نمایش نتایج: از 1 به 48 از 48

موضوع: عدم تمایل به ازدواج

3531
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28250
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    6
    تشکر شده 4 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Smile عدم تمایل به ازدواج

    با سلام و خسته نباشید
    دختری 25 ساله ام که 3 ساله با پسری که یک سال از من بزرگتره آشنا شدم.از همان زمان آشنایی برنامه ش ادامه تحصیل تا مقاطع بالا بود و برای همین تمایلی به ازدواج نداشت.ازنظرفرهنگی،مذهبی،ش ایط خانواده واوضاع مالی دو خانواده کاملا در یک رده قرار داریم.الان بعد از سه سال ،درسش روو به اتمامه،شرایط کاریشون هم خوبه.اما علاقه ش محدود میشه به کارش و تفریحش که موسیقی و ورزشه.محل کارش از شهری که زندگی میکنیم دوره وازهمون اول ما دیر به دیرهمدیگه رو میدیدیم شاید ماهی یکباریا دو ماه یکبار.چند بارهم خیلی ناگهانی (مثلا بعد از گذروندن یه روز خیلی خوب باهم! )رابطه رو تموم کردیم چون میگفت من میترسم که تو به پای من بشینی ومن شرایطم جور نشه واسه ازدواج.اما بعد از یکی دو ماه به خواسته ی من یا خودش دوباره با هم رابطمونو شروع میکردیم.ما توی دوستیمون هیچ مشکلی باهم نداریم ولی خب من الان نگران این موضوع هستم که من دارم همه خواستگارامو رد میکنم وهنوز بعد این همه وقت نمیدونم که چه زمانی برای ازدواج پاپیش میذاره.میدونم که قصدش هم سواستفاده از من نیست چون دیگه بعد این مدت میشناسمش.میدونم چنین آدمی نیست.ولی چندروز پیش به من گفت که بعضی وقتها باخودش فکر میکنه میبینه اصلا به درد دوستی و ازدواج نمیخوره،توی خودش کششی واسه زندگی مشترک نمیبینه و واسه همین برای خودش نگرانه و نمیدونه مشکل کار کجاست!من بهش پیشنهاد دادم به مشاور مراجعه کنه و گفت شاید این کارو انجام بده ولی این وسط تکلیف من چیه؟با چنین آدمی باید چطور رفتار کنم.من توی دوست داشتنش هیچ شکی ندارم ولی خب کلا آدم خونسردی هست و توی همه زمینه ها خیلی ریلکسه.شاید چون الان 3-4 سال هست که جدا از خانواده ش با دو نفر از همکاراش خونه دارن اینطوری شده.چون به قول خودش برادراش و پدرش آدمای خانواده دوست و زن دوستی هست ولی اون اینطوری بی انگیزه شده.
    پیشاپیش ممنون از راهنماییتون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28183
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    سلام .برو به زندگییت برس .این چند مدت دیگه ولت میکنه .برو به زندگی جدید و خواستگارات فکر کن همین و تمامش کن

  3. 4 کاربران زیر از پرویز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : فرار از ازدواج

    این آقا احساس و عواطفش کم هست و مثل یه ماشین زندگی میکنه.

    چنین آدمایی بعد ازدواج نیازهای همسرشونو بکلی نادیده میگیرن و اهمیتی به خواسته های همسرشون نمیدن.

    همسر براشون حکم ابزار رو داره نه شریک زندگی.

    بهتره در مورد ازدواج با ایشون بیشتر فکر کنید.

  5. 3 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فرار از ازدواج

    خودتون رو پايبند كسي نكنيد كه ميدونيد تمايل به ازدواج نداره...عمر شما با ارزشه،به موردهاي ديگه تون فكر كنيد

  7. 4 کاربران زیر از مرسانا 19 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط saghar1370 نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید
    دختری 25 ساله ام که 3 ساله با پسری که یک سال از من بزرگتره آشنا شدم.از همان زمان آشنایی برنامه ش ادامه تحصیل تا مقاطع بالا بود و برای همین تمایلی به ازدواج نداشت.ازنظرفرهنگی،مذهبی،ش ایط خانواده واوضاع مالی دو خانواده کاملا در یک رده قرار داریم.الان بعد از سه سال ،درسش روو به اتمامه،شرایط کاریشون هم خوبه.اما علاقه ش محدود میشه به کارش و تفریحش که موسیقی و ورزشه.محل کارش از شهری که زندگی میکنیم دوره وازهمون اول ما دیر به دیرهمدیگه رو میدیدیم شاید ماهی یکباریا دو ماه یکبار.چند بارهم خیلی ناگهانی (مثلا بعد از گذروندن یه روز خیلی خوب باهم! )رابطه رو تموم کردیم چون میگفت من میترسم که تو به پای من بشینی ومن شرایطم جور نشه واسه ازدواج.اما بعد از یکی دو ماه به خواسته ی من یا خودش دوباره با هم رابطمونو شروع میکردیم.ما توی دوستیمون هیچ مشکلی باهم نداریم ولی خب من الان نگران این موضوع هستم که من دارم همه خواستگارامو رد میکنم وهنوز بعد این همه وقت نمیدونم که چه زمانی برای ازدواج پاپیش میذاره.میدونم که قصدش هم سواستفاده از من نیست چون دیگه بعد این مدت میشناسمش.میدونم چنین آدمی نیست.ولی چندروز پیش به من گفت که بعضی وقتها باخودش فکر میکنه میبینه اصلا به درد دوستی و ازدواج نمیخوره،توی خودش کششی واسه زندگی مشترک نمیبینه و واسه همین برای خودش نگرانه و نمیدونه مشکل کار کجاست!من بهش پیشنهاد دادم به مشاور مراجعه کنه و گفت شاید این کارو انجام بده ولی این وسط تکلیف من چیه؟با چنین آدمی باید چطور رفتار کنم.من توی دوست داشتنش هیچ شکی ندارم ولی خب کلا آدم خونسردی هست و توی همه زمینه ها خیلی ریلکسه.شاید چون الان 3-4 سال هست که جدا از خانواده ش با دو نفر از همکاراش خونه دارن اینطوری شده.چون به قول خودش برادراش و پدرش آدمای خانواده دوست و زن دوستی هست ولی اون اینطوری بی انگیزه شده.
    پیشاپیش ممنون از راهنماییتون
    روی این لینک کلیک کن

    شاید به دردت خورد

    http://forum.moshaver.co/f190/%D9%88...7%D8%AF-29584/
    ویرایش توسط رزمریم : 05-20-2016 در ساعت 10:26 PM

  9. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فرار از ازدواج

    داری اشتباه میکنی دوست خوبم

    میدونم دوست داشتن ، با عشق ازدواج کردن ووووو اینا خیلی لذت بخشه

    اما نه به هر قیمتی

    وقتی این آقا نگران شما نیست تو به چی دلت رو خوش کردی؟؟

    اوج جوونی شما الانه... فردا پس فردا از کجا معلوم این خواستگارهایی که داری رو بازم داشته باشی؟؟

    وقتی این آقا بازم باهات کات کنه اما برا همیشه....تو از کجا میدونی بازم برات خواستگار میاد؟؟؟

    من نمیگم خوب نیست

    اما به خاطر خودت، به خاطر آیندت باید با خیلی چیزا کنار بیای

    باهاش اتمام حجت کن...بگو بیاد خواستگاری حالا که افتاده رو غلطک

    بیاد تا تکلیف تو هم روشن بشه

    به حرفم گوش کن...به خودت احترام بذار

    تو یه گزینه تو زندگیش نیستی که هروقت بخواد بذارتت کنار

    تو باید صورت اصلی این مسئله باشی که حتی نشه پاکت کرد

    تا وقتی تو قدر خودت رو ندونی اونم کاری نمیکنه

    سخته.. میدونم...خیلی سخته بعد از سه سال

    اما بهتر از اینکه این سه سال بشه شش سال..بشه هشت سال

    و وقتی بشه که دیگه دیر شده باشه

    مرگ یه بار شیون یه بار

    خودت رو خلاص کن از این بلاتکلیفی

    تا وقتی منتظر باشی دیگران تکلیفت رو روشن کنن هیچوقت به اون چیزی که میخوای نمیرسی

    خودت باش و خودت برای خودت تصمیم بگیر

  11. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28250
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    6
    تشکر شده 4 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    ممنونم ازتون
    ویرایش توسط saghar1370 : 05-20-2016 در ساعت 11:56 PM

  13. 4 کاربران زیر از saghar1370 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    ایشون تصمیم به ازدواج ندارن این موضوع کاملا روشنه و شما نباید فرصت هاتون را از دست بدید.

  15. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط saghar1370 نمایش پست ها
    ممنونم ازتون
    هیچوقت به کسی بهتون تعهدی نداره متعهد نباشید

  17. 2 کاربران زیر از مرسانا 19 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    دوست عزیز سر زندگیتون قمار نکنید ، عشق اصلش واسه قصه هاست و تا قبل از وصال اون آتیش عشق خیلی شعله ورتر هستش تا بعد از وصال (ازدواج)

    نکته دیگه اینکه مردها تا چیزی را راحت به دست بیارن راحت هم از دستش میدن و براشون اونقدرها ارزشمند نیست که خودشونو به هر دری بزنن واسه نگه داشتن اون چیز (اشتباه نشه ، منظورم دید ابزاری و شیٔ مانند به زن نیست ، منظورم به دست آوردن هر مفهومی ، از انسان گرفته تا یه مقام دولتی تا یه کسب و کار و ... ) نمونش ریلیشن های یه هفته ای اینستاگرامی و فیبسبوکی هستش ، تا اینقدر راحت ارتباط با جنش مخالف به قصد دوستی ، راحت و در دسترس هست ، ترس از دست دادنش هم کمتر میشه (مورد استثنا هم هست ، خودم زیاد دیدم ولی اکثر رابطه های اینجوری دوام فوقالعاده کمی داره) نمونش پدر من که 7-8 سال سمج شد واسه ازدواج با مادرم (و موفق شد ) و طبیعتا دوام ازدواجشون بیشتر هستش تا کسی که کل دوره آشناییش تا ازدواجش چند ماه طول میکشه (البته کلن نسل قبل را با فعلی نباید مقایسه کرد ، نسل جدید بسیار بی هدف و لمپن شده و با بحران معنای زندگی درگیره)


    همین آقایی هم که شما الان باهاشی ، اون شغل و موقعیتشو خیلی سخت به دست آورده و واسه همین اینقدر دوستش داره چون واسه رسیدن بهش بی خوابی و رنج کشیده و تلاش زیادی کرده ...

    یه دلیل دیگه هم که ازدواج را اینقدر واسه نسل جوون کم اهمیت کرده یکیش آینده اقتصادی کاملا مبهم کشور هست و اینکه کمتر کسی ریسک میکنه چون آینده شغلیش (چه شغل آزاد چه کارمندی) به هیچ وجه تضمین نیست و امنیتش بسیار پایینه ، یکی دیگش دین زدگی و ضعیف شدن ایمان هستش که دیگه کسی اعتقادی به حرفای قدیمیا که مثلا میگفتن ازدواج کن تا خدا همه کاراتو رو به راه کنه و جملاتی از این دست ، نداره . از دست رفتن اعتماد به همدیگه به سبب طلاقهای زیاد که دلیل خیلیهاش خیانت هست و متاسفانه داره به یک فرهنگ تبدیل میشه ، کم صبر شدن ، بی حوصلگی ، عصبی بودن ، زود رنج بودن ، گذشت و بخشش نداشتن ، خودخواهی مفرط ، تبدیل شدن پول به تنها هدف درصد زیادی از نسل جوان و ... هم موارد زیادی هست که به این کم اهمیت شدن ازدواج و حتی متنفر بودن از از ازدواج توی نسل جوان بیشتر دامن میزنه ...

    دسترسی راحتتر به س*س بدون دردسرها و مسئولیت های سنگین ازدواج هم یه دلیل دیگست ، مردها از کار کردن خسته شدن و دیگه زیر بار ازدواج نمیرن ، رشد شخصیشون الان براشون خیلی مهمتره ، توی سیستم ازدواج ایران هم (که به غایت مزخرفترین نوع ازدواج هست ) پسرها مسولیتهای بسیار بسیار بیشتری نسبت به دخترها دارن ، پسر باید پول داشته باشه ، شغل ثابت با درآمد مکفی داشته باشه ، دانشگاه رفته باشه ، سربازی رفته باشه ، خونه و ماشین داشته باشه و ... ولی دختر چی ؟؟؟ تهش یه دانشگاه رفتنه ! جهیزیشم که باباش میده ! پسره تازه یه مهریه کت و کلفت هم باید زیر بارش بره (گند بزنن توی اون ازدواجی که بوی پول و معامله بده ، که اصل ازدواج توی ایران بر همین پایه هست و دلیل اینکه من میگم مزخرف هستش هم همینه )

    نسل جدید زیر بار ازدواج با چنین دخترهایی که اوج دغدغه ذهنیشون زمان معرفی آیفون جدید هستش یا خرید فلان لاک و رنگ مو هستش نمیره !!! با کسی ازدواج میکنه که با سختی های زندگی دست و پنجه نرم کرده باشه و خودش استقلال مالی داشته باشه ، نه به خاطر اینکه پیر کمتر کار بکنه ، نه ، به خاطر اینکه طعم اون سختیرا چشیده باشه (که درصد خیلی کمی از دختر خانمهای ایرانی اینگونه هستن و متاسفانه خیلی عظیمیشون دنبال یه خواستگار پولدار هستن -تعارف که نداریم با هم واقعیت همینه)
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  19. 6 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    دوست عزیز سر زندگیتون قمار نکنید ، عشق اصلش واسه قصه هاست و تا قبل از وصال اون آتیش عشق خیلی شعله ورتر هستش تا بعد از وصال (ازدواج)

    نکته دیگه اینکه مردها تا چیزی را راحت به دست بیارن راحت هم از دستش میدن و براشون اونقدرها ارزشمند نیست که خودشونو به هر دری بزنن واسه نگه داشتن اون چیز (اشتباه نشه ، منظورم دید ابزاری و شیٔ مانند به زن نیست ، منظورم به دست آوردن هر مفهومی ، از انسان گرفته تا یه مقام دولتی تا یه کسب و کار و ... ) نمونش ریلیشن های یه هفته ای اینستاگرامی و فیبسبوکی هستش ، تا اینقدر راحت ارتباط با جنش مخالف به قصد دوستی ، راحت و در دسترس هست ، ترس از دست دادنش هم کمتر میشه (مورد استثنا هم هست ، خودم زیاد دیدم ولی اکثر رابطه های اینجوری دوام فوقالعاده کمی داره) نمونش پدر من که 7-8 سال سمج شد واسه ازدواج با مادرم (و موفق شد ������) و طبیعتا دوام ازدواجشون بیشتر هستش تا کسی که کل دوره آشناییش تا ازدواجش چند ماه طول میکشه (البته کلن نسل قبل را با فعلی نباید مقایسه کرد ، نسل جدید بسیار بی هدف و لمپن شده و با بحران معنای زندگی درگیره)


    همین آقایی هم که شما الان باهاشی ، اون شغل و موقعیتشو خیلی سخت به دست آورده و واسه همین اینقدر دوستش داره چون واسه رسیدن بهش بی خوابی و رنج کشیده و تلاش زیادی کرده ...

    یه دلیل دیگه هم که ازدواج را اینقدر واسه نسل جوون کم اهمیت کرده یکیش آینده اقتصادی کاملا مبهم کشور هست و اینکه کمتر کسی ریسک میکنه چون آینده شغلیش (چه شغل آزاد چه کارمندی) به هیچ وجه تضمین نیست و امنیتش بسیار پایینه ، یکی دیگش دین زدگی و ضعیف شدن ایمان هستش که دیگه کسی اعتقادی به حرفای قدیمیا که مثلا میگفتن ازدواج کن تا خدا همه کاراتو رو به راه کنه و جملاتی از این دست ، نداره . از دست رفتن اعتماد به همدیگه به سبب طلاقهای زیاد که دلیل خیلیهاش خیانت هست و متاسفانه داره به یک فرهنگ تبدیل میشه ، کم صبر شدن ، بی حوصلگی ، عصبی بودن ، زود رنج بودن ، گذشت و بخشش نداشتن ، خودخواهی مفرط ، تبدیل شدن پول به تنها هدف درصد زیادی از نسل جوان و ... هم موارد زیادی هست که به این کم اهمیت شدن ازدواج و حتی متنفر بودن از از ازدواج توی نسل جوان بیشتر دامن میزنه ...

    دسترسی راحتتر به س*س بدون دردسرها و مسئولیت های سنگین ازدواج هم یه دلیل دیگست ، مردها از کار کردن خسته شدن و دیگه زیر بار ازدواج نمیرن ، رشد شخصیشون الان براشون خیلی مهمتره ، توی سیستم ازدواج ایران هم (که به غایت مزخرفترین نوع ازدواج هست ) پسرها مسولیتهای بسیار بسیار بیشتری نسبت به دخترها دارن ، پسر باید پول داشته باشه ، شغل ثابت با درآمد مکفی داشته باشه ، دانشگاه رفته باشه ، سربازی رفته باشه ، خونه و ماشین داشته باشه و ... ولی دختر چی ؟؟؟ تهش یه دانشگاه رفتنه ! جهیزیشم که باباش میده ! پسره تازه یه مهریه کت و کلفت هم باید زیر بارش بره (گند بزنن توی اون ازدواجی که بوی پول و معامله بده ، که اصل ازدواج توی ایران بر همین پایه هست و دلیل اینکه من میگم مزخرف هستش هم همینه )

    نسل جدید زیر بار ازدواج با چنین دخترهایی که اوج دغدغه ذهنیشون زمان معرفی آیفون جدید هستش یا خرید فلان لاک و رنگ مو هستش نمیره !!! با کسی ازدواج میکنه که با سختی های زندگی دست و پنجه نرم کرده باشه و خودش استقلال مالی داشته باشه ، نه به خاطر اینکه پیر کمتر کار بکنه ، نه ، به خاطر اینکه طعم اون سختیرا چشیده باشه (که درصد خیلی کمی از دختر خانمهای ایرانی اینگونه هستن و متاسفانه خیلی عظیمیشون دنبال یه خواستگار پولدار هستن -تعارف که نداریم با هم واقعیت همینه)
    خیلی ممنون بابت توضیحاتتون. یه سوال برام پیش اومده بالاخره باید با پسرا چجوری رفتار کرد؟؟؟ اگه آسون بگیری و سریع راضی بشی پسره زیر دلش میزنه و بیخیاله دختره میشه ، سخت بگیری میگن چرا سخت گرفتی . برخی از ملاکای ازدواجو نادیده بگیری بعدا دچار عدم تفاهم میشی ،نادیده نگیری بعدا محکوم میشه به سختگیر بودن . خداییش باید چکار کرد . فکر کنم وقتی پسرا پای یه رقیب به میون بیاد یا دختره یه خصوصیت متمایزی (درسی ، ورزشی،...) داشته باشه باهاش ازدواج میکنن

  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    خیلی ممنون بابت توضیحاتتون. یه سوال برام پیش اومده بالاخره باید با پسرا چجوری رفتار کرد؟؟؟ اگه آسون بگیری و سریع راضی بشی پسره زیر دلش میزنه و بیخیاله دختره میشه ، سخت بگیری میگن چرا سخت گرفتی . برخی از ملاکای ازدواجو نادیده بگیری بعدا دچار عدم تفاهم میشی ،نادیده نگیری بعدا محکوم میشه به سختگیر بودن . خداییش باید چکار کرد . فکر کنم وقتی پسرا پای یه رقیب به میون بیاد یا دختره یه خصوصیت متمایزی (درسی ، ورزشی،...) داشته باشه باهاش ازدواج میکنن
    پسر اگه عاشق دختر باشه زیر دلش نمیزنه اگه زد بدون عاشق نبوده و بهتر که بره، دخترا فقط يه کم از لحاظ اقتصادی درک کنن مهریه ام سبک بگیرن مشکل حله، نباید توقع داشته باشن همه رفاهیاتی که خونه بابا داشتن اول زندگی مشترک هم داشته باشن باید درک کنن که ایجاد رفاه در زندگی مشترک با همراهی هم و بتدریج بدست میاد همونطور که پدر و مادران همه ما از اول با سختی شروع کردن. اینم بگم پسرای عاقل نه اینکه ظاهر براشون مهم نباشه ولی اول دنبال یه فکر و عقیده همراه و مشترک هستن ولی اکثر دخترا فقط به ظاهر اهمیت میدن و با آرایش های غلیظ خودشونو برعکس از چشم میندازن. ملاک ها را نباید نادیده گرفت ولی مهم اینه که ملاک هامون را درست انتخاب کنیم و هر چیز سطحی را ملاک نگیریم.
    ویرایش توسط Mohammad313 : 05-21-2016 در ساعت 12:59 PM

  22. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    پسر اگه عاشق دختر باشه زیر دلش نمیزنه اگه زد بدون عاشق نبوده و بهتر که بره، دخترا فقط يه کم از لحاظ اقتصادی درک کنن مهریه ام سبک بگیرن مشکل حله، نباید توقع داشته باشن همه رفاهیاتی که خونه بابا داشتن اول زندگی مشترک هم داشته باشن باید درک کنن که ایجاد رفاه و زندگی مشترک با همراهی هم و بتدریج بدست میاد همونطور که پدر و مادران همه ما از اول با سختی شروع کردن. اینم بگم پسرای عاقل نه اینکه ظاهر براشون مهم نباشه ولی اول دنبال یه فکر و عقیده همراه و مشترک هستن ولی اکثر دخترا فقط به ظاهر اهمیت میدن و با آرایش های غلیظ خودشونو برعکس از چشم میندازن. ملاک ها را نباید نادیده گرفت ولی مهم اینه که ملاک هامون را درست انتخاب کنیم و هر چیز سطحی را ملاک نگیریم.
    پسرا دنبال دختر با ویژگی های آنچنانی نیستن فقط کافیه دختر عشقش واقعی باشه و پشت پسر را تو سختی خالی نکنه منظورم به هیچ وجه کار کردن دختر نیست فقط همسرشو درک کنه همین.

  24. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    پسر اگه عاشق دختر باشه زیر دلش نمیزنه اگه زد بدون عاشق نبوده و بهتر که بره، دخترا فقط يه کم از لحاظ اقتصادی درک کنن مهریه ام سبک بگیرن مشکل حله، نباید توقع داشته باشن همه رفاهیاتی که خونه بابا داشتن اول زندگی مشترک هم داشته باشن باید درک کنن که ایجاد رفاه در زندگی مشترک با همراهی هم و بتدریج بدست میاد همونطور که پدر و مادران همه ما از اول با سختی شروع کردن. اینم بگم پسرای عاقل نه اینکه ظاهر براشون مهم نباشه ولی اول دنبال یه فکر و عقیده همراه و مشترک هستن ولی اکثر دخترا فقط به ظاهر اهمیت میدن و با آرایش های غلیظ خودشونو برعکس از چشم میندازن. ملاک ها را نباید نادیده گرفت ولی مهم اینه که ملاک هامون را درست انتخاب کنیم و هر چیز سطحی را ملاک نگیریم.
    خب پسرا هم این روزا ظاهر براشون مهم شده وگرنه حتما دلیلی داره دخترا افتادن دنبال آرایشو دماغ عمل کردنو این چیزا اون تاپیکه که بود که میگفت قبل از اینکه ازدواج کنن بدن دخترا رو ببینن که حتی خوده شما هم گفتی مو دختره برات مهمه ببینی حالا من یه سوال برام پیش اومده اگه فرض تفاهم داشتی ولی ظاهر دختره رو نپسندیدی آیا باهاش ازدواج میکنی؟ حالا اگه باهاش ازدواج میکنی پس چه لزوم داره اصلا بدنشو ببینی؟ بعدش دخترا متاسفانه وقتی از یه پسری خوششون میاد نمیتونن خیلی ظاهر سازی کنن و خودشونو نگه دارن و ممکنه حتی ابراز عشق کنن ولی پسرا میزنه زیر دلشون ولی اگه دختری پسری رو دوست نداشته باشه خیلی طولش میده تا باهاش ازدواج کنه مثله مدل پدرومادر اقا احسان مطمنم مادرشون اولش پدرشونو دوست نداشتن ولی چون پدره خیلی اصرار کرده و محبت کرده عاشقش شده (چون عشق زن دسته مرده ) ولی مردا فکر میکنن اون دختری که ناز میکنه غنیمت تره درحالی که اون دختره ممکنه خیلی دوسش نداشته باشه

  26. 2 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    خب پسرا هم این روزا ظاهر براشون مهم شده وگرنه حتما دلیلی داره دخترا افتادن دنبال آرایشو دماغ عمل کردنو این چیزا اون تاپیکه که بود که میگفت قبل از اینکه ازدواج کنن بدن دخترا رو ببینن که حتی خوده شما هم گفتی مو دختره برات مهمه ببینی حالا من یه سوال برام پیش اومده اگه فرض تفاهم داشتی ولی ظاهر دختره رو نپسندیدی آیا باهاش ازدواج میکنی؟ حالا اگه باهاش ازدواج میکنی پس چه لزوم داره اصلا بدنشو ببینی؟ بعدش دخترا متاسفانه وقتی از یه پسری خوششون میاد نمیتونن خیلی ظاهر سازی کنن و خودشونو نگه دارن و ممکنه حتی ابراز عشق کنن ولی پسرا میزنه زیر دلشون ولی اگه دختری پسری رو دوست نداشته باشه خیلی طولش میده تا باهاش ازدواج کنه مثله مدل پدرومادر اقا احسان مطمنم مادرشون اولش پدرشونو دوست نداشتن ولی چون پدره خیلی اصرار کرده و محبت کرده عاشقش شده (چون عشق زن دسته مرده ) ولی مردا فکر میکنن اون دختری که ناز میکنه غنیمت تره درحالی که اون دختره ممکنه خیلی دوسش نداشته باشه
    ببین من گفتم نه اینکه ظاهر مهم نباشه ولی فکر و عقیده مهم تره اونم گفتم پسرای عاقل نه هر پسری. من خودم اگه طرف همفکر و هم عقیدم باشه ظاهرشم باید به دلم بشینه ولی برام مهم نیست خیلییییی خوشگل باشه، اون که گفتم موها را ببینیم بخاطر اینکه یه وقت دختر کچل نباشه خب ظاهر در این حد برام مهمه. ولی دخترای امروز فکر کردن فقط و فقط ظاهر مهمه و در حد افراطی دنبال ظاهر افتادن این نظر منه آرایش های غلیظی که از دخترا تو جامعه میبینم حالمو بهم میزنه، آرایش باید خیلی کم و سبک باشه و دختر را جلف و بی ارزش نکنه در واقع این یه بی احترامیه که دخترا در حق خودشون میکنن و ارزششون را در حد یه عروسک پایین میارن.اینکه دخترا افتادن دنبال عمل زیبایی و آرایش بیشتر یه چشم و هم چشمی و رقابت بین خودشونه و فکر میکنن با این کارا مشکل ازدواج حل میشه در صورتیکه میبینیم مشکل ازدواج حل نشده و راه حلش تغییر نگرشها و طرز دیدگاه و توقعات هست
    ویرایش توسط Mohammad313 : 05-21-2016 در ساعت 01:37 PM

  28. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    ببین من گفتم نه اینکه ظاهر مهم نباشه ولی فکر و عقیده مهم تره اونم گفتم پسرای عاقل نه هر پسری. من خودم اگه طرف همفکر و هم عقیدم باشه ظاهرشم باید به دلم بشینه ولی برام مهم نیست خیلییییی خوشگل باشه، اون که گفتم موها را ببینیم بخاطر اینکه یه وقت دختر کچل نباشه خب ظاهر در این حد برام مهمه. ولی دخترای امروز فکر کردن فقط و فقط ظاهر مهمه و در حد افراطی دنبال ظاهر افتادن این نظر منه آرایش های غلیظی که از دخترا تو جامعه میبینم حالمو بهم میزنه، آرایش باید خیلی کم و سبک باشه و دختر را جلف و بی ارزش نکنه در واقع این یه بی احترامیه که دخترا در حق خودشون میکنن و ارزششون را در حد یه عروسک پایین میارن.اینکه دخترا افتادن دنبال عمل زیبایی و آرایش بیشتر یه چشم و هم چشمی و رقابت بین خودشونه و فکر میکنن با این کارا مشکل ازدواج حل میشه در صورتیکه میبینیم مشکل ازدواج حل نشده و راه حلش تغییر نگرشها و طرز دیدگاه و توقعات هست
    کاش افرادی که افکار شما رو داشتن بیشتر بود ممنون از وقتی که گذاشتین

  30. 2 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    خیلی ممنون بابت توضیحاتتون. یه سوال برام پیش اومده بالاخره باید با پسرا چجوری رفتار کرد؟؟؟ اگه آسون بگیری و سریع راضی بشی پسره زیر دلش میزنه و بیخیاله دختره میشه ، سخت بگیری میگن چرا سخت گرفتی . برخی از ملاکای ازدواجو نادیده بگیری بعدا دچار عدم تفاهم میشی ،نادیده نگیری بعدا محکوم میشه به سختگیر بودن . خداییش باید چکار کرد . فکر کنم وقتی پسرا پای یه رقیب به میون بیاد یا دختره یه خصوصیت متمایزی (درسی ، ورزشی،...) داشته باشه باهاش ازدواج میکنن

    ببینید ، توی این کشور هیچ قانون کلی (به خصوص در مورد نسل جدید) در مورد آدمها نمیشه بیان کرد که مثلا گفت مردها فلان خصوصیت را دارن ، خانمها فلان خصوصیت ، یه آدم ممکنه امروز فلان اعتقادو داشته باشه ، فردا انکار کنه که دیروز فلان اعتقادو داشته ، چون الان کشور ما توی به حالت گذاری هست که ذهن جوانهاش به شدت بین مدرنیته و سنتی گیر کرده ، پسرهاش دوست دارن شریک زندگیشون را خودشون انتخاب کننو چند سال با هم دوست دختر/دوست پسر باشن ، بعد چند وقت میگن ااا اینکه به من نخ داد و بام دوست شد پسفردا یکی بهتر از من بیاد بهش پیشنهاد بده با اون دوست میشه ، بهتره ولش کنم !
    دخترها دوست دارن طرفشون از لحاظ ابراز علاقه مدرن باشه و همه جا بهش احترام بزاره و همه جا ازش تعریف کنه ، از طرفی دوست داره سنتی باشه و غیرتی باشه و روش حساس باشه ولی تا آزادیشو محدود کرد در میاد میگه تو به من شک داری و مثلا چرا نمیزاری با دوستام برم بیرون و ... و به این نتیجه میرسه که پسررو ول کنه چون آزادیشو محدود کرده !!!

