سال 94 برای شما چگونه گذشت؟(هنگام عید تا امروز)
سال 94 با یه چشم به هم زدن، با همه خاطرات خوب و بدش، داره تموم میشه. همونطور که با یه نگاه کل تصویر پایین رو می بینی.
این روزا خیلی از افراد میرن تو فکر این که پارسال چطوری گذشت و میخوان واسه آینده چی کار کنن...
به نظر شما سال 94 برای شما چگونه گذشت؟ خاطره خوب سال چی بود؟
از خودم شروع می کنم:
یادش بخیر پارسال این موقع ها.
نمی دونم وضعیت شما چطور بود... خوشحال یا ناراحت...
من خوشحال بودم و تو این فکر که سال 93 چه خوب گذشت و سالی بود پر از پیشرفت تو هر زمینه خوب (غیر از دو تا). من روز به روز از هر نظر بهتر و بهتر می شدم. نمودار پیشرفت زندگی من کاملا صعودی بود. و امید به این که سال 94 خیلی بهتر می گذره. من فردی پر اراده بودم. پر از انگیزه برای رفع هر مشکلی. مشکل واسم عددی نبود...
اول عید 94 دو تصمیم بزرگ گرفتم. یکیشو تونستم انجام بدم.
شاید دومیه همونیه که من ازش ضربه خوردم شاید هم نخوردم، خدا می دونه...
یادمه شب عید با بچه ها تو وایبر و اینستاگرام بودیم در عین حال ویژه برنامه شب عید رو میدیدیم. ساعت 12 شب گذشته بود. همه جمع بودن. همه در عین صحبت و چت کردن و اس ام اس دادن و تبریک گفتن تو فکر بودن. من فقط مشکلم دو چیز بود. البته مشکلی که واسم مهم بود. یکیشو حل کردم. اما یکی دیگه نه.
البته اولیش این بود که یکم از کارای اشتباهی که دیگران انجام می دن چشم پوشی کنم. کار اشتباه منظورم حق خوری ها و نامردیا و ... علیه خودم و رفیقامه. البته موضوعش رو نمی دونین. اخه آخرای همون سال درگیری لفظی شدید بین منو فرد دیگه ای که مسئولیتی مافوق من تو جامعه داشت پیش افتاد. البته یه وقت فک نکنی فحش دادیم و .... فحش کار جوادیه.
خلاصه سال 94 اومد. همه رفقا تو وایبر شکلک بغض میفرستادن. بعضیا جوکای مجاز و غیر مجاز. اینستاگرام چه خبری بود. (همه ایران تو اینترنت زندگی می کردند )
من هم که تو سال 93 هر تصمیمی گرفته بودم با قاطعیت تمام عملیش کردم و پر از امید برای اجرای طرح های اینده.
دعای عید من این بود:
خدایا کاری کن که چیزای خوب آرزومون (خودم و همه ایرانیا) باشه و چیزایی که خوبه رو بخوایم و اونی که صلاح ماست. آرزوی ما رو صلاح ما قرار بده و اون چیزی که صلاحمونه انفاق بیفته.
سال 94 شروع شد و ادامه داشت و تا اونجا که من فکر می کنم تقریبا تا اخرای ماه رمضون همه چیز مثل قبل بود. خیلی از خاطرات خوب به خاطرات خوب قبلیم اضافه شد. خیلی. یکی از مشکلاتم رو حل کرده بودم اما دیگری رو نه. که هنوز انرژی داشتم واسه رفعش. اما اشتباهم این بود که من اول ماه رمضون با خدا یکم لج کردم.
بعد سی روز (فک کنم) روزه گرفتن...(البته یه روزشو (نامردی کردم) خوردم و بقیه روزها هم اصلا شکل روزه دار واقعی رو نداشت. و اصلا مثل ماه رمضون پارسال نبودم. اولای ماه رمضون دوس داشتم ماه رمضون تموم بشه اما اخراش پشیمون شدم که چرا استفاده نکردم. اخه فک می کردم جلوی پیشرفتم تو یکی از زمینه ها رو می گیره اما تقریبا بعد بیستم فهمیدم که من تو این بیست روزی معلوم نیست با خودم چی کار کردم. نه فهمیدم چطوری روزه گرفتم نه...)
اخرای ماه رمضون سختی ها شروع شد. من روی قله بودم رفتم توی چاه. شاید جنبه قله رو نداشتم. البته این فکریه که خودم دارم.
امسال اصلا منتظر سال 95 نیستم. چون آدم پارسال نیستم. (شاید بهتر شده باشم ). اما دعام سر جاشه.