی میشه پدرشو از دست داده از موقعی که پدرش فوت شد کمر دوستم شکست ومن و دوستم در شبکه های مجازی دوستانی یافتیم اونهاهم کمک میکردند تا دوستم افسردگی نگیره ولی متاسفانه دوستم روحیشو باخت هر هفته بیمارستان سر یک مریضی بستری میشد تا اینکه دکترها گفتند اسم عصبی گرفته نامزد دوستم تا چهلم باباش خیلی خوب بودند چهلم باباش گفت که میخاد بره برای ادامه تحصیل به ترکیه دوستم ترجیح داد کنار خانوادش باشه البته خانواده دوستم بهترین خانواده واسش نبودند از خواهرش شدید میترسه مامانش وهمیشه به حرف خواهرش میره دوستم همیشه میگفت فرق میزارند شدید بینمون ولی من سکوت میکنم شاید پشیمون بشند بد از مدتی دوستم تنگی نفس پیدا کرد و مشکوک به سرطان شدند و مامانو خواهرش برای اینکه اذیت نشه اگه شیمی درمانی کردند موهاشو تا ته زدند که بعد خوشبختانه مشخص شد اصلا سرطان نبوده وفقظ عفونت بوده بعد از این قضیه دوستای مجازیش گفتند که دروغ میگه که سرطان داره درصورتیکه ما کنارش بودیمو روز به روز بدتر شدن دوستمو میدیدیم ولی دوستای مجازیش باور نمیکردند تا اینکه اومدند واز نزدیک دیدندش ولی متاسفانه چند هفته بعد گفتند نه دروغ میگه و....ودوستم به یکی از اون ها شدید وابسته شد ولی متاسفانه اون دوستش در سخت تین مشکلات دوستمو تنهاگذاشت چند هفته پیش عمل قلب باز کرد و دوستش میدونست که عمل کرده ولی اصلا سراغی ازش نمیگیره و دوستم شدیدا دوستشو دوست داره ما هرچی با دوستش صحبت کردیم راضی نشد و با بهانه های مختلف رفت به نظر شما من چیکار واسه دوستم بکنم دوستم واقعا اون رو دوست داره و با مشکل قلبی که داره استرس و ناراحتی واسش سمه ولی اون نمیفهمه دوستم واقعا از لحاظ روحی داغونه و بعد از چند ماه خبر فوت نامزدشم شنید بد تر شد متاسفانه روز به روز داره بدتر میشه به نظرتون من چیکار میتونم واسش انجام بدم و چیکار کنم اون دوستش بفهمه اوضاع خوب نیست توجه کنه به دوستم