نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: سردر گمی در یک رابطه

1440
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28730
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردر گمی در یک رابطه

    سردرگمی در یک رابطه؟
    با سلام وخسته نباشید و قبولیه طاعات و عبادات.من دختری هستم 25 ساله.3 سال پیش ترم آخر کارشناسی پسری ازم درخواست ازدواج کرد در دانشگاه.از اونجایی که دختری مغرور بودم نه گفتم و خواستم اصرار کنه.با پیام دادن دز فیس بوک بهم و گفتن اینکه از ترم اول یعنی 4 ساله که منو میخواسته و منتظر بوده درسم تموم شه بیاد جلو ... آدرس و شماره تلفن رو با تحقیق پیدا کرده بود و ازم دوباره اجازه خاستگاری گرفت.اومدن خاستگاری اما از اونجایی که سربازی نرفته بود و در کنار پدر کشاورزی صنعتی داشتن و در مقابل پدر بنده مدیر کل با تیکه و تنه با اونا حرف زد و با ناراحتی رفتن و پدر قبول به وصلت نشد و اما به خاطر اصرار فراوون ایشون رابطه من با ایشون ادامه پیدا کرد تا اینکه بنده ارشد شهر دیگه و ایشون هم همینطور قبول شدن و از هم دور و دور تر شدیم اوایل جویای کارا بنده که شهر غریب ... بودن کم کم سرد و سرد تر شدن تا اینکه من دیدم سرد شده ازش خواستم دوباره بیاد خاستگاری که بفهمم هنوز هم قصد داره یا نه اما ایشون بهانه آورد که خانوادم ناراحتن وباید مدتی بگذره تا یادشون بره و منم صبر کردم و روز به روز رابطه سرد میشد.طوری که امسال روز تولدم رو هم بکل یادش رفته بود روز تولدم که تفریبا چند هفته پیش بود دوباره بحث خاستگاری رو اوردم وسط ایشون گفتن چند ماه دیگه اما فکر میکنم بازم بهونست.الان فقط باهم هستیم نه پیامی نه جویای حالی و نه هیچی.هربارم که ازش میپرسم بیا مشکلمونو حل کنیم میگه ما هیچ مشکلی نداریم منم دوست دارمو بس.واقعا سردر گمم که چکار کنم
    ازتون راهنمایی میخوام .
    با تشکر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : سردر گمی در یک رابطه که با هاش بمونم یا خیر؟

    سلام
    طاعات شما هم مقبول درگاه حق
    کاملا واضحه که علاقه ایشون به شما کم رنگ شده .
    خودتون میگین رفته رفته نسبت به شما سردتر شده .
    ایشون با گذشت زمان پی به وجود اختلافات فرهنگی و....برده
    شما که دختر مغروری بودی وسرسختانه در مقابل خواسته ایشون ایستادی در ابتدا
    چرا بحث خواستگاری رو با وجود رابطه سرد بینتون پیش کشیدی
    به هر حال اگر ایشون در خواسته خودش مصر بود تا الان اقدام کرده بود .
    بهتره فرصت های یک ازدواج خوب رو از دست ندید .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18214
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    32
    تشکر شده 55 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : سردر گمی در یک رابطه که با هاش بمونم یا خیر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط lilipod نمایش پست ها
    سردرگمی در یک رابطه؟
    با سلام وخسته نباشید و قبولیه طاعات و عبادات.من دختری هستم 25 ساله.3 سال پیش ترم آخر کارشناسی پسری ازم درخواست ازدواج کرد در دانشگاه.از اونجایی که دختری مغرور بودم نه گفتم و خواستم اصرار کنه.با پیام دادن دز فیس بوک بهم و گفتن اینکه از ترم اول یعنی 4 ساله که منو میخواسته و منتظر بوده درسم تموم شه بیاد جلو ... آدرس و شماره تلفن رو با تحقیق پیدا کرده بود و ازم دوباره اجازه خاستگاری گرفت.اومدن خاستگاری اما از اونجایی که سربازی نرفته بود و در کنار پدر کشاورزی صنعتی داشتن و در مقابل پدر بنده مدیر کل با تیکه و تنه با اونا حرف زد و با ناراحتی رفتن و پدر قبول به وصلت نشد و اما به خاطر اصرار فراوون ایشون رابطه من با ایشون ادامه پیدا کرد تا اینکه بنده ارشد شهر دیگه و ایشون هم همینطور قبول شدن و از هم دور و دور تر شدیم اوایل جویای کارا بنده که شهر غریب ... بودن کم کم سرد و سرد تر شدن تا اینکه من دیدم سرد شده ازش خواستم دوباره بیاد خاستگاری که بفهمم هنوز هم قصد داره یا نه اما ایشون بهانه آورد که خانوادم ناراحتن وباید مدتی بگذره تا یادشون بره و منم صبر کردم و روز به روز رابطه سرد میشد.طوری که امسال روز تولدم رو هم بکل یادش رفته بود روز تولدم که تفریبا چند هفته پیش بود دوباره بحث خاستگاری رو اوردم وسط ایشون گفتن چند ماه دیگه اما فکر میکنم بازم بهونست.الان فقط باهم هستیم نه پیامی نه جویای حالی و نه هیچی.هربارم که ازش میپرسم بیا مشکلمونو حل کنیم میگه ما هیچ مشکلی نداریم منم دوست دارمو بس.واقعا سردر گمم که چکار کنم
    ازتون راهنمایی میخوام .
    با تشکر
    ببخشید من یه گلایه کلی داشتم....ما ایرانی هستیم و زبانمون فارسی....شما که دانشجوی ارشد هستید باید بیشتر رعایت کنید....عجیبه که شما و خیلی از ما ایرانی ها املای صحیح کلمات رو با اعتماد به نفس زیاد اشتباه می نویسیم....خواستگاری* طعنه*
    البته شما بهانه ای برای این بحث من شدید...خیلی از دوستان رعایت این مورد رو نمی کنند...
    در مورد تاپیکتون هم فکر میکنم دوری باعث شده ایشون خودِ واقعیشون رو بهتون نشون بدهند که این برای شما باید جای شکر داشته باشه....علاقه ایشون به شما در حد عادت به دیدار بوده و بس.به عقیده من بهتره غرور خود و خانوادتون رو حفظ کنید و اصرار به خواستگاری نکنید....

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7287
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    106
    تشکر شده 32 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردر گمی در یک رابطه که با هاش بمونم یا خیر؟

    منم معتقدم که این دوستی و رابطه به صلاح شما نیست چه خوب که پدرتون مخالفت کردند وگرنه اگر در حین نامزدی یا عقد اون اقا پسر ازتون سرد میشدند طبعات بدتری واسه شما داشت من پبشنهاد میکنم عاقلانه این رابطه رو تمام کنید

    Sent from my E6533 using Tapatalk

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سردر گمی در یک رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط lilipod نمایش پست ها
    سردرگمی در یک رابطه؟
    با سلام وخسته نباشید و قبولیه طاعات و عبادات.من دختری هستم 25 ساله.3 سال پیش ترم آخر کارشناسی پسری ازم درخواست ازدواج کرد در دانشگاه.از اونجایی که دختری مغرور بودم نه گفتم و خواستم اصرار کنه.با پیام دادن دز فیس بوک بهم و گفتن اینکه از ترم اول یعنی 4 ساله که منو میخواسته و منتظر بوده درسم تموم شه بیاد جلو ... آدرس و شماره تلفن رو با تحقیق پیدا کرده بود و ازم دوباره اجازه خاستگاری گرفت.اومدن خاستگاری اما از اونجایی که سربازی نرفته بود و در کنار پدر کشاورزی صنعتی داشتن و در مقابل پدر بنده مدیر کل با تیکه و تنه با اونا حرف زد و با ناراحتی رفتن و پدر قبول به وصلت نشد و اما به خاطر اصرار فراوون ایشون رابطه من با ایشون ادامه پیدا کرد تا اینکه بنده ارشد شهر دیگه و ایشون هم همینطور قبول شدن و از هم دور و دور تر شدیم اوایل جویای کارا بنده که شهر غریب ... بودن کم کم سرد و سرد تر شدن تا اینکه من دیدم سرد شده ازش خواستم دوباره بیاد خاستگاری که بفهمم هنوز هم قصد داره یا نه اما ایشون بهانه آورد که خانوادم ناراحتن وباید مدتی بگذره تا یادشون بره و منم صبر کردم و روز به روز رابطه سرد میشد.طوری که امسال روز تولدم رو هم بکل یادش رفته بود روز تولدم که تفریبا چند هفته پیش بود دوباره بحث خاستگاری رو اوردم وسط ایشون گفتن چند ماه دیگه اما فکر میکنم بازم بهونست.الان فقط باهم هستیم نه پیامی نه جویای حالی و نه هیچی.هربارم که ازش میپرسم بیا مشکلمونو حل کنیم میگه ما هیچ مشکلی نداریم منم دوست دارمو بس.واقعا سردر گمم که چکار کنم
    ازتون راهنمایی میخوام .
    با تشکر

    راه شما از همون اول هم مشخص بود

    و الان خودتون بهتر از هر کسی میدونید با این سطح اختلاف در خانواده ها به هر حال مخالفتشون در صورتی که حرفی هم نزنن روی زندگی شما تاثیرخواهد داشت

    وشما سردرگم نیستید دوست دارید در این حالت بمونید و گرنه جواب خودتون رو خیلی وقت پیش گرفتید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سردر گمی در یک رابطه

    سطح فرهنگی خانواده ها خیلی مهمه باید هم کفو باشین وگرنه اختلاف بوجود میاد چه خوب که هنوز ازدواج نکردین وگرنه بعدا صدمه بیشتری میدیدین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد