سلام.
نمیدونم چی بگم فقط کل ماجرا رو تعریف میکنم شما خودتون بگید من چه کار کنم
حدود یه سال پیش من با پسری اشنا شدم که از همه لحاظ باهم تطابق داشتیم و بسیار ادم خوبی بود و میخواستیم ادواج کنیم
بعد یه مدتی که از اشناییمون گذشت متوجه شدیم که به سرطان مبتلا شده اما دکتر گفتن که خوب میشه..
خیلی دوسش داشتم و به خاطر همین بهش قول دادم تا اخر کنارش بمونم
9 ماه سختی کشیدیم 9 ماه زجر کشید اما به امید اینکه این روزا تموم میشه و روزای بهتی واسه هردومون میاد اون شریط رو تحمل کردیم
اما..
اما 20 مهرماه توی بیمارستان فوت کرد با اینکه دکتر گفته بود که رونددرمان خوبه
از همون روز تا الان من دارم ذره ذره اب میشم
دارم دیوونه میشم از دوریش اصلا باور نمیکنم که دیگه نیست همش فکر میکنم یه سفذر رفته و برمیگرده..
تو رو خدا به من کمک کنید من نمیدونم با این غم چهجوری کنار بیام.فرار بود بعد اینکه درمانش تومو شد باهم ازدواج کنیم اما حالا این بلا اومد سر منو دارم دق میکنم..
ادم فوق العده خوبی بود و یه تو همه مشکلات کمکم میکرد و هم صحبت همیشگیم بود
ابن تنهایی بدون اون داره عذابم میده..