نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: مرگ عزیزان

1275
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26655
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مرگ عزیزان

    با عرض سلام و خسته نباشید دوستی دارم سنش 23 سالشه و پنج سالی میشه پدرشو از دست داده از موقعی که پدرش فوت شد کمر دوستم شکست ومن و دوستم در شبکه های مجازی دوستانی یافتیم اونهاهم کمک میکردند تا دوستم افسردگی نگیره ولی متاسفانه دوستم روحیشو باخت هر هفته بیمارستان سر یک مریضی بستری میشد تا اینکه دکترها گفتند اسم عصبی گرفته نامزد دوستم تا چهلم باباش خیلی خوب بودند چهلم باباش گفت که میخاد بره برای ادامه تحصیل به ترکیه دوستم ترجیح داد کنار خانوادش باشه البته خانواده دوستم بهترین خانواده واسش نبودند از خواهرش شدید میترسه مامانش وهمیشه به حرف خواهرش میره دوستم همیشه میگفت فرق میزارند شدید بینمون ولی من سکوت میکنم شاید پشیمون بشند بد از مدتی دوستم تنگی نفس پیدا کرد و مشکوک به سرطان شدند و مامانو خواهرش برای اینکه اذیت نشه اگه شیمی درمانی کردند موهاشو تا ته زدند که بعد خوشبختانه مشخص شد اصلا سرطان نبوده وفقظ عفونت بوده بعد از این قضیه دوستای مجازیش گفتند که دروغ میگه که سرطان داره درصورتیکه ما کنارش بودیمو روز به روز بدتر شدن دوستمو میدیدیم ولی دوستای مجازیش باور نمیکردند تا اینکه اومدند واز نزدیک دیدندش ولی متاسفانه چند هفته بعد گفتند نه دروغ میگه و....ودوستم به یکی از اون ها شدید وابسته شد ولی متاسفانه اون دوستش در سخت تین مشکلات دوستمو تنهاگذاشت چند هفته پیش عمل قلب باز کرد و دوستش میدونست که عمل کرده ولی اصلا سراغی ازش نمیگیره و دوستم شدیدا دوستشو دوست داره ما هرچی با دوستش صحبت کردیم راضی نشد و با بهانه های مختلف رفت به نظر شما من چیکار واسه دوستم بکنم دوستم واقعا اون رو دوست داره و با مشکل قلبی که داره استرس و ناراحتی واسش سمه ولی اون نمیفهمه دوستم واقعا از لحاظ روحی داغونه و بعد از چند ماه خبر فوت نامزدشم شنید بد تر شد متاسفانه روز به روز داره بدتر میشه به نظرتون من چیکار میتونم واسش انجام بدم و چیکار کنم اون دوستش بفهمه اوضاع خوب نیست توجه کنه به دوستم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26244
    نوشته ها
    547
    تشکـر
    295
    تشکر شده 719 بار در 357 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مرگ عزیز

    سلام.
    از خوندن این مساله خیلی متاثر شدم ...
    ببینید، یکی از اشتباه های بزرگ وابستگی به دوستان و وارد شدن به دنیای مجازی توی همچین شرایطی بوده. متاسفانه در حال حاضر وضعیت دنیای مجازی همین هست ...
    بهتره تا میتونین به واقعیت های زندگی و مسائل امید بخش و روشنایی بخش نزدیکشون کنید که از دنیای مجازی، و اتفاقات ناگوار بیشتر فاصله بگیرن.
    مسلما نکات مثبت زیادی هست که میشه بهشون اتکا کرد. دوستان واقعی، همکلاس های قدیم، اتفاقات خوب روزمره هرچند خیلی کوچک و گاهی حتی پرورش یه گیاه توی گلدون کوچیک ...!
    خواهر و مادرشون اگه به مشاور مراجعه کنند مسلما در خیلی رفتارها توجیه میشن و تجدید نظر میکنن. همچنین دوستتون، با مراجعه به مشاور و یا روانشناس میتونن تاثیر مثبت زیادی بگیرن.
    گاهی دید خود ما تعیین کننده ی امید بخش یا نا امید بودن اوضاع و شرایط هست، مسائل کوچیک خوب در کنار هم کوهی از اتفاقات خوب رو میسازن که میتونه در مقابل هرچیزی ایستادگی کنه.
    تا میتونید از دنیای مجازی فاصلشون بدین و با دنیای واقعی صمیمی تر و آشنا ترشون کنید، و مراجعه حضوری حتما نتیجه بخش هست.

    این نکته هم فراموش نشه، خوش به حال ایشون که دوستی چون شما دارن، خودتون هم میتونید برای برنامه ریزی بیشتر با یک مشاور به صورت تلفنی یا حضوری صحبت کنید تا مساله بهبودشون رو شروع کنید و با کمک های مشاور و روانشناس روند رو تسریع کنید
    امضای ایشان
    من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!


    1

  3. کاربران زیر از desboy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریای ارام نمایش پست ها
    با عرض سلام و خسته نباشید دوستی دارم سنش 23 سالشه و پنج سالی میشه پدرشو از دست داده از موقعی که پدرش فوت شد کمر دوستم شکست ومن و دوستم در شبکه های مجازی دوستانی یافتیم اونهاهم کمک میکردند تا دوستم افسردگی نگیره ولی متاسفانه دوستم روحیشو باخت هر هفته بیمارستان سر یک مریضی بستری میشد تا اینکه دکترها گفتند اسم عصبی گرفته نامزد دوستم تا چهلم باباش خیلی خوب بودند چهلم باباش گفت که میخاد بره برای ادامه تحصیل به ترکیه دوستم ترجیح داد کنار خانوادش باشه البته خانواده دوستم بهترین خانواده واسش نبودند از خواهرش شدید میترسه مامانش وهمیشه به حرف خواهرش میره دوستم همیشه میگفت فرق میزارند شدید بینمون ولی من سکوت میکنم شاید پشیمون بشند بد از مدتی دوستم تنگی نفس پیدا کرد و مشکوک به سرطان شدند و مامانو خواهرش برای اینکه اذیت نشه اگه شیمی درمانی کردند موهاشو تا ته زدند که بعد خوشبختانه مشخص شد اصلا سرطان نبوده وفقظ عفونت بوده بعد از این قضیه دوستای مجازیش گفتند که دروغ میگه که سرطان داره درصورتیکه ما کنارش بودیمو روز به روز بدتر شدن دوستمو میدیدیم ولی دوستای مجازیش باور نمیکردند تا اینکه اومدند واز نزدیک دیدندش ولی متاسفانه چند هفته بعد گفتند نه دروغ میگه و....ودوستم به یکی از اون ها شدید وابسته شد ولی متاسفانه اون دوستش در سخت تین مشکلات دوستمو تنهاگذاشت چند هفته پیش عمل قلب باز کرد و دوستش میدونست که عمل کرده ولی اصلا سراغی ازش نمیگیره و دوستم شدیدا دوستشو دوست داره ما هرچی با دوستش صحبت کردیم راضی نشد و با بهانه های مختلف رفت به نظر شما من چیکار واسه دوستم بکنم دوستم واقعا اون رو دوست داره و با مشکل قلبی که داره استرس و ناراحتی واسش سمه ولی اون نمیفهمه دوستم واقعا از لحاظ روحی داغونه و بعد از چند ماه خبر فوت نامزدشم شنید بد تر شد متاسفانه روز به روز داره بدتر میشه به نظرتون من چیکار میتونم واسش انجام بدم و چیکار کنم اون دوستش بفهمه اوضاع خوب نیست توجه کنه به دوستم

    در حوزه روانشناسی ، فشارهای روانی و مشكلات به دسته های مختلف تقسیم می شوند كه در بعضی مواقع آدمی با استفاده از توان و استعداد خود یا دیگری ، می تواند آنها را حل كرده یا تغییر دهد و بعضی مسائل نیز هست كه صرفاً باید آنها را تحمل كرد
    اما مرگ از مقوله دوم است. یعنی ما نمی توانیم آن را حذف كنیم. بهتر است بگوئیم كه سهم هر كس از مرگ عادلانه بوده و سهم هیچ كس ضایع نمی شود. خیلی چیزها، و اتفاقات، ممكن است كه نصیب ما نشود، ولی آسوده خاطر باید بود كه حتی اگر سرمان شلوغ باشد و نتوانیم به مرگ فكر كنیم یا برای آن برنامه ریزی كنیم، بازهم سهم و نوبتمان در دفتر حی قیوم محفوظ است. پس می توان گفت كه مرگ حتمی است و چون به « وجود» ما مربوط می شود، اساسی و بیشتر اوقات تنش زاست.

    از نظر روانشناختی وقتی مرگ عزیزانمان اتفاق می افتد، 4 مرحله متوالی به ترتیب اتفاق می افتد كه باید از این مراحل عبور كرد.
    1 – مرحله انكار
    2 – مرحه خشم
    3 – مرحله غم
    4 – مرحه پذیرش


    1- در مرحله انكار، قبول مرگ عزیزمان بسیار غیر ممكن خود را نشان می دهد.

    این مسئله مخصوصاً در حوادثی كه منجر به مرگ مغزی می شود بیشتر مشهود است.

    بی دلیل نیست بیشتر بازماندگان فردی كه مرگ مغزی شده است، با اهداء ‌اعضاء ‌موافقت نمی كنند. چون انكار واقعیت مرگ یكی از مراحل است. برنامه ای كه در بالا به آن اشاره كردیم كمك موثری به ما می كند كه این مراحل را به خصوص مرحله انكار را به سرعت سپری كنیم.


    2 – در مرحله خشم،‌ در اینجا اگرچه مرگ عزیزمان را باور كردیم ولی نسبت به علل آن خشم می گیریم.

    جالب این است كه این خشم را ممكن است به دیگران نیز انتقال دهیم. این مسئله را بیشتر در چنین حوادثی شاهد هستیم: تصادفات رانندگی؛ سكته هایی كه به خاطر یك بگو مگو پیش آمده؛ یا در اتاق عمل جراحی كه ممكن است با پزشك سر دعوا برداریم. لذا به هنگامی كه در این مرحله هستیم، ممكن است حرف های ناشایست به مسببین بزنیم یا دست به انتقام یا رفتارهای تهدید كننده بزنیم. اگر فردی به علت تصادف باعث مرگ كسی شده است، بهتر آن است كه در این مرحله، اقدامی به گرفتن رضایت از بازماندگان متوفی نكند كه نتیجه عكس خواهد گرفت. اگر هم مسببی برای مرگ عزیزان نیابیم ممكن است خدایی ناكرده، شروع به شكایت از خدا بكنیم، مثلا «خدایا چرا باید اینطور می شد یا ...». برنامه ریزی مرگ كه در این یادداشت اشاره شد، موجب عبور سریع از مرحله خشم می شود.


    3 – مرحله غم،‌ نسبت به سایر مراحل قبل طولانی تر است. ولی حداكثر نباید از شش ماه بیشتر شود.

    در غیر این صورت، مسئله افسردگی و درمان آن باید در نظر گرفته شود. برنامه ریزی برای مرگ، كمك فراوانی در جهت كوتاه شدن این مرحله می كند.
    تمركز زدایی نیز تكنیكی هست كه می تواند در این زمینه به فرد غمگین كمك كند و آن اینست كه به جای تمركز بر روی خاطراتی كه با متوفی داشته ایم. دنیای دید خود را وسیع كنیم و وقت بیشتری با زندگان بگذاریم ، یعنی كسانی كه هنوز نوبت از دست رفتنشان نرسیده است. بیشتر اوقات فقط یك داغ عزیز دیده ایم و این فرصت خوبی است كه بیشتر به دیگر عزیزانمان نزدیك شویم و قدر آنها را بدانیم.


    4– مرحله پذیرش كه از دید عموم، به اشتباه فراموشی مردگان نام گذاشته می شود.