    الان مرض و آفت این نسل همین گیر کردن بین سنت و مدرنیته هستش ، تا خود فرد نمیدونه که چی میخواد تهش میشه این همه جدایی ، دلیل دیگش فشار جنسی زیادی هستش که عموما سرکوب میشه و باعث ایجاد عقده جنسی میشه (همه میدونن دلیل اصلی ازدواج توی ایران ارضای میل جنسی هستش ، سر خودمونو که نمیتونیم کلاه بزاریم) البته من راهکاری برای ارضای این میل به ذهنم نرسیده هر چی فکر کردم ، ولی عموم ازدواج ها (به خصوص در مورد پسرها) دلیل اصلیش همین مورده و ازدواجی که اصلیترین دلیلش این مورد باشه در غالب موارد به شکست منجر میشه یا به زور مهریه و حق حضانت و ... یه زندگی کاملا زورکی ادامه پیدا میکنه (همینجا تاپیکهای خیلی زیادی را می بینید که ننه باباهه توی خونه مشکل دارن با هم و حتی مثل دوتا غریبه با هم رفتار میکنن و دودش توی چشم بچه ها میره فقط)

    فرهنگ ایران هم به سرعت خیلی زیادی داره به فرهنگ غربی و اروپایی تبدیل میشه (کاری به خوب یا بد بودنش ندارم) و با فشار بیشتر حکومت این سرعت تغییر بیشتر هم میشه (نمونش گشت ارشاد و حجاب اجباری و مواردی از این قبیل که دیگه اظهر من الشمس هستش -دلیلش هم اینه انسان به طور کلی از سیستمی شدن بدش میاد ، دیگه ورزن ایرانیش که خدای لجبازی هم هست که دیگه بدتر ) حالا این فرهنگ غربی شده با آدمهایی که ذهنشون درگیر سنتی بودن تربیت ننه باباهاشون هست جور در نمیاد ، نتیجش میشه چی ؟ یه مرد 50-60 ساله با چندتا نوه میفته دنبال دختر ، میفته دنبال صیغه ای (کسایی که توی بازار هستن میدونن که این اتفاق های اینجوری زییااااد میفته ) چرا اینکارو میکنه ؟ چون فکر میکنه پسر مغازه بغلی که الان با دختر دوسته داره یه کار فوقالعاده ای میکنه و چون اون توی جوانیش به هر دلیلی (جَوِ به شدت بسته ی اوایل انقلاب) نمیتونسته با دختر ارتباط داشته باشه و براش یه عقده مونده و الان فرصت عقده گشایی داره میره دنبال کثافتکاری !

    در مورد اون سوالتون هم بستگی داره به پسره ، آدم تا آدم واقا قابل مقایسه نیست ، این مورد بستگی داره پسره چقدر طرفشو دوست داشته باشه ، پسرها (نسل جدید) خیلی به این علاقه دارن که همسرشون بهترین دوستشون هم باشه , اگه دختری بتونه این نقشو توی زندگی پیر ایفا کنه ، پسر تحت هیییییچ شرایطی ، تَکرار میکنم تحت هییییییچ شرایطی دختررو ول نمیکنه ، خودشو به هر دری میزنه که باهاش ازدواج کنه و از همه چیزش میگذره واسه اینکه بعد ازدواج باهاش بمونه (ولی متاسفانه بعضی از دختر خانم ها از این خصوصیت پسرها سو استفاده میکنن و بعضا آزادی خودشونو زیاد میبینن و یه کارایی میکنن که پسره دوست نداره و چون مطمعن هستن پسره خیلی دوستشون داره به همین خاطر این اجازه و محیط را برای خودشون میبینن که یه سری شیطنتاشون را پسره ندید میگیره ، ولی خب همون کم صبری که بهتون گفتم اینجا مساله ساز میشه و پسره اون عشقش تبدیل به نفرت و حس انتقام میشه :| )

    اگه دو طرف واسه همدیگه یکم از آرزوهای دیگشون بگذرن و دست از خودمحوری بردارن (همون خود خواهی که گفتم خصوصیت نسل جدیده) خیلی از رابطه ها زیبا میمونه و نتیجش ازدواجهای خوب و قشنگه که ثمرش میشه تربیت یه نسل سالم که باعث اعتلای یه جامعه میشه .
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  32. 3 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    کسی که باید پیش مشاوره بره شما هستید!!

    این دخترا تا 12 سالشون شد باید کلاس های مشاوره گذاشته بشه تا از این سادگی و احساسات بازی درباند.

    بعد که شکست می خورند میشند عقده ای تمام پسرها متهم می کنند و خودشون بدتر از پسرا ها میشند !!

    جمله اخرم ربطی به استارتر نداره سو تفاهم نشه کلی میگم.
    ویرایش توسط omidd : 05-21-2016 در ساعت 02:16 PM

  34. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    ببینید ، توی این کشور هیچ قانون کلی (به خصوص در مورد نسل جدید) در مورد آدمها نمیشه بیان کرد که مثلا گفت مردها فلان خصوصیت را دارن ، خانمها فلان خصوصیت ، یه آدم ممکنه امروز فلان اعتقادو داشته باشه ، فردا انکار کنه که دیروز فلان اعتقادو داشته ، چون الان کشور ما توی به حالت گذاری هست که ذهن جوانهاش به شدت بین مدرنیته و سنتی گیر کرده ، پسرهاش دوست دارن شریک زندگیشون را خودشون انتخاب کننو چند سال با هم دوست دختر/دوست پسر باشن ، بعد چند وقت میگن ااا اینکه به من نخ داد و بام دوست شد پسفردا یکی بهتر از من بیاد بهش پیشنهاد بده با اون دوست میشه ، بهتره ولش کنم !
    دخترها دوست دارن طرفشون از لحاظ ابراز علاقه مدرن باشه و همه جا بهش احترام بزاره و همه جا ازش تعریف کنه ، از طرفی دوست داره سنتی باشه و غیرتی باشه و روش حساس باشه ولی تا آزادیشو محدود کرد در میاد میگه تو به من شک داری و مثلا چرا نمیزاری با دوستام برم بیرون و ... و به این نتیجه میرسه که پسررو ول کنه چون آزادیشو محدود کرده !!!

    الان مرض و آفت این نسل همین گیر کردن بین سنت و مدرنیته هستش ، تا خود فرد نمیدونه که چی میخواد تهش میشه این همه جدایی ، دلیل دیگش فشار جنسی زیادی هستش که عموما سرکوب میشه و باعث ایجاد عقده جنسی میشه (همه میدونن دلیل اصلی ازدواج توی ایران ارضای میل جنسی هستش ، سر خودمونو که نمیتونیم کلاه بزاریم) البته من راهکاری برای ارضای این میل به ذهنم نرسیده هر چی فکر کردم ، ولی عموم ازدواج ها (به خصوص در مورد پسرها) دلیل اصلیش همین مورده و ازدواجی که اصلیترین دلیلش این مورد باشه در غالب موارد به شکست منجر میشه یا به زور مهریه و حق حضانت و ... یه زندگی کاملا زورکی ادامه پیدا میکنه (همینجا تاپیکهای خیلی زیادی را می بینید که ننه باباهه توی خونه مشکل دارن با هم و حتی مثل دوتا غریبه با هم رفتار میکنن و دودش توی چشم بچه ها میره فقط)

    فرهنگ ایران هم به سرعت خیلی زیادی داره به فرهنگ غربی و اروپایی تبدیل میشه (کاری به خوب یا بد بودنش ندارم) و با فشار بیشتر حکومت این سرعت تغییر بیشتر هم میشه (نمونش گشت ارشاد و حجاب اجباری و مواردی از این قبیل که دیگه اظهر من الشمس هستش -دلیلش هم اینه انسان به طور کلی از سیستمی شدن بدش میاد ، دیگه ورزن ایرانیش که خدای لجبازی هم هست که دیگه بدتر ) حالا این فرهنگ غربی شده با آدمهایی که ذهنشون درگیر سنتی بودن تربیت ننه باباهاشون هست جور در نمیاد ، نتیجش میشه چی ؟ یه مرد 50-60 ساله با چندتا نوه میفته دنبال دختر ، میفته دنبال صیغه ای (کسایی که توی بازار هستن میدونن که این اتفاق های اینجوری زییااااد میفته ) چرا اینکارو میکنه ؟ چون فکر میکنه پسر مغازه بغلی که الان با دختر دوسته داره یه کار فوقالعاده ای میکنه و چون اون توی جوانیش به هر دلیلی (جَوِ به شدت بسته ی اوایل انقلاب) نمیتونسته با دختر ارتباط داشته باشه و براش یه عقده مونده و الان فرصت عقده گشایی داره میره دنبال کثافتکاری !

    در مورد اون سوالتون هم بستگی داره به پسره ، آدم تا آدم واقا قابل مقایسه نیست ، این مورد بستگی داره پسره چقدر طرفشو دوست داشته باشه ، پسرها (نسل جدید) خیلی به این علاقه دارن که همسرشون بهترین دوستشون هم باشه , اگه دختری بتونه این نقشو توی زندگی پیر ایفا کنه ، پسر تحت هیییییچ شرایطی ، تَکرار میکنم تحت هییییییچ شرایطی دختررو ول نمیکنه ، خودشو به هر دری میزنه که باهاش ازدواج کنه و از همه چیزش میگذره واسه اینکه بعد ازدواج باهاش بمونه (ولی متاسفانه بعضی از دختر خانم ها از این خصوصیت پسرها سو استفاده میکنن و بعضا آزادی خودشونو زیاد میبینن و یه کارایی میکنن که پسره دوست نداره و چون مطمعن هستن پسره خیلی دوستشون داره به همین خاطر این اجازه و محیط را برای خودشون میبینن که یه سری شیطنتاشون را پسره ندید میگیره ، ولی خب همون کم صبری که بهتون گفتم اینجا مساله ساز میشه و پسره اون عشقش تبدیل به نفرت و حس انتقام میشه :| )

    اگه دو طرف واسه همدیگه یکم از آرزوهای دیگشون بگذرن و دست از خودمحوری بردارن (همون خود خواهی که گفتم خصوصیت نسل جدیده) خیلی از رابطه ها زیبا میمونه و نتیجش ازدواجهای خوب و قشنگه که ثمرش میشه تربیت یه نسل سالم که باعث اعتلای یه جامعه میشه .
    تکرار میکنمو خوب اومدی، ببین کاملا واضح که دخترای جامعه ما به هر دلیلی حالا فرهنگ، سنت و... نسبت به پسرا محدودتر هستند و طبیعتا دوست دارن وقتی ازدواج میکنن به آزادي عمل بیشتری برسن و پسر باید اینو درک کنه و به استقلال شخصیت دختر احترام بگذاره ولی خیلی مهمه که دختر هم اینو درک کنه که از این رفتار همسرش سواستفاده نکنه.اینکه بین سنت و مدرنیته گیر کردیم حرف درستیه واقعا و فکر میکنم داریم دچار بی هویتی فرهنگی میشیم متاسفانه. فرهنگ اصیلی که توی دنیا پزشو میدیم ولی هیچی ازش نمیدونیم فرهنگی که مدیونه سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا هستیم و البته قرآن ولی هیچی از هیچکدومشون نمیدونیم. این میشه که اینجوری میشه.

  36. 3 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    ببینید ، توی این کشور هیچ قانون کلی (به خصوص در مورد نسل جدید) در مورد آدمها نمیشه بیان کرد که مثلا گفت مردها فلان خصوصیت را دارن ، خانمها فلان خصوصیت ، یه آدم ممکنه امروز فلان اعتقادو داشته باشه ، فردا انکار کنه که دیروز فلان اعتقادو داشته ، چون الان کشور ما توی به حالت گذاری هست که ذهن جوانهاش به شدت بین مدرنیته و سنتی گیر کرده ، پسرهاش دوست دارن شریک زندگیشون را خودشون انتخاب کننو چند سال با هم دوست دختر/دوست پسر باشن ، بعد چند وقت میگن ااا اینکه به من نخ داد و بام دوست شد پسفردا یکی بهتر از من بیاد بهش پیشنهاد بده با اون دوست میشه ، بهتره ولش کنم !
    دخترها دوست دارن طرفشون از لحاظ ابراز علاقه مدرن باشه و همه جا بهش احترام بزاره و همه جا ازش تعریف کنه ، از طرفی دوست داره سنتی باشه و غیرتی باشه و روش حساس باشه ولی تا آزادیشو محدود کرد در میاد میگه تو به من شک داری و مثلا چرا نمیزاری با دوستام برم بیرون و ... و به این نتیجه میرسه که پسررو ول کنه چون آزادیشو محدود کرده !!!

    الان مرض و آفت این نسل همین گیر کردن بین سنت و مدرنیته هستش ، تا خود فرد نمیدونه که چی میخواد تهش میشه این همه جدایی ، دلیل دیگش فشار جنسی زیادی هستش که عموما سرکوب میشه و باعث ایجاد عقده جنسی میشه (همه میدونن دلیل اصلی ازدواج توی ایران ارضای میل جنسی هستش ، سر خودمونو که نمیتونیم کلاه بزاریم) البته من راهکاری برای ارضای این میل به ذهنم نرسیده هر چی فکر کردم ، ولی عموم ازدواج ها (به خصوص در مورد پسرها) دلیل اصلیش همین مورده و ازدواجی که اصلیترین دلیلش این مورد باشه در غالب موارد به شکست منجر میشه یا به زور مهریه و حق حضانت و ... یه زندگی کاملا زورکی ادامه پیدا میکنه (همینجا تاپیکهای خیلی زیادی را می بینید که ننه باباهه توی خونه مشکل دارن با هم و حتی مثل دوتا غریبه با هم رفتار میکنن و دودش توی چشم بچه ها میره فقط)

    فرهنگ ایران هم به سرعت خیلی زیادی داره به فرهنگ غربی و اروپایی تبدیل میشه (کاری به خوب یا بد بودنش ندارم) و با فشار بیشتر حکومت این سرعت تغییر بیشتر هم میشه (نمونش گشت ارشاد و حجاب اجباری و مواردی از این قبیل که دیگه اظهر من الشمس هستش -دلیلش هم اینه انسان به طور کلی از سیستمی شدن بدش میاد ، دیگه ورزن ایرانیش که خدای لجبازی هم هست که دیگه بدتر ) حالا این فرهنگ غربی شده با آدمهایی که ذهنشون درگیر سنتی بودن تربیت ننه باباهاشون هست جور در نمیاد ، نتیجش میشه چی ؟ یه مرد 50-60 ساله با چندتا نوه میفته دنبال دختر ، میفته دنبال صیغه ای (کسایی که توی بازار هستن میدونن که این اتفاق های اینجوری زییااااد میفته ) چرا اینکارو میکنه ؟ چون فکر میکنه پسر مغازه بغلی که الان با دختر دوسته داره یه کار فوقالعاده ای میکنه و چون اون توی جوانیش به هر دلیلی (جَوِ به شدت بسته ی اوایل انقلاب) نمیتونسته با دختر ارتباط داشته باشه و براش یه عقده مونده و الان فرصت عقده گشایی داره میره دنبال کثافتکاری !

    در مورد اون سوالتون هم بستگی داره به پسره ، آدم تا آدم واقا قابل مقایسه نیست ، این مورد بستگی داره پسره چقدر طرفشو دوست داشته باشه ، پسرها (نسل جدید) خیلی به این علاقه دارن که همسرشون بهترین دوستشون هم باشه , اگه دختری بتونه این نقشو توی زندگی پیر ایفا کنه ، پسر تحت هیییییچ شرایطی ، تَکرار میکنم تحت هییییییچ شرایطی دختررو ول نمیکنه ، خودشو به هر دری میزنه که باهاش ازدواج کنه و از همه چیزش میگذره واسه اینکه بعد ازدواج باهاش بمونه (ولی متاسفانه بعضی از دختر خانم ها از این خصوصیت پسرها سو استفاده میکنن و بعضا آزادی خودشونو زیاد میبینن و یه کارایی میکنن که پسره دوست نداره و چون مطمعن هستن پسره خیلی دوستشون داره به همین خاطر این اجازه و محیط را برای خودشون میبینن که یه سری شیطنتاشون را پسره ندید میگیره ، ولی خب همون کم صبری که بهتون گفتم اینجا مساله ساز میشه و پسره اون عشقش تبدیل به نفرت و حس انتقام میشه :| )

    اگه دو طرف واسه همدیگه یکم از آرزوهای دیگشون بگذرن و دست از خودمحوری بردارن (همون خود خواهی که گفتم خصوصیت نسل جدیده) خیلی از رابطه ها زیبا میمونه و نتیجش ازدواجهای خوب و قشنگه که ثمرش میشه تربیت یه نسل سالم که باعث اعتلای یه جامعه میشه .
    بسیار سپاسگذار از توضیحاتتون حالا با توجه به اینکه ازدواج ریسکه چون احتمال ضعیفه که هر دو طرف واقعن به اون درک رسیده باشن که از بسیاری ازخواسته هاشون بگذرن و اینکه خودخواه نباشن و اون مشکلاتی که اشاره کردین کنجکاو شدم بدونم شما برنامتون برای آینده چیه؟چه جوری میخواین اعتماد کنید و ازدواج کنید؟
    ویرایش توسط eli2 : 05-21-2016 در ساعت 03:29 PM

  38. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    بسیار سپاسگذار از توضیحاتتون حالا با توجه به اینکه ازدواج ریسکه چون احتمال ضعیفه که هر دو طرف واقعن به اون درک رسیده باشن که از بسیاری ازخواسته هاشون بگذرن و اینکه خودخواه نباشن و اون مشکلاتی که اشاره کردین کنجکاو شدم بدونم شما برنامتون برای آینده چیه؟چه جوری میخواین اعتماد کنید و ازدواج کنید؟

    چون کنجکاو شدید میگم :-d

    من راستش تاحالا توی چند رابطه ای که داشتم فهمیدم که اون دختری که مورد نظر من هست تاحالا به دنیا نیومده ، در مورد ازدواج هم تصمیم قطعی نگرفتم ولی نظرم روی اینه که هیچوقت ازدواج نکنم و از طرفی فعلا با تنهاییم اوکی هستم و بعضا شدیدا از تنهاییم لذت میبرم البته اینو مطمئن هستم که بخوام ازدواج هم بکنم تولید مثل نکنم و دنبال یه دختری هستم که توی این مورد با من همعقیده باشه . از بین اون چند رابطه (هیچ‌وقت چند رابطه را با هم نداشتم و خیانت نکردم و نمیکنم ، رابطه جنسی هم نداشتم ، فکر بد نکنید در موردم گناه دارم :-d ) فقط یه نفر واقعن به دلم نشست و از طرز فکرش خوشم اومد که متاسفانه چندتااختلاف جزیی خودمون و تفاوت فرهنگی خونواده هامون خیلی خیلی زیاد بود و مجبور شدیم قید ازدواج رسمی را بزنیم (الان هنوز در ارتباطیم و متاسفانه شدیدا همدیگه را درک میکنیم ، البته دیگه قرار نیست ازدواج کنه ایشون هم ) البته اون دختر هم دختر مستقلی هستش و شدیدا این استقلالش براش مهمه و این برای من خیلی قشنگ و ارزشمنده و دلیل اینکه به سمتش کشیده شدم همین بود و طی رابطه نقاط اشتراک خیلی زیادی با هم پیدا کردیم ، یکی دیگه از دلایلی که ازش خوشم اومد این بود که خود واقعیشو به نمایش میزاشت ، هیچوقت فیلم بازی نمیکرد ، یه روز صب دیدمش مثلا ، چشماش قرمز بود و پف داشت ، گفتم چی شده ، به جای اینکه مثل بقیه دروغ بگه که کم خوابیدم و ... گفت چند ساعتی گریه کردم ! خصوصیت دیگش این بود که حرف بقیه هیچوقت براش اهمیت نداشت و همیشه حواسش به مسیر خودش بود و بیش از حد درگیر هدفاش بود (این تنها مشکلش از نظر من بود ، موردیه که من نمیتونم باهاش کنار بیام ، همون خودمحوری هستش)
    ولی اگه روزی خواستم ازدواج کنم (چون بچه نمیخوام و طرفی هم که انتخاب میکنم با من همعقیده هست توی این مورد) ازدواج رسمی نمیکنم و ازدواج سپید را انتخاب میکنم و احتمالا هم با همین دختری که راجع بهش صحبت کردم .
    البته مخفیانه نیست رابطمون و هم خونواده من میدونن که با ایشون دوست معمولی هستم هم خونواده ایشون ، هم دوستای نزدیک من هم دوستای نزدیک ایشون ، یعنی مثلا یه رفیقام بعد چند وقت میبینتم میاد از من میپرسه چه خبر , علی خوبه ؟ حسین خوبه ؟ فلانی(اسم دختره) خوبه ؟
    توی زندگیم هم دوتا جمله هست که سرلوحه قرار دادم یکیش این جمله نیچه هستش «با دختری ازدواج کن که مطمئن باشی در دوران پیری هم از صحبت کردن با اون لذت میبری ، بقیه مسایل زودگر و کم اهمیت هستن»

    جمله بعدی هم اینکه «خوش شانس اونیه که یه رفیق فابریک داره که درداشو بفهمه ، خوش بخت اونیه که اون رفیق فابریکه ، همسرش باشه »

    در مورد بحث اعتماد هم ، من به هیچکسی اعتماد صد در صد ندارم و متاسفانه آدمهای الان فارق ازجنسیت ، اکثریت آب زیر کاه هستن ، آدم بی شیله پیله که خود واقعیش باشه واقعا کمیابه و طی چند سال دیگه نایاب .
    ، من بین اینهمه آدمی که باهاشون در ارتباط بودم ( کلا 4 نفرشون به قصد ازدواج و دوستی بوده ، بقیه ارتباطها معمولی در حد همکلاسی و همکار و فامیل و آشنا) تنها و تنها یه نفرشونو دیدم که بی شیله پیله بود که از شانس ما اختلاف خونواده ها برای ازدواج رسمی انقدر بود که در آینده مشکل ساز بشه .

    خلاصه که روزگار خیلی بی حیاست ، اصلا درک نمیکنه که تو چجوری واسه آیندت برنامه میچینی ، گند میزنه توی تموم برنامه ریزیات بدون اطلاع قبلی :-d

    یه بار نشد شرایط خودشو با ما وفق بده ، همش ما باید خودمونو با شرایط وفق بدیم :'(
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  39. 2 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    چون کنجکاو شدید میگم :-d

    من راستش تاحالا توی چند رابطه ای که داشتم فهمیدم که اون دختری که مورد نظر من هست تاحالا به دنیا نیومده ، در مورد ازدواج هم تصمیم قطعی نگرفتم ولی نظرم روی اینه که هیچوقت ازدواج نکنم و از طرفی فعلا با تنهاییم اوکی هستم و بعضا شدیدا از تنهاییم لذت میبرم البته اینو مطمئن هستم که بخوام ازدواج هم بکنم تولید مثل نکنم و دنبال یه دختری هستم که توی این مورد با من همعقیده باشه . از بین اون چند رابطه (هیچ‌وقت چند رابطه را با هم نداشتم و خیانت نکردم و نمیکنم ، رابطه جنسی هم نداشتم ، فکر بد نکنید در موردم گناه دارم :-d ) فقط یه نفر واقعن به دلم نشست و از طرز فکرش خوشم اومد که متاسفانه چندتااختلاف جزیی خودمون و تفاوت فرهنگی خونواده هامون خیلی خیلی زیاد بود و مجبور شدیم قید ازدواج رسمی را بزنیم (الان هنوز در ارتباطیم و متاسفانه شدیدا همدیگه را درک میکنیم ، البته دیگه قرار نیست ازدواج کنه ایشون هم ) البته اون دختر هم دختر مستقلی هستش و شدیدا این استقلالش براش مهمه و این برای من خیلی قشنگ و ارزشمنده و دلیل اینکه به سمتش کشیده شدم همین بود و طی رابطه نقاط اشتراک خیلی زیادی با هم پیدا کردیم ، یکی دیگه از دلایلی که ازش خوشم اومد این بود که خود واقعیشو به نمایش میزاشت ، هیچوقت فیلم بازی نمیکرد ، یه روز صب دیدمش مثلا ، چشماش قرمز بود و پف داشت ، گفتم چی شده ، به جای اینکه مثل بقیه دروغ بگه که کم خوابیدم و ... گفت چند ساعتی گریه کردم ! خصوصیت دیگش این بود که حرف بقیه هیچوقت براش اهمیت نداشت و همیشه حواسش به مسیر خودش بود و بیش از حد درگیر هدفاش بود (این تنها مشکلش از نظر من بود ، موردیه که من نمیتونم باهاش کنار بیام ، همون خودمحوری هستش)
    ولی اگه روزی خواستم ازدواج کنم (چون بچه نمیخوام و طرفی هم که انتخاب میکنم با من همعقیده هست توی این مورد) ازدواج رسمی نمیکنم و ازدواج سپید را انتخاب میکنم و احتمالا هم با همین دختری که راجع بهش صحبت کردم .
    البته مخفیانه نیست رابطمون و هم خونواده من میدونن که با ایشون دوست معمولی هستم هم خونواده ایشون ، هم دوستای نزدیک من هم دوستای نزدیک ایشون ، یعنی مثلا یه رفیقام بعد چند وقت میبینتم میاد از من میپرسه چه خبر , علی خوبه ؟ حسین خوبه ؟ فلانی(اسم دختره) خوبه ؟
    توی زندگیم هم دوتا جمله هست که سرلوحه قرار دادم یکیش این جمله نیچه هستش «با دختری ازدواج کن که مطمئن باشی در دوران پیری هم از صحبت کردن با اون لذت میبری ، بقیه مسایل زودگر و کم اهمیت هستن»

    جمله بعدی هم اینکه «خوش شانس اونیه که یه رفیق فابریک داره که درداشو بفهمه ، خوش بخت اونیه که اون رفیق فابریکه ، همسرش باشه »

    در مورد بحث اعتماد هم ، من به هیچکسی اعتماد صد در صد ندارم و متاسفانه آدمهای الان فارق ازجنسیت ، اکثریت آب زیر کاه هستن ، آدم بی شیله پیله که خود واقعیش باشه واقعا کمیابه و طی چند سال دیگه نایاب .
    ، من بین اینهمه آدمی که باهاشون در ارتباط بودم ( کلا 4 نفرشون به قصد ازدواج و دوستی بوده ، بقیه ارتباطها معمولی در حد همکلاسی و همکار و فامیل و آشنا) تنها و تنها یه نفرشونو دیدم که بی شیله پیله بود که از شانس ما اختلاف خونواده ها برای ازدواج رسمی انقدر بود که در آینده مشکل ساز بشه .

    خلاصه که روزگار خیلی بی حیاست ، اصلا درک نمیکنه که تو چجوری واسه آیندت برنامه میچینی ، گند میزنه توی تموم برنامه ریزیات بدون اطلاع قبلی :-d

    یه بار نشد شرایط خودشو با ما وفق بده ، همش ما باید خودمونو با شرایط وفق بدیم :'(
    من معقتدم هر کسی که یه هدفی داشته باشه و اون هدفو دنبال کنه و سراغ اون کاری بره که بهش علاقه داره خیلی آدم شادی خواهد بود و میتونه یه نفرو خوشبخت کنه. اینکه عشقتون داره کاری رو انجام میده که ازانجام دادنش لذت میبره این یه امتیازه بزرگه . البته درسته که وقت زیادی رو صرف کارش میزاره و ممکنه به شما کمتر برسه ولی خب شما هم سرکار میرید شما هم کمتر برای ایشون وقت میزارید این یه چیز دوطرفس نمیتونی انتظار داشته باشی زنت تماما به تو توجه کنه چون مطمنن اونم توقعش به همون نسبت از شما بیشتر میشه. من جای شما نیسم نمیدونم این تفاوت ها چقدره ولی خودم اگه در موقعیتی باشم که یه شخص منو کامل درک کنه و بدونم با کسه دیگه جز اون احساس خوشبختی نمیکنم باهاش ازدواج میکنم . امیدوارم خوشبخت بشید و تصمیم درست بگیرید . شما به خاطر اینکه خیلی چیزا میدونید و درک بالایی دارید باعث شده سختگیرتربشید چون همش درحال دودوتا چهارتا هسید ولی بدونید سخت گیرد جهان بر مردمان سختگیر . بعضی وقتا باید بیخیال تر باشید چون زندگی کوتاست ارزش اینهمه غصه خوردنو نداره .

  41. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    توی ازدواج سفید هیچ تعهدی وجود نداره و این بدترین چیزه حالا بگذریم از اینکه اگه کسی بخواد بچه دار بشه بچه هاش مشکل شناسنامه و خدمات اجتماعی خواهند داشت و البته مشکلات روحی. البته شما که قصد بچه دار شدن ندارید اینو کلی گفتم. مسئله شرعیشم بماند. البته به دین هرکسی بستگی داره ولی توی ادیان دیگه هم یه رسمیت و تعهد وجود داره در ازدواج که توی ازدواج سفید اینطوری نیست.

  42. 3 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    کسی که باید پیش مشاوره بره شما هستید!!

    این دخترا تا 12 سالشون شد باید کلاس های مشاوره گذاشته بشه تا از این سادگی و احساسات بازی درباند.

    بعد که شکست می خورند میشند عقده ای تمام پسرها متهم می کنند و خودشون بدتر از پسرا ها میشند !!

    جمله اخرم ربطی به استارتر نداره سو تفاهم نشه کلی میگم.
    هیچوقت در مورد خانم ها این حرف هارو نزنید...اصلا فرض بر این بزاریم سادن ،زود باورن ...
    شما ها مرد باشید احساسات پاکشون رو جریحه دار نکنید...

  44. 2 کاربران زیر از مرسانا 19 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    ازدواج سفید یعنی چی؟

  46. 2 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    ازدواج سفید یعنی چی؟
    ینی پسر و دختر همینجوری بدون عقد و مهریه و کلا هیچ تعهدی با هم میرن زیر یه سقف، هر وقتم هر کی بخواد میره پی کارش و جدا میشه. جدیدا یه سری ها توی تهران مد کردن نمیدونم جای دیگه هم هست یا نه. دلیلشونم سختی های شرایط ازدواجه بعضا خانواده هاشونم میدونن!!!

  48. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    هیچوقت در مورد خانم ها این حرف هارو نزنید...اصلا فرض بر این بزاریم سادن ،زود باورن ...
    شما ها مرد باشید احساسات پاکشون رو جریحه دار نکنید...
    ظریف هم یک جمله گفت دیگه همه جو برداشت !! در مورد همه خانوم ها نبود در مورد اونای بود که هم ساده هستند و هم روشن فکر و یا زرنگ روشن فکر و .... که به هر حال اخرش یک جا ختم میشه از پسر کینه به دل میگرن و همه پسرها متهم می کنند .

    اموزش هم جز ضروریات هستش حالا چی میشه از سن بچگی به دخترا در مورد روحیات مذکر تعلیم داده بشه.

    مرد اش هم زیاده یکم بعضی دخترا خودشون جمع کنند تا همه پسرا متهم نکنند.

  50. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    توی ازدواج سفید هیچ تعهدی وجود نداره و این بدترین چیزه حالا بگذریم از اینکه اگه کسی بخواد بچه دار بشه بچه هاش مشکل شناسنامه و خدمات اجتماعی خواهند داشت و البته مشکلات روحی. البته شما که قصد بچه دار شدن ندارید اینو کلی گفتم. مسئله شرعیشم بماند. البته به دین هرکسی بستگی داره ولی توی ادیان دیگه هم یه رسمیت و تعهد وجود داره در ازدواج که توی ازدواج سفید اینطوری نیست.
    چندتا دین دار نماز خون با پیشونی پینه بسته نشونت بدم که دارن به زنشون خیانت میکنن ؟ یا چندتا چادری روضه برو نشونت بدم که بدنشو همه مردای محله از حفظن ؟ داداش بیا خودمونو گول نزنیم ، کسی تعهد داشته باشه داره ، چه خارج از ازدواج و توی دوستی ، چه با ازدواج سفید چه با ازدواج رسمی . زیاد دیدم دختر پسرایی که چندین سال با هم دوست بودن و تعهدشون از تعهدی که متاهل ها دارن به مراتب بیشتره . رسمیت و تعهد هم خیلی معنی نداره توی دینی که اجازه ازدواج موقت و چند همسری را میده . این سیستم فکری باعث میشه به یک جنس مونث قبل از انسان بودنش به شکل یک ابزار نگاه بشه . همین اتفاقی که الان افتاده و ترکشاش داره به کل جامعه میخوره . خودمونو گول نزنیم

    ازدواج سپید هم قرار نیست حالا که جایی ثبت رسمی نمیشه هیچ تعدی هم توش نباشه (مگه اوناییش که ثبت رسمی میشه همراه با ثبتش تعهد میاره ؟ این همه خیانت پس چجوری توجیه میشه داداش؟! )

  51. کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    من معقتدم هر کسی که یه هدفی داشته باشه و اون هدفو دنبال کنه و سراغ اون کاری بره که بهش علاقه داره خیلی آدم شادی خواهد بود و میتونه یه نفرو خوشبخت کنه. اینکه عشقتون داره کاری رو انجام میده که ازانجام دادنش لذت میبره این یه امتیازه بزرگه . البته درسته که وقت زیادی رو صرف کارش میزاره و ممکنه به شما کمتر برسه ولی خب شما هم سرکار میرید شما هم کمتر برای ایشون وقت میزارید این یه چیز دوطرفس نمیتونی انتظار داشته باشی زنت تماما به تو توجه کنه چون مطمنن اونم توقعش به همون نسبت از شما بیشتر میشه. من جای شما نیسم نمیدونم این تفاوت ها چقدره ولی خودم اگه در موقعیتی باشم که یه شخص منو کامل درک کنه و بدونم با کسه دیگه جز اون احساس خوشبختی نمیکنم باهاش ازدواج میکنم . امیدوارم خوشبخت بشید و تصمیم درست بگیرید . شما به خاطر اینکه خیلی چیزا میدونید و درک بالایی دارید باعث شده سختگیرتربشید چون همش درحال دودوتا چهارتا هسید ولی بدونید سخت گیرد جهان بر مردمان سختگیر . بعضی وقتا باید بیخیال تر باشید چون زندگی کوتاست ارزش اینهمه غصه خوردنو نداره .
    دوست عزیز ایشون به خاطر شرایط زندگیشون و تک فرزند بودنشون و بیماری پدرشون مجبور شدن برن شهر خودشون که یه 800 کیلومتری از شهر من فاصله داره . تفاوتهامون قسمت عمدش از نظر من قابل هضمه و خیلی آدم گیری نیستم جز یه چندتا مورد کوچیک که ایشون یکی از این مواردو رعایت نمیکنه و همین یکم باعث کدورت های گه گاهی میشد که داشتیم ولی خب کلا قهرامون زیر 12 ساعت دووم داشت :d ، ولی خب همون شرایط که عرض کردم فعلا اجازه ازدواج رسمی نمیده به هیچ کدوممون . از طرفی هم بخواهیم جدا بشیم از هم به دلیل اون درک متقابلی که داریم از هم خب خیلی سخته این جدایی (فرض کنید شما بهترین دوستتون را از دست بدید خدایی نکرده ، طبیعتا هیچ وقت کسی جای اون بهترین دوستو توی زندگیتون نمیگیره ) رابطه من و ایشون هم همینطوره ، از هم حدا هم بشیم و بخوایم ازدواج کنیم ، آخرش اون حسی که به هم داشتیم و هیچوقت به هم نرسیدیم باعث میشه که دایم به هم فکر کنیم و این از نظر من خودش یه حالتی خاص از خیانته (که جسمت پیش یکی دیگه باشه ولی توی ذهنت چهره و صدای اون فردو بزاری جای چهره و صدای این فردی که الان داری باش زندگی میکنی .
    ویرایش توسط ehsan1966 : 05-21-2016 در ساعت 06:41 PM دلیل: غلط املایی :D

  53. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    چندتا دین دار نماز خون با پیشونی پینه بسته نشونت بدم که دارن به زنشون خیانت میکنن ؟ یا چندتا چادری روضه برو نشونت بدم که بدنشو همه مردای محله از حفظن ؟ داداش بیا خودمونو گول نزنیم ، کسی تعهد داشته باشه داره ، چه خارج از ازدواج و توی دوستی ، چه با ازدواج سفید چه با ازدواج رسمی . زیاد دیدم دختر پسرایی که چندین سال با هم دوست بودن و تعهدشون از تعهدی که متاهل ها دارن به مراتب بیشتره . رسمیت و تعهد هم خیلی معنی نداره توی دینی که اجازه ازدواج موقت و چند همسری را میده . این سیستم فکری باعث میشه به یک جنس مونث قبل از انسان بودنش به شکل یک ابزار نگاه بشه . همین اتفاقی که الان افتاده و ترکشاش داره به کل جامعه میخوره . خودمونو گول نزنیم

    ازدواج سپید هم قرار نیست حالا که جایی ثبت رسمی نمیشه هیچ تعدی هم توش نباشه (مگه اوناییش که ثبت رسمی میشه همراه با ثبتش تعهد میاره ؟ این همه خیانت پس چجوری توجیه میشه داداش؟! )
    اگه شما خودتو متعهد میدونی پس چه مخالفتی با ثبتش داری؟ اگه طرفم هیچی ازت نمیخواد که راضی به ازدواجه سفیده بگو مهریشو یه شاخه گل بذاره اینطوری مشکل شرعیش حل میشه بچه هاتم مشکلی در آینده ندارن. تا کی مطمینی دلت بچه نمیخواد؟ اگه ناخواسته شد چی؟ ما چه کار به آدمای متظاهر به دین و خاین داریم؟ با خیانت اونا اصل دین که زیر سوال نمیره میره؟

  54. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28250
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    6
    تشکر شده 4 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    دوست عزیز سر زندگیتون قمار نکنید ، عشق اصلش واسه قصه هاست و تا قبل از وصال اون آتیش عشق خیلی شعله ورتر هستش تا بعد از وصال (ازدواج)

    نکته دیگه اینکه مردها تا چیزی را راحت به دست بیارن راحت هم از دستش میدن و براشون اونقدرها ارزشمند نیست که خودشونو به هر دری بزنن واسه نگه داشتن اون چیز (اشتباه نشه ، منظورم دید ابزاری و شیٔ مانند به زن نیست ، منظورم به دست آوردن هر مفهومی ، از انسان گرفته تا یه مقام دولتی تا یه کسب و کار و ... ) نمونش ریلیشن های یه هفته ای اینستاگرامی و فیبسبوکی هستش ، تا اینقدر راحت ارتباط با جنش مخالف به قصد دوستی ، راحت و در دسترس هست ، ترس از دست دادنش هم کمتر میشه (مورد استثنا هم هست ، خودم زیاد دیدم ولی اکثر رابطه های اینجوری دوام فوقالعاده کمی داره) نمونش پدر من که 7-8 سال سمج شد واسه ازدواج با مادرم (و موفق شد ������) و طبیعتا دوام ازدواجشون بیشتر هستش تا کسی که کل دوره آشناییش تا ازدواجش چند ماه طول میکشه (البته کلن نسل قبل را با فعلی نباید مقایسه کرد ، نسل جدید بسیار بی هدف و لمپن شده و با بحران معنای زندگی درگیره)


    همین آقایی هم که شما الان باهاشی ، اون شغل و موقعیتشو خیلی سخت به دست آورده و واسه همین اینقدر دوستش داره چون واسه رسیدن بهش بی خوابی و رنج کشیده و تلاش زیادی کرده ...

    یه دلیل دیگه هم که ازدواج را اینقدر واسه نسل جوون کم اهمیت کرده یکیش آینده اقتصادی کاملا مبهم کشور هست و اینکه کمتر کسی ریسک میکنه چون آینده شغلیش (چه شغل آزاد چه کارمندی) به هیچ وجه تضمین نیست و امنیتش بسیار پایینه ، یکی دیگش دین زدگی و ضعیف شدن ایمان هستش که دیگه کسی اعتقادی به حرفای قدیمیا که مثلا میگفتن ازدواج کن تا خدا همه کاراتو رو به راه کنه و جملاتی از این دست ، نداره . از دست رفتن اعتماد به همدیگه به سبب طلاقهای زیاد که دلیل خیلیهاش خیانت هست و متاسفانه داره به یک فرهنگ تبدیل میشه ، کم صبر شدن ، بی حوصلگی ، عصبی بودن ، زود رنج بودن ، گذشت و بخشش نداشتن ، خودخواهی مفرط ، تبدیل شدن پول به تنها هدف درصد زیادی از نسل جوان و ... هم موارد زیادی هست که به این کم اهمیت شدن ازدواج و حتی متنفر بودن از از ازدواج توی نسل جوان بیشتر دامن میزنه ...

    دسترسی راحتتر به س*س بدون دردسرها و مسئولیت های سنگین ازدواج هم یه دلیل دیگست ، مردها از کار کردن خسته شدن و دیگه زیر بار ازدواج نمیرن ، رشد شخصیشون الان براشون خیلی مهمتره ، توی سیستم ازدواج ایران هم (که به غایت مزخرفترین نوع ازدواج هست ) پسرها مسولیتهای بسیار بسیار بیشتری نسبت به دخترها دارن ، پسر باید پول داشته باشه ، شغل ثابت با درآمد مکفی داشته باشه ، دانشگاه رفته باشه ، سربازی رفته باشه ، خونه و ماشین داشته باشه و ... ولی دختر چی ؟؟؟ تهش یه دانشگاه رفتنه ! جهیزیشم که باباش میده ! پسره تازه یه مهریه کت و کلفت هم باید زیر بارش بره (گند بزنن توی اون ازدواجی که بوی پول و معامله بده ، که اصل ازدواج توی ایران بر همین پایه هست و دلیل اینکه من میگم مزخرف هستش هم همینه )

    نسل جدید زیر بار ازدواج با چنین دخترهایی که اوج دغدغه ذهنیشون زمان معرفی آیفون جدید هستش یا خرید فلان لاک و رنگ مو هستش نمیره !!! با کسی ازدواج میکنه که با سختی های زندگی دست و پنجه نرم کرده باشه و خودش استقلال مالی داشته باشه ، نه به خاطر اینکه پیر کمتر کار بکنه ، نه ، به خاطر اینکه طعم اون سختیرا چشیده باشه (که درصد خیلی کمی از دختر خانمهای ایرانی اینگونه هستن و متاسفانه خیلی عظیمیشون دنبال یه خواستگار پولدار هستن -تعارف که نداریم با هم واقعیت همینه)
    از توضیح کامل و راهنماییتون ممنونم

  56. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    اگه شما خودتو متعهد میدونی پس چه مخالفتی با ثبتش داری؟ اگه طرفم هیچی ازت نمیخواد که راضی به ازدواجه سفیده بگو مهریشو یه شاخه گل بذاره اینطوری مشکل شرعیش حل میشه بچه هاتم مشکلی در آینده ندارن. تا کی مطمینی دلت بچه نمیخواد؟ اگه ناخواسته شد چی؟ ما چه کار به آدمای متظاهر به دین و خاین داریم؟ با خیانت اونا اصل دین که زیر سوال نمیره میره؟
    دوست عزیز ممد جان ، خانم eli2 از من سوال کرد که برنامه آیندت چیه منم جواب دادم ، حالا میخوای بحث اعتقادی و دینی بکنیم اینجا جاش نیست ، من مخالفتی با ثبتش ندارم ، ولی میدونم تا که رسمی بشه خونواده من خیلی تحت فشارش میزارن به خاطر اون اختلاف فرهنگی که گفتم و خیلی اذیت میشه و منم دوست ندارم به هیچ وجه آرامشش به هم بریزه ، خونواده منظورم خونواده خودم نیست ، بیشتر حرف مردم منظورمه که میگن پسر فلانیو دیدی رفته دختر از فلان شهر گرفته ، اصلا معلوم نیست از کجان و دختره خودشو غالب کرده و گه خوری هایی از این دست که توی فرهنگ غنی ایرانی بسیار دیده میشه .

    البته گفتم ، فعلا شرایط ایشون و مسولیتاش اجازه نمیده که بیاد شهر من واسه زندگی (سال دوم دانشگاه مجبور شد مهمان بشه دانشگاه شهر خودشون به خاطر شرایط پدرش ) شاید هم هیچوقت شرایطش جور نشد البته ، الانم هر 2-3 ماه همدیگه را میبینیم ، حالا یا اون میاد چند روز اینجا میمونه یا من میرم اونجا چند روز میمونم .

    در مورد بچه و اینا هم چه خواسته چه ناخواسته خب سریع میشه فهمید میریم محضر رسمیش میکنیم :v مشکل حل شد ؟

    حرف من اینه که یه خطبه به زبون عربی خوندن و چندتا امضا به هیچ وجه نمیتونه تضمین باشه برای تعهد ، تعهد توی قلب آدم اتفاق میفته ، حالا هزار تا کاغذم بنویسه و هزار تا خطبه و دعا و سوره و اینا هم خونده بشه ، تا توی قلب هم جا باز نکنن اون تعهده هم شکل بگیر نیست که نیست . من هم توی این چند سالی که با ایشون بودم خیلی فرصت ها داشتم که برم با یکی دیگه ، ولی اون تعهده و اون شیرینی که تا صدای ایشونو میشنوم یادم میاد ، میفهمم که هیچ رابطه ای برای من مثل رابطه با ایشون نمیشه و نخواهد شد ، قیافشم یه چیز خیلی معمولیه البته که حالا فکر کنید خیلی شاخه و اینا ، نه اینطور نیست ، ولی یه سری خصوصیت هایی داره که مثلشو توی هیچ آدمی ندیدم ، سال پیش دانشگاهیش (که مدرسش عوض شده بود) پیاده میرفت مدرسه ( به کسی نمیگفت البته ) ، پول توی جیبیشو جمع میکرد ، زمستون واسه بچه های کار لباس گرم میخرید !!! نمیگم دخترِ اینجوری نیست و وجود نداره ، ولی اونقدری کم هست که عمر من کفاف آشنایی با یکی دیگشونو نمیده و شاید دیگه اینقدر شانس نداشته باشم که بتونم با یکی شبیه ایشون آَشنا بشم ! خصوصیت های اینچنینی برای من بسیار مهمه که ایشون خیلی از این مورادو توی اخلاقش داشت . خلاصه که ایشون مسیر زندگی منو عوض کرد و اونقدر خصوصیات خوب داشت که توی اون 2 سالی که تقریبا هر روز همو میدیدیم ، از من یه آدم خیلی خیلی بهتر ساخت . خیلی وقتها بهش میگم تو مستقیم از بهشت اومدی ، انکار میکنه میگه نه ، ولی خودشم میدونه چقدر خوبه ، اگه 10 درصد دخترها مثل ایشون باشن ، نسلی تربیت میکنن که الگوی همه دوران بشن . من فکر میکردم میشه چند بار عاشق شد ، ولی از لحظه ای که با ایشون آَشنا شدم فهمیدم حداقل این چند بار عاشق شدن برای هر کی صدق بکنه واسه من صادق نیست . خدا نسل این مدلی ها را زیاد کنه و نصیبتون کنه یه همچین فرشته هایی خیلی باید خوش شانس باشید البته .
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  57. 3 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    دوست عزیز ممد جان ، خانم eli2 از من سوال کرد که برنامه آیندت چیه منم جواب دادم ، حالا میخوای بحث اعتقادی و دینی بکنیم اینجا جاش نیست ، من مخالفتی با ثبتش ندارم ، ولی میدونم تا که رسمی بشه خونواده من خیلی تحت فشارش میزارن به خاطر اون اختلاف فرهنگی که گفتم و خیلی اذیت میشه و منم دوست ندارم به هیچ وجه آرامشش به هم بریزه ، خونواده منظورم خونواده خودم نیست ، بیشتر حرف مردم منظورمه که میگن پسر فلانیو دیدی رفته دختر از فلان شهر گرفته ، اصلا معلوم نیست از کجان و دختره خودشو غالب کرده و گه خوری هایی از این دست که توی فرهنگ غنی ایرانی بسیار دیده میشه .

    البته گفتم ، فعلا شرایط ایشون و مسولیتاش اجازه نمیده که بیاد شهر من واسه زندگی (سال دوم دانشگاه مجبور شد مهمان بشه دانشگاه شهر خودشون به خاطر شرایط پدرش ) شاید هم هیچوقت شرایطش جور نشد البته ، الانم هر 2-3 ماه همدیگه را میبینیم ، حالا یا اون میاد چند روز اینجا میمونه یا من میرم اونجا چند روز میمونم .

    در مورد بچه و اینا هم چه خواسته چه ناخواسته خب سریع میشه فهمید میریم محضر رسمیش میکنیم :v مشکل حل شد ؟

    حرف من اینه که یه خطبه به زبون عربی خوندن و چندتا امضا به هیچ وجه نمیتونه تضمین باشه برای تعهد ، تعهد توی قلب آدم اتفاق میفته ، حالا هزار تا کاغذم بنویسه و هزار تا خطبه و دعا و سوره و اینا هم خونده بشه ، تا توی قلب هم جا باز نکنن اون تعهده هم شکل بگیر نیست که نیست . من هم توی این چند سالی که با ایشون بودم خیلی فرصت ها داشتم که برم با یکی دیگه ، ولی اون تعهده و اون شیرینی که تا صدای ایشونو میشنوم یادم میاد ، میفهمم که هیچ رابطه ای برای من مثل رابطه با ایشون نمیشه و نخواهد شد ، قیافشم یه چیز خیلی معمولیه البته که حالا فکر کنید خیلی شاخه و اینا ، نه اینطور نیست ، ولی یه سری خصوصیت هایی داره که مثلشو توی هیچ آدمی ندیدم ، سال پیش دانشگاهیش (که مدرسش عوض شده بود) پیاده میرفت مدرسه ( به کسی نمیگفت البته ) ، پول توی جیبیشو جمع میکرد ، زمستون واسه بچه های کار لباس گرم میخرید !!! نمیگم دخترِ اینجوری نیست و وجود نداره ، ولی اونقدری کم هست که عمر من کفاف آشنایی با یکی دیگشونو نمیده و شاید دیگه اینقدر شانس نداشته باشم که بتونم با یکی شبیه ایشون آَشنا بشم ! خصوصیت های اینچنینی برای من بسیار مهمه که ایشون خیلی از این مورادو توی اخلاقش داشت . خلاصه که ایشون مسیر زندگی منو عوض کرد و اونقدر خصوصیات خوب داشت که توی اون 2 سالی که تقریبا هر روز همو میدیدیم ، از من یه آدم خیلی خیلی بهتر ساخت . خیلی وقتها بهش میگم تو مستقیم از بهشت اومدی ، انکار میکنه میگه نه ، ولی خودشم میدونه چقدر خوبه ، اگه 10 درصد دخترها مثل ایشون باشن ، نسلی تربیت میکنن که الگوی همه دوران بشن . من فکر میکردم میشه چند بار عاشق شد ، ولی از لحظه ای که با ایشون آَشنا شدم فهمیدم حداقل این چند بار عاشق شدن برای هر کی صدق بکنه واسه من صادق نیست . خدا نسل این مدلی ها را زیاد کنه و نصیبتون کنه یه همچین فرشته هایی خیلی باید خوش شانس باشید البته .
    آقا احسان زندگی شخصی شما کاملا به خودتون مربوطه من نظر شخصیمو گفتم و قصد ندارم شما را قضاوت کنم ادعای دینداری هم ندارم ولی سعیم اینه که دیندار باشم، تعهد دو نوعه یکی قلبی که شما میگی و اصل هم همونه یکی قانونی برای افرادی که نتونن براحتی با زندگی کسی بازی کنن که با ثبت محضری ایجاد میشه و منظور من تعهد قانونی بود. بهرحال هر کسی مسئول زندگی و عقاید و نگرش خودشه. در ضمن بخاطر حرف مردم زندگی نکنید میتونید با افتخار عقد محضری کنید و اهمیت به حرف دیگران ندید.
    ویرایش توسط Mohammad313 : 05-22-2016 در ساعت 01:23 AM

  59. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    اقا احسان اینکه جناب محمد این مسئله رو عنوان کردن هدفشون بحث کردن و تحکیم عقاید نیست دین خدا واضح و.روشنه و ماشالله شما هم سطح درک خیلی بالایی دارید که من خودم به شخصه از،راهنمایی شما استفاده کردم ولی اینکه این مسئله عنوان شد به خاطر اینه که شما دوسته ما هستین دلمون میخات تصمیم اشتباهی نگیرین که بعدا پشیمون بشید همه این حرفا فقط دوستانس ما واقعن ارزوی خوشبختی شما رو داریم و دلمون میخات راهی برید که اخرش خوشحال بشید مخصوصا شما هم که در زمینه دینی اطلاعات بالایی دارید تعجب کردیم چرا باید به همچین نتیجه ای برسید، اینکه میگید من اونجوری که حس میکنم درسته انجام میدم و رفتار میکنم این یه جور خودپرستی هست نه خدا پرستی، خدا پرستی یعنی چیزی که خدا میگه رو انجام بدیم ، ما نمیتونیم اونجوری که خودمون دلمون میخوات رفتار کنیم بلکه اگه واقعن خدارو دوست داریم باید ببینیم اون از ما چی میخوات و براساس اون رفتار کنیم . بازم تصمیم نهایی با خودتونه امیدوارم موفق باشید

  61. 2 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    آقا احسان زندگی شخصی شما کاملا به خودتون مربوطه من نظر شخصیمو گفتم و قصد ندارم شما را قضاوت کنم ادعای دینداری هم ندارم ولی سعیم اینه که دیندار باشم، تعهد دو نوعه یکی قلبی که شما میگی و اصل هم همونه یکی قانونی برای افرادی که نتونن براحتی با زندگی کسی بازی کنن که با ثبت محضری ایجاد میشه و منظور من تعهد قانونی بود. بهرحال هر کسی مسئول زندگی و عقاید و نگرش خودشه. در ضمن بخاطر حرف مردم زندگی نکنید میتونید با افتخار عقد محضری کنید و اهمیت به حرف دیگران ندید.
    ممنون دوست خوبم ، توی دین هم بیشتر تفحص کنید ، یا کلشو قبول کنید (چند همسری و ازدواج با دختر بچه های 9 ساله - بالاخره دین این اجازه را داده و کسی که چند همسر داشته باشه یا با کودک ازدواج کنه میگه که کارم شرعی و دینیه و غیر از این هم نیست -راجع به اون قسمت صحبتتون که گفتید با چند نفر خائن مگه اصل دین زیر سوال میره ؟! ) ، یا هیچیشو ، ورژن ادیت شده و اصلاح شده که مطابق با منفعات های خودتونه را برداشت نکنید ، من بسیار دیدم خانم هایی که راحت با پسر در ارتباطه (از هر نوعی ) ، از اون طرف نمازشو هم میخونه ، روزشو هم میگیره ، خب این یعنی چی ؟ منفعت طلبیه اسمش ، هر جا دین دستو پاشو میبنده عمل نمیکنه ، هر جا بهش آزادی میده میگه دین دارم ، مردها هم همینطور ، روزشو میگیره ، نماز اول وقتشو صف اول میخونه ، چشم چرونیشو میکنه ، پاش بیفته خیانتم میکنه ، دروغ و گرون فروشی هم میکنه و ... . به این میگن برداشت شخصی از دین ، اسمش دین دار بودن نیست . دین یعنی یه پکیج که یا کلشو قبول میکنی ، یا کلشو قبول نمیکنی ، اینکه یه تیکشو که به نفعته برداری ، یه تیکش که به ضررته را ندید بگیری و بهش عمل نکنی ، کار جالبی نیست .

    در مورد حرف دیگران هم من تا این لحظه برای دلخوشی هیچکسی زندگی نکردم و حرف مردم برام اهمیتی نداره ، ولی خب اون دختر چون اگه بیاد اینجا هم از خونوادش دوره و تهش فقط منو میشناسه ، حرف مردم بیشتر روش تاثیر میزاره و مطمئنم که آرامششو ازش میگیره و هیج چیزی برای من بدتر این نیست که آرامش ایشون به هم بخوره و از طرفی اگه بخوام با ایشون باشم مجبورم شاید اصلا شهر زندگیمو عوض کنم که مشکل کار و مالی پیش میاد و از طرفی هم مسولیتهایی که نسبت به خونواده دارم هم نمیزاره که فعلا تغییر بدم شهرمو ، گفتم البته ، فعلا شرایط ایشون اصلا جوری نیست که بتونه بیاد اینجا و مشکلات شخصی خودشو داره ، من به همین دیدار چند روزه بعد هر دو سه ماه راضیم و اون انرژی که توی هر دیدار میگیرم راحت تا چند وقت شارژ نگهم میداره .
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  63. کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  64. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    اقا احسان اینکه جناب محمد این مسئله رو عنوان کردن هدفشون بحث کردن و تحکیم عقاید نیست دین خدا واضح و.روشنه و ماشالله شما هم سطح درک خیلی بالایی دارید که من خودم به شخصه از،راهنمایی شما استفاده کردم ولی اینکه این مسئله عنوان شد به خاطر اینه که شما دوسته ما هستین دلمون میخات تصمیم اشتباهی نگیرین که بعدا پشیمون بشید همه این حرفا فقط دوستانس ما واقعن ارزوی خوشبختی شما رو داریم و دلمون میخات راهی برید که اخرش خوشحال بشید مخصوصا شما هم که در زمینه دینی اطلاعات بالایی دارید تعجب کردیم چرا باید به همچین نتیجه ای برسید، اینکه میگید من اونجوری که حس میکنم درسته انجام میدم و رفتار میکنم این یه جور خودپرستی هست نه خدا پرستی، خدا پرستی یعنی چیزی که خدا میگه رو انجام بدیم ، ما نمیتونیم اونجوری که خودمون دلمون میخوات رفتار کنیم بلکه اگه واقعن خدارو دوست داریم باید ببینیم اون از ما چی میخوات و براساس اون رفتار کنیم . بازم تصمیم نهایی با خودتونه امیدوارم موفق باشید
    ممنون ، من کوچیک همه هم هستم

    والا من نگفتم که درست فکر میکنم یا فلان ، ولی خب این همه زندگی اطرافیانو میبینم که با متاهل شدن تهش دارن همدیگه را تحمل میکنن و واقعا شاید غیر از هفته ای 1 شب بقیه تایم ها هیچ حسی به هم ندارن و نه دلشون برای هم تنگ میشه ، نه احساس خوبی از زندگیشون دارن به این نتیجه رسیدم که ازدواج نکنم ، دلیل دیگه هم اینه که من خدا راشکر یه مدت افسردگی شدید داشتم و خوبیه افسردگی اینه که دیدتو به زندگی خیلی بازتر میکنه ، توی اون اوجش که باشی و از همه چیز نا امیدی ، اونجا میتونی خودتو پیدا کنی ، اونجاست که میفهمی حقیقت زندگی تهش هیچی هیچی نیست ، یکی با چنگ زدن به مفاهیمی مثل خدا و آخرت تلاش میکنه که از این هیچ بودن و عبث بودن فرار کنه ، یکی دست به دامن پول و دنیا میشه ، یکی یه هدفی مثل رسیدن به یه هیکل غول مانند دلشو خوش میکنه ، یکی به شهوتپرستی خودشو سرگرم میکنه و ... هر کسی داره از خودش و واقعیت زندگی فرار میکنه ، چرا همه از زندانی شدن انفرادی متنفرن؟ چون اونجاست که آدم خودش با خودش تنها میشه ، اونجاست که نمیتونه از خودش فرار کنه ، اونجاست که نمیتونه خودشو با ور رفتن به اینستاگرام و تلگرام گول بزنه ...

    تاحالا به زندگی ماشینی دقت کردید ؟؟؟ زندگی یه آدم معمولی را در نظر بگیرید که توی شرایط رفاه خوبی بزرگ بشه .... به دنیا میاد ، غذا میخوره ، بزرگ میشه ، میره مدرسه ، حدود 20 سال درس میخونه و به فرض که خوش شانس بشه و وارد بازار کار بشه و فرض بعدی اینکه درآمدش خوب باشه ، حالا مثلا میره ازدواج میکنه و کلی مسولیت برای خودش به ارمغان میاره ، هر روز یه کار ثابت و تکراریو به مدل 30 سال انجام میده ، و پول در میاره خرج میکنه و میخره و مصرف میکنه ! بعدشم میمیره ، کل زندگی یه آدم توی دنیای مدرن تبدیل شده به این : Work , Buy , Consume , Die ... کار کن ، بخر ، مصرف کن ، بمیر ... خودمونو گول نزنیم ، زندگی مدرن چیزی جز این نیست ، حالا تازه ضررهای هنگفتی که به محیط زیست میزنه را نادیده میگیریم تازه !

    من بزرگترین حسرتی که میخورم اینه که چرا توی همچین دورانی به دنیا اومدم ! دوست داشتم 200-300 سال پیش به دنیا بیام ، با همسرم روی یه تپه سبز توی یکی از دهاتهای فرانسه یه کلبه داشته باشم و یه مزرعه و چند تا دام یکم بچه گونست ولی واقعا آرزومه .

    من دوست ندارم باعث وارد کردن یه موجود هوشمند زنده به این دنیای سراسر کثافت (که در آینده بدتر هم میشه ) بشم و اونو هم به این چرخه فاسد و بیهوده وارد کنم ! دیدم شاید به شکل افراطی بدبینانه هستش ، ولی من متاسفانه نمیتونم واقعیتارو نبینم !!! همه به امید زندن ، و میدونن که سر کارن ، ولی بازم کوتاه نمیان :| هیچوقت مردمو درک نکردم ، تاحالا ندیدم کسی دلیل موجه برای زندگیش داشته باشه ، همه زندن و برای زنده موندن جون میکنن ، چون از مردن میترسن ، هدفشون نمردنه ، نه زندگی کردن
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  65. 2 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  66. بالا | پست 37


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    ممنون ، من کوچیک همه هم هستم
    ...
    هدفشون نمردنه ، نه زندگی کردن
    این بد زندگی کردن از اونجا ناشی میشه که اکثر مردم به شدت خودخواه، لجباز و حسود هستن و پی رفاه تک نفره برا خودشونن و رفاه عمومی براشون بی معنیه.

    اکثرا خانمها رو فقط یه ابزار میدونن و البته خود خانمها با بیحجابیشون به این قضیه دامن میزنن(حالا ببین چند نفر فقط از خود خانما میان و با این قضیه حجاب مخالفت میکنن)، شما خودتونم مخالف شهوت پرستی هستین، این چطور ممکنه ازبین بره وقتی خود خانمها بی حجابی رو ترجیح میدن و آقایون هم خوشحالن که اینجوری همیشه ابزار برا شهوترانی فراهمه؟

    اینجوری معلومه که وابسته به زندگی میشه چون خوشیهاشو در این زندگی یافته.

  67. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  68. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17532
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 54 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    سلام دوستان عزیز.
    خیلی وقته میخوام یه نکته ای رو خدمت سروران عرض کنم ولی با خودم کلنجار داشتم که بگم یا نه ولی الان با اجازه تون میگم. البته این مطلب بنده ربط مستقیمی به مشکل این خواهرمون نداره.
    ببینید دوستان گل ضمن احترام کامل به نظرها و دیدگاههای همه تون و با تایید صد در صد این نکته که هر کسی در بیان دیدگاهش آزاده، بهتره این نکته رو همه مون مورد توجه داشته باشیم که افرادی که اینجا مراجعه میکنن اکثرا مشکلی پیدا کرده اند که نیاز به "مشاوره و همفکری" دارن و نه "موعظه و خطابه دینی و فقهی". بعضی وقتا احساس میشه برخی از دوستان محترم جز اینکه "فلان کارو نکن چون معصیته و فردا تو اون دنیا سرب داغ تو حلقومت میریزن" و "فلان کارو بکن چون ثواب داره" مطالب دیگه ای در صحبتاشون ارائه نمیدن. گاهی با خوندن بعضی تاپیکها این احساس به آدم دست میده که کتاب توضیح المسائل باز کرده.
    البته از صحبتم سوء برداشت نشه خدای نکرده ابدا قصد جسارت به مباحث فقهی و احکام شرعی رو ندارم اما از اونجایی که اکثر ماها دست کم اسما مسلمان هستیم، کم و بیش اطلاع از مسائل دینی داریم پس بهتره اینجا محیطی رو فراهم بیاریم که از زوایای غیر شرعی هم به موضوعات نگریسته بشه.
    به عبارت دیگه در مشاوره و همفکری دادنمون این موضوع رو هم مد نظر داشته باشیم که فرد مراجعه کننده به اینجا قبل از مسلمان و شیعه بودن، یک انسانه. پس حتی الامکان نسخه ای رو براش تجویز کنیم که با هر گونه مرام و مسلک دینی اون فرد همخونی داشته باشه.
    البته اونچه گفتم نظر شخصیمه و مسلما همه عزیزان در بیان نظراتشون آزادن.
    یا حق

  69. 3 کاربران زیر از mhdgh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  70. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    ممنون ، من کوچیک همه هم هستم :d

    والا من نگفتم که درست فکر میکنم یا فلان ، ولی خب این همه زندگی اطرافیانو میبینم که با متاهل شدن تهش دارن همدیگه را تحمل میکنن و واقعا شاید غیر از هفته ای 1 شب بقیه تایم ها هیچ حسی به هم ندارن و نه دلشون برای هم تنگ میشه ، نه احساس خوبی از زندگیشون دارن به این نتیجه رسیدم که ازدواج نکنم ، دلیل دیگه هم اینه که من خدا راشکر یه مدت افسردگی شدید داشتم و خوبیه افسردگی اینه که دیدتو به زندگی خیلی بازتر میکنه ، توی اون اوجش که باشی و از همه چیز نا امیدی ، اونجا میتونی خودتو پیدا کنی ، اونجاست که میفهمی حقیقت زندگی تهش هیچی هیچی نیست ، یکی با چنگ زدن به مفاهیمی مثل خدا و آخرت تلاش میکنه که از این هیچ بودن و عبث بودن فرار کنه ، یکی دست به دامن پول و دنیا میشه ، یکی یه هدفی مثل رسیدن به یه هیکل غول مانند دلشو خوش میکنه ، یکی به شهوتپرستی خودشو سرگرم میکنه و ... هر کسی داره از خودش و واقعیت زندگی فرار میکنه ، چرا همه از زندانی شدن انفرادی متنفرن؟ چون اونجاست که آدم خودش با خودش تنها میشه ، اونجاست که نمیتونه از خودش فرار کنه ، اونجاست که نمیتونه خودشو با ور رفتن به اینستاگرام و تلگرام گول بزنه ...

    تاحالا به زندگی ماشینی دقت کردید ؟؟؟ زندگی یه آدم معمولی را در نظر بگیرید که توی شرایط رفاه خوبی بزرگ بشه .... به دنیا میاد ، غذا میخوره ، بزرگ میشه ، میره مدرسه ، حدود 20 سال درس میخونه و به فرض که خوش شانس بشه و وارد بازار کار بشه و فرض بعدی اینکه درآمدش خوب باشه ، حالا مثلا میره ازدواج میکنه و کلی مسولیت برای خودش به ارمغان میاره ، هر روز یه کار ثابت و تکراریو به مدل 30 سال انجام میده ، و پول در میاره خرج میکنه و میخره و مصرف میکنه ! بعدشم میمیره ، کل زندگی یه آدم توی دنیای مدرن تبدیل شده به این : Work , buy , consume , die ... کار کن ، بخر ، مصرف کن ، بمیر ... خودمونو گول نزنیم ، زندگی مدرن چیزی جز این نیست ، حالا تازه ضررهای هنگفتی که به محیط زیست میزنه را نادیده میگیریم تازه !

    من بزرگترین حسرتی که میخورم اینه که چرا توی همچین دورانی به دنیا اومدم ! دوست داشتم 200-300 سال پیش به دنیا بیام ، با همسرم روی یه تپه سبز توی یکی از دهاتهای فرانسه یه کلبه داشته باشم و یه مزرعه و چند تا دام :d یکم بچه گونست ولی واقعا آرزومه .

    من دوست ندارم باعث وارد کردن یه موجود هوشمند زنده به این دنیای سراسر کثافت (که در آینده بدتر هم میشه ) بشم و اونو هم به این چرخه فاسد و بیهوده وارد کنم ! دیدم شاید به شکل افراطی بدبینانه هستش ، ولی من متاسفانه نمیتونم واقعیتارو نبینم !!! همه به امید زندن ، و میدونن که سر کارن ، ولی بازم کوتاه نمیان :| هیچوقت مردمو درک نکردم ، تاحالا ندیدم کسی دلیل موجه برای زندگیش داشته باشه ، همه زندن و برای زنده موندن جون میکنن ، چون از مردن میترسن ، هدفشون نمردنه ، نه زندگی کردن
    راستش من خودم در طول این چن سالی که زندگی کردم همون سوالایی که برای شما هم پیش اومد برای منم پیش اومده و خودم به یه تفسیری از زندگی رسیدم که البته این دیدگاه من ممکنه به مرور زمان و تجربه های بیشتری که به دست بیارم تغییر کنه این مسایل که بیان میکنم بیشتر درجواب اون بدبینی های شما به زندگی و سختی هایی که اشاره کردید هست.
    اما نظر شخصی من اینه که اولا هدف زندگی ما اینه که با خودشناسی به خداشناسی برسیم .
    دلیل اینهمه سوالایی که مورد انسان ها و چراهایی که براتون پیش میاد برای اینه که ما هنوز خودمونو نمیشناسیم وقتی ما نتونیم خودمونو بشناسیم به قول شما حتی ندونیم میخایم چکار کنیم چجوری میخایم خدارو بشناسیم و هدف خلقتشو درک کنیم؟؟؟
    پس وقتی میتونیم هدف خلقت رو بفهمیم که اول خودمو بشناسیم وجایگاهمونو در این دنیا پیدا کنیم. البته هممون میدونیم خدایی هست (حتی اون بت پرستم میدونه خدایی وجود داره ) ولی از درکش عاجزیم اینم برمیگرده به بزرگی خدا (همونطور که یه مورچه قادر به درک بزرگی ما انسان ها نیست این بزرگی رو اگه هزاران برابر کنی اینجوری هست که ما نمیتونیم خدا رو ببینیم ودرک کنیم . البته خدا جسم نیست منظورم از لحاظ بزرگی بود) البته خدا به طریق های مختلف خودشو و حکمتشو بهمون نشون داده اینکه مثلا با برخورد یه شهاب سنگ به زمین باعث یخبندان و تغییر جو کره زمین و به دنبال اون انقراض دایناسورها و قدم گذاشتن ما بر روی این کره خاکی همه ی اینا نشون میده که یه هدفی و یه برنامه ای وجود داشته .اینکه این سوالا هم برای هممون پیش میاد ربطی به زمان ودوره زندگیمون نداره مثلا مطمنن شما چه در گذشته چه در آینده به دنیا میومدید بازم فرقی نداشت انسان ها همینن و تغییر نمیکنن تازه اون دوران ها مشکلات دیگه ای بود مثله بیماری هایی که واکسنشون کشف نشده بود آب های تصفیه نشده و مریضی و قحطی مشکلات مسافت وارتباطی و... پس سختی برای همه ی دوران ها و زمان ها هست .
    ما چه جوری خودمونو میشناسیم؟؟ اینکه در مقابل سختی ها قرار بگیریم اینکه ازدواج کنیم بریم سرکار بچه دار بشیم . فردی که به دنیا بیاد و هیچ کاری نکنه و بخورو بخوابه و نه زن بگیره نه بچه دار بشه و نه سرکار بره و بعدشم بمیره خب این شخص بدون اینکه اصلا خودشو بشناسه مرده مطمنن در روز قیامتم جایگاهی که نصیبمون میشه جایگاه بالایی نخواهد بود اینکه بهشت هشت طبقس یه دلیلش مربوط به همون خودشناسی و خداشناسی هست که هر چی بیشتر بفهمیم طبقمون بالاتر میره . خدا همه ی راه هایی که باعث شناخت خودمون و شناخت خودش هست رو به ما گفته ولی برای اینکه درکش کنیم باید روش فکر کنیم و مطالعاتمونو زیاد کنیم و به عبارتی از مغزمون استفاده کنیم و همکاری مغزو روح، ما رو به شناخت خدا میرسونه. میگویند عارفان با نیمکره راست و عالمان با نیمکره چپ وجود و رسیدن به خدا رو اثبات کردن.

    ما انسان ها به دلیل اینکه خودمونو نمیشناسیم، نمیدونیم چه کارهای فوق العاده ای میتونیم انجام بدیم. توانایی های ما همش برمیگرده به مغزمون که با روح در ارتباطه اینکه شما یه سری آرزوهایی که دارید دلتون میخوات انجام بدین اگه بخواین واقعا میتونید انجامش بدین و حتی همه ی بیماری های لاعلاج مثله سرطان هم با کمک تلقین و مغزمون میتونیم درمانش کنیم بدون هیچ دارویی (همونطور که بیشتر بیماریها هم به خاطر خودمون و تلقینای منفی ایجاد میشه مثله بیماری ms و سرطان ها )
    یه زمانی این سوال برام پیش اومد که خدا چرا این سختی ها رو آفریدی چرا همیشه باید سر دوراهی باشیم و ندونیم چکار کنیم و من خودم به این نتیجه رسیدم که علتش اینه که ما باید از مغزمون استفاده کنیم تا کامل تر بشه . همه ی این سختیا دقیقا به خاطر مغزمونه که تا با استفاده بیشتر ازون به استعداد های پنهایی خودمون پی ببریم (مثله مرتازهای چینی که با ساعت ها و سالها تمرکز فکری و تسلط بر مغزشون میتونن دمای قطبی رو هم حتی تحمل کنن بدون اینکه لباسی بپوشن یا اینکه روی اتش راه برن و ...) پس وقتی میگن سختی همراه با آسانیست معنیش اینه که وقتی با یه سختی روبه روش میشیم و بتونیم جواب اون معما رو حل کنیم اون حل کردن معما باعث خوشحالی ما میشه ( البته خدا همیشه بهمون کمک میکنه بعضی وقتا حتی تو خواب یا ضمیر ناخودآگاه جواب سوالمونه میده )پس اگه به یه هدفی زیادی تمرکز و فکر کنیم وتلاش کنیم آخرش بهش میرسیم. مثله رفتن شما به فرانسه و خرید یه مزرعه ولی برای رسیدنش باید اولویت بندی کنید . و به خاطر اینکه ما نمیتونیم همزمان چندتا هندونه رو باهم بلند کنیم اول باید ببینی الان کار مهمتر کدومه پس باید پله پله حرکت کنی نه حمله ای .افرادی که ضعیف هستن راحت شدن از زندگی براشون راحتره و دلشون میخوات بمیرن . و درنهایت یادمان باشد زندگی را نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند.
    ویرایش توسط eli2 : 05-22-2016 در ساعت 04:36 PM

  71. بالا | پست 40


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhdgh نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیز.
    خیلی وقته میخوام یه نکته ای رو خدمت سروران عرض کنم ولی با خودم کلنجار داشتم که بگم یا نه ولی الان با اجازه تون میگم. البته این مطلب بنده ربط مستقیمی به مشکل این خواهرمون نداره.
    ببینید دوستان گل ضمن احترام کامل به نظرها و دیدگاههای همه تون و با تایید صد در صد این نکته که هر کسی در بیان دیدگاهش آزاده، بهتره این نکته رو همه مون مورد توجه داشته باشیم که افرادی که اینجا مراجعه میکنن اکثرا مشکلی پیدا کرده اند که نیاز به "مشاوره و همفکری" دارن و نه "موعظه و خطابه دینی و فقهی". بعضی وقتا احساس میشه برخی از دوستان محترم جز اینکه "فلان کارو نکن چون معصیته و فردا تو اون دنیا سرب داغ تو حلقومت میریزن" و "فلان کارو بکن چون ثواب داره" مطالب دیگه ای در صحبتاشون ارائه نمیدن. گاهی با خوندن بعضی تاپیکها این احساس به آدم دست میده که کتاب توضیح المسائل باز کرده.
    البته از صحبتم سوء برداشت نشه خدای نکرده ابدا قصد جسارت به مباحث فقهی و احکام شرعی رو ندارم اما از اونجایی که اکثر ماها دست کم اسما مسلمان هستیم، کم و بیش اطلاع از مسائل دینی داریم پس بهتره اینجا محیطی رو فراهم بیاریم که از زوایای غیر شرعی هم به موضوعات نگریسته بشه.
    به عبارت دیگه در مشاوره و همفکری دادنمون این موضوع رو هم مد نظر داشته باشیم که فرد مراجعه کننده به اینجا قبل از مسلمان و شیعه بودن، یک انسانه. پس حتی الامکان نسخه ای رو براش تجویز کنیم که با هر گونه مرام و مسلک دینی اون فرد همخونی داشته باشه.
    البته اونچه گفتم نظر شخصیمه و مسلما همه عزیزان در بیان نظراتشون آزادن.
    یا حق
    از اونجایی که اکثر ماها بقول شما دست کم اسما مسلمان هستیم، کم و بیش اطلاع از مسائل دینی داریم، برای همینه که در همه مراحل زندگی لنگ میزنیم از خوردن و آشامیدن و خوابیدن و مسائل زناشویی و بازار کار و کلاً همه چی.

    بجای کنار گذاشتن دین قبل از اینکه بدونیم چه آموزشهایی داره، بهتره درست بفهمیمش و در زندگی ازش استفاده کنیم چون بهترین آموزشها رو برا زندگی راحت ارائه داده، حتی اگه یه نفر مسلمان نباشه میتونه با بکار گیری آموزشها زندگی شیرینی داشته باشه.

    برای مثال توی همین انجمن در مورد نارضایتیهای جنسی زوجین این همه تاپیک زده میشه.
    اگه آموزشهای دین رو در مورد روابط جنسی زن و شوهر بخوبی یاد میگرفتن و عمل میکردن این نارضایتیها بوجود نمیومد.

    حالا شما میگید این همه آموزش بدرد بخور رو بذاریم کنار، خوب بجاش چی دارید ارائه کنید؟

    البته هیچ لزومی نداره برا یادگیری آموزشها حتما طرف مسلمان باشه، اینجا بیشتر به مسلمان بودن اشاره میکنیم چون خوانندگان تاپیک اکثرشون مسلمان هستن هر چند حتی اگه بقول شما مسلمان بودنشون اسمی باشه.

  72. 3 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    من بزرگترین حسرتی که میخورم اینه که چرا توی همچین دورانی به دنیا اومدم ! دوست داشتم 200-300 سال پیش به دنیا بیام ، با همسرم روی یه تپه سبز توی یکی از دهاتهای فرانسه یه کلبه داشته باشم و یه مزرعه و چند تا دام یکم بچه گونست ولی واقعا آرزومه .

    من دوست ندارم باعث وارد کردن یه موجود هوشمند زنده به این دنیای سراسر کثافت (که در آینده بدتر هم میشه ) بشم و اونو هم به این چرخه فاسد و بیهوده وارد کنم ! دیدم شاید به شکل افراطی بدبینانه هستش ، ولی من متاسفانه نمیتونم واقعیتارو نبینم !!! همه به امید زندن ، و میدونن که سر کارن ، ولی بازم کوتاه نمیان :| هیچوقت مردمو درک نکردم ، تاحالا ندیدم کسی دلیل موجه برای زندگیش داشته باشه ، همه زندن و برای زنده موندن جون میکنن ، چون از مردن میترسن ، هدفشون نمردنه ، نه زندگی کردن
    چه جالب...

    منم همیشه با خودم میگم خدایا دستت درد نکنه منو تو دورانی آفریدی که امکانات همه جورش هست

    اما واقعا اگه به انتخاب خودم بود ترجیح میدادم خیلی سالها پیش از این به دنیا میومدم

    با یه فانتزی شبیه فانتزی شما

    یه جای دور... و البته آروم

    باورتون میشه من و یکی از دوستام هرشب تو خوابگاه وقتی تنها میشدیم این آرزوهامون رو میکشیدیم رو کاغذ

    اونم مثه من فکر میکرد... واسه همین وقتی تنها میشدیم با هم بهش فکر میکردیم آخه بقیه میخندیدن به فکرامون

    فکر اینکه تو یه مزرعه که چیزهایی که خودمون دوست داریم کاشتیم... با حیوونای اهلی

    و اینکه منم مثه شما فک میکنم... اختیار خودمو که نداشتم اما این اختیار رو دارم که به یکی دیگه زندگی ببخشم

    به نظرم خیلی سخته بخوای بچه ای رو به دنیا بیاری و سالم بزرگش کنی تو دنیایی که هیچکس به هیچکس رحم نمیکنه

    حتی فکرشم منو به وحشت میندازه... که موجودی رو به دنیا بیارم اونم وقتی خودم نمیتونم با این دنیا بسازم

    واقعا حرفتون قشنگه...هدف ما اینکه نمیریم نه اینکه زندگی کنیم

    به قول یه نوشته ای: من از پایان دنیا نمیترسم... از اینکه دنیا با همین روند ادامه پیدا کنه میترسم

  74. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  75. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    چه جالب...

    منم همیشه با خودم میگم خدایا دستت درد نکنه منو تو دورانی آفریدی که امکانات همه جورش هست

    اما واقعا اگه به انتخاب خودم بود ترجیح میدادم خیلی سالها پیش از این به دنیا میومدم

    با یه فانتزی شبیه فانتزی شما

    یه جای دور... و البته آروم

    باورتون میشه من و یکی از دوستام هرشب تو خوابگاه وقتی تنها میشدیم این آرزوهامون رو میکشیدیم رو کاغذ

    اونم مثه من فکر میکرد... واسه همین وقتی تنها میشدیم با هم بهش فکر میکردیم آخه بقیه میخندیدن به فکرامون

    فکر اینکه تو یه مزرعه که چیزهایی که خودمون دوست داریم کاشتیم... با حیوونای اهلی

    و اینکه منم مثه شما فک میکنم... اختیار خودمو که نداشتم اما این اختیار رو دارم که به یکی دیگه زندگی ببخشم

    به نظرم خیلی سخته بخوای بچه ای رو به دنیا بیاری و سالم بزرگش کنی تو دنیایی که هیچکس به هیچکس رحم نمیکنه

    حتی فکرشم منو به وحشت میندازه... که موجودی رو به دنیا بیارم اونم وقتی خودم نمیتونم با این دنیا بسازم

    واقعا حرفتون قشنگه...هدف ما اینکه نمیریم نه اینکه زندگی کنیم

    به قول یه نوشته ای: من از پایان دنیا نمیترسم... از اینکه دنیا با همین روند ادامه پیدا کنه میترسم
    فکر کنم اکثر کسانی که زندگی شهری دارند ، این بهشون دست میده که یک خونه وسط یک باغ یا مزرعه داشته باشند و بدون هیچ وسیله ارتباطی و بخاری هیزمی و اجاق و فانوس و زمستون سرد کنار این بخاری و.....

    در مورد زندگی می کنیم یا نه!! بهتر ناشکر نباشیم منبع اش دقیق یادم نیست ولی از 7 میلیارد خرده ای جمعیت تعدا زیادی از اونا امکانات حداقل هم ندارند....

    منظورم این نیست به این اکتفا کنیم نه پیشرفت باید بکنیم ولی ناشکر هم نباشیم .... در ثانی ما امکانات و وسایل فراهم هستش خیلی حسرت داشتن این امکانات و نعمت ها دارند ولی ماها تنیل هستیم و خوب حرف می زنیم تا عمل به قولی میگیم کار کنند پیشرفت کنیم تا این که بگیم کار کنیم پیشرفت کنیم.

  76. کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    فکر کنم اکثر کسانی که زندگی شهری دارند ، این بهشون دست میده که یک خونه وسط یک باغ یا مزرعه داشته باشند و بدون هیچ وسیله ارتباطی و بخاری هیزمی و اجاق و فانوس و زمستون سرد کنار این بخاری و.....

    در مورد زندگی می کنیم یا نه!! بهتر ناشکر نباشیم منبع اش دقیق یادم نیست ولی از 7 میلیارد خرده ای جمعیت تعدا زیادی از اونا امکانات حداقل هم ندارند....

    منظورم این نیست به این اکتفا کنیم نه پیشرفت باید بکنیم ولی ناشکر هم نباشیم .... در ثانی ما امکانات و وسایل فراهم هستش خیلی حسرت داشتن این امکانات و نعمت ها دارند ولی ماها تنیل هستیم و خوب حرف می زنیم تا عمل به قولی میگیم کار کنند پیشرفت کنیم تا این که بگیم کار کنیم پیشرفت کنیم.
    الان دقیقا چی گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟

  78. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    الان دقیقا چی گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟
    !

    جمله اولت گفتی با دوستت می رفتین عالم اینکه مزرعه اینا داشتین ، گفتم این اکثرا کسای که شهرنشین هستند حس پیدا می کنند. پس طبیعه

    در مورد جمله پاین هم گفتتی با نظر احسان که میگه هدف ما اینکه نمیرم تا زندگی کنیم هست ، گفتی قشنگه.

    البته نمی گم نظر احسان درست اره راست میگه الان خیلیا زنده مانی می کنند تا زندگانی ولی خوب نگاه کنیم بیشتر هم برمی گرده به خودمون که تنبل هستیم و دوست داریم بقیه راه برای ما باز کنند تا خودمون.

  79. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    !

    جمله اولت گفتی با دوستت می رفتین عالم اینکه مزرعه اینا داشتین ، گفتم این اکثرا کسای که شهرنشین هستند حس پیدا می کنند. پس طبیعه

    در مورد جمله پاین هم گفتتی با نظر احسان که میگه هدف ما اینکه نمیرم تا زندگی کنیم هست ، گفتی قشنگه.

    البته نمی گم نظر احسان درست اره راست میگه الان خیلیا زنده مانی می کنند تا زندگانی ولی خوب نگاه کنیم بیشتر هم برمی گرده به خودمون که تنبل هستیم و دوست داریم بقیه راه برای ما باز کنند تا خودمون.
    اینکه میگم دوس دارم مزرعه و ... ربطی به شهر نشینی نداره

    کلا دوست داشتم تو این دوران زندگی نمیکردم ... مثلا دوران قاجار رو خیلی دوس دارم

    جمله بعدی هم ربطی به تنبلی نداره

    ماها الان خیلیامون خودمون رو به در و دیوار میزنیم هرکاری میکنیم اما یادمون میره زندگی کنیم

    یادمون میره این کارا اینهمه تلاش برای اینکه زندگی کنیم

    نه اینکه زندگی کنیم برای این کارا

  80. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    اینکه میگم دوس دارم مزرعه و ... ربطی به شهر نشینی نداره

    کلا دوست داشتم تو این دوران زندگی نمیکردم ... مثلا دوران قاجار رو خیلی دوس دارم

    جمله بعدی هم ربطی به تنبلی نداره

    ماها الان خیلیامون خودمون رو به در و دیوار میزنیم هرکاری میکنیم اما یادمون میره زندگی کنیم

    یادمون میره این کارا اینهمه تلاش برای اینکه زندگی کنیم

    نه اینکه زندگی کنیم برای این کارا
    اره تو راست نمیگی

  81. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    فکر کنم اکثر کسانی که زندگی شهری دارند ، این بهشون دست میده که یک خونه وسط یک باغ یا مزرعه داشته باشند و بدون هیچ وسیله ارتباطی و بخاری هیزمی و اجاق و فانوس و زمستون سرد کنار این بخاری و.....

    در مورد زندگی می کنیم یا نه!! بهتر ناشکر نباشیم منبع اش دقیق یادم نیست ولی از 7 میلیارد خرده ای جمعیت تعدا زیادی از اونا امکانات حداقل هم ندارند....

    منظورم این نیست به این اکتفا کنیم نه پیشرفت باید بکنیم ولی ناشکر هم نباشیم .... در ثانی ما امکانات و وسایل فراهم هستش خیلی حسرت داشتن این امکانات و نعمت ها دارند ولی ماها تنیل هستیم و خوب حرف می زنیم تا عمل به قولی میگیم کار کنند پیشرفت کنیم تا این که بگیم کار کنیم پیشرفت کنیم.
    من تا 3.5 سالگی توی روستا بزرگ شدم و هر از چند گاهی به اونجا سر میزنم و البته به خاطر خشکسالی وضعیت اقتصادی مردم چند سالیه که ضعیف شده ولی بازم با این حال حس و هوای روستا را نسبت به شهر و زندگی ماشینی شهری بیشتر ترجیح میدم و دوران بازنشستگیم حتما به اونجا یا یه روستای دیگه بر میگزدم .

    کسی هم ناشکری نکرد ، ولی این دوره فعلی که سرتاسر دنیا پر از جنگ و خونریزی و فقره و روز به روز هم داره بدتر میشه آینده سیاه تری هم در انتظارمونه . این واقع بینیه نه ناشکری :|
    امضای ایشان
    There is a charm about the forbidden that makes it unspeakably desirable

    -Mark Twain

  82. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرار از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    من تا 3.5 سالگی توی روستا بزرگ شدم و هر از چند گاهی به اونجا سر میزنم و البته به خاطر خشکسالی وضعیت اقتصادی مردم چند سالیه که ضعیف شده ولی بازم با این حال حس و هوای روستا را نسبت به شهر و زندگی ماشینی شهری بیشتر ترجیح میدم و دوران بازنشستگیم حتما به اونجا یا یه روستای دیگه بر میگزدم .

    کسی هم ناشکری نکرد ، ولی این دوره فعلی که سرتاسر دنیا پر از جنگ و خونریزی و فقره و روز به روز هم داره بدتر میشه آینده سیاه تری هم در انتظارمونه . این واقع بینیه نه ناشکری :|
    بعضی ها طوری فکر می کنند مزرعه و باغ و ....که انگار اونا زحمت نداره و باغ خودبه خود به وجود می اید و بیشتر رویای فکر می کنند ، حالا نوبت اب ساعت دو شب باید بری سرزمین و باغ یا موقع کاشت بیل بزنه و .... وقتی هوا سرد شد راه بسته شد و بیمار بشه ونتونه به جای خودش برسونه و....اون موقع این فکر ها هم از سرش می پره . منظورم این بود که طبیعت به انسان ارامش میده به خاطر این بیشتر کسای که زندگی شهر نشینی دارند این حس بهشون دست میده که برند جای که ارامش هست زندگی کنند ... خب شما هم که قبلا بودی این محیط بهتر می دونی که ارام بخش هست ولی زحمت هم داره مگر اینکه مرفع باشه خودش کارهای زمین انجام نده و کاگر انجام بده و خودش فقط از طبیعت لذت ببره...


    اره منظورمنم این بود که خوشی زیر دلمون نزنه ، خیلی از مردم جهان روزی یک وعده غذا هم پیدا نمی کنند بخورند ،ماهم اگر بخواهیم به سرنوشت اون دچار نشیم نباید به فکر تن پروی و خوش گذرونی باشیم تا بگیم زندگی کردیم. کار و تلاش سرجای خودش و تفریح هم سر جای خودش.

    ماها برنامه ریزی غلط داریم ، خوش زندگی کردن هم در ثروتمند بودن می دونیم، خب کسی که درامد کم هم داره می تونه شاد زندگی کنه ، این فرد نمی تونه مسافرت خارج کشور و شهر و..بره حداقل می تونه عصر با خانوادهاش بره پارک ، می تونه خیابون قدم بزنه ، می تونه دورهمی یک فیلم ببینه ، لباس گران قیمت نداره خب ارزون اش بخره چی میشه ، این غصه خوردن داره ، فلانی چی داره و نداره به ماچه!! ما با داشته هامون خوش باشیم ، به جای فکر بی خود و باطل ، فکری برای موفقیت کنیم .....

  83. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد