بله کاملا موافقم.خیلی ممنونم که وقتتونو ميذارين و بهم جواب ميدين این روزا آنقدر روم فشار روحی بود که خدا میدونه چون یه ماه به خواستگارم فکر کردم و بهش دل بستم و از این دل کندم بعد با همه ی این فشار ها فهمیدم طرف اصلا به زور خونوادش اومده .بعدشم که این آقا و پس زدن من . از طرفی 14 روز دیگه هم کنکور دارم و از درسلم حسابی افتادم اونم من که مثلا قرار بود بهترین رتبه رو بیارم.همه چی دقیقا دوماه به کنکورم افتاد. گاهی میگم چرا الان؟ به دوستام که نگاه میکنم میبینم هم به کنکورشون رسیدن هم عشقشون کنارشونه.حالا من هر دو رو از دست دادم.ولی دیگه این عشق به نفرت داره تبدیل میشه.راست ميگين اگه منو میخواست نباید هی امروز فردا میکرد.شرایط نداری چرا از اول اومدي؟
ببخشید که درد و دل کردم چون واقعا تنها بودم دوستامم دقیقا تو همین شرایط سخت از کنارم رفتن..
ولی واقعا از ازدواج و عشق بیزار شدم.همش فکر میکنم خواستگاران به زور خونوادشون میان ..پسرا هم به خاطر سو استفاده.واقعا مسخره اس. چرا بعضی آدما راحت به عشقشون میرسن و بعضی ها نميرسن؟
تازه شنیدم همین خواستگاری هم که یه ماه دیگه میخواد بیاد مامانش گفته برات میخوایم زن بگیریم اینم گفته چشم مامان هرچی شما بگی.این یعنی اونم داره به زور خونوادش میاد ؟