به هم زدن نامزدی

[مرسانا 19]

سلام و خداقووووتتتت


من نامزدم...
مشکلی که دارم اینه که تا حدودی مطمعنم خانوادم با ازدواجم مخالف هستند
دلیل قانع کننده ای ندارند...
چون من دختر آخری هستم و خواهرهام بنابه دلایلی مثل من ازدواج نکردند
زیاد برخورد هاشون مناسب نیست...یعنی از رفتارشون مشخصه که نمیخوان سر قضیه م رو باز کنند فعلا
من یه کم از این بابت ناراحت بودم...چون توجه خانوادم روی دوتا خواهر دیگه م متمرکز شده و بیشتر فکر این هستند که مراسم اون ها قبل مراسم من باشه
که اصلا تاریخش هم مشخص نیست...و اصلا به شرایط من فکر نمیکنند و درک نمیکنند
من هم از خدامه
ولی یه مدت زیادی ممکنه بلاتکلیف باشم
میخوام نامزدی رو یه جورایی به هم بزنم و به ازدواج فکر نکنم
چون میدونم ممکنه هربار به بهانه های مختلف نذارن سر بگیره و یه جورایی با روانمون بازی میکنند
به نظرتون کارم درسته؟؟

[fatemeh_zahra]

ببین عزیزم اول باید ببینی به نامزدت علاقه ای داری یا نه...
ولی خب اگه خودت هم با نامزدیت زیاد موافق نیستی خب میتونی بهمش بزنی اما اگه دردسری بعد از بهم زدن نامزدیت ایجاد میشه بهتره دنبال دردسر نگردی...و بزاری زمان بره جلو خودت ببینی چی میشه...

[مرسانا 19]

ببین عزیزم اول باید ببینی به نامزدت علاقه ای داری یا نه...
ولی خب اگه خودت هم با نامزدیت زیاد موافق نیستی خب میتونی بهمش بزنی اما اگه دردسری بعد از بهم زدن نامزدیت ایجاد میشه بهتره دنبال دردسر نگردی...و بزاری زمان بره جلو خودت ببینی چی میشه...

سلام ممنون بابت نظرتون ...اما من نامزدم رو دوست دارم و تلاش کردم و حتی رک با خانوادم حرف زدم ولی خوب اونا با ازدواجم با هرکسی که باشه مخالفن نه تنها با نامزدم
من هم با اینکه خیلی برنامه ریزی کرده بودم و سعی میکردم طبق برنامه پیش برم تصمیم گرفتم قید ازدواج رو بزنم
دیگه مثل یه دختر 10ساله که اصلا تو فکر ازدواج هم نیست عمل میکنم
تحصیل میکنم و به برنامه های دیگم میرسم
خوشبختانه اونقدر فعال هستم و برنامه دارم که بتونم از ازدواج کردنم منصرف بشم

[fatemeh_zahra]

سلام ممنون بابت نظرتون ...اما من نامزدم رو دوست دارم و تلاش کردم و حتی رک با خانوادم حرف زدم ولی خوب اونا با ازدواجم با هرکسی که باشه مخالفن نه تنها با نامزدم
من هم با اینکه خیلی برنامه ریزی کرده بودم و سعی میکردم طبق برنامه پیش برم تصمیم گرفتم قید ازدواج رو بزنم
دیگه مثل یه دختر 10ساله که اصلا تو فکر ازدواج هم نیست عمل میکنم

ببین عزیزم نمیدونم حرفی که میزنم درسته یا نه ولی اگه اونقدر ارزششو داره و خیلی دوسش داری بخاطرش جلوی خانوادت وایسا و هیچجوره بیخیال بهم زدن نامزدیت نشو...

[love]

اشتباه میکنی اگه فقط نامزدی رو بخاطر مخالفت خانوادت کلا با ازدواجت میخوای بهم بزنی .

یعنی چی دیگه نمیخوام به ازدواج فکر کنم ?!

تو الان نامزدیتو بخم بزنی و ازدواج نکنی بعدا مجبورت میکنن با کسی که دوسش نداری ازدواج کنی ، چون نمیشه حسابی باز کرد رو کاراشون

پس کاری بهشون نداشته باش اگه مطمئنی از انتخابت و ازدواج کن زودتر که بلاتکلیف نباشی .

[مرسانا 19]

اشتباه میکنی اگه فقط نامزدی رو بخاطر مخالفت خانوادت کلا با ازدواجت میخوای بهم بزنی .

یعنی چی دیگه نمیخوام به ازدواج فکر کنم ?!

تو الان نامزدیتو بخم بزنی و ازدواج نکنی بعدا مجبورت میکنن با کسی که دوسش نداری ازدواج کنی ، چون نمیشه حسابی باز کرد رو کاراشون

پس کاری بهشون نداشته باش اگه مطمئنی از انتخابت و ازدواج کن زودتر که بلاتکلیف نباشی .

اتفاقا به نکته ی مهمی اشاره کردید...چون دقیقا همین وضعیت رو دارم...توی تصمیم گیری هام تابع حرف خانوادم میشم و بعدش پشیمون میشم
یه آشنایی که رفت و آمد خانوادگی داشتیم دوسال پیش ازم خوشش اومده بود...فکر کنم خانوادم بیشتر ازدواجم رو با اون دوست دارند
یعنی الان هم بحثش رو پیش میکشند و من مقاومت میکنم و طرف اون پسر رو میگیرند که پسر خوبیه و...........
تو هرکاری که انجام بدم جرات ندارم طبق تصمیم خودم عمل کنم...الان هم جرات ندارم رو نظرم پافشاری کنم

[یلدا 25]

سلام گلم
عزیزم تو باید اول تکلیف خودت رو روشن کنی واسه ازدواج ببین شرایطشو داری برنامه ات واسه آینده چیه؟ واقعا میتونی الان ازدواج کنی؟بعد از اینکه این چیزا دقیقا واسه ات روشن شد با خونواده ات حرف بزن اینجوری که میگی مشخصه تو خونواده رسم بر این هست که برای ازدواج ترتیب سنی رعایت بشه این قابل احترامه ولی گاهی موقعیتی پیش یماد بالاخره باید یه تبصره این وسط قائل شد ،باهاشون آروم و منطقی حرف بزن اگه واقعا به نامزدت علاقه داری و میخوای باهاش ازدواج کنی نهایت سعیت رو بکن که راضیشون کن، میتونی در این بین از یه واسطه هم کمک بگیری یکی از بزرگای فامیل که همه ازش حساب میبرن و قبولش دارن مثلا مادربزرگ یا پدربزرگ یا پدر..
اگه راضی شدن که خب خوبه اگه هم نه لااقل تکلیفت مشخص میشه و این بین هم علاقه تون شدت پیدا نمیکنه که هر دوتون بعدش خیلی آسیب بهتون وارد بشه.. هر چی هم شد سعی کن آروم باشی و منطقی و عاقلانه رفتار کنی... اینجوری هم به نفع خودته و هم خونواده ات و هم نامزدت... تو این شبای قدر هم دعا کن ان شاالله هر چی خیره واسه ات پیش بیاد...
امیدوارم موفق باشی عزیزم.

[love]

اتفاقا به نکته ی مهمی اشاره کردید...چون دقیقا همین وضعیت رو دارم...توی تصمیم گیری هام تابع حرف خانوادم میشم و بعدش پشیمون میشم
یه آشنایی که رفت و آمد خانوادگی داشتیم دوسال پیش ازم خوشش اومده بود...فکر کنم خانوادم بیشتر ازدواجم رو با اون دوست دارند
یعنی الان هم بحثش رو پیش میکشند و من مقاومت میکنم و طرف اون پسر رو میگیرند که پسر خوبیه و...........
تو هرکاری که انجام بدم جرات ندارم طبق تصمیم خودم عمل کنم...الان هم جرات ندارم رو نظرم پافشاری کنم

پس باید بدونی اینکه نمیتونی رو تصمیم گیریت پا فشاری کنی و واسه آیندت تصمیم بگیری به ضرر خودته .

پس تلاشتو کن که رو تصمیمت بمونی و بتونی حرفتو بزنی و الان کاری نکنی که آینده ی خودتو تباه کنی .

[مرسانا 19]

پس باید بدونی اینکه نمیتونی رو تصمیم گیریت پا فشاری کنی و واسه آیندت تصمیم بگیری به ضرر خودته .

پس تلاشتو کن که رو تصمیمت بمونی و بتونی حرفتو بزنی و الان کاری نکنی که آینده ی خودتو تباه کنی .

من تصمیم رو گرفتم ولی خوب خانوادم پشتم نیستند...نه فقط برای ازدواجم برای خیلی مسایل دیگه..........در واقع فقط روی تصمیمی که گرفتم پافشاری نمیکنم..........

[saba95]

دوست خوبم من خودم اگر عاشق نامزدم باشم اینکارو نمیکنم بستگی به این داره که چقدر برات عزیز باشه.

[reza1]

سلام و خداقووووتتتت


من نامزدم...
مشکلی که دارم اینه که تا حدودی مطمعنم خانوادم با ازدواجم مخالف هستند
دلیل قانع کننده ای ندارند...

سلام
شما و نامزدتون الان عقد هستین یا صیغه خوندین ؟
چطور پدر و مادرتون اولش راضی بودن و الان نیست ؟

[مرسانا 19]

سلام
شما و نامزدتون الان عقد هستین یا صیغه خوندین ؟
چطور پدر و مادرتون اولش راضی بودن و الان نیست ؟

یه آشنایی که رفت و آمد خانوادگی داشتیم دوسال پیش ازم خوشش اومده بود...فکر کنم خانوادم بیشتر ازدواجم رو با اون دوست دارند
یعنی الان هم بحثش رو پیش میکشند و من مقاومت میکنم و طرف اون پسر رو میگیرند که پسر خوبیه و...........
تو هرکاری که انجام بدم جرات ندارم طبق تصمیم خودم عمل کنم...الان هم جرات ندارم رو نظرم پافشاری کنم
ما صیغه نداریم چون اهل سنت هستیم
و اینکه من بعضی وقتا میترسم آخرش وادار بشم با همون آشنا ازدواج کنم...من نامزدم رو دوست دارم

[satare]

سلام . به دوست خوبم .به نظر من شما یه پیشنهاد بدین ب خانوادتون بگین ما بدون مراسم جشن میخاییم بریم سر زندگیمون . وخانواده گرامیتونم هم شرایط رفتن به خونه خودتون رو براتون مهیا کنند اگر مخالفت کردند پس در مجموع مخالف این ازدواج هستند .
بد یه سوالی اینجا پیش میاد اونم اینکه شرایط مالی خانواده ب چه صورت هست ؟ عایا امکان برزریمرسم هست ؟ و اونا امتناع میکند ؟؟
دلیل مخالفت چیست؟؟ موضوع رو از ریشه بید حل کرد از اولین قدم کجا ش خانواده نپذیرفتنکه الان حاضر به ادامه ازدواج ومراسم گرفتن نیستند؟!

[reza1]

یه آشنایی که رفت و آمد خانوادگی داشتیم دوسال پیش ازم خوشش اومده بود...فکر کنم خانوادم بیشتر ازدواجم رو با اون دوست دارند
یعنی الان هم بحثش رو پیش میکشند و من مقاومت میکنم و طرف اون پسر رو میگیرند که پسر خوبیه و...........
تو هرکاری که انجام بدم جرات ندارم طبق تصمیم خودم عمل کنم...الان هم جرات ندارم رو نظرم پافشاری کنم
ما صیغه نداریم چون اهل سنت هستیم
و اینکه من بعضی وقتا میترسم آخرش وادار بشم با همون آشنا ازدواج کنم...من نامزدم رو دوست دارم

پس نمیشه گفت نامزد ، چون حتی خواستگاری هم نکردن و فعلاً نامحرم هستین .

بهتره در مورد نظر والدینتون هنوز قضاوتی نکنین ، بزارین بیان خواستگاری بعد اینکه با خانواده صحبت کردن و حرفاشون زدن بعد بقیه تصمیم ها رو بگیرین ...

دیگه نوبتی ازدواج کردن از منسوخ شده ، خواستگارتون میتونن با صحبت کردن حلش کنن ، همچنین خود شما میتونین از شخص سوم کمک بگیرین که در مورد این موضوع با خانواده صحبت کنه .

[مرسانا 19]

پس نمیشه گفت نامزد ، چون حتی خواستگاری هم نکردن و فعلاً نامحرم هستین .

بهتره در مورد نظر والدینتون هنوز قضاوتی نکنین ، بزارین بیان خواستگاری بعد اینکه با خانواده صحبت کردن و حرفاشون زدن بعد بقیه تصمیم ها رو بگیرین ...

دیگه نوبتی ازدواج کردن از منسوخ شده ، خواستگارتون میتونن با صحبت کردن حلش کنن ، همچنین خود شما میتونین از شخص سوم کمک بگیرین که در مورد این موضوع با خانواده صحبت کنه .

چرا خواستگاری نکردن؟؟؟؟؟؟!!!!!
یه مدت دیگه عقدمونه!!
عروسی هم نمیگیریم...ماه عسل میریم
ببینید توی اهل سنت یه مدت نشون میشن...این نشون شدن همون دوران نامزدیه برای شناخت
که یه مدت بعدش عقد میکنند
با یه حلقه یا النگو و تک پوش و از این جور چیزها دختر رو نشون میکنند
بعد یه مدتش هم عقد میکنند...عقد دایم و شرعا زن و شوهرن
حالا من نشون شدم

اما من میخوام منتفیش کنم
دلیلش رو هم بالا گفتم

[reza1]

چرا خواستگاری نکردن؟؟؟؟؟؟!!!!!
یه مدت دیگه عقدمونه!!
عروسی هم نمیگیریم...ماه عسل میریم
ببینید توی اهل سنت یه مدت نشون میشن...این نشون شدن همون دوران نامزدیه برای شناخت
که یه مدت بعدش عقد میکنند
با یه حلقه یا النگو و تک پوش و از این جور چیزها دختر رو نشون میکنند
بعد یه مدتش هم عقد میکنند...عقد دایم و شرعا زن و شوهرن
حالا من نشون شدم

اما من میخوام منتفیش کنم
دلیلش رو هم بالا گفتم

اگه خواستگاری رسمی کردن و پدر و مادر هم موافق بودن و نشون شدین ، پس دیگه پدر و مادر دلیلی برای مخالفت ندارن .

خانواده شما به آقا پسر قولی داده که نشون کردن ، پس نمیتونن الکی مخالفت کنن با ازدواجتون .

شما هم اختیار دارین اگه خواستگارتون رو نمیپسدین میتونین قبل ازدواج ردش کنین ، اما اگه پسندیدین نیازی به منتفی کردن نیست ، قبول و عقد کنید .

[مرسانا 19]

سلام . به دوست خوبم .به نظر من شما یه پیشنهاد بدین ب خانوادتون بگین ما بدون مراسم جشن میخاییم بریم سر زندگیمون . وخانواده گرامیتونم هم شرایط رفتن به خونه خودتون رو براتون مهیا کنند اگر مخالفت کردند پس در مجموع مخالف این ازدواج هستند .
بد یه سوالی اینجا پیش میاد اونم اینکه شرایط مالی خانواده ب چه صورت هست ؟ عایا امکان برزریمرسم هست ؟ و اونا امتناع میکند ؟؟
دلیل مخالفت چیست؟؟ موضوع رو از ریشه بید حل کرد از اولین قدم کجا ش خانواده نپذیرفتنکه الان حاضر به ادامه ازدواج ومراسم گرفتن نیستند؟!

خوب راستش از نظر اقتصادی متوسط هستیم ولی چون خانواده ی پرجمعیتی هستیم تحت فشاریم یه مقدار...اما من خیلی مراسم برام مهم نیست و جهیزیه و مراسم رو درحدی که مناسب باشه قبول دارم و آدم قانعی هستم
دلیل مخالفتشون چیز خاصی نیست...نمیدونم...شاید حرف زدن مجدد باهاشون جواب بده...نمیدونم واقعا

[yakhoda2]

سلام و خداقووووتتتت


من نامزدم...
مشکلی که دارم اینه که تا حدودی مطمعنم خانوادم با ازدواجم مخالف هستند
دلیل قانع کننده ای ندارند...
چون من دختر آخری هستم و خواهرهام بنابه دلایلی مثل من ازدواج نکردند
زیاد برخورد هاشون مناسب نیست...یعنی از رفتارشون مشخصه که نمیخوان سر قضیه م رو باز کنند فعلا
من یه کم از این بابت ناراحت بودم...چون توجه خانوادم روی دوتا خواهر دیگه م متمرکز شده و بیشتر فکر این هستند که مراسم اون ها قبل مراسم من باشه
که اصلا تاریخش هم مشخص نیست...و اصلا به شرایط من فکر نمیکنند و درک نمیکنند
من هم از خدامه
ولی یه مدت زیادی ممکنه بلاتکلیف باشم
میخوام نامزدی رو یه جورایی به هم بزنم و به ازدواج فکر نکنم
چون میدونم ممکنه هربار به بهانه های مختلف نذارن سر بگیره و یه جورایی با روانمون بازی میکنند
به نظرتون کارم درسته؟؟

نامزد به معنای قدیمه دیگه؟ یینی عقد کردین؟

مگه نامزدتو دوست نداری؟

[مرسانا 19]

اگه خواستگاری رسمی کردن و پدر و مادر هم موافق بودن و نشون شدین ، پس دیگه پدر و مادر دلیلی برای مخالفت ندارن .

خانواده شما به آقا پسر قولی داده که نشون کردن ، پس نمیتونن الکی مخالفت کنن با ازدواجتون .

شما هم اختیار دارین اگه خواستگارتون رو نمیپسدین میتونین قبل ازدواج ردش کنین ، اما اگه پسندیدین نیازی به منتفی کردن نیست ، قبول و عقد کنید .

میخوام باهاشون حرف بزنم دوباره...به خدا توکل کنم و ازش بخوام کمکم کنه...
من نامزدم رو میپسندم...نمیدونم اصلا یه جوریم...نمیدونم این تاپیک رو باید میزدم یا نه....انگار هیچیییییی نمیدونم

[مرسانا 19]

نامزد به معنای قدیمه دیگه؟ یینی عقد کردین؟

مگه نامزدتو دوست نداری؟

نامزدم رو دوست دارم...ولی خوب مجال ندارم
از یه طرف دیگه نای حرف زدن با خانواده رو ندارم
از یه طرف خانوادم به حرفام توجه نمیکنند
اصلا قبلتر هم وقتی بحث یکی رو مطرح میکردم
همه غیرتی میشدند
چون دختر آخری بودم
واسه من چون دختر آخرم باید هفت خان رستم طی بشه
بحث میکردند چون آخری بودم
الان هم چون آخریم نمیشه زیاد رو نظرم پافشاری کنم
چون در معرض اتهام قرار میگیرم

[yakhoda2]

نامزدم رو دوست دارم...ولی خوب مجال ندارم
از یه طرف دیگه نای حرف زدن با خانواده رو ندارم
از یه طرف خانوادم به حرفام توجه نمیکنند
اصلا قبلتر هم وقتی بحث یکی رو مطرح میکردم
همه غیرتی میشدند
چون دختر آخری بودم
واسه من چون دختر آخرم باید هفت خان رستم طی بشه
بحث میکردند چون آخری بودم
الان هم چون آخریم نمیشه زیاد رو نظرم پافشاری کنم
چون در معرض اتهام قرار میگیرم

نامزدت راستی کچاست؟

باهاش مشورت کردی؟

[مرسانا 19]

نامزدت راستی کچاست؟

باهاش مشورت کردی؟

نه مشورت نکردم حرف حرف منهههه
فقط مننننن
فقط من
فقققققططططططط منننننننننننننن

[reza1]

میخوام باهاشون حرف بزنم دوباره...به خدا توکل کنم و ازش بخوام کمکم کنه...
من نامزدم رو میپسندم...نمیدونم اصلا یه جوریم...نمیدونم این تاپیک رو باید میزدم یا نه....انگار هیچیییییی نمیدونم

مطمعنن این تردید شما برای شروع زندگی مشترک و ازدواجه ، نمیشه تردید در انتخاب دونست .

خودتون رو از تردید در بیارین ، تردید به آدم آسیب میرسونه ، یک تصمیم قاطع برای زندگیتون بگیرن و تا آخرش برین .

به نظر من که خوبه ازدواج کنید ، آسان و راحت بگیرن موفق میشید انشالله .

[yakhoda2]

نه مشورت نکردم حرف حرف منهههه
فقط مننننن
فقط من
فقققققططططططط منننننننننننننن

نه بهم نزن.

[مرسانا 19]

نه بهم نزن.

چرااااا؟؟؟؟؟؟

[yakhoda2]

چرااااا؟؟؟؟؟؟

زندگی مگه کشکه همینطور بهم بخوره بهم بزنی.

[مرسانا 19]

زندگی مگه کشکه همینطور بهم بخوره بهم بزنی.

یه چیزی شبیه کشک...تو اون مایه ها

[yakhoda2]

یه چیزی شبیه کشک...تو اون مایه ها

خخخخخخخخخ

[omidd]

به نظرم صبر کن!! خودش هم که دوسش داری...

[راهنما 110]

سلام و خداقووووتتتت


من نامزدم...
مشکلی که دارم اینه که تا حدودی مطمعنم خانوادم با ازدواجم مخالف هستند
دلیل قانع کننده ای ندارند...
چون من دختر آخری هستم و خواهرهام بنابه دلایلی مثل من ازدواج نکردند
زیاد برخورد هاشون مناسب نیست...یعنی از رفتارشون مشخصه که نمیخوان سر قضیه م رو باز کنند فعلا
من یه کم از این بابت ناراحت بودم...چون توجه خانوادم روی دوتا خواهر دیگه م متمرکز شده و بیشتر فکر این هستند که مراسم اون ها قبل مراسم من باشه
که اصلا تاریخش هم مشخص نیست...و اصلا به شرایط من فکر نمیکنند و درک نمیکنند
من هم از خدامه
ولی یه مدت زیادی ممکنه بلاتکلیف باشم
میخوام نامزدی رو یه جورایی به هم بزنم و به ازدواج فکر نکنم
چون میدونم ممکنه هربار به بهانه های مختلف نذارن سر بگیره و یه جورایی با روانمون بازی میکنند
به نظرتون کارم درسته؟؟

با سلام خدمت شما
به نظر میاد شما همونطور که خودتون اشاره کردید مطمئن از مخالفت دیگران و پدر و مادرتون نیستید و پیش خودتون قضاوتهایی راجع به نوع نگاه دیگران نسبت به ازدواج خودتون دارید.
شما دیر شدن زمان نامزدی خودتون و توجه به دو خواهر دیگر رو دلیل بر مخالفت پدر و مادر گرفته اید، در صورتی که این مطالب ممکنه نشونه ای از دغدغه پدر و مادرتون نسبت به دو خواهر بزرگتر شما باشه.
شما اشاره کرده اید که خانواده تون شما رو درک نمی کنند. من این احساس شما رو درک می کنم.
این نکته رو توجه داشته باشید که پدر و مادر شما هم نیاز به همدلی
و درک شدن دارند. در واقع اگر می خواهید مشکل خودتون حل بشه سعی کنید ابتدا خودتون رو جای پدر و مادرتون قرار بدهید و فرض کنید و بعد از این که خودتون رو جای اونها قرار دادید و احساسات اونها رو درک کردید بروید و با اون ها با ادب و احترام صحبت کنید.
ابتدا از پدر و مادرتون بابت زحماتی که این چندین سال کشیده اند، تشکر کنید و بعد از دغدغه اونها راجع به ازدواج دو خواهر دیگه صحبت کنید و بگویید که احساسات اونها رو راجع به دیر شدن ازدواج دو خواهر درک می کنید. شما ابتدا این کار رو انجام بدهید و بعد به صورت سئوالی از اونها بپرسید که با توجه به این شرایط من در چه زمانی ازدواج کنم، به نظر شما بهتره؟
البته همه این نکات بعد از این است که شما از انتخاب همسر خودتون راضی و مطمئن باشید.

[مرسانا 19]

با سلام خدمت شما
به نظر میاد شما همونطور که خودتون اشاره کردید مطمئن از مخالفت دیگران و پدر و مادرتون نیستید و پیش خودتون قضاوتهایی راجع به نوع نگاه دیگران نسبت به ازدواج خودتون دارید.
شما دیر شدن زمان نامزدی خودتون و توجه به دو خواهر دیگر رو دلیل بر مخالفت پدر و مادر گرفته اید، در صورتی که این مطالب ممکنه نشونه ای از دغدغه پدر و مادرتون نسبت به دو خواهر بزرگتر شما باشه.
شما اشاره کرده اید که خانواده تون شما رو درک نمی کنند. من این احساس شما رو درک می کنم.
این نکته رو توجه داشته باشید که پدر و مادر شما هم نیاز به همدلی
و درک شدن دارند. در واقع اگر می خواهید مشکل خودتون حل بشه سعی کنید ابتدا خودتون رو جای پدر و مادرتون قرار بدهید و فرض کنید و بعد از این که خودتون رو جای اونها قرار دادید و احساسات اونها رو درک کردید بروید و با اون ها با ادب و احترام صحبت کنید.
ابتدا از پدر و مادرتون بابت زحماتی که این چندین سال کشیده اند، تشکر کنید و بعد از دغدغه اونها راجع به ازدواج دو خواهر دیگه صحبت کنید و بگویید که احساسات اونها رو راجع به دیر شدن ازدواج دو خواهر درک می کنید. شما ابتدا این کار رو انجام بدهید و بعد به صورت سئوالی از اونها بپرسید که با توجه به این شرایط من در چه زمانی ازدواج کنم، به نظر شما بهتره؟
البته همه این نکات بعد از این است که شما از انتخاب همسر خودتون راضی و مطمئن باشید.

ممنون بابت نظرتونولي خوب بعدش ممكنه بگن سه سال ديگه ...انصاف نيست سه سال خودم و كس ديگه اي رو علاف كنم و وقت گرانبهامون رو از دست بديم...انصاف نيست خدايي
من كاملا اون ها و خواهرهام رو درك ميكنم براي همين ميخوام منتفي كنم ازدواجم رو

[راهنما 110]

ممنون بابت نظرتونولي خوب بعدش ممكنه بگن سه سال ديگه ...انصاف نيست سه سال خودم و كس ديگه اي رو علاف كنم و وقت گرانبهامون رو از دست بديم...انصاف نيست خدايي
من كاملا اون ها و خواهرهام رو درك ميكنم براي همين ميخوام منتفي كنم ازدواجم رو

درک کردن شما از موقعیت خواهرانتون به معنی منتفی کردن ازدواجتون نیست. بنده گفتم شما با پدر و مادرتون صحبت کنید و سعی کنید صحبت هایی کنید که نشون از درک کردن

احساسات اون ها باشه.

نکته دیگه این که قبل از این که با پدر و مادرتون صحبت کنید، در ذهن خودتون نگویید شاید بگن سه سال دیگه. شما هنوز با پدر و مادرتون صحبت نکرده اید، بنابراین پیشاپیش ذهن خودتون

رو مشغول این طور افکار نکنید.

[مرسانا 19]

درک کردن شما از موقعیت خواهرانتون به معنی منتفی کردن ازدواجتون نیست. بنده گفتم شما با پدر و مادرتون صحبت کنید و سعی کنید صحبت هایی کنید که نشون از درک کردن

احساسات اون ها باشه.

نکته دیگه این که قبل از این که با پدر و مادرتون صحبت کنید، در ذهن خودتون نگویید شاید بگن سه سال دیگه. شما هنوز با پدر و مادرتون صحبت نکرده اید، بنابراین پیشاپیش ذهن خودتون

رو مشغول این طور افکار نکنید.

بله فرمایشاتتون متن هستند
ولی خوب اگههههه گفتند؟؟؟؟؟

[absh]

[/quote]

یه سوال . اونی که شما را نشان کرده . همون نامزدتونه که دوستش دارید یا اون آشنا هست که ازش صحبت می کنید؟

[مرسانا 19]

یه سوال . اونی که شما را نشان کرده . همون نامزدتونه که دوستش دارید یا اون آشنا هست که ازش صحبت می کنید؟[/quote]همون نامزدمه که دوستش دارم

[ehsan90]

عزیزم اگه واقعا نامزدت رو دوست داری و ایشون شرایط ازدواج رو دارن و در کل عشق دو طرفه ای هستش اصلا خوب نیست که رابطه رو به هم بزنی.
اون نامزد بیچاره هم دل داره، اگه بگی به این دلیل باید نامزدیمون رو به هم بزنیم به نظرت چی دربارت فکر می کنه ؟ کلا ازت نا امید میشه ...
این نظر منه البته، با خانوادت حرف بزن، درسته ترتیب سنی برای ازدواج مهمه ولی در این شرایط شما خیر.

[مرسانا 19]

عزیزم اگه واقعا نامزدت رو دوست داری و ایشون شرایط ازدواج رو دارن و در کل عشق دو طرفه ای هستش اصلا خوب نیست که رابطه رو به هم بزنی.
اون نامزد بیچاره هم دل داره، اگه بگی به این دلیل باید نامزدیمون رو به هم بزنیم به نظرت چی دربارت فکر می کنه ؟ کلا ازت نا امید میشه ...
این نظر منه البته، با خانوادت حرف بزن، درسته ترتیب سنی برای ازدواج مهمه ولی در این شرایط شما خیر.

اون هم دل داره...منم دل دارم...
مثلا درموردم چی فکر میکنه؟

[ehsan90]

اون هم دل داره...منم دل دارم...
مثلا درموردم چی فکر میکنه؟

خیلی هم عالی،
ببینید شما با یه بنده خدا مثلا 2 ساله آشنا هستید و الانم نامزدید. بعد از این 2 سال میایید بهشون میگید که من چون الان شرایط ازدواج رو ندارم باید باهات نامزدی رو بهم بزنم، خب شرایط ازدواج رو ندارید فدای سرتون، چرا اصلا باید رابطه بهم بخوره ؟ یعنی واقعا نمیشه این رابطه نامزدی یکی دو سال دیگه و بدون اقدام به ازدواج ادامه پیدا کنه ؟
من شخصا اگه نامزدم همچین چیزی بهم بگه جدا از اینکه خیلی ناراحت میشم خیلی هم بهم بر میخوره.
در ضمن این برای وقتی هستش که خانواده باهاتون مخالفت کنن، اگه موافق باشن که دیگه موضوع ختم به خیر میشه .

[مرسانا 19]

خیلی هم عالی،
ببینید شما با یه بنده خدا مثلا 2 ساله آشنا هستید و الانم نامزدید. بعد از این 2 سال میایید بهشون میگید که من چون الان شرایط ازدواج رو ندارم باید باهات نامزدی رو بهم بزنم، خب شرایط ازدواج رو ندارید فدای سرتون، چرا اصلا باید رابطه بهم بخوره ؟ یعنی واقعا نمیشه این رابطه نامزدی یکی دو سال دیگه و بدون اقدام به ازدواج ادامه پیدا کنه ؟
من شخصا اگه نامزدم همچین چیزی بهم بگه جدا از اینکه خیلی ناراحت میشم خیلی هم بهم بر میخوره.
در ضمن این برای وقتی هستش که خانواده باهاتون مخالفت کنن، اگه موافق باشن که دیگه موضوع ختم به خیر میشه .

فکر کنم اشتباه متوجه شدید من میگم یه آقایی دوسال پیش ازم خوشش اومده بود و من الان نامزد کس دیگه ای هستم...خوب...دوست ندارم اون آقا که نامزدم نیستند قضیه رو با خانوادم مطرح کنند...یعنی به شدت میهراسم از این که نامزدیمون به هم بخوره و با اون آقا ازدواج کنم
من نامزدم رو دوست دارم...اما واقعا نمیدونم توی شرایط من که بلاتکلیفیه باید چیکار کنم
ترجیحا اون بره سر زندگیش...من هم همینطور.......ازدواجی هم در کار نباشه

[miss eli vrn]

لیلا تو خودت اگر نامزدت به خاطر مخالفت خانوادش میخواست انقدر راحت بگه قضیه رو منتفی کنیم ناراحت نمیشدی؟نمیگفتی پیش خودت ببین تو رو خدا مثلا میخواد یه عمر شریک زندگی من باشه و انقدر من براش کم ارزشم که انقدر داره زود جا میزنه!!
مگه نمیگی دوسش داری پس ثابت کن دوست داشتن فقط به حرف نیست
امام علی یه حدیث قشنگ داره که میگه آنچه بر خود میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه نمی پسندی برای دیگری نپسند
یعنی یه لحضه خودتو جای اون بذار

[ehsan90]

فکر کنم اشتباه متوجه شدید من میگم یه آقایی دوسال پیش ازم خوشش اومده بود و من الان نامزد کس دیگه ای هستم...خوب...دوست ندارم اون آقا که نامزدم نیستند قضیه رو با خانوادم مطرح کنند...یعنی به شدت میهراسم از این که نامزدیمون به هم بخوره و با اون آقا ازدواج کنم
من نامزدم رو دوست دارم...اما واقعا نمیدونم توی شرایط من که بلاتکلیفیه باید چیکار کنم
ترجیحا اون بره سر زندگیش...من هم همینطور.......ازدواجی هم در کار نباشه

حق با شماست ببخشید بد متوجه شدم، اما الانم قضیه خیلی فرق نکرده، اون آقایی که 2 سال پیش ازتون خوشش اومده که نمیتونه به زور شما رو وادار به ازدواج کنه ! می تونه ؟ ابدا ...
به نظرم اصلا به فکر قطع رابطه با نامزدتون نشید، دارید زندگی می کنید هیچ بلاتکلیفی هم وجود نداره ! آدم که همیشه با ازدواج کردن از بلاتکلیفی در نمیاد !
[replacer_a] درست میگه ...

[مرسانا 19]

لیلا تو خودت اگر نامزدت به خاطر مخالفت خانوادش میخواست انقدر راحت بگه قضیه رو منتفی کنیم ناراحت نمیشدی؟نمیگفتی پیش خودت ببین تو رو خدا مثلا میخواد یه عمر شریک زندگی من باشه و انقدر من براش کم ارزشم که انقدر داره زود جا میزنه!!
مگه نمیگی دوسش داری پس ثابت کن دوست داشتن فقط به حرف نیست
امام علی یه حدیث قشنگ داره که میگه آنچه بر خود میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه نمی پسندی برای دیگری نپسند
یعنی یه لحضه خودتو جای اون بذار

خانوادم مخالف نیستند ولی یه جوریه فضای خونمون...نمیدونم چه جوری بیانش کنم
خوب منم ناراحت میشدم و دلم میشکست
و عقلا و قلبا اون رو میخوام
حتی دست گذاشتم رو قرآن که اگرهم ازدواجمون سر نگرفت دیگه ازدواج نکنم

[مرسانا 19]

حق با شماست ببخشید بد متوجه شدم، اما الانم قضیه خیلی فرق نکرده، اون آقایی که 2 سال پیش ازتون خوشش اومده که نمیتونه به زور شما رو وادار به ازدواج کنه ! می تونه ؟ ابدا ...
به نظرم اصلا به فکر قطع رابطه با نامزدتون نشید، دارید زندگی می کنید هیچ بلاتکلیفی هم وجود نداره ! آدم که همیشه با ازدواج کردن از بلاتکلیفی در نمیاد !
[replacer_a] درست میگه ...

بله ولی اون آقا برادرشون رفیق ثبتی پدرم هستند...به شدت هم رو دوست دارند...متوجه اید؟

[ehsan90]

بله ولی اون آقا برادرشون رفیق ثبتی پدرم هستند...به شدت هم رو دوست دارند...متوجه اید؟

خب چرا هیچکدوم اینا رو تو پست اول عنوان نکردید ؟
باز هم چیز عجیب غریبی نیست، با پدرتون رابطه خوبی داره که داره، دلیل نمیشه که ... مطمئنم هیچ پدری نمی خواد به زور دخترش رو به کسی که دوستش نداره شوهر بده .

[miss eli vrn]

خانوادم مخالف نیستند ولی یه جوریه فضای خونمون...نمیدونم چه جوری بیانش کنم
خوب منم ناراحت میشدم و دلم میشکست
و عقلا و قلبا اون رو میخوام
حتی دست گذاشتم رو قرآن که اگرهم ازدواجمون سر نگرفت دیگه ازدواج نکنم

هرچی به جای اینکه ناامید بشی و صورت مسئله رو پاک کنی حلش کن ثابت کن قوی هستی و زن زندگی هستی برای داشتن زندگی موفق هرچند سخت با داشته هات برای اون چیزایی که میخوای بهشون برسی تلاش کن انقدرم ضعف از خودت نشون نده

[مرسانا 19]

ببنینید...پدرم واقعاااا برادرش رو دوست داره
خواهرم وقتی بحثش رو پیش میاره از اون حمایت میکنه
بعضی وقتا نگران میشم که یه وقت برخلاف میل باطنیم تسلیم نشم
از طرفی نامزدم رو خیلی دوست دارم
چون شرایط و عقایدمون واقعا باهم سازگاره
برای همین خواستند توی مهمونی ها خودم رو جیم میکنم
و سعی میکنم ظاهر نشم
حس میکنم یکی هست که نمیخواد متوجهش شم و آمارم رو به بقیه میده
نمیدونم کیه...اما از روی بعضی چیزها به همون آشنامون شک دارم

[miss eli vrn]

لیلا به نظر من که اونقدر مسئله بحرانی نیست
اصلا تو به حرف هیچ کس کاری نداشته باش روی حرف خودت بمون
تازه نشون کرده هم که هستی
اوضاع رو برای خودت سخت و پیچیده نکن

[Blue Way]

به هم نزنی بهتره، چون اگه با نامزدت بهم بزنی باز برمی گردی به همین خانواده خودت
که باهاشون زاویه داری، مسلما بازم در زمینه های دیگه ای برات تصمیم گیری می کنند
و این فشار روحی و عصبی روی تو باقی می مونه
ادامه دادن با نامزدی که دوسش داری و اونم دوستت داره بهترین راه گریزیه که پیش روی
تو وجود داره

[مرسانا 19]

آبجی خواهرم بحثش رو میکرد
میگفت من پشتش وای میستم
منم گفت تو نباید بدون مشورت من شمارم رو بدی
نباید بدون مشورت من جواب بدی
میگفت پسر خوبیه و پشتش هستم
اما من میدونم که اصلا من و اون آقا مناسب هم نیستم
هم واسه اون بد میشه ...هم برای من...هم برای نامزدم
خلاصه همین شباست بیان خونمون
خودم رو حبس میکنم تو اتاقم تا آخر شب
نمیدونم...فقط میدونم خواهرم هیجانش بالا بره ممکنه ببره و بدوزه

[miss eli vrn]

چطور وقتی نشون کرده ایی خواستگار راه میدن خونتون!!!
اصلا به نظر من روزی که خواستن بیان خودتو شبیه مونگلا کن و بدترین لباستو بپوش و کاری کن که به عقلت شک کنن خیلی باحال میشه و خنده دار من خودم با یکی از خواستگارام این کارو کردم
اما دور از شوخی روی حرف خودت بمون اما مراقب باش بی احترامی به پدر مادرت نکنی