نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: دلنوشته های پایان سال

8306
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    دلنوشته های پایان سال




    گم شده ام از همین امروز صبح. دقیقاً از همان لحظه ای که مادر برای خانه تکانی عید، گلدان روی میزم را جابجا کرد
    و شال گردن رنگی محبوبم را همراه تمام لباس های زمستانی به صندوقچه ی چوبی سپرد.

    حالا تا زمستان بعد اگر دوباره بیایی، اگر دوباره برف بیاید چه می شود؟ لابد مثل قهرمان قصه های خیالی من از راه می رسیو تمام این دلخوشی های کوچک را از صندوقچه ی چوبی مادر بیرون می آوری یا برای دلگرمی من باز هم به حافظ می سپاریتا تمام فال هایم را ختم به خیر کند.
    و یا... بگذریم.... شیشه های پنجره امشب شفاف تر از شب های گذشته سکوت کرده اند.

    فنجان چای روی میز. انگار حواست نبود. من که چای نمی خورم. هنوز نیامده باز شروع کردی؟ ببین. دوباره برگشتم به روزهای سابقو من همان دختر خیالاتی ای شدم که حتی از همین جمله های ساده توقع معجزه دارد. همانی که گوشش پر شده از صداهای خیابان های بدون تو.

    پس لطفاً تا زمستان بعد اگر حواست بود این حرف ها رو مرور کن. شاید چیزی که دوست داشتم بگویم و نشد را فهمیدی.
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  2. 8 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال





    سالی نو و حالی نو

    زمستان کوله بار نه چندان برفی اش را بسته و در این روزهای واپسین مشغول وداع و خداحافظی است .گویی می خواهد به همه ی ما که در میان روزمرگی ها و مشغله ها سردرگمیم، یادآوری کند که من زمستان بودمو در میان شما ـ نه چندان پرقدرت- مدّتی را زیستم و اکنون با شما وداع می کنم تا دوباره به یادتان بیاورم زمان وداع با سردی ها ، بی مهری ها ، کینه ها و دلخوری ها فرا رسیده است ؛

    تا به یادتان آورم در میان تمام شلوغی ها برای خودتان ، دلپاکتان و روح خسته تان هم وقت بگذارید و گهگاهی لباس دلتان را عوض کنید و با مهر به دیوارهایش رنگ عشق بپاشید.

    راستی چه میشود اگر گاهی خودمان را به صرف یک فنجان چای گرم دعوت کنیم تا در یک میهمانی خودمانی و دو نفره( هم نشینی روح و جسم) تمام خوبی ها را به نفسمان یاد آور شویم تا رنگ نبازند نیکی ها و جایشان را به دلخوری ها و سردی ها ندهند.

    کاش امسال خانه دلمان را محکم تر از خانه های زمینی مان بتکانیم تا دیگر هیچ اندوهی، هیچ کینه ای، هیچ بدی و غباری رویش نمانَد.باشد که سال نو را با “حالی نو” تحویل کنیم .کاش یادمان نرود، دل هایمان هم کثیف میشود گهگاهی…
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  4. 6 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    هیچ کس آنقدری فقیر نیست که نتواند نگاهی مهربان را به دیگران هدیه دهد. و هیچ انسانی آنقدر

    ثروتمند نیست که به شوق مهربانی دیگران دلش نلرزد. پس بیا مهربان باشیم. مثل دست های آب.

    مثل سکوت آسمان.

    اصلاً بیا اسم این روز ها را بگذاریم روزهای بی بهانه بخشیدن. بیا قبل از اینکه دنبال خودمان در آینه

    بگردیم، به لبخند دیگران فکر کنیم. به این که شوق تولد یک گل در باغچه ی حیاط کوچک عشق چقدر

    می تواند به زندگی معنا بخشد.

    به قول سهراب:

    زندگی شاید آن لبخندی است

    که دریغش کردیم

    زندگی زمزمه پاک حیات است

    میان دو سکوت

    زندگی خاطره ی آمدن و رفتن ماست.
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  6. 5 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ !

    ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﻩﺍﻡ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ …

    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﻩﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﺷﻢ !

    ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺧﻮﺏ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﺩﻡﻫﺎﯼ ﮐﻮﺗﻪﻧﻈﺮ … ﺍﺩﻡﻫﺎﯼ ﺣﺴﻮﺩ … ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺟﻨﮕﯿﺪ !

    ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺟﻨﮕﯿﺪ !

    ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ آﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺟﻨﮕﯿﺪ !

    ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺻﻼﺡ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﮐﯿﻨﻪﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺟﻨﮕﯿﺪ !

    ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺟﻨﮕﯿﺪ !

    ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﺑﯽﺍﺭﺯﺵ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ !

    ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻧﺠﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !

    ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻫﺎﯼ ﺑﭽﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ !

    ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !

    ﺍﺯ آﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﻇﻠﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !

    ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ..

    ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺟﻨﮕﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺎﺩﯾﺪﺷﺎﻥ ﮔﺮﻓت.. ﻭ ﮔﺬﺷﺖ

    ﻣﯽﺑﺨﺸﻤﺸﺎﻥ …

    ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺑﺨﺸﺸﻨﺪ …

    ﻧﻪ….
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  8. 4 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    قوی ترین آدم دنیا هم که باشی گاهی از پس بعضی چیز ها بر نمی آیی. چیز هایی که شاید هیچ کس نبیند و بزرگی

    اش را حس نکند.

    قوی ترین آدم دنیا هم که باشی گاهی بعضی چیز ها برایت آنقدر وزن می گیرند،

    آنقدر در دلت سنگینی می کنند که فکرش را هم نمی کنی روزی بتوانی فراموششان کنی.

    به خیالت هم نمی رسد روزی بیاید که آن همه سنگینی رسوب کرده در قلبت شسته شود، پاک شود. و دیگر لبخندت

    را زمین گیر غمی کهنه نکند.

    قوی ترین آدم دنیا هم که باشی گاهی می بینی فعلی به سادگی «بخشیدن» چقدر سخت است. سخت تر از تمام

    کارهای سخت دنیا.حتی سخت تر از فراموش کردن، کنار آمدن.

    سخت تر از تحمل دلتنگی و درد دل کردن. می بینی بخشیدن چقدر نیرو می خواهد که با خودت کنار بیایی و تمام آن

    کار های سخت را با هم انجام دهی. تا شاید بتوانی قدم در راه بخشش بگذاری.

    گذشتن از دیوار خاری که یک روز جایی درست سر راه نگاه پر اعتمادت به زندگی ساخته شده و تمام رویا هایت را

    زخمی کرده آسان نیست.اما اگر بتوانی از آن عبور کنی. بخشیدن خیلی سخت است اما به سبک شدن دل، به یک

    لبخند آسوده می ارزد نه؟
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  10. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    وقت هایی هست که جا می مانی پشت در های بسته، پشت دیوار های سنگی در فصلی سرد و

    سیاه و تاریک. وقت هایی هست که تنهایی، ابری می شود و تمام آسمان دلت را می پوشاند.

    که بی قراری موریانه ای می شود و ذره ذره آرامش دقیقه هایت را می جود.

    که انگار تمام آرزو هایت را می بین که نقش بر آب شده اند و تو مانده ای در دل یک مرداب راکد.

    وقت هایی هست که کشتی امیدت به گل می نشیند و وجب به وجب آب از سرت می گذرد.

    که هر چقدر هم چشم هایت را می شویی جز دریغ و حسرت و غم های ته نشین شده در نگاهت

    چیزی نمی بینی. آن موقع است که باید گوشه ای بنشینی و دلت را گرم کنی به صبوری.

    باید صبوری کنی

    تا یا در ها باز شود و دیوار ها بریزند، یا راهی، نوری پیدا کنی و باز از نو زندگی کنی. فقط کمی صبر
    ،

    کمی تحمل.

    دیر یا زود می گذرند فصل های سرد.


    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  12. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20970
    نوشته ها
    840
    تشکـر
    827
    تشکر شده 1,757 بار در 626 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    چشمه‌ساری در دل و
    آبشاری در کف،
    آفتابی در نگاه و
    فرشته‌یی در پیراهن،

    از انسانی که تویی
    قصه‌ها می‌توانم کرد
    غمِ نان اگر بگذرد
    امضای ایشان
    ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ...
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ،ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ،ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ....
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
    ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ...
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘُﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ



  14. 3 کاربران زیر از سهيل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    نمی شود منکرش شد لذتی که در خرید کردن پنهان شده و همه ی ما از همان اولین سال های زندگی کشفش می کنیم.

    نمی شود نادیده اش گرفت همان ذوقی را که با خریدن یک آبنبات چوبی، یک توپ چهل تکه، یک جلد کیهان بچه ها یا کیف و کتاب اول مهر، کفش شب عید در دلمان پرپر می زد و هیچ لذتی هم هنوز جایگزینش نمی شود.

    حالا در حوالی میانسالی و زمستان، باز دلم هوایی که می شود شاید خریدن یک روزنامه، یک شال گردن چهار خانه، یک کیف چرمی دوست داشتنی یا یک جلد کتاب نایاب که سالها در به درش بودم حالم را خوب کند.

    اما حالم بهتر می شود اگر روزی از راه برسد که هیچ حسرتی در هیچ نگاهی پشت شیشه ی هیچ فروشگاهی خانه نسازد.


    دوستان هر چقدر در توان دارید کمک کنید که هیچ حسرتی در هیچ نگاهی پشت شیشه ی هیچ فروشگاهی خانه نسازد .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  16. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    هرسال بزرگتر میشیم عید جذابیتشو ازدست میده
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  18. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    آدمی که ده بیست سال یک جا مانده باشد دل بریدن را یاد نمی گیرد.

    کسی که چند سالی یک بار مجبور بوده بار و بنه اش را در یک کامیون جا دهد و به خانه تازه برود

    شجاع تر است انگار.

    آدمی که هر چند سال یکبار خرت و پرت های اضافه را جمع کرده و از بین همه چیز مهم تر ها را برداشته

    و راهی شده بلد است انتخاب کند.می داند مهم های زندگی اش کدام اند.

    اما آن هایی که به اسباب کشی عادت نکرده اند به ترک های دیوار خانه شان هم انس دارند.

    ماندن همیشه همین طور بوده است.

    دور آدم پیله ای از خاطره و دلبستگی می پیچد.

    انباری دل آدم هایی که می مانند، همیشه پر از وسیله هایی است که شاید یک روز صاحب شان را پیدا کنند.

    قاب عکس های توی انباری پر از عکس آدم هایی است که شاید یک روز برگردند و عکسشان را بخواهند.

    که هیچ وقت هم بر نمی گردند البته!گاهی برای دل، اسباب کشی لازم است!

    چون آدمی که فکر می کند همیشه همه چیز همان جا و همان طور می ماند یاد نمی گیرد دور ریختنی های زندگی اش

    کدام اند.

    آدم باید بلد باشد مهم ترین ها را انتخاب کند.دستشان را بگیرد و از یک خانه به خانه دیگر برود…
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  20. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20605
    نوشته ها
    431
    تشکـر
    132
    تشکر شده 251 بار در 163 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    چند سالیه دیگه اون مفهوم همیشگی رو واسم نداره.....وقتی نزدیک عید میشه بیشتر فکرم رو این موضوع هست که چجوری باید جیم شم!!!...از رفت و آمدای الکی و حرفای خاله زنکی!...

  22. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    یادش یخیر یک تفنگ می خریدیم و پرش میکردم با ترقه و میرفتم بیرون برا بازی ، بازی جنگ جنگ ... اخرش نه کسی کشته میشد و نه کسی ناراحت و خیلی هم خوشحال و خسته ولی الان که بزرگ شدمنه تفنگی دارم ونه هم بازی که باهاش جنگ کنم و اخرش با دست دادن تموم بشه...اینجا همه چی صلح شده رودرو هم دوست و پشت سر دشمن هستند ،اول دست دوستی می دهند و بعد جنگ ...

    بزرگ شدیم ......

  23. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4190
    نوشته ها
    224
    تشکـر
    207
    تشکر شده 163 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    سال 94 به معنای واقعی کلمه برای من گند بود....

  25. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    اولین ها همیشه مهم می شوند به اعتبار خاطره هایی که به جا می گذارند ، به حرمت اولین سلام ها. فصل اول، بهار،

    اولین خاطره هایش را با گل و سبزه و هوای خوب رقم می زند و ما چقدر بی ذوق باید باشیم اگر اشتیاق وا شدن غنچه ها

    به چشممان نیاید. اولین ها خیلی وقت ها سرنوشت ساز می شوند فکرش را بکن ! اولین بذرهای درخت اندیشه ی یک مردم

    را چه کسی باید کاشته باشد که حالا ما یک بهار داشته باشیم به قدمت 1000 سال ؟! گاهی حتما نباید رجب باشد یا رمضان،

    همین که هوا تازه شده باشد کافیست تا بگوییم یا علی!

    *************

    این روزها رنگ و بوی تمام شهر می گوید بهار آمده و سال ، نو شده . اما برای من بهار ، نه پشت پنجره و در کوه و دشت ،

    که کنار همین شمعدانی های معطر منتظر نشسته است.

    از معجزه ی عشق بی خبر بودند آنها که گفته اند : ((با یک گل بهار نمی شود)). نمیدانی چطور دل و دیده ام می گردد دنبال

    نرگس نگاه او که این شب ها به نامش آراسته است. چطور سرنوشت شب و روزم را خواهد ساخت آفتابگردان رویش! چطور

    روز و ماه و سالم را به بهترین حال تحویل می کند شکوفه ی مهربانی اش! اصلا گلستان حضورش به کنار، این شب ها فقط

    شمع روشن کن و به اشک هایت فرصت شکفتن بده.
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  26. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    خدایا
    همه از تو می خواهند بدَهی
    اما من از تو می خواهم بگیری
    خستگی
    دلتنگی
    و غصه هارو
    از لحظه لحظه روزگار همه آنهایی
    که دوستشان دارم.
    هر چه ارزوى خوب مال شما...
    واپسين روزهاى سال داره سپرى
    ميشه و اميدوارم سال جديد سالى
    پراز خير و بركت و زندگيتون سر شار
    از ارامش باشه...
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  28. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    اصلاً
    به اینجای اسفند که می‌رسد،
    باید بزنی سر شانۀ خودت،
    که این همه فکر و خیال و
    دوندگی را رها کن!


    بیا برویم نفس بکشیم؛
    بوی بهار می‌آید.


    هرچند که هیچ‌کس هم نمی‌داند
    به این روزها که می‌رسیم،
    چرا کارها بیشتر می‌شود
    و استرس سرازیر.


    ولی باید بزنی سر شانۀ خودت،
    که هرسال که حرص خوردی چه شد و کجای دنیا را گرفتی.
    بیا برویم کمی نفس بکشیم!


    می‌دانی!
    اصلا همۀ مزۀ بهار
    به روزهای قبل از آمدنش است.
    به بویش،
    به آفتابش که هنوز رمق ندارد.
    خودش لطفی دارد و انتظار آمدنش لطفی دیگر.


    آخ آخ که چقدر می‌شود از بهار نوشت..


    بیا برویم کمی نفس بکشیم؛
    بوی بهار می‌آید...
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  30. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    سال دیگری پارسال می شود .چه زود!! روزهای مانند رود خروشان حرکت کرد و درآستانه اتمام سال دیگری قرار گرفتیم.

    نسیم فرحبخش شکوفه های بهاری ازپنجره زمان به مشام می رسد. دیگر وقت لبخند زیبای لاله ها بربستر چمنزارهاست.

    چه زیبا الوانی به پا میکند این بهار!!!

    بهار عزیز چه زیبا وبا وقار می آیی! قدمت بر همه دوستان خوب و بزرگوارم مبارک باشد...

    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  32. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دلنوشته های پایان سال

    فکرشو بکن !!
    سال دیگه این موقع ...
    همه خانواده دور هم باشن ...
    صداهای جدیدی به خونواده اضافه شده باشه ...
    مجردا به عشقشون رسیده باشن ...
    متاهلا هم که منتظر بچه بودن، بچه دار شده باشن ...
    اون لبخندایی که از خونواده‌ها، ماهها، شاید سال‌ها دور شده بود، بازم به لباشون برگشته باشه ...

    بعد همینجور که صدای قهقهه میاد، به آرزوهایی که امسال کردیم، فکر کنیم و با خودمون بگیم :
    دیدی همه چی درست شد؟؟
    دیدی الکی اینقدر حرص خوردی؟

    در این روزهای پایانی سال امیدوارم
    همه‌ی اونایی که تو این سالها، به هر دری زدن بسته بود، خدا در رحمت رو براشون باز کنه و همه در سال جدید پیش رو به آرزوهای خوبشون برسن و هیچ دلی غمگین نمونه...
    آمین
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  33. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد