من جواني 22 ساله هستم ساكن تهران به دليل نداشتن شغل و سستي در انجام كارهايم به شدت در زندگي ضربه خورده ام راستش من كمي بيش از حد غد و يه دنده هستم و حاضر نيستم با مشكلات و واقعيت ها كنار بيام و هميشه از وظايفي كه بر دوشم گذاشته ميشه فرار ميكنم كه همين باعث شده به جايي كه بايد برسم نتونم برسم حدود 1 ساله خدمت سربازيمو به دليل مشكلات مالي ول كردم و تك پسر خانواده هستم والان بيشترين دغدغم همين سربازيمه اگه الان برم بايد زنداني بشم و اصلا تحمل اين وضع را ندارم انگار تو يه باتلاق گير كردم و توان بيرون كشيدن خودمو ندارم بشدت تنها شدم قبلا خيلي رفيق بازي ميكردم و خوش گذران بودم ولي الان يه جورايي چار افسردگي شدم