نوشته اصلی توسط
1395
باسلام
من و همسرم در دانشگاه با هم اشنا شدیم و بعد از چند سال باهم ازدواج کردیم. ما از دو استان متفاوتیم و فاصله خانواده ها زیادن. من از ابتدا بهش گفته بودم که برمیگردم محل زندگی خانواده ام زندگی میکنم.و این را بارها بهش گفته بودم و خودشم قبول کرده بود ولی نگذاشت این موضوع را در خواستگاری مطرح کنم. حالا بعد از یک سال از زندگی راضی نیست که برگردیم و دلایلی از قبیل نمیتونم و دوره ، افسردگی میگیرم میاره. حرفاشو یادش میارم میگه بچگی کردم ، نفهمیدم و غیره. البته ما مشکلی دیگه ی غیر از این نداریم ولی همین داره کار رو به جاهای باریک میکشونه . لطفا راهنمایی کنید.