    مرحله آخر در رابطه با مرگ عزیزان است. همه باید به این مرحله برسند ولی برنامه ریزی در مورد مرگ اولاً‌ باعث تسهیل این روند می شود ؛ ثانیاً موجب سرعت آن می شود؛ ثالثاً عوارض منفی ناشی از داغ عزیزان را از بین می برد،‌به علاوه اینكه به ما در خودشناسی بینش می دهد.
    استفاده دیگری كه از این مراحل می شود ، نحوه تسلی دادن به بازماندگان و داغ دیدگان است. اگر ما با این مراحل آشنا باشیم ، به نحو موثر و مفیدی با بازماندگان همدردی می كنیم.
    الف) به فرد داغ دیده مخصوصاً در مراحل نخست ، نصیحت نكنیم مثلا اینكه «این شتری هست كه در خانه همه می خوابه » یا اینكه « تو باید صبور باشی ، تو باید تكیه گاه باشی ». همچنین به او نگوئیم « تو غمگین نباش ، او الان در بهشت جایش خوب است » .
    ب )‌ بیشترین كمك ما به داغ دیدگان ابراز همدردی با جملاتی مانند: « فوت عزیزتان برای ما نیز بسیار متاثر كننده بود» یا « واقعا داغ بزرگی برای شما بوده »یا « الان لحظات سختی باید برای شما باشد».
    ج )‌ شاید بتوان گفت سكوت و در آغوش گرفتن داغ دیده، كمك بسیار موثری به او در طی كردن مراحل چهارگانه پذیرش مرگ است.
    د )‌كمك به داغ دیده در جهت كارهای اجرایی متعدد ‌از قبیل ،‌كارهای پزشكی قانونی، هماهنگی جهت صدور مجوز و كفن و دفن، هماهنگی مراسمات و .... ، بسیار در تسكین داغ دیده موثر است.
    هـ )‌ در مرحله سوم یعنی غم ، كه معمولاً مراسمات تمام شده و شركت كننده گان نیز دور فرد را خلوت كرده اند و بیشتر بعد از هفتم یا چهلم نمود پیدا می كند، بهتر است كه به این افراد سر بزنیم ، یا آنها را به منزل دعوت كنیم . همچنین با صحبت های شناختی ،‌فلسفی یا توصیه های دینی و نصیحت هایی را كه در بند (‌الف ) ‌آورده شده، می توانیم مرحله خروج از غم و پذیرش را سهل كنیم. به شرطی كه بستر مناسبی از نظر محیطی فراهم كرده باشیم. باید به این موضوع اشاره كنیم كه برنامه ریزی برای مرگ كه در اوائل این یادداشت توضیح داده شد. اولا عبور از چهار مرحله كنار آمدن با مرگ عزیزان را تسهیل می كند . ثانیاً پرداختن به این برنامه ، ناخودآگاه ما را به سوی فلسفه زندگی و مرگ می كشاند و می تواند باعث تغییر در رویه زندگی ما شود. با این برنامه ما متوجه این نكته مهم می شویم كه آرزوها و برنامه های خیالی و زیادی برای اهداف نه چندان روشن آینده خود داریم ، لیكن مرگ را كه كاملا طبیعی و در كنار ماست و مهمترین مرحله زندگی را تشكیل می دهد ، غیر منصفانه نادیده می گیریم.
    مرگ را هم اكنون برای خود و عزیزانمان با برنامه قبلی بپذیریم ، قبل از آنكه بدون آمادگی، ما را فراگیرد.



    آنچه که باید فرد داغدار انجام دهد


    - فرد احساسات خود را به دیگران بگوید تا بتواند غم و اندوه را پشت سر گذارد.
    - به سلامت خود توجه کند. با بی اشتهایی مبارزه کند.
    - صبور باشد. ماهها یا یک سال طول می کشد که فرد تغییر زندگی و مرگ را بپذیرد.
    - اگر فرد مرگ را به عنوان واقعیت زندگی بپذیرد، غم و اندوهش کمتر می شود. فرد باید بپذیرد که می تواند با مرگ و شرایط جدید سازگار شود. با پشت سر گذاشتن مرحله رشد روان شناختی، فرد می تواند در مقابل رویدادهای سخت زندگی مقاوم شود.

    آنچه که فرد داغدار نباید انجام دهد

    - منزوی و گوشه گیر نشود و خود را از دیگران پنهان نکند.
    - با سیگار داروهای آرام بخش بدون تجویز خود را آرام نکند.
    - احساسات خود را انکار نکند.
    - در مورد مسائل مهم زندگی نظیر ازدواج سریع تصمیم نگیرد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریای ارام نمایش پست ها
    با عرض سلام و خسته نباشید دوستی دارم سنش 23 سالشه و پنج سالی میشه پدرشو از دست داده از موقعی که پدرش فوت شد کمر دوستم شکست ومن و دوستم در شبکه های مجازی دوستانی یافتیم اونهاهم کمک میکردند تا دوستم افسردگی نگیره ولی متاسفانه دوستم روحیشو باخت هر هفته بیمارستان سر یک مریضی بستری میشد تا اینکه دکترها گفتند اسم عصبی گرفته نامزد دوستم تا چهلم باباش خیلی خوب بودند چهلم باباش گفت که میخاد بره برای ادامه تحصیل به ترکیه دوستم ترجیح داد کنار خانوادش باشه البته خانواده دوستم بهترین خانواده واسش نبودند از خواهرش شدید میترسه مامانش وهمیشه به حرف خواهرش میره دوستم همیشه میگفت فرق میزارند شدید بینمون ولی من سکوت میکنم شاید پشیمون بشند بد از مدتی دوستم تنگی نفس پیدا کرد و مشکوک به سرطان شدند و مامانو خواهرش برای اینکه اذیت نشه اگه شیمی درمانی کردند موهاشو تا ته زدند که بعد خوشبختانه مشخص شد اصلا سرطان نبوده وفقظ عفونت بوده بعد از این قضیه دوستای مجازیش گفتند که دروغ میگه که سرطان داره درصورتیکه ما کنارش بودیمو روز به روز بدتر شدن دوستمو میدیدیم ولی دوستای مجازیش باور نمیکردند تا اینکه اومدند واز نزدیک دیدندش ولی متاسفانه چند هفته بعد گفتند نه دروغ میگه و....ودوستم به یکی از اون ها شدید وابسته شد ولی متاسفانه اون دوستش در سخت تین مشکلات دوستمو تنهاگذاشت چند هفته پیش عمل قلب باز کرد و دوستش میدونست که عمل کرده ولی اصلا سراغی ازش نمیگیره و دوستم شدیدا دوستشو دوست داره ما هرچی با دوستش صحبت کردیم راضی نشد و با بهانه های مختلف رفت به نظر شما من چیکار واسه دوستم بکنم دوستم واقعا اون رو دوست داره و با مشکل قلبی که داره استرس و ناراحتی واسش سمه ولی اون نمیفهمه دوستم واقعا از لحاظ روحی داغونه و بعد از چند ماه خبر فوت نامزدشم شنید بد تر شد متاسفانه روز به روز داره بدتر میشه به نظرتون من چیکار میتونم واسش انجام بدم و چیکار کنم اون دوستش بفهمه اوضاع خوب نیست توجه کنه به دوستم
    سلام

    متاسفم از آنچه که خواندم عزیز, ولی گلم شما با توجه به ردیف بندی جمله ها و حرفات مشخصه حالت دست کمی از دوستت نداره!!!!!!!!!!؟؟؟
    عزیز ما قراره درمان یا در جهت درمان برای یکدیگر باشیم نه همدرد!!؟؟ والا خوب همه بیمار میشیم که اونوقت کی درمان کنه؟
    قرار نبوده کسی در مراحل سوگ واری و غم از دست دادن که معمولا روال طبیعی خودش رو به طور غریزی طی میکنه دخالت کنه که کردین و اوضاع رو خرابتر کردین!
    الان هم که ایشون درگیر مسائل بیماریهای روانتنی شده(و ظاهرا شدید هم هست). دوستیهای اینترنتی هم که تکلیفش معلومه!!؟؟ کوتاه سخن:

    فقط و فقط بزرگترین کمک شما دعوت ایشون به رفتن پهلوی یکی از همکاران حاذق(خانم) در شهر خود است.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  7. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26507
    نوشته ها
    77
    تشکـر
    0
    تشکر شده 21 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مرگ عزیزان

    با سلام خدمت شما عزیز که به فکر دوستتان هستید
    بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که به بهانه اینکه مشکلی دارید با هم نزد روانشناس بروید . زیرا مسائل دوست شما بسیار پیچیده است و تاریخچه ای طولانی دارد که هم بعد شخصیتی و هم عاطفی را تحت تاثیر قرار داده است ابتدا جهت درمان باید تخلیه هیجانی به شکل صحیحی توسط روانشناس انجام شود سپس تغییر نگرش افزایش اعتماد بنفس و .... با توجه به انچه نوشته اید توسط روانشناس انجام شود در این جهت کانون مشاوران ایران یاری بگیرید88422495

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26655
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مرگ عزیزان

    دوستم پیش روانپزشک میره بهش کلی دارو داده همش خوابه حدود یکساله همش توی خونس مامانش اجازه نمیدند بره بیرون دستاشو ببینه حاضرم نیستند برند پیش مشاوره دوستم داره از لحاظ افسردگی بد و بدتر میشه دوستم مثل خواهر درهمه لحظات زندگیم پیشم بوده و من اگه باید کمکی کنم لطف کنید شما بهم بگید تا کمکش کنم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نگرانی از دست دادن عزیزان
    توسط Jaban در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 02-13-2015, 11:49 AM
  2. *** روش کنار آمدن با غم از دست دادن عزیزان ***
    توسط mahsa42 در انجمن دنیای روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-25-2014, 03:14 PM
  3. راهکارهای مقابله با غم و اندوه از دست دادن عزیزان
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-27-2013, 02:38 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-25-2013, 11:27 PM
  5. چگونه کودکان رادر مرگ عزیزان همراهی کنیم؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-22-2013, 05:04 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد