شوهر بی اعتماد به نفس

[angel63]

من کمتر از یک ساله که برای بار دوم ازدواج کردم شوهر قبلی من به خاطر اختلاف سنی 12 ساله ای که با من داشت خیلی سرد و بی تفاوت بود
ولی همسر الان م یک سال از من بزرگتره و هر دو مون فوق لیسانس هستیم
ولی من کارمند هستم و ایشون شغل مناسبی نداره
هزینه های زندگی رو اغلب من پرداخت می کنم حتی رهن خونه پول من بود
ولی با خودم گفتم خب زندگی من هم هست و زندگی م رو می سازم الان که همسرم کاری نداره من هزینه ها رو پرداخت می کنم
ولی الان همسرم توقع ش از من بیشتر شده در حدی که توقع داره من براش گوشی هم بخرم
هر از چند گاهی هم دعوای شدیدی رخ میده که اتفاقات بدی می افته
هر دفعه دعوا هم بی حرمت تر
دیشب همسرم بخاطر اینکه گفتم از اتاق برو بیرون می خوام تنها باشم به شدت عصبانی شد و توی گوش من زد
منی که برای این زندگی همه کار کردم
و به خونواده م توهین کرد
این چیزهای اصلا برای من پذیرفته نیست توی خونواده مون اصلا نداریم
در ضمن خونواده من فرهنگی هستند و ایشون از خونواده روستایی و کشاورز (جهت تفاوت فرهنگی می گم)
الان تصمیم گرفتم حمایت م رو قطع کنم حتی پول رهن خونه رو بگیرم ولی نمی دونم کار درستی ه یا نه واینکه خیلی به جدایی وطلاق فکر می کنم چون واقعا رفتارش آزار دهنده ست
و خودم فکر می کنم تمام این رفتارها بخاطر کمبود اعتماد به نفس ایشون هستش
لطفا راهنمایی م کنید
متشکرم

[Mohammad313]

سلام، بنظر من بهتره شما با یه مشاور کار درست مشورت کنید، اینجا اغلب کاربران نظر شخصیشون را میگن که البته خیلی وقت ها منجر به یه تصمیم درست میشه چون خودش یجور مشورت هست، من نظر خودمو میگم باید دید چی باعث شد که شما تصمیم بگیری با ایشون ازدواج کنی یعنی چه ویژگی در ایشون دیدید که علاقه مند شدید. دو حالت داره یا ایشون علیرغم بیکاری ویژگی های دیگه ای داشتن که شما افق روشن تری را در آینده پیش بینی میکردید و همچنین ویژگی های نقد و موجودی داشتن که شما را علاقه مند کردن، حالت دوم اینه که شما چون قبلا یه ازدواج ناموفق داشتین تصمیم گرفتید یه امتیاز به ایشون بدید و یکسری از خواسته هاتون را نادیده بگیرید، طبیعتا چون اطلاعات کاملی از گذشته شما وجود نداره نمیشه نسخه ای پیچید بهر حال چه حالت اول درست باشه چه حالت دوم، شما قطعا با تمام جوانب تصمیم گرفتید و باید پای تصمیمتون بایستید، چیزی که مسلمه توی زندگی هر زن و شوهری ناراحتی وجود داره، مهم اینه که با پختگی و گذشت این فراز و نشیب ها طی بشه، نباید سریع زد زیر میز و به جدایی فکر کرد، اونی که گذشت میکنه ولو اینکه محق هست نشان میده آدم بزرگوارتر و دور اندیش تری هست، گذشت نشونه بزرگیه نه کوچک شدن، با رفتار محبت آمیزتون کاری کنید که خودش از رفتارش پشیمون بشه، اما در مورد کار اگه با صحبت مستقیم فکر میکنید عصبی میشه براش یه نامه محبت آمیز بنویسید و تلویحا وظایف یک شوهر در تامین معاش را بهش گوشزد کنید طوری که باعث نشه بدتر اعتماد بنفسش را از دست بده مثلا بگید این زندگی برای هر دو مونه و من از اینکه دارم تامین میکنم مسائل اقتصادی را اصلا ناراحت نیستم ولی انتظار دارم همسرم بدون که این کار وظیفه مرد خونست میدونم شرایط کار سخت شده و بیکاری زیاد ولی انتظار دارم بی تفاوت نباشی و تمام سعیتو بکنی، من نیاز دارم که تو حمایتم کنی و از این چیزها...

[محمدزاده]

تا به مشکل میخورید به جدایی فکر نکنید درسته کار اشتباه زیادی ممکنه انجام بدن ولی هر مشکلی راه حلی داره با جدایی که درست نمیشه
شما که اینهمه از خودگذشتگی داشتید اینم روش
اگر پول رهن روهم بخواید بگیرید اوضاع بدتر میشه کار به لجبازی میرسه
سعی کنید خرج خونه رو ندید و بگید که ندارید
سعی کنید تحریکش کنید مشغول بکار بشه و هزینه خونه رو بده
اشتباه خانمها و خود من هم این بود که از حقوق خودم واسه خونه خرج میکنیم درصورتیکه میگیم اشکال نداره ما هم سهمی داریم تو این خونه
ولی توقعات همسر بیشتر میشه و بجای تشکر و قدردانی اینجور مسایل پیش میاد
سعی کنید بسپارید برای کار برای همسرتون تا مشغول بکار بشن

[دختر شاد]

تا به مشکل میخورید به جدایی فکر نکنید درسته کار اشتباه زیادی ممکنه انجام بدن ولی هر مشکلی راه حلی داره با جدایی که درست نمیشه
شما که اینهمه از خودگذشتگی داشتید اینم روش
اگر پول رهن روهم بخواید بگیرید اوضاع بدتر میشه کار به لجبازی میرسه
سعی کنید خرج خونه رو ندید و بگید که ندارید
سعی کنید تحریکش کنید مشغول بکار بشه و هزینه خونه رو بده
اشتباه خانمها و خود من هم این بود که از حقوق خودم واسه خونه خرج میکنیم درصورتیکه میگیم اشکال نداره ما هم سهمی داریم تو این خونه
ولی توقعات همسر بیشتر میشه و بجای تشکر و قدردانی اینجور مسایل پیش میاد
سعی کنید بسپارید برای کار برای همسرتون تا مشغول بکار بشن

از جوابت خیلی لذت بردم