نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: سرقت مسلحانه در ستارخان

1595
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    سرقت مسلحانه در ستارخان

    [replacer_a] طلافروشی در ستارخان

    پلیس با گچ سفید روی سنگ های خاکستری رنگ کف طلافروشی ساسان در خیابان دریانوی ستارخان تصویر جسد حاج آقا محبی را کشیده؛ یکی از کسبه قدیمی خیابان ستارخان که چند ساعت قبل از ورود سارقان با دست های خود کرکره مغازه اش را بالا کشید تا یکی دیگر از آخرین روزهای اسفندماه را در کنار پسرش به پایان برساند. اما ورود سارقان و مقاومت حاج آقا محبی برای نگه داشتن سرمایه ای که سال ها برای به دست آوردنش تلاش کرده بود داستان زندگی اش را جور دیگری رقم زد.

    به گزارش اعتماد، پلیس دورتا دور مغازه و پیاده رو را با دو ردیف نوار سفیدرنگ محصور کرده تا جمعیت کنجکاو را مهار کند. شیشه کنار قفل مغازه شکسته شده و سینی های طلا یکی درمیان داخل وی ترین مغازه است. «حاجی مرد تموم شد... آقا رحیم (همسایه) بردش بیمارستان....» این ها را همسایه سیگارفروش طلافروشی برای یکی دیگر از همسایه ها تعریف می کند. تعداد سربازهای داخل و خارج مغازه شاید بیشتر از ١٠ نفر هستند. مردم جلوی نوارهای سفیدرنگی که پلیس برای حصارکشی منطقه کشیده تجمع کرده اند. پلیس هایی که تعدادی از آن ها لباس شخصی پوشیده اند مدام این جمله را تکرار می کنند: بفرمایید آقا. عقب تر بایستید... شما آقا.... اما مردم عین خیالشان نیست. هر چند دقیقه یک بار چهره آدم هایی که برای پرس وجوی حادثه، جلوی طلافروشی ساسان تجمع می کنند عوض می شود. پسرجوانی که در حلیم فروشی نبش خیابان کار می کند، می گوید: ما تو مغازه دید نداشتیم، ببینیم چی شده. همه از ترس ساکت شده بودند. وقتی صدای تیراندازی آمد فکر کردم بچه ها نارنجک هایشان را برای سرقت مسلحانه امتحان می کنند. اما وقتی از مغازه بیرون آمدم فهمیدم که حاجی را کشته اند.

    مقاومت ناکام طلافروش

    تعدادی از کسبه محل داخل بوتیک لباس فروشی ایستاده اند. همه مات و مبهوت فقط بیرون را تماشا می کنند و کسی حرف نمی زند. صاحب بوتیک می گوید: «سارقان دو نفر بودند که صورتشان را با نقاب پوشانده بودند. ساعت پنج عصر از راه رسیدند.» حاج آقا محبی دو تا پسر به اسم مهرداد و مهران دارد؛ مهرداد در طلافروشی کنار حاجی بوده که این اتفاق افتاده. صاحب بوتیک ماجرای چهارشنبه سوری را این طور تعریف می کند: «امروز عصر مهرداد پسر بزرگ حاجی داخل مغازه بود و حاجی بیرون توی پیاده رو و روبه روی مغازه نشسته بود و مثل همیشه مشغول صحبت کردن با همسایه کلیدسازش بود که دو سارق حمله کردند. یکی از سارق ها اسلحه داشت. هر دو صورت هایشان را پوشانده بودند و چیزی از قیافه هایشان معلوم نبود. در مغازه قفل بود. آن ها جلوی مغازه ایستادند و به مهرداد پسر بزرگ حاجی که داخل مغازه بود گفتند که در را برایشان باز کند. مهرداد در را باز نکرد و سارقان با انتهای کلت شیشه را شکستند و وارد مغازه شدند. همه این اتفاق ها چند ثانیه بیشتر طول نکشید. یکی از سارقان هم جلوی در مغازه ایستاده بود تا کسی وارد مغازه نشود. مهرداد همین که سارق ها را می بیند دچار شوک می شود و بی حرکت می ماند. حاجی محبی متوجه سارقان می شود و دوان دوان وارد مغازه و با سارق ها درگیر می شود. انگار نمی خواهد اجازه دهد که سارق ها طلا ها را از روی وی ترین مغازه بردارند. یکی از سارق ها همین که مقاومت حاجی را می بیند برای ترساندنش یک تیر هوایی به سقف می زند اما حاجی دست از مقاومت برنمی دارد. سارق یک تیر هوایی دیگر شلیک می کند و حاجی باز هم دست از تلاش و مقاومت برنمی دارد. مردم از بیرون مغازه ماجرا را تماشا می کردند و کسی نمی توانست جلو برود. همه صدای تیر ها را شنیده بودند و می ترسیدند. سارق داخل مغازه همین که مقاومت حاجی را دید تیر سوم را به سمت راست بدنش (به قلبش) شلیک کرد. حاجی روی زمین افتاد و جان می داد اما باز هم خودش را روی زمین می کشید و به سمت سارقی که ساک طلا ها دستش بود حرکت می کرد. مردمی که به تماشا ایستاده بودند حتی جرات نداشتد موبایل هایشان را بیرون بیاورند و فیلمبرداری کنند. چند ثانیه بعد سارق داخل مغازه با ساکی تیره رنگ پر از طلا ها و سکه از مغازه بیرون آمد و با همدستش به سمت کوچه ای که چند قدم بالا تر از مغازه بود و به سمت آزادی راه داشت فرار کردند. آنجا یک نفر با موتوسیکلت هوندا در انتظارشان بود و هر دو را سوار کرد و فرار کردند. یکی از همسایه ها به پلیس زنگ زد و پلیس آمد و تحقیقاتش را شروع کرد.»

    سومین سرقت منجر به قتل

    مرد می انسال صاحب عروسک فروشی روبه رو هم شاگردش را داخل مغازه گذاشته و خودش آمده تا داستان را از نزدیک دنبال کند، او می گوید: یکی از همسایه های نزدیک مغازه که تازه ماشینش را تحویل گرفته بود حاجی را سوار کرد و برد بیمارستان. اما حاجی هنوز به بیمارستان نرسیده، فوت کرده بود.»
    سه ساعت از وقوع حادثه می گذرد اما هنوز همه همسایه ها بهت زده و در سکوت ماجرا را دنبال می کنند. شاید هم رفت وآمد مردم، پلیس ها، مامورهای آگاهی و بازپرس قتل برایشان آنقدر جذابیت دارد که در سکوت به تماشا بنشینند و درباره حادثه با هم صحبت نکنند. جواب مردم و عابران گذری را هم نمی دهند و در مقابل سوال های مردم که هر چند دقیقه یک بار تکرار می شود سری تکان می دهند و اظهار بی اطلاعی می کنند. کلیدساز همسایه طلافروشی می گوید این سومین باری است که مغازه حاجی را دزد زده. دو سال پیش یکی با قمه آمده بود و حاجی را تهدید کرده بود. اما مردم ریختند و دزد را گرفتند و حاجی هم خودش دزد را گرفت. یک بار دیگر هم یک عده جوان یک بمب دست ساز توی مغازه حاجی انداختند و گفتند که اگر بیرون نرود مغازه منفجر می شود. حاجی رفت بیرون و بمب ترکید. اما جوان ها هم دستگیر شدند.» در همین بین مهرداد پسر بزرگ حاجی از راه می رسد. هنوز شوک زده است؛ جواب هیچ کسی را نمی دهد. دیدن چهره همسایه ها هم برایش تلخ است. پلیس در مغازه را باز می کند و مهرداد وارد می شود. خرده شیشه هایی که سارقان برای وارد شدن به مغازه شکسته اند جلوی در مغازه ریخته.

    قتل پدر مقابل چشمان بهت زده پسر

    همسایه ها می گویند که سارقان سه کیلو طلا را سرقت کرده اند اما محمد کشتی آرای، رییس اتحادیه طلا و جواهر درباره این حادثه به میزان گفته: «چهار مسلح به اسلحه کلاشینکف پس از به رگبار بستن مغازه طلافروشی در محله ستارخان و قتل مرد طلافروشی با سرقت 5/ 4 کیلوگرم طلا از محل متواری شدند.»

    جلوی مغازه طلافروشی جمعی از همسایه ها تشکیل شده و همه درباره سرقت صحبت می کنند، در بین آن ها یکی که از همه مسن تر است و رفیق قدیمی حاجی محبی (صاحب طلافروشی) هنوز نمی خواهد باور کند که دوست قدیمی اش کشته شده است. بیشتر از ٣٠ سال است که هر روز صبح به حاجی سلام کرده و تصور اینکه روزی از راه برسد و این طور ناگهانی رفیقش را از او بگیرند برایش سخت است

  2. 2 کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    خدا لعنت كنه دزدهاي كثافت رو همين چند روز پيش بودا منم صداي تيرش رو شنيدم گفتم شايد ترقه مرقه تركوندن تو دلم گفتم هنوز تا چهارشنبه سوري خيلي مونده چرا از الان شروع كردن امان از اين بچه ها
    خيلي بايد ادم كثيف و پليد باشه كه بخاطر پول جون كسي رو بگيرن اونم جلو چشماي پسرش چقدر اون پول كثيفه
    ماها داريم به كجا ميريم ؟

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    پول در می ارند زندگی کنند!!یک عده اشتباهی فکر می کنند زندگی می کنند برا پول و زندگی نابود می کنند برا پول ،خود فروشی می کنند برا پول وهوس و رنج و زحمت برا پول....

  5. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    ستارخان کدوم شهر ؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    خدا لعنت كنه دزدهاي كثافت رو همين چند روز پيش بودا منم صداي تيرش رو شنيدم گفتم شايد ترقه مرقه تركوندن تو دلم گفتم هنوز تا چهارشنبه سوري خيلي مونده چرا از الان شروع كردن امان از اين بچه ها
    خيلي بايد ادم كثيف و پليد باشه كه بخاطر پول جون كسي رو بگيرن اونم جلو چشماي پسرش چقدر اون پول كثيفه
    ماها داريم به كجا ميريم ؟
    چقد و پیش هم تو ملاصدرا شیراز دقیقا همین اتفاق افتاد طلا فروشی یا پسر و پدر باهم مردن یا فقط پدر مرد

    اونم خیلی وحشتناک بود;(
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    چقد و پیش هم تو ملاصدرا شیراز دقیقا همین اتفاق افتاد طلا فروشی یا پسر و پدر باهم مردن یا فقط پدر مرد

    اونم خیلی وحشتناک بود;(
    تو اين ماه خيلي خبر مثل اين شنيدم خودسوزي دستفروش دزدي داخل بانك و و و
    واقعا جنايت خيلي زياد شده
    آخه مسلح هم بودن خيلي راحت اومدن جاي شلوغي هم هست طلافروشيه خيلي راحت چطوري فرار كردن خيلي ناراحتم ميگن پسره از ترس و شوك تو كماست

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    ستارخان کدوم شهر ؟؟
    تهران خيابان ستارخان

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سرقت مسلحانه در ستارخان

    اره اینجام اتفاق افتاد
    طلافروشرو حلق اویز کردن
    ولی جفتشون دستگیر شدن
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روستای کماله، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن ایرانگردی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 06-30-2015, 11:48 AM
  2. غار کرفتو، دیواندره، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن گردشگری
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 12:33 PM
  3. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  4. ''''' تغییر رشته از دبیرستان به هنرستان '''''' ( 0_0 )
    توسط RezaCxx در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-30-2014, 12:32 AM
  5. مراکز مشاوره شهرستان های استان خوزستـان
    توسط *P s y C h e* در انجمن معرفی مراکز روانشناسی و مشاوره در استانها
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-20-2013, 12:39 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد