نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: شکایت از خوستگار

1879
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26746
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شکایت از خوستگار

    سلام من 26 سالمه لیسانس و کارمند خواستگاری دارم که پارسال دو هفته بعد از بهم خوردن عقدم اومد با اینکه یکبار جوابشون کردیم الان بیشتر از یکساله همچنان مصره خانوادم به شدت مخالفن کارگر قنادی دیپلمه و قدش تقریبا 10 سانتی از من کوتاهتره و یکسال و چند ماه هم از من کوچکتره از نظر موقعیت خانوداگی فرهنگی و اجتماعی و تحصیلاتی و مالی و ... خانواده من بالاتر هستن متاسفانه تو این یکسال هر موردی که اومده با فهمیدن ماجرای پارسالم پا پس کشیده فامیلامونم که پسر دارن با ما رفت و امد نمیکنن و الان یکساله وقتی ما رو میبینن حتی مسیرشونو عوض میکنن چون خانواده پسره همه جا برای تبرئه خودشون ما رو مقصر اعلام کردن و مادر پسر هم تهمت زده و همه فکر میکنن من مشکلی داشتم که قبل عقد پا پس کشیدن همه میگن 4 ماه با پسر فلانی بوده و ... تو این یکسال خیلی حرف و حدیث شنیدم و تحقیر و سرزنش شدم واقعا دیگه تحمل ندارم میخوام برم ازشون شکایت کنم و اعاده حیثیت کنم تو تمام اونم مدت بمن میگفت مهریه 110 سکه یا تمام الان مهریه زنش 350 سکه است عروسی فکه و شلمچه اما همین چندماه پیش عروسی گرفت یکماه بعد بهم خوردن عقدمون رفت خواستگاری و عقد کرد حتی یکی از خواستگارام که میخواست شخصا با خودش صحبت کنه وقتی رفت با خود پسره صحبت کرد برای تبرئه خودش مادرم مقصر اعلام کرده بود و گفته بود مادرم مداخله گره و کلی ازما بد گفته بود و خواستگارمم پا پس کشید و گفت من حقو به پسره میدم تو تمام اون مدت من و خانواده سادمو بازی داد از اعتماد و علاقه و سادگیمون سواستفاده کرد حالا میخوام ازش شکایت کنم تو تمام اون مدتم چندبار خودش بهم زد و هربار بهونه میگرفت اما هر بار که من یا پدرم با اون صحبت میکردیم قسم جلاله میخورد که منو دوست داره و میخواد هرسالم پای پیاده میره کربلا ما خرید عقد رفتیم ازمایش دادیم و همه دوست و و فامیل و اشنا هم میدونن محل کار منم اومده بود همکارامم میدونن همسایه ها 4 ماه تمام اومد و رفت اما حتی یه نشون هم نذاشت متاسفانه منم کر و کور شده بودم و نمیفهمیدم داره بازیم میده روز قبل عقد پاپس کشید چون شب قبلش مادرش زنگ زد خونه ما و گفت شما مشکل دارید مادر منم جواب مادرشو داده بود و تلفن و قطع کرد حالا مادرش چرا اینو گفت چون ما گفته بودیم طبق رسم که خودشونم قبول کرده بودن برای 20 نفر میوه بخرن که نهایت 100 تومن میشد زد زیرش گفت نمیخرم منم گفتم من میخرم اونم رفته بود به مادرش گفته بود بگذریم که تو تمام اون مدت مادرش دخالت میکرد که ما عقد نمیایم و محضر فلان جا برین و حتی یه شبم رفتیم خونشون اصلا تحویل نگرفت و گفت برانی مونده دیشبمون هست شام بمونید و .... بگذریم بعد اون خدارو هزاران هزار بار شکر کردم که بهم خورد ولی بخاطر تهمتی ک زدن میخوام ازشون شکایت کنم میخوام ازش شکایت کنم پدرم مخالفه امام مادرم موافقه همه جا رفتن تهمت زدن و ابروی من و خانوادمو که تنها سرمایمونه بردن حداقل اینطوری حقیقت اشکار میشه که این اقا منو خانوادمو بازی داده و این حرفو حدیث تموم میشه من موقعیت های ازدواجمو از دست دادم و این ماجرا روی ایندم و دید افراد تاثیر گذاشته حالا میخوام شکایت کنم البته قبلش تصمیم دارم با این خواستگارم ازدواج کنم اما همه مخالفن یعنی این تصمیم که من گرفتم اشتباه خواستگارم میگه که اگه من بخوام درسم میخونه مشکل کارشم پدرم میتنونه حل کنه از نظر اخلاقی واقعا خوش اخلاقه اما ایمانی اهل نماز و روزه نیست اگه بخوام میخونه بنظرتون من دارم اشتباه میکنم؟


  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    این که قصد دارید از خواستگار قبلیتون شکایت کنید به نظر خودتون بستگی داره وخانوادتون
    ولی عزیزم به نظرت با این همه اختلاف اعم از فرهنگی ،تحصیلات ،موقعیت اجتماعی و..
    میتونید ازدواج موفقی داشته باشید؟مطمعنیدکه قصه قبلی تکرار نمیشه .
    مخالفت خانواده هم میتونه مشکل ساز باشه
    اگر اعتقادات مذهبی دارید ازدواج با این آقا به صلاحتون نیست .
    این که به خاطر شما قصد ادامه تحصیل داره و نماز خون میشه خوبه
    ولی خودش باید به این باور برسه که نماز خوندن واجبه
    وگرنه بعد از مدتی نماز رو هم رها می کنه
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    شما نباید به قصد تغییر خواستگارتون وارد زندگی مشترک بشید
    چون مدت هاست با این روش زندگی میکنند و اگر قرا بشه مسیرشون عوض بشه باید قبل از ازدواج راشون رو تغییر بدند
    و اما نکته ی دوم این که شما هرکاری صلاح میدونید انجام بدید ولی اگه میخواید شکایت کنید
    مدرک هم دستتون باشه
    هرگز به امید تغییر دادن کسی باهاش واد زندگی مشترک نشید

  4. کاربران زیر از مرسانا 19 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    نقل قول نوشته اصلی توسط فقط خدا همین نمایش پست ها
    سلام من 26 سالمه لیسانس و کارمند خواستگاری دارم که پارسال دو هفته بعد از بهم خوردن عقدم اومد با اینکه یکبار جوابشون کردیم الان بیشتر از یکساله همچنان مصره خانوادم به شدت مخالفن کارگر قنادی دیپلمه و قدش تقریبا 10 سانتی از من کوتاهتره و یکسال و چند ماه هم از من کوچکتره از نظر موقعیت خانوداگی فرهنگی و اجتماعی و تحصیلاتی و مالی و ... خانواده من بالاتر هستن متاسفانه تو این یکسال هر موردی که اومده با فهمیدن ماجرای پارسالم پا پس کشیده فامیلامونم که پسر دارن با ما رفت و امد نمیکنن و الان یکساله وقتی ما رو میبینن حتی مسیرشونو عوض میکنن چون خانواده پسره همه جا برای تبرئه خودشون ما رو مقصر اعلام کردن و مادر پسر هم تهمت زده و همه فکر میکنن من مشکلی داشتم که قبل عقد پا پس کشیدن همه میگن 4 ماه با پسر فلانی بوده و ... تو این یکسال خیلی حرف و حدیث شنیدم و تحقیر و سرزنش شدم واقعا دیگه تحمل ندارم میخوام برم ازشون شکایت کنم و اعاده حیثیت کنم تو تمام اونم مدت بمن میگفت مهریه 110 سکه یا تمام الان مهریه زنش 350 سکه است عروسی فکه و شلمچه اما همین چندماه پیش عروسی گرفت یکماه بعد بهم خوردن عقدمون رفت خواستگاری و عقد کرد حتی یکی از خواستگارام که میخواست شخصا با خودش صحبت کنه وقتی رفت با خود پسره صحبت کرد برای تبرئه خودش مادرم مقصر اعلام کرده بود و گفته بود مادرم مداخله گره و کلی ازما بد گفته بود و خواستگارمم پا پس کشید و گفت من حقو به پسره میدم تو تمام اون مدت من و خانواده سادمو بازی داد از اعتماد و علاقه و سادگیمون سواستفاده کرد حالا میخوام ازش شکایت کنم تو تمام اون مدتم چندبار خودش بهم زد و هربار بهونه میگرفت اما هر بار که من یا پدرم با اون صحبت میکردیم قسم جلاله میخورد که منو دوست داره و میخواد هرسالم پای پیاده میره کربلا ما خرید عقد رفتیم ازمایش دادیم و همه دوست و و فامیل و اشنا هم میدونن محل کار منم اومده بود همکارامم میدونن همسایه ها 4 ماه تمام اومد و رفت اما حتی یه نشون هم نذاشت متاسفانه منم کر و کور شده بودم و نمیفهمیدم داره بازیم میده روز قبل عقد پاپس کشید چون شب قبلش مادرش زنگ زد خونه ما و گفت شما مشکل دارید مادر منم جواب مادرشو داده بود و تلفن و قطع کرد حالا مادرش چرا اینو گفت چون ما گفته بودیم طبق رسم که خودشونم قبول کرده بودن برای 20 نفر میوه بخرن که نهایت 100 تومن میشد زد زیرش گفت نمیخرم منم گفتم من میخرم اونم رفته بود به مادرش گفته بود بگذریم که تو تمام اون مدت مادرش دخالت میکرد که ما عقد نمیایم و محضر فلان جا برین و حتی یه شبم رفتیم خونشون اصلا تحویل نگرفت و گفت برانی مونده دیشبمون هست شام بمونید و .... بگذریم بعد اون خدارو هزاران هزار بار شکر کردم که بهم خورد ولی بخاطر تهمتی ک زدن میخوام ازشون شکایت کنم میخوام ازش شکایت کنم پدرم مخالفه امام مادرم موافقه همه جا رفتن تهمت زدن و ابروی من و خانوادمو که تنها سرمایمونه بردن حداقل اینطوری حقیقت اشکار میشه که این اقا منو خانوادمو بازی داده و این حرفو حدیث تموم میشه من موقعیت های ازدواجمو از دست دادم و این ماجرا روی ایندم و دید افراد تاثیر گذاشته حالا میخوام شکایت کنم البته قبلش تصمیم دارم با این خواستگارم ازدواج کنم اما همه مخالفن یعنی این تصمیم که من گرفتم اشتباه خواستگارم میگه که اگه من بخوام درسم میخونه مشکل کارشم پدرم میتنونه حل کنه از نظر اخلاقی واقعا خوش اخلاقه اما ایمانی اهل نماز و روزه نیست اگه بخوام میخونه بنظرتون من دارم اشتباه میکنم؟
    هی وای من
    آخه این فکرا چیه تو داری آخه؟
    این مگه ازدواج برای لج و لج بازی و دل دیگرانو سوزوندنه؟
    آیا تو فقط هدفت شوهر کردنه؟ که این لنگه کفش کهنه تو بیابون برات غنیمت شده؟
    این آدم برای تو چی داره؟ آیا روحت با روحش ارتباط برقرار میکنه؟ آیا می تونی یک عمر باهاش هم مسیر و همگام باشی؟ یا اینکه تو میخوای با قدم خودت بری و اون جا بمونه و به بیراهه بره؟
    نه دختر خوب الان احساسی تصمیم نگیر
    مهم نیست ، جهنم که اون آدم رفته پشت سر تو چی گفته
    همه چی میگذره و دوباره اوضاع عادی میشه
    اونوقت تو میمونی و یه بچه کارگر قناد کمسواد قدکوتاه! اگه می گفتی چشمشم چپه و کچله و یه پاشم می لنگه دیگه تکمیل میشد!
    اصن بذار به زبون خودت بگم که عمق فاجعه مشخص بشه اگه تو الان بری زن این بشی علاوه بر این خونت میره توی شیشه همه مردمم هم باز شروع می کنن به پچ پچ کردن که این دختره قدبلند تحصیلکرده شاغل خانواده دار حتتتتتتتتتتما یه عیب و ایرادی داشته که رفته زن این کارگر قنادی شده
    اون خواستگار قبلیتم بیخیالش شو
    واگذارش کن به خدا
    یه همچین آدمی روی خوش نمیبینه از زندگی
    نگران نباش
    بگذر و فراموش کن و زندگیتو بکن

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    در مورد شکایت و خواستکار قبلیتون فعلا نظری ندارم!
    ولی در مورد خواستگار فعلی ؛حتم بدونید این ازدواج اشتباهه!
    چون شما الان تو شرایط روحی و روانی نرمالی نیستید که بخواین برای زندگی ایندتون تصمیم مجدد بگیرید !
    شما الان تحت تاثیر همین شرایطی که فرمودیت ناراحت و رنجیده خاطرین و سر شار از احساسات (تقریبا منفی)و قوه منطقتون نسبت به شرایط عادی خوب کار نمیکنه !

    بعد که چند ماه یا سال گذشت خودتون از اینکارتون تعجب میکنید که چطور با اینهمه اختلاف تن به این ازدواج دادید !

    شاید الان بگید این اختلاف ها براتون مهم نیست ؛ولی حتم بدونید اوضاع که آروم شد و مدتی گذشت همه اونها به شکل واقعی خودشون رو نشون میدن !
    حتی مثلا ..عرض کردم مثلااا همون دو سانت قد کوتاهتر هم ممکنه بعدها به حالت نفرت انگیزی باعث عذابتون بشه !(یک مثال از تفاوت معیارها در شرایط احساسی و منطقی)

    پس در حال حاضر واجب ترین کار و ضروری ترین کار باید رد کردن خواستگار فعلی باشه!
    چون شما با منتظر گذاشتن اون آقا در صورت جواب رد دادن ؛یک دشمن دیگه برای خودتون بوجود اوردید !

    پس تکلیفش رو روشن کنید و ارتباط کلامی باهاش نداشته باشید و در کل بگید شرایط فعلیتون جوریه که فعلا نمیخواین ازدواج کنید و میخواین دو سه سال بگزره بعد و در این مدت هیچ قولی هم نمیتونید به ایشون بدید !




    در مورد ازدواجتون هم اصلا نگران نباشید.
    بهتون قول میدم وقتی دوست و فامیل و همسایتون یک سرگرمی دیگری برای غیبت پیدا کنند دیگه شما به تاریخ فراموشی میرید و دیگه کسی یادشون نمیاد که چی پیش اومده یا نیومده .

    الان تا ماجرا داغه همه احساسی یک کلاغ چهل کلاغ میکنند ماجرا رو شما نقل مجلساشونین ولی هیچوقت این ماجرا طولانی مدت نمیشه .

    تا بوده همین بوده .
    شما فقط صبر کنید تا ماجراتون از دهن بیفته .
    اونوقت سرگزشتتون در ذهن مردم حتی عوض میشه و کیس هایی برای ازدواج پا پیش میزارند که شاید خیلی مناسب باشند .

    من در اشناهامون این مورد رو دیدم ..دقیقا همینحوری شد ..صبر کرد بعد دو سه سال یک ازدواج بسیااار موفق کرد .


    شما هم عجله نکنید ..در حال حاضر ازدواج به صلاحتون نیست ..
    اگر میخواین از لجبازی خاستگار قبلیتون اینکازو بکنید بزارید مدت طولانی تری بگزره اونوقت با نوع ازدواجتون که بسیار مناسب باشه ...بیشتر میتونید موفقیتتون رو نشون بدید .
    پس بجای تمرکز به زمان ازدواج ؛به نوع ازدواج فکر کنید ..
    کمی دیرتر ولی مناسبتر !!!!!
    یادتون نره !!!

    موفق باشید.

  7. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26746
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    در مورد شکایت و خواستکار قبلیتون فعلا نظری ندارم!
    ولی در مورد خواستگار فعلی ؛حتم بدونید این ازدواج اشتباهه!
    چون شما الان تو شرایط روحی و روانی نرمالی نیستید که بخواین برای زندگی ایندتون تصمیم مجدد بگیرید !
    شما الان تحت تاثیر همین شرایطی که فرمودیت ناراحت و رنجیده خاطرین و سر شار از احساسات (تقریبا منفی)و قوه منطقتون نسبت به شرایط عادی خوب کار نمیکنه !

    بعد که چند ماه یا سال گذشت خودتون از اینکارتون تعجب میکنید که چطور با اینهمه اختلاف تن به این ازدواج دادید !

    شاید الان بگید این اختلاف ها براتون مهم نیست ؛ولی حتم بدونید اوضاع که آروم شد و مدتی گذشت همه اونها به شکل واقعی خودشون رو نشون میدن !
    حتی مثلا ..عرض کردم مثلااا همون دو سانت قد کوتاهتر هم ممکنه بعدها به حالت نفرت انگیزی باعث عذابتون بشه !(یک مثال از تفاوت معیارها در شرایط احساسی و منطقی)

    پس در حال حاضر واجب ترین کار و ضروری ترین کار باید رد کردن خواستگار فعلی باشه!
    چون شما با منتظر گذاشتن اون آقا در صورت جواب رد دادن ؛یک دشمن دیگه برای خودتون بوجود اوردید !

    پس تکلیفش رو روشن کنید و ارتباط کلامی باهاش نداشته باشید و در کل بگید شرایط فعلیتون جوریه که فعلا نمیخواین ازدواج کنید و میخواین دو سه سال بگزره بعد و در این مدت هیچ قولی هم نمیتونید به ایشون بدید !




    در مورد ازدواجتون هم اصلا نگران نباشید.
    بهتون قول میدم وقتی دوست و فامیل و همسایتون یک سرگرمی دیگری برای غیبت پیدا کنند دیگه شما به تاریخ فراموشی میرید و دیگه کسی یادشون نمیاد که چی پیش اومده یا نیومده .

    الان تا ماجرا داغه همه احساسی یک کلاغ چهل کلاغ میکنند ماجرا رو شما نقل مجلساشونین ولی هیچوقت این ماجرا طولانی مدت نمیشه .

    تا بوده همین بوده .
    شما فقط صبر کنید تا ماجراتون از دهن بیفته .
    اونوقت سرگزشتتون در ذهن مردم حتی عوض میشه و کیس هایی برای ازدواج پا پیش میزارند که شاید خیلی مناسب باشند .

    من در اشناهامون این مورد رو دیدم ..دقیقا همینحوری شد ..صبر کرد بعد دو سه سال یک ازدواج بسیااار موفق کرد .


    شما هم عجله نکنید ..در حال حاضر ازدواج به صلاحتون نیست ..
    اگر میخواین از لجبازی خاستگار قبلیتون اینکازو بکنید بزارید مدت طولانی تری بگزره اونوقت با نوع ازدواجتون که بسیار مناسب باشه ...بیشتر میتونید موفقیتتون رو نشون بدید .
    پس بجای تمرکز به زمان ازدواج ؛به نوع ازدواج فکر کنید ..
    کمی دیرتر ولی مناسبتر !!!!!
    یادتون نره !!!

    موفق باشید.
    سلام ممنونم از راهنماییتون لجبازی با خواستگار قبلیم نیست اگر بود همون موقع دو هفته بعد از بهم خوردن ماجرا وقتی اومدن از رو لج اون با همین ازدواج میکردم ولی از رو لج نیست اون الان یکساله متاهله این پسر پاک و سالمیه خوش اخلاق و از همه مهمتر میخواد و مصره بعلاوه من خواهر کوچکتر از خودم دارم ک مانع اونم و تا وقتی من باشم اونم طبق رسومات حق ازدواج نداره چون فامیلا میگن حتما بزرگه مشگلی داشته ک دومی رفته و اون مونده خانوادم مخالفن اما با اصرارای من راضی شدن

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    نقل قول نوشته اصلی توسط فقط خدا همین نمایش پست ها
    سلام ممنونم از راهنماییتون لجبازی با خواستگار قبلیم نیست اگر بود همون موقع دو هفته بعد از بهم خوردن ماجرا وقتی اومدن از رو لج اون با همین ازدواج میکردم ولی از رو لج نیست اون الان یکساله متاهله این پسر پاک و سالمیه خوش اخلاق و از همه مهمتر میخواد و مصره بعلاوه من خواهر کوچکتر از خودم دارم ک مانع اونم و تا وقتی من باشم اونم طبق رسومات حق ازدواج نداره چون فامیلا میگن حتما بزرگه مشگلی داشته ک دومی رفته و اون مونده خانوادم مخالفن اما با اصرارای من راضی شدن
    خیلی اشتباهه که بخاطر خواهر کوچیکت خودتو بندازی تو آتیش
    من یه دوست داشتم شهرستانی بودن از این رسم و رسومات داشتن خواهرش با پسرعموش عاشق معشوق شده بودن این هی میترسید که ای وای موندم بیخواستگار شدم فلان شد بیسار شد نزدیک بود با یه پسر بدبین و شکاک ازدواج کنه اما خدا رحم کرد بهم خورد و چند وقت بعدش با یه پسر خیلی عالی که به همی میخوردن و همو دوست داشتن ازدواج کرد. خواهرشم هنوز که هنوزه مجرده و باباهه میگه به پسرداداشم دختر نمیدم. اصلا نگران خواهرت نباش.
    در ضمن الان منی نمیدونم واسه چی شوهر می خوای؟ این آدم چی برای تو داره آخه؟ چه چیز رو در تو تعالی میده؟ چه نقطه ی اشتراکی دارین؟
    تو داری زندگیتو میکنی ، این مسائلو فراموش کن. کارتو داری هم سرت گرمه هم استقلال مالی داری شوهر میخوای پیکار دقیقا؟ این شاگرد قناده ام دوروز دیگه میاد برات شاخ میشه
    من موندم واقعا شوهر به چه درد آدم میخوره؟ من که خودم اصلا بهش فکر نمی کنم. مگه اینکه عاشق کسی بشم که بخوام باهاش ازدواج کنم اگه نه همش دردسره.

  10. کاربران زیر از دختر شاد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    ضمن تایید نظرات دوستان بر اینکه صبر داشته باش بحث یک عمر زندگیه هیچ وقت به خاطره آدمای دروبرت تصمیم های اشتباه برای زندگیت نگیر
    در ضمن اون آقا که قبل عقد جریانتون بهم خورده یه خواستگار بوده فقط تازه عقد هم نکرده بودید چه احتیاجی هست همه ی خواستگاراتونو از این ماجرا مطلع کنید!!!!
    فکر میکنید پسرا هر جایی خواستگاری برند میان و میگن
    شما اگر طلاق گرفته بودید یه حرفی اما این فقط یه خواستگار بوده!!!
    در ثانی اصلا درباره ی اون خواستگاری که با صحبت خواستگار قبلیتون پا پس کشیده ناراحت نباش کسی که با یک صحبت کردن و یک طرفه به قاضی رفتن میخواد بره مرد زندگی نیست خدا رو شکر کن که رفته
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  12. کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26746
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    مادرم الان کاملا راضی شده و پدرم هم راضی هستن البته ظاهری پدر و مادرن و همیشه بچه خودشونو عالی میدونن درسته من لیسانس و کارمندم اما دختری هستم با چهره معمولی رو ب پایین خیلی نگران خودمم دخترای فامیل ک کوچکتر از من هستن ازدواج کردن و خب این خیلی ازارم میده ترحم و دلسوزی دیگران و ماجرای بهم خوردن عقدم زن عموم بعد یکسال اومد خونمون گفت برین سراغ غریبه و من برای پسرم میخوام فامیل بگیرم میدونیم کی رو برای پسرش در نظر داره خیلی ناامیدم من دختری نیستم ک اهل دوستی باشم و نبودم اصلا بلد نیستم و خوشم نمیاد پس عملا خواستگار غریبه ندارم معرف و واسطه هم ندارم جز خدا کسی رو ندارم فامیلا هم بعد ماجرای بهم خوردن عقدم قطع رابطه کردن و فکر میکنن مشکل دارم و از وصلت با ما میترسن خیلی دلم شکسته اما انگار خدا هم با من قهره و 2 سال صدامو نمیشنوه تنها موردی ک میخواد همینه میدونم شاید اشتباه بنظر برسه ولی انگار قسمت من همینه پاک وسالم و خوش اخلاق و از همه مهمتر منو با این وضعیتم میخواد همه همیگن اشتباهه شبیه عقب مونده هاس اگر سالم بود تو رو قبول نمیکرد هر جا رفته دختر ندادن بهش قدش و سنش کوتاهتره و کارگره و دیپلمه است و زشته و چشماش ضعیفه ولی من نظرم با بقیه فرق میکنه بنظرم عالیه با شرایط من درستترین تصمیم اینکه فامیلا میگن چ مشکلی داری موندی اونکه زن گرفت و رفت اینکه همه فراری ان خسته شدم واقعا نگرانم واقعا دوست دارم ازدواج کنم اما با این وضعیتم همه فراری ان بنظر خودم درستترین تصمیم وقتی دوست و فامیل و همشهری نمیاد غریبه هم ک نه خودم میتونم و میخوام دوست شم و اهلش نیستم وقتی معرف و واسطه ندارم وقتی خم ک واقعا قصد ازدواج دارم و موردی نباشه و تنها مورد این باشه و بترسی نکنه ردش کنم بعدی وجود نداشته باشه شما جای من بودین چکار میکردین؟

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26746
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکایت از خوستگار

    متاسفانه نمیتونم صبر کنم و الان واقعا نیاز ب ازدواج دارم همه درها هم بروم بسته اس و تنها موردم همینه خیلی نگرانم میترسم وقتی وضعیتمو میبینم انگار تو این دنیا منم و این بنده خدا خوب منم دوست دارم با هم کفوم ازدواج کنم ولی وقتی نیست نمیشه میدونم وقتی با این اقا ازدواج کنم همه مسخرم میکنن و کلی حرف و تهمت و غیبت میشنوم اما کجان این مردم الان تا ب دادم برسن خدا هم ک صدامو نمیشنوه میدونم اشتباهه ولی میترسم صبر کنم اینم بره و من بمونم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطور بدونم دوستم داره ؟
    توسط صدف جان در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 12-12-2016, 02:10 AM
  2. آيا دوستم دارد؟
    توسط Saharp در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 01-13-2016, 10:58 PM
  3. افسردگی دوستم بخاطر مرگ پدر
    توسط m&ghafari در انجمن افسردگی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 04-14-2015, 12:33 AM
  4. سرد شدن دوستم
    توسط mah.s در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 09-15-2014, 03:18 AM
  5. مشاوره برای کمک به افسردگی دوستم
    توسط fateme در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 09-29-2013, 04:17 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد