نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ترس از آینده

1146
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2831
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از آینده

    این روزها حوصله هیچ کس را ندارم مرتب ذهنم درگیر است نمی توانم شاد باشم گاهی به دوران کودکی خود برمیگردم من پدرم را 2 ماه قبل از تولد از دست دادم و خونه مادربزرگم زندگی می کردم جایی که خیلی شلوغ بود اون موقع ها یادمه که همش عادت داشتم داخل کمد گریه کنم زمان های زیادی را به یاد می آورم که با گریه های مادرم به گریه می افتادم خواهرم سرکش بود و مرتب با خاله هایم که اونا هم همیشه خونه مادربزرگم بودند دعوا می کرد پدربزرگ و مادربزرگم هم که سر ارثیه مشکل پیدا کرده بودند همش با هم جر و بحث داشتند من سختی های زندگی مادرم را می دیدم دوران کودکی من با این شرایط گذشت در دوران نوجوانیم خواهرم با پسری ارتباط پیدا کرد و از خانه فرار کرد 2 3 سالی به این بحث و مشاجره ها گذشت در اون زمان ها آرزوی این که تو خونمون موقع ناهار با مامانم تنها باشم برام یه کابوس شده بود در یک حادثه در سن 10 سالگی دماغم شکست ولی کسی متوجه نشد و من روز به روز زشت تر می شدم من حتی یک عکس از دوران نوجوانیم ندارم از زمان کودکی خانواده ها من و پسرخالم را به اسم هم کرده بودند که اون ازدواج با من را رد کرد از سن 20 تا 30 سالگی حدود 50 خواستگار داشتم که به جرات می توانم بگویم که حتی یکی آن ها به جلسه دوم نمی کشید بالاخره روانه تهران شدم و سعی کردم زندگی مستقلی داشته باشم من زندگی در تهران را واقعا دوست داشتم که شرایط ازدواج در شهر خودم فراهم شد من در سن 30 سالگی با یک همسر خوب و خانواده دار ازدواج کردم من واقعا خوشبختم ولی مرتب درونگرا هستم حوصله صحبت کردن با کسی را ندارم درونگرا و بداخلاق هستم از طرفی از اینکه بقیه متوجه ناراحتی و کلافه گی من شوند واقعا احساس ناراحتی می کنم. حداقل 3 روز یکبار این اتفاق برای من می افتد و باید گریه کنم 2 ماه دیگه عروسی من است می ترسم این خلق و خوی در زندگی مشترک من ایجاد مشکل کند

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم کنترل اخلاق

    توکلت به خدا باشه گذشته هایی که خودت نقشی در اونها نداشتی را فراموش کن و آینده ای خوب رو که مسلما در اون نقش داری به کمک همسرت رقم بزن و سعی کن برای این دنيای زود گذر و اتفاقات بدش غصه نخوری و خود آزاری نکنی، قدر مادرت رو هم بدون و از سختی هایی که کشیده درس زندگی بگیر و سعی کن با شاد بودنت دل مادرت را هم شاد کنی.

  3. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم کنترل اخلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط smaseman56 نمایش پست ها
    این روزها حوصله هیچ کس را ندارم مرتب ذهنم درگیر است نمی توانم شاد باشم گاهی به دوران کودکی خود برمیگردم من پدرم را 2 ماه قبل از تولد از دست دادم و خونه مادربزرگم زندگی می کردم جایی که خیلی شلوغ بود اون موقع ها یادمه که همش عادت داشتم داخل کمد گریه کنم زمان های زیادی را به یاد می آورم که با گریه های مادرم به گریه می افتادم خواهرم سرکش بود و مرتب با خاله هایم که اونا هم همیشه خونه مادربزرگم بودند دعوا می کرد پدربزرگ و مادربزرگم هم که سر ارثیه مشکل پیدا کرده بودند همش با هم جر و بحث داشتند من سختی های زندگی مادرم را می دیدم دوران کودکی من با این شرایط گذشت در دوران نوجوانیم خواهرم با پسری ارتباط پیدا کرد و از خانه فرار کرد 2 3 سالی به این بحث و مشاجره ها گذشت در اون زمان ها آرزوی این که تو خونمون موقع ناهار با مامانم تنها باشم برام یه کابوس شده بود در یک حادثه در سن 10 سالگی دماغم شکست ولی کسی متوجه نشد و من روز به روز زشت تر می شدم من حتی یک عکس از دوران نوجوانیم ندارم از زمان کودکی خانواده ها من و پسرخالم را به اسم هم کرده بودند که اون ازدواج با من را رد کرد از سن 20 تا 30 سالگی حدود 50 خواستگار داشتم که به جرات می توانم بگویم که حتی یکی آن ها به جلسه دوم نمی کشید بالاخره روانه تهران شدم و سعی کردم زندگی مستقلی داشته باشم من زندگی در تهران را واقعا دوست داشتم که شرایط ازدواج در شهر خودم فراهم شد من در سن 30 سالگی با یک همسر خوب و خانواده دار ازدواج کردم من واقعا خوشبختم ولی مرتب درونگرا هستم حوصله صحبت کردن با کسی را ندارم درونگرا و بداخلاق هستم از طرفی از اینکه بقیه متوجه ناراحتی و کلافه گی من شوند واقعا احساس ناراحتی می کنم. حداقل 3 روز یکبار این اتفاق برای من می افتد و باید گریه کنم 2 ماه دیگه عروسی من است می ترسم این خلق و خوی در زندگی مشترک من ایجاد مشکل کند

    برای درمان آشفتگی ذهنی رعایت موارد زیر بسیار تاثیرگذار هستند:

    1. مراقبه
    حتی چند دقیقه مراقبه ساده می تواند برای از بین بردن آشفتگی ذهنی تان کافی باشد، به شما کمک می کند احساس پایدار تری داشته باشید و قدرت تمرکز تان را افزایش می دهد. برای انجام یک مراقبه ساده، زمان سنج را برای 5 دقیقه تنظیم کنید، چشمانتان را بروی نقطه مقابل تان متمرکز کنید و تمرکز تان را بروی نفس کشیدن تان منتقل کنید. هر زمان متوجه شدید که دارید درگیر افکارتان می شوید، نگران نباشید. فقط آگاهی تان را بروی تنفس تان بازگردانید بزودی متوجه می شوید که ذهنتان چقدر سرگردان بوده است.

    2. در مورد آن صحبت کنید
    صحبت کردن در مورد موضوعاتی که باعث آشفتگی ذهنی تان شده است دو مزیت اصلی بهمراه دارد: می تواند به شما احساس تایید شدن و شنیده شدن را بدهد، همچنین می تواند شما را با دیدگاه های مختلف دیگران آشنا بکند.
    اغلب، فقط داشتن کسی که به حرف هایتان گوش بدهد و افکارتان را درک کند باعث می شود که فوریت و شدت و کثرت افکارتان از بین برود. به همان اندازه، شنیدن افکار و دیدگاه های فکری طرف مقابل می تواند شما را با بینش و وضوح و راهکارهای جدیدی آشنا کند.


    نوشتن برنامه های روزانه در برطرف کردن آشفتگی ذهنی کمک می کند

    3. یادداشت های روزانه
    جریانی از آگاهی که از نوشتن نشریه روزانه بدست می آید راهی بسیار عالی برای برای منتقل کردن افکار و احساسات تان از ذهن تان بری کاغذ می باشد، بخصوص اگر توسط افکار خاصی در مورد شخص، موقعیت و یا رویداد بخصوصی پریشان خاطر شده باشید.
    این نوع خاص از یادداشت های روزانه در تئوری آسان است، اما در ابتدا در عمل می تواند احساس غریبی به ما ببخشد و باید چند بار سعی کنید تا بتوانید از آن بهره کافی را ببرید. برای اینکه بیشتر جریان آگاهی یادداشت های روزانه را در خودتان ایجاد کنید, یک برگه خالی (یا سند کامپیوتری خالی) بردارید و بسادگی هر چه تمام تر هر آنچه که به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید.
    تمام افکارتان بروی کاغذ منتقل می شود، حتی شده بنویسید “من نمی دانم چه چیزی بنویسم”.
    وقتیکه از نشریه روزانه با سیستم جریان آگاهی استفاده می کنیم, خیلی ساده است که خود-سانسوری داشته باشیم و در مورد چیزی که نوشته ایم شروع به قضاوت کردن کنیم. برای اینکه این نوع از یادداشت های روزانه موثر باشد، سعی کنید هر گونه فکر اضافی در مورد چیزهایی که باید و یا نباید می نوشتید، کیفیت جمله بندی و گرامرتان، و اینکه چیزی را که نوشته اید چه احساسی در شما بوجود می آورد را متوقف کنید. این قبیل افکار اهمیتی ندارند; مهم ترین نکته این است که کانالی برای تخلیه افکارتان دارید،حالا هر چه که می خواهد باشد.

    4. روگرفت حافظه
    اگر مشغولیت ذهنی بروی موضوع بخصوصی ندارید، اما برای متمرکز ماندن بروی لیست کارهایی که باید انجام بدهید با خودتان کشمش دارید، طوفان ذهنی (brainstorming) و یا روگرفت حافظه می تواند روش موثری برای از بین بردن آشفتگی ذهنی تان باشد.
    ‘رو گرفت حافظه’ اصطلاحی است که توسط David Allen ابداع شده است، نویسنده کتاب Getting Things Done، که یکی از محبوب ترین سیستم های بهره وری در جهان است. وقتیکه از حافظه تان روگرفت تهیه می کنید، هر چیزی که فکرش را می کنید برای انجام دادن یا بخاطر آوردن کاری نیاز است، می نویسید، سپس این موارد را در قالب وظایف و یا پروژه های فردی سازمان دهی می کنید. هر چقدر اطلاعات بیشتری را در ذهنتان ذخیره کنید، افکارتان را آشفته تر احساس خواهید کرد. لیست کارهایی را که باید انجام بدهید از ذهنتان بروی کاغذ انتقال بدهید و فضای با ارزش ذهن تان را خالی کنید تا بتوانید بروی چیزهای دیگر تمرکز کنید.

    5. مکان انجام فعالیت هایتان را تغییر بدهید
    تغییر مکان انجام فعالیت ها ممکن است ساده تر از آن باشد که موثر بنظر برسد، اما اینکار واقعا جواب می دهد. وقتی کار مشابه ای را در یک مکان بارها و بارها انجام می دهیم (برای مثال، نوشتن گزارش در محل کار)، می توانیم در این عادت ذهنی که مربوط با آن مکان و یا فعالیت خاص است گیر بیافتیم. انتقال آن فعالیت به محیط جدید می تواند باعث بشود که با دید و تمرکز تازه ای به آن مواجه بشویم، و خستگی روانی که می تواند منجر به این شود که ذهنمان بروی چیزهای دیگر سرگردان شود را تسکین بدهیم .


    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عدم کنترل اخلاق

    مشکلت این فکرای منفی است . گذشته گذشت به آینده فکر کن و امیدت به خدا باشه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد