با سلام خدمت همگی شما دوستان عزیز
من یه خانم 27 ساله هستم. من و همسرم از طریق اینترنت با هم اشنا شدیم.و بعد از یکی دو ماه نامزد شدیم.راستش خانوادم اصرار زیادی داشتن که من هرچه زودتر ازدواج کنم و چون موقعیت شغلی همسرم خوب بود بلافاصله همه چی جور شد . خانواده همسرم روستایی هستن و البته با ازدواج ما مخالف بودن ولی ما در جریان این موضوع نبودیم.با اینکه خانواده من خیلی به شوهرم احترام میذارن و براش ارزش قایل هستن خانواده شوهرم هیچ اهمیتی به من نمیدن. من دختر زیبایی هستم و تا قبل از ازدواج خواستگارای زیادی داشتم ولی خانواده همسرم دایما روی من دست کم میذارن حتی بهم زنگ هم نمیزنن. صحبتاشون فقط با همسرم اونم از طریق موبایل خودشه به خونه زنگ نمیزنن که مبادا من گوشی را بردارم.خانواده شوهرم توی این 3 سال هیچ حمایت مالی از ما نکردن برعکس خانواده من که همه جوره هوامون را داشتن.شوهرم نسبت به این مسایل بی تفاوته.میگه مهم نیست ولی برای من سخته که هرکسی بخواد منو بی ارزش کنه.ضمنا شوهرم فوق العاده ادم بی عاطفعه ایه اصلا توی این دو سال حواسش به تولد من و سالگرد ازدواجمون و .... نبود میگه اینا چرت و پرتن . البته تو حیطه روستای اونا اینجوریه.همه چیز بی اهمیته.روزای اول ازدواج من به هر منسبتی براش هدیه می خریدم ولی وقتی خساست و بی عاطفگی اون را دیدم منم مثل خودش شدم وقتی بابت این مسایل گله میکنم میگه تو گدای محبتی