نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: مشکل دررابطه عاشقانه

1107
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27995
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل دررابطه عاشقانه

    باسلام وخسته نباشید میخوام 0 تا 100 رو بنویسم تا بهتر دوستان واستادان عزیزراهنمایی بکنن پس اگر طولانی شد ازتون معذرت میخوام
    واقعیتش من پسرخالم رابطه نسبتا خوبی باهم دیگه داریم راحتیم چون پسرخالم دختری رو دوست داشت 2 سالی بود حالا به دلایلی با دختره دعوا کرده بود وشماره خواهرش رو به من داد تا باهاش دوست بشم من زیاد اهل اینکارا نیستم یعنی وقت ندارم همش مشغله کاری دارم درامدمم بدنیست من شماره شادی رو ازش گرفتم باشادی حرف زدم نه بخاطر اینکه پرخالم گفت اذیتش کن نامردی کن ولش کن چون باعث بانی جدایی اونا شادی بود منم خواستم دوباره به هم دیگه برسونمش بخاطر همین خواستم با شادی حرف بزنم چون شادی و خواهرش من رو نمیشناختن من کمی باشادی حرف زدم رفته رفته جوری شد من خیلی وابستش شدم یعنی خیلی زیاد ترازاونکه فکرش رو بکنید نمیدونم نامرد بامن داشت چیکارمیکردولی به هرحال گزشته از اینها ماجرا به جایی رسید که چهارشنبه هفته پیش چون من ازش قول قبلا گرفته بودم گفتم شادی فکر پسردیگه رو بکنی میکشمت من یکم تعادل روحی خوبی ندارم خیلی بیش از اندازه تعصبی ام چون دوستش داشتم و میگفت دوستم داره گفتم شادی صبح میام دنبالت خودم میبرمت دانشگاه گفت نه فردا صبح بامامانم میرم گفتم نمی دونم من 7 میام بامامانتم بری دورا دور مواظبم یکم که گذشت گفت باشه بیا اصلا مامان نمیتوانه پاشه میخوابه انگار خدا به دلم وحی کرد گفت این میخواد با یه پسر دیگه بره ولی چون تو گفتی ولش کرد اومد باهات خلاصه رفتم دنبالش اومد سوار شد یکم که رفتم گفتم شادی امروز میخواستی با یه پسر دیگه بری مگه نه تعجب کرد گفتم میخواست صبح بیاد دنبالت ولی چون من گفتم پیچوندی بعد رنگش سرخ شد همین موقع بود گفت صبرکن توضیح بدم همینو گفت من زدم دهنش باپشت دستم لبش ترکید نزدیک 30 تا چک بهش زدم طول مسیر رو خلاصه حالا عصابمم خورد شد تو خیابون با چند نفر درگیر شدم واقعا تعادل روحیم رو از دست داده بود چهارشنبه من بیمارستان بستری بودم ناراحت شد اومد بیمارستان ولی گفت بمیر وازاین حرفا رفت ولی دیدم که دوسم داره شایدم من خیلی تند رفته بودم اخه اون پسره بهش گیر میداده نمی دونم بخدا بهم گفت چون تو اون محله بودیم میخواستیم خونمون رو عوض کنیم ازترس اون پسره باهاش حرف میزده تا مشکلی براش پیش نیاد گفت اگه خونمون رو عوض کنیم شمارشم عوض میکنه بعد من یکم منت کشی کردم هدیه خریدم بهش فرستادم پنج شنبه سالگرد پدر بزرگم بود باید میرفتم شهرستان همین که رسیدم شهرستان بهش زنگ زدم خاموش هرچقدر زنگ پیام زدم خاموش تلگرامش دلت اکانت شده دانشگاهم هرچندبار رفتم ببینمش نتونستم ببینم بخدا قسم نه خواب برام مونده نه خوراک شبا همش توفکرشم که فردا میتونم ببینمش الان دوروزه بخدا دم دانشگاهم منتظرش چیزی هم نمیتونم بخورم از ساعت 6 منتظرم تا 2 ببینمش ولی نمی تونم من الان چیکار بکنم اون بامن اشتی کرد ولی باز گوشیش رو خاموش کرد فکر میکنم به پسر خالم بو برده و فکر کرده میخوام باهاش بازی کنم یا چی نمیدونم چون بدون دلیل رفته الان چند روزه هم زنگ نمیزنه میشینم سر سفره تا غذا بخورم احساس میکنم تو دلم رخت میشورن کاملا اشوبه نمی تونم بخورم پامیشیم خانوادمم از این حالم ناراحتن هرچقدر میکنم فراموشش بکنم نمی تونم نمی دونم چیکار بکنم من میخوام مثل سابق بشم هیچ دختری نمیخوام یا شادی برگرده یا هم بیخیال تورو خدا کمک بکنید از کارامم عقب افتادم کل فکر ذکرم شده شادی 2 تا کلمه میگم 3 تاش شادیه دوستامم کلافه شدن از دستم تو این مدت کوتاه توروخدا کمکم کنید مثل سابق ادم شادی بشم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل دررابطه عاشقانه

    قبل از شروع رابطه چه با خانم شادی و چه هرکسی دیگه ای، حتما به یه مشاور برای درمان آشفتگی هاتون مراجعه کنین.برخورد شما اصلا نرمال نیست.شما حتی اجازه ندادین اون خانم توضیحی درباره کاراشون بدن.این بد دلی تونم طبیعی نیست.اگه بدون درمان وارد رابطه بشین، صد درصد به مشکل برمیخورین.کاری به غلط بودن اینجور دوستی ها هم ندارم. ولی در کل با این شیوه رفتاری، حتی درصورت برگشت به رابطه قبلی، دوباره با یک اتفاق کوچیک از کوره در میرین و ممکنه اینبار به خودتون یا اون خانم اسیب جدی وارد کنین.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27995
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل دررابطه عاشقانه

    درسته شما درست میفرماین خب بددلی من بخاطر تحقیقی که کردم همه بدش رو گفتن پیش اومد اینکه شاید من نوع برقراری ارتباط با خانوم رو بلد نیستم وشادی هم اشتباه کرده بود من بهش گفتم نباید به غریبه جواب بده ولی اون دست گزاشت رو نقطه ضعفم اون منو بخشید ولی نمی دونم یهو چی شد که رفت و بخاطر چی دلیل رفتنش رو نمی دونم
    ویه چیز دیگه من میخوام حالت روحیم به حالت عادی برگرده من به درست و غلط رابطه ندارم و هیچ چیز دیگه الان بد خواب شدم همش تو فکرمه نه غذایی میتوانم بخورم نه چیز دیگه همش دلم اشوبه نفس میکشم احساس میکنم چیزی سینم رو از هم جدا میکنه
    ویرایش توسط amirsadg : 05-09-2016 در ساعت 12:09 AM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد