سلام
پسری هستم 26 ساله، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه صنعتی شریف، مسلط به زبان انگلیسی، دارای دو سال سابقه کار صنعتی و کارت پایان خدمت(با پروژه جایگزین خدمت) و... خلاصه همه پیشنیازهای مهاجرت تحصیلی یا کاری به کشورهای اروپایی یا امریکا رو دارم.
راجع به موضوع مهاجرت خیلی تحقیق کردم؛ نتیجه این که:
اگه برای ادامه تحصیل برم همراه ادامه تحصیل دکتری میتونم حقوق نسبتا خوب ماهیانه 2000 دلاری تو امریکا و ماهیانه 2500 یورویی مثلا تو هلند داشته باشم؛
میتونم مستقیم برای کار برم، یکی از دوستانم تو شرکت General Electric امریکا مشغول شده و میگه افرادی مثل من به سادگی جذب میشن، با حقوق پایه ماهیانه 5500 دلاری.
خلاصه این که مهاجرت برای من به لحاظ مالی فوق العاده است و فرصتهای پیشرفت فوقالعاده ای رو در اختیارم قرار میده.
از بی ثباتی اقتصادی و سیاسی و مشکلات فرهنگی اعصاب خورد کن اینجا هم راحت میشم...
اما...
مادری دارم تقریبا 60 ساله، پدرم فوت کرده، دو برادر بزرگتر هم دارم که یکی مثل خودم مجرده و دیگری ازدواج کرده و توی شهر خودمون زندگی میکنه.
مادرم درآمد خودش رو داره (دو حقوق بازنشستگی، اجاره خونه و...) و شکر خدا سلامت هست، اما به من و برادرم به شدت وابستگی عاطفی داره... خیلی نگرانمون میشه و مثلا وقتی دیر میرسم خونه چند بار تماس میگیره، یا اگه پرواز داشته باشم تا زنگ نزنم که هواپیما نشست خوابش نمیبره...
یه دلم میگه خیلی بهتره که برم...
یه دلم میگه پیش مادرم بمونم، میترسم با رفتنم مادرم آسیب ببینه، در حالی که میدونم حتی اگه نرم خارج، دیر یا زود باید ازدواج کنم و مستقل بشم نمیشه همیشه بچه خونه باشم...
و از طرفی میدونم که حتی اگه برم برادرام هستن و نمیزارن مادرم دست تنها بمونه...
سوالم از مادرهای سایت اینه که:
آیا ممکنه مهاجرت من با دلتنگی غیرقابل تحمل برای مادرم همراه باشه؟
آیا وابستگی مادرم به من دلیل کافی برای صرف نظر از فرصتهای پیش روم هست؟
آیا ممکنه رفتنم باعث بشه که مادرم از من ناراضی بشه و خدای نکرده دعای خیرش رو از دست بدم؟