نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: کسیکه قرار بود ازدواج گنیم قطع ارتباط کرده

1499
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27650
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    کسیکه قرار بود ازدواج گنیم قطع ارتباط کرده

    با سلام
    من و عشقم چند ساله باهميم و از هرلحاظي که فکر کنيد ايده آل هميم
    چه از لحاظ خانوادگی چه آداب معاشرت چه روابط عمومی چه عقايد مذهبی باهم تفاهم داريم
    و اين رابطه طوری بود که واسه بعد از ازدواج هم برنامه داشتيم و هميشه با ذوق راجبشون حرف ميزديم
    تا اينکه يهويی متوجه تغيير رفتارش شدم
    از حالت آنلاين به لاست سين ريسنتلی تغيير حالت داد حتی منو از اينستا بلاک کرد
    اوايل که بهش ميگفتم ميگفت گوشيم هنگ کرده چند وقته و...
    تا اينکه بعد از يه مدت متوجه شدم کلا ازم فاصله گرفته چون حتي جواب پيامم نميداد چه برسه پيام بده
    بهش يه پيام خداحافظی واسه هميشه دادم و ازش تو اون پيام کلی گلگی کردم که اين جواب رو داد
    چيزی ندارم بگم فقط ميدونم اينقدر داغونم که بدون من باشی بهتری
    نپرس...خيلی تلاش کردم اما هرکار ميکنم نميتونم خوب باشم...عشق بورزم...حالم خراب تر از اونيه که فکرش و ميکردم
    نميخوام منتظرت بذارم حالم خراب تر از اونيه که بخوام عاشق باشم...سعي کردم اما نتونستم...نميتونم
    شکسته تر از اونم...لياقتت بيشتر از ايناست
    تورو خدا نخواه راضيم کنی...باهام حرف بزنی چون يه بار قبلا اين کار رو کرديم و فايده نکرده
    تو عاشقی کردی و هيچی کم نذاشتی اما من داغونم...نميتونم...ببخش حلالم کن
    نميخواستم اينجوری بشه...بخدا ميخواستم بمونم و تلاشم و بکنم اما واقعا نميتونم...حقت نيست...ببخش...خداحافظ
    جوابشو ندادم و اينجا رابطمون قطع شد تا چند ماه بعد سال تحويل
    بهش پيام تبريک دادم و نوشتم اميدوارم امسال به هرچی ميخوايی برسی
    جواب داد سال نوی شما هم مبارک من هنوز نميدونم از زندگی چی ميخوام که بهش برسم
    نوشتم در هر صورت واست بهترينا رو آرزو دارم
    هروقت دلت تنگ شد پيام بده
    گفت اينکه صد در صد دلم واست تنگ شده خيلی...اما خودم با خودم تکليفم معلوم نيست نميخوام دلت و بشکنم...راستی آبادانما
    دانشجوی اصفهانه و خانوادش آبادان زندگي ميکنن
    نوشتم منم اومدم دزفول
    و کمی گلگی کردم ازش که اين دفعه تو ازم خواستی بمونم قسمم دادی ترکت نکنم و واست بمونم حق نداشتی بری
    منم تو اين رابطه حق دارم ولی تو نظرمو نخواستی...دلم شکست ولي نتونستم مانع رفتنت بشم عشقتو بهم مديونيو کلي حرف ديگه
    اينو جواب داد : چی بگم وقتی از لحاظ روحی حالم اصلا خوب نيست ثبات ندارم...ميترسم...از همه چی ميترسم
    نميتونم اعتماد کنم به هيچ چيز به هيچ اتفاقی...به يه ثبات احتياج دارم شايد بيام آبادان خيلی بهتر بشم بتونم خودم و پيدا کنم اما الآن اصلا روحيم خوب نيست
    داغونم پوکيدم
    نوشتم مساله اينه نميتونی بهم اعتماد کنی
    گفت نه مساله اينه که نميدونم با زندگيم ميتونم چيکار کنم
    تنها چيزی که ميدونم اينه که از اصفهان موندن خسته شدم...از دانشگاه خسته شدم وحشتناک تورو دوست دارم ميدونم باهات خوشبخت ميشم
    اما نميدونم آمادگی زندگی کردن رو دارم يا نه و خيلی چيزای ديگه
    ميخوام قدم به قدم پيش برم...اول بيام آبادان
    گفتم قبول...درک ميکنم...اصلا بهت پيام نميدم تا خودتو پيدا کنی فقط رابطمون رو قطع نکن
    نوشت بهم پيام بديم مثل دوتا دوست نميخوام ازت بيخبر باشم اما از عشق و اينا حرف نزنيم باشه
    قبول کردم و گفتم تو اينستاگرام از حالت بلاکی درم بيار و مجدد فالووم کن گفت چشم و کلی خوشحال شد که حرفاشو قبول کردم
    تا اينجا با توجه به گفته هام راهنماييم کنيد که بدونم راه درست چيه
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سردرگم و بلاتکلیف

    چه از لحاظ خانوادگی چه آداب معاشرت چه روابط عمومی چه عقايد مذهبی باهم تفاهم داريم
    دوست عزیز مشکل خودتون رو خلاصه و مفید بنویسید چون کسی حوصله نخواهد کرد نوشته های پراکنده شمارو بخونه

    مشکل اصلی شما عدم تفاهم فرهنگی و مذهبیه


    گاهي اوقات عدم تفاهم ها در زندگي زناشويي ناشي از برخي اخلافات است كه ريشه در تفاوتهاي شخصيتي و جنسيتي زوجين دارد. يك مرد به دليل مرد بودن و حس قدرت طلبي و نياز به احترام، خود را صاحب نظرو شايسته دانستن همه امور مي داند و به نوعي در برخي از حالتها رئيس يا قانونگذار يك جامعه كوچك مثل خانواده خود را مي شناسد و در قبال آن خانم خانواده را مجري محض يا قوه مجريه تصميمات خود مي داند. از طرفي خانم خانواده كه همه آمال و آرزوهاي دوران تجرد را در پس يك زندگي مشترك بدون دغدقه و لطيف در ذهن پرورانده حالا با وضعيتي متفاوت مواجه شده كه نه تنها به آمال و آرزوهاي خود نرسيده بلكه پيش يك آدم كج فهم و بي احساس اسير شده كه علاوه بر درك نكردن اوهميشه بايد زور گويي و تحكم او را تحمل كند.
    اما اينكه كجاي اين شرح وظايف و تفويض اختيار ها درست بوده و چرا مرد اصرار بر به كرسي نشاندن حرف خود دارد، بر ميگردد به همان شناخت مريخي يا ونوسي بودن هر كدام از زوجين . يعني تفاوتهاي شخصيتي هر كدام با روحيات خاص خود و دقت نظر هر چه بيشتر در اين تفاوتها مي تواند اكثر مشكلات خانوادگي را شناسايي و حل آنها را آسانتر كند و بالعكس عدم شناخت نيز اوضاع را وخيم تر خواهد كرد.
    انتظار تبعيت پذيري زنان از مردان به عنوان يك توقع يا تفكر مردانه برخي اوقات عامل اوليه اختلافات مي شودو اغلب مشاجره ها بخاطر همين تفكر ايجاد مي شود. و در مقابل زنان بخاطر عدم توجه و دقت نظر همسران خود و اصرار بي مورد مردان خود را در يك اختلاف نظر معمولي متضرر فرض مي كنند.در صورتي كه اختلاف نظرها عموما نمك زندگي مشترك فرض مي شود.
    مراحل ايجاد يك مشاجره بين زوجين را شايد به توان بدين صورت تقسيم بندي كرد:
    1. اختلاف سليقه در يك موضوع خاص
    2. توقع تبعيت مرد از طرف همسر خود
    3. مخالفت خانمها وبيان اظهار نظر هاي احساسي
    4. توقع خانمها از همسران خود بابت درك عواطف با قبول نظر آنها
    5. اصرار مردان بر نظر خود با صدايي بلندتر بخاطر حس قدرت طلبي
    6. بيان نقاط ضعف مرد خانواده توسط خانمها و عقده هاي سرپوش گذاشته شده
    7. متلك پراني از طرف زوجين به يكديگر
    8. ايراد اتهام هاي مختلف مانند بيفكر بودن زنان و بي عاطفه بودن مردان
    9. ايجاد فضاي توهين و فحاشي به عنوان اوج اختلاف و دعوا
    10. تخليه مردان با كتك زدن يا شكستن اجسام مانند ششيشه و ظروف
    11. تخليه اوليه خانمها با گريه و جيغهاي زنانه اما جمع شدن عقده هاي پنهان در دل
    در اغلب اين اختلاف نظر ها مي توان با كوتاه آمدن يك طرف در دو جبهه يكي قدرت و منطق و ديگري لطافت و احساسات شرايط را بهبود بخشيد و از ايجاد مشاجره و طولاني شدن حالتهاي قهر كه موجب افزايش شدت اختلافات مي شود جلوگيري كرد.اما آن چيزي كه در چند سال زندگي مشترك عامل ايجاد طلاق هاي محضري يا عاطفي مي شود عمدتا عدم تفاهم در زندگي مشترك عنوان مي شود كه اين عدم تفاهم ها غالبا اختلاف سليقه بوده كه با كج سليقه گي دو طرف به دليل نداشتن شناخت كافي از شخصيت زنانه و مردانه تبديل به دعوا و موضوع عدم تفاهم مي شود.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگم و بلاتکلیف

    نقل قول نوشته اصلی توسط demi.gipsy نمایش پست ها
    با سلام
    من و عشقم چند ساله باهميم و از هرلحاظي که فکر کنيد ايده آل هميم
    چه از لحاظ خانوادگی چه آداب معاشرت چه روابط عمومی چه عقايد مذهبی باهم تفاهم داريم
    و اين رابطه طوری بود که واسه بعد از ازدواج هم برنامه داشتيم و هميشه با ذوق راجبشون حرف ميزديم
    تا اينکه يهويی متوجه تغيير رفتارش شدم
    از حالت آنلاين به لاست سين ريسنتلی تغيير حالت داد حتی منو از اينستا بلاک کرد
    اوايل که بهش ميگفتم ميگفت گوشيم هنگ کرده چند وقته و...
    تا اينکه بعد از يه مدت متوجه شدم کلا ازم فاصله گرفته چون حتي جواب پيامم نميداد چه برسه پيام بده
    بهش يه پيام خداحافظی واسه هميشه دادم و ازش تو اون پيام کلی گلگی کردم که اين جواب رو داد
    چيزی ندارم بگم فقط ميدونم اينقدر داغونم که بدون من باشی بهتری
    نپرس...خيلی تلاش کردم اما هرکار ميکنم نميتونم خوب باشم...عشق بورزم...حالم خراب تر از اونيه که فکرش و ميکردم
    نميخوام منتظرت بذارم حالم خراب تر از اونيه که بخوام عاشق باشم...سعي کردم اما نتونستم...نميتونم
    شکسته تر از اونم...لياقتت بيشتر از ايناست
    تورو خدا نخواه راضيم کنی...باهام حرف بزنی چون يه بار قبلا اين کار رو کرديم و فايده نکرده
    تو عاشقی کردی و هيچی کم نذاشتی اما من داغونم...نميتونم...ببخش حلالم کن
    نميخواستم اينجوری بشه...بخدا ميخواستم بمونم و تلاشم و بکنم اما واقعا نميتونم...حقت نيست...ببخش...خداحافظ
    جوابشو ندادم و اينجا رابطمون قطع شد تا چند ماه بعد سال تحويل
    بهش پيام تبريک دادم و نوشتم اميدوارم امسال به هرچی ميخوايی برسی
    جواب داد سال نوی شما هم مبارک من هنوز نميدونم از زندگی چی ميخوام که بهش برسم
    نوشتم در هر صورت واست بهترينا رو آرزو دارم
    هروقت دلت تنگ شد پيام بده
    گفت اينکه صد در صد دلم واست تنگ شده خيلی...اما خودم با خودم تکليفم معلوم نيست نميخوام دلت و بشکنم...راستی آبادانما
    دانشجوی اصفهانه و خانوادش آبادان زندگي ميکنن
    نوشتم منم اومدم دزفول
    و کمی گلگی کردم ازش که اين دفعه تو ازم خواستی بمونم قسمم دادی ترکت نکنم و واست بمونم حق نداشتی بری
    منم تو اين رابطه حق دارم ولی تو نظرمو نخواستی...دلم شکست ولي نتونستم مانع رفتنت بشم عشقتو بهم مديونيو کلي حرف ديگه
    اينو جواب داد : چی بگم وقتی از لحاظ روحی حالم اصلا خوب نيست ثبات ندارم...ميترسم...از همه چی ميترسم
    نميتونم اعتماد کنم به هيچ چيز به هيچ اتفاقی...به يه ثبات احتياج دارم شايد بيام آبادان خيلی بهتر بشم بتونم خودم و پيدا کنم اما الآن اصلا روحيم خوب نيست
    داغونم پوکيدم
    نوشتم مساله اينه نميتونی بهم اعتماد کنی
    گفت نه مساله اينه که نميدونم با زندگيم ميتونم چيکار کنم
    تنها چيزی که ميدونم اينه که از اصفهان موندن خسته شدم...از دانشگاه خسته شدم وحشتناک تورو دوست دارم ميدونم باهات خوشبخت ميشم
    اما نميدونم آمادگی زندگی کردن رو دارم يا نه و خيلی چيزای ديگه
    ميخوام قدم به قدم پيش برم...اول بيام آبادان
    گفتم قبول...درک ميکنم...اصلا بهت پيام نميدم تا خودتو پيدا کنی فقط رابطمون رو قطع نکن
    نوشت بهم پيام بديم مثل دوتا دوست نميخوام ازت بيخبر باشم اما از عشق و اينا حرف نزنيم باشه
    قبول کردم و گفتم تو اينستاگرام از حالت بلاکی درم بيار و مجدد فالووم کن گفت چشم و کلی خوشحال شد که حرفاشو قبول کردم
    تا اينجا با توجه به گفته هام راهنماييم کنيد که بدونم راه درست چيه
    ممنون
    من صحبت هاتو کامل خوندم و به نظر طرف مورد نطر شما داره از ازدواج در میره و هزار تا بهونه های جور واجور برای این فرارش میاره
    اوایل با شما بوده و همه چی خوب بوده اما وقتی دیده مسئله داره جدی میشه فرار کرده
    این جور پسرا به فرارشون ادامه میدن معلوم نمیکنه تا چه زمانی بعدشم تو که همیشه پیشش نیستی و نمیدونی داره چکار میکنه اثن شاید به دلیل دیگه ایی بلاکت کرده شاید پای یکی دیگه درمیون بوده
    فقط بهت میگم ساده نباش و فکر نکن توی این مدت آشنایی تون فقط با تو بوده و هست پسرا عموما تنوع طلبن
    به نظر منکه وقتتو هدر نکن اون باید بیاد منت تو رو برای ازدواج و ادامه ی رابطه بکشه نه تو وقتی خودتو خوشحال نشون دادی و بهش گفتی منو از بلاکی دربیار پیش خودش میگه ببین چقدر دختره خاطرمو میخواد پس معلومه هیچ وقت ولم نمیکنه اگر واقعا قصدش ازدواج باشه که بازم به فرارش ادامه میده چون هم میترسه ازش هم میگه این دختره همیشه با من هست پس دیر نمیشه اگرم قصدش ازدواج نباشه که نمیاد به تو بگه و امکان داره خوب نقش بازی کنه که نفهمی فقط به عنوان سرگرمی و یه همدم و تسکین دهنده در مواقعی که احتیاج داره بهت نگاه میکنه
    اگر واقعا دوستت داشته باشه مطمئن باش اگر تو رابطتتونو قطع کنی از راه درستش و با خانواده اش میاد جلو این طوری تو هم کوچیک نمیشی
    فقط خواهشن این جمله رو پیش خودت نگو اون با بقیه فررق داره
    خیلی از دخترا با این جمله خودشونو گول میزنند

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. برای پروتز سینه آیا لیفت سینه ضروری است؟
    توسط jarahezibai در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2019, 03:38 PM
  2. مصرف سیگار و الکل چه تاثیری روی روند جراحی سینه دارد؟
    توسط jarahezibai در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-09-2019, 05:54 PM
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-19-2019, 08:41 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-09-2014, 01:33 PM
  5. روش های درمانی ابوعلی سینـا در میگـرن و سیـاتیک
    توسط R e z a در انجمن طب سنتی و گیاهان دارویی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-11-2013, 12:01 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد