نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: سردرگمی در جامعه و خانواده

953
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26282
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy سردرگمی در جامعه و خانواده

    سلام دوستان
    سال 95 و بهتون تبریک میگم و سالی پر برکتیو براتون آرزو میکنم
    من تهمینه 27 سال سن دارم . از12-22سالگی ورزش کار میکردم (کنگفو )دان 2 و حکمای قهرمانی کشوری دارم اما چون مادرم همیشه مخالف ورزشم بود گذاشتمش کنار و تو مسابقات آسیایی نذاشت شرکت کنم. رشته تحصیلیمم به اجبار به جای تربیت بدنی ،ریاضی فیزیک انتخاب کردم و الان فوق لیسانس مهندسی شیمی میخونم و دارای 2تا مقاله پزوهشی هستم.اما از جایگاهم در جامعه اصلا راضی نیستم و هیچ کاری ندارم و آینده ای ندارم.من فوق العاده خلاقم و دست به هرکاری زدم واسه خود اشتغالی اما باز شکست خوردم الانم دارم شمع تولید میکنم و میفروشم.......من واسه اینکه به پول برسمو جایگاهمو تو جامعه مشخص کنم خیلی تلاش میکنم اما نمیدونم چرا باز شکست میخورم.اوضاعم تو خانوادمم همینه ....مهربون ترین دخترم (،دختر سوم خانواده ام تو عقدم )،طوری برخورد کردم که همیشه همه اعضا خانواده رو من حساب باز میکنن و یک طور وظیفم شده در خدمت باشمو مطیع اما با کوچکترین اعتراضم شدیدترین برخوردا باهام میشه طوریکه باورم میشه کارم اشتباه بوده این رفتارا باعث رنجشه شوهرمم شده و دائما انتقاد میکنه ازم .احساس میکنم دارم تباه میشم واسه همسن تصمیم گرفتم خانوادمو واسه مدتی به بهانه کار در سهر دیگه ترک کنم تا قدرمو بدونن با اینکه به شدت وابسته ایم به هم. دوستان خواهشا راهنماییم کنید تا شاید بتونم تصمیم درس بگیرم.ممنون
    یا علی
    ویرایش توسط tahmineh 67 : 03-28-2016 در ساعت 10:31 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20605
    نوشته ها
    431
    تشکـر
    132
    تشکر شده 251 بار در 163 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : سردرگمی در جامعه و خانواده

    دوست عزیز ما در درجه اول باید برای خودمون زندگی کنیم....کمک خوبه اما زیادیش سمه.....کاری مه زیاد انجام بشه میشه وظیفه....ولی همون کار رو اگر متعادل انجام بدیم میشه لطف.....شما هم خیلی خوبه که جبه های مثبت ریادی دارین....ولی واقعا حدود هر چیزی باید رعایت بشه حتی محبت کردن.....شما هم آسون بگیر...من خودمم از لحاظ کاری مثل شما فکر میکنم و خیلی به جایگاهم فکر میکنم...ولی همیشه باید امید داشته باشیم....خوبه که تلاش میکنین درامد داشته باشن....این خیلیم خوبه....ایشالا متناسب با رشتتون هم مشغول میشین

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26282
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در جامعه و خانواده

    ممنون

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : سردرگمی در جامعه و خانواده

    .من فوق العاده خلاقم و دست به هرکاری زدم واسه خود اشتغالی اما باز شکست خوردم
    ======
    آفرین خیلی خوشم اومد که خانمی دنبال خود استغالی و کارآفرینی باشه چه کارهایی قبلا کردید که شکست خوردید؟

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26282
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در جامعه و خانواده

    مثلا از سال 84 که دان دو گرفتم مریب رزمی شدم اما درآمدو شاگرد کم بود تا اینکه دیگه تعطیل شد هرجام میرفتمگفتن دیه رزمی طرفدار نداره. یا پدرمگلخونه خیار داشت من این خیارارو بسته بندی میکردمو بازاریابی میکردم تمام فروشگاهای مشهدو رفتم اما بازم شکست خوردمو گذاشتمش کنار.بعد تو خونه شرو کردم تولید روغن صورت و ماسک و شامپو ...با اساتیدمم مشورت کردم اما گفتن بازارش اشباع اما بازم دست برنداشتم اما الانم هیچی هرچی تولید میکنم خودم مصرف میکنم. یا سال 89 بازاریابی میکردم دو روز اول همه همکارام شوکه شدن که دفعه اولمه که تو شرکت بازاریابی فعالیت میکنم چون به طور باور نکردنی حرفه ای عمل میکردم اما چون قرار داد نمیبستنو پورسانتی میگفتن پول میدن از اونجام زدم بیرون چون ازم داشت سو استفاده میشد.3 ماه واسه خواهرم کار دفتری انجام میدادم راضی بود تا اینکه شرکتشو جمع کرد من بیکار شدم .با شوهرم کلوپ میوه زدیم دکور مغازه اینقد شیک بود مردم میترسیدن گرون بخرن و مشتری کم داشتیم و من فقط یک سفارش میوه آرایی گرفتم 8ماه تا اینکه من مغازه رو سپردم به شوهرمو سبک قدیمی در آوردیم مغازه رو من ترشی درس کردم خیارشور و رب.......بازارم خوب بود اما مامانم حرص میخوردو جلومو گرفت با سرکوفتاش . الان شمع معطر با خاصیت دیر ذوب شدن درس میکنم مغازه ام دارم اما تو این 3ماه فقط 3 تا فروختم.... آهان خواستم مرغداریم بزنم اما بابام دخالت کردو نذاشت چون سرمایم خیلی کم بود.... در ضمن خانوادم اصلا حمایتم نمیکنن و فقط بلدن تحقیرم کنن..... قبل اینکه شمع بزنم تو کارخونه داروسازی ام 8ماه به عنوان اپراطور کار میکردم اومدم بیرون به علت مدیریت افتضاح قشر بی سوادش ...کم کم اخلاقمو فرهنگم داشت مثل کارگرای بی سواد اونجا میشد ...با اینکه از لحاظ فن بیان و کیفیت کارم مدیر خط تولید نمیذاشت بیام بیرون اما دیگه نرفتم و از حقو حقوقاتم گذشتم گفتم آیندم تباه میشه.... الانم نمیدونم آینده منو شوهرم چی میشه اونم قبل ازدواجمون کارش خوب بود اومد مشهد با داماد بزگمون پروژه پیمانکاری برداشت و سرش کلاه گذاشت کل سرماه شوهرم به باد فنا رفت60میلیون....این شد اون شد میوه فروش با مدرک مهندسی برق و منم با فوق لیسانس دارم شمع درس میکنم در عین حال اصلا قابل قبول خانوادم نیستسمو دائما از منو شوهرم ایراد میگیرنو میگن شغل شوهرم مایه ننگمونه...
    ویرایش توسط tahmineh 67 : 04-02-2016 در ساعت 10:52 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد