نمایش نتایج: از 1 به 20 از 20

موضوع: درد نشانه یگانه بودن من(2)

2081
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    درد نشانه یگانه بودن من(2)

    یه غروب گرم بهاری بود توی اردیبهشت ماه الهه همراه هادی بیرون بودن و میخواستند کمی برای دختر کوچولوشون خرید کنند که الهه یکم حالش بد میشه و هادی اون رو به نزدیک ترین بیمارستان میبره
    دکتر الهه قبلا بهش گفته بود که دوهفته دیگه زایمان داره ولی تا رفتن بیمارستان و این دکتر جدید معاینش کرد بدون تعلل الهه رو فرستاد اتاق عمل...
    با بدنیا اومدنش دل مادرش خیلی شاد شد و با خودش گفت حتما این دختر میشه مونس و همدم تنهاییام....تا یه مدت که زهرا بدنیا اومده بود حداقلش این بود که سیمین زخم زبون نمیزد و هادی دعوا نمیکرد باهاش..زیبایی دختر همه رو شگفت زده کرده بود..اون موهایی طلایی داشت و سفیدی پوستش خیره کننده بود ...چشمای درشت عسلی و مژه های بلند ...
    .مادر الهه اومده بود کمک دخترش تا دست تنها نباشه هرچی هم باشه بالاخره دخترش بود ولی وقتی اومد خونه سیمین نزاشت شب اونجا بمونن و فهیمه خانوم رو از خونه انداخت بیرون...
    این واقعا مایه شرمساری بود برای الهه..وتازه اون موقع بود که فهیمه خانوم فهمید دخترش چقدر رنج میکشه و دم نمیزنه و ازاین همه غربت و تنهایی دخترش بغض کرد و به ناچار رفت خونه برادرش...این کش مکش ها همینطور ادامه داشت..
    .اما خدا اون دختر کوچولو رو خیلی دوست داشت چون پدر و مادرش عاشقانه دوستش داشتن و بهش عشق میورزیدند...دختر کوچولو هر روز صبح که بیدار میشد الهه از چشماش تا نوک پاش رو غرق بوسه میکرد...و همش براش از اینده و اینکه زهرا چیکار کنه میگفت...
    الهه اون موقع فقط بیست و چهار سالش بود و پر از ارزو...
    ارزو هاش که نابود شده بود و تصمیم گرفت حداقل دخترش بدبخت نشه مثل خودش و به ارزوهاش برسونتش...و هرکاری خواست با جون و دل براش انجام بده...
    زهرا کم کم بزرگ میشد دختر خیلی شیطونی بود و با کاراش همیشه همه میخندیدن...هربار با الهه و هادی میرفتن پارک زهرا اونقدر بازی میکرد که یا خیلی خسته میشد یا دست و پاش زخمی میشدن و این اتفاق برای زهرا دیگه عادی شده بود چون تشنه بازی و شیطونی بود ...
    تنها مشکلی که الهه خیلی ازش رنج میبرد غذا نخوردن زهرا بود بزور باید غذا میخورد و با کلی طرفند!!
    زهرا سه سالش شد که با اصرار های زیاد الهه اسباب کشی کردن و یه خونه خریدن و از دست سیمین راحت شدن..اما این تازه اول راه بود...
    سیمین به هر بهانه ای اکثر وقتا میومد خونه الهه و یا همش اونها رو میکشوند خونه خودشون البته هادی دوست داشت بره اونجا ولی الهه...
    یک روز که رفتن اونجا لیلا (خواهر شوهر)هم با بچه ها و شوهرش اونجا بودن لیلا دوتا پسر داشت که به ترتیب ارش و اشکان دو و یک سال از زهرا بزرگتر بودن زهرا چهار سالش شده بود و همیشه تو کارا و پذیرایی با اون سن کمش کمک میکرد و ظرف های میوه خوری رو جلو مهمون ها میزاشت توی پسرعمه هاش با اشکان رابطه خوبی داشت و همبازیش بود و خیلی دوسش داشت اما ارش همیشه یکارایی میکرد که نه بشه بهش اعتماد کرد و نه دوستش داشته باشی!!
    اما اون شب بچه ها داشتند بازی میکردند و غرق بازی بودن که اشکان یه موشک کاغذی درست کرده بود و به سمت زهرا پرتاپ کرد و موشک با سرعت زیادی به چشم زهرا خورد ...زهرا اونقدر گریه کرد که نفسش بند رفت اما لیلا حتی به روی خودشم نیوورد و اصلا چیزی نگفت و مشغول صحبت با خواهر کوچیکش هورا شد ....
    الهه خیلی عصبانی شد و بعد از اروم کردن زهرا ب هادی گفت که برن خونه ... قبلا هم که خونه اونها پیش سیمین بود هروقت میرفتن مسافرت میدیدن خونشون درهم شده و متوجه میشد که ارش و اشکان خونشون رو بهم میریزند و سیمین و محمد هم خونشون رو میگردند...ازاین بدتر هم مگه وجود داشت؟؟؟!!!
    تنها دلیل زنده بودن الهه زهرا بود چون الهه نمیخواست زهرا زیر دست نامادری و یا بدون مادر بزرگ بشه و شاید هم اون زنی که جاشو بگیره اصلا زهرا رو نپذیره و همه اینها باعث شده بود تا الهه این زندگی که حتی خودش هم نمیتونست بهش بگه زندگی رو تحمل کنه...
    زهرا پیش دبستانی میرفت...دوستان زیادی پیدا کرد چون خودش هم دختر مهربون و خوش اخلاقی بود اما یکم زود رنج و لوس بود که این برای دختر ها طبیعیه اما زهرا زود گریه می افتاد و زیاد هم گریه میکرد و این رو الهه خوب میدونست دلیلشو چون سر بارداریش هرروز اشک میریخت...
    دعوا های الهه و هادی هنوز هم برقرار بود یک روز مریم(خواهر کوچیک الهه) به الهه گفت که خانومی رو میشناسه که فال قهوه میگیره و همه فال هاش راستن و درست اگه دوست داری بیا باهم بریم...الهه موافقت کرد و وقتی رفتن به خونه اون خانوم...محدثه(فالگیره)بهش گفت که این دخترت خیلی باهوشه و جز ادم های موفق ایران میشه و مثل خودت با خدا و متین هست و هزار جور خوبی راجبه زهرا اما وقتی حرف هاش راجبه دخترش تموم شد گفت مادر شوهرت خیلی اذیتت میکنه و دعا و جادو میریزه تو زندگیت تا نتونی با ارامش زندگی کنی...الهه خیلی از صحبتایی که راجبه دخترش زد خوشحال و حرف هایی که راجب سیمین زد متاثر شد...
    ادامه داررد...
    ویرایش توسط fatemeh_zahra : 07-03-2016 در ساعت 01:39 PM

  2. 8 کاربران زیر از fatemeh_zahra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    تاحالا هرکی دیدم رفته پیش فالگیر اخرش بهش گفته. مادر شوهرت با خواهر شوهرت بدجنس


    اصلا انگار تکه کلامشون و جزو حرف های اصلی


    توجه کنید همیشه فالگیرا میگن درگذشته یه سختی داشتی یه اتفاق بد برات افتاده !!!! چون به هرحال هرکی یه سختی هایی کشیده
    دیگه ذهنیت همه میره رو گذشته سختی که کشیدن با خودشون میگن اره این فالگیرها راس میگه!!!

    بعضی. از اتفاق ها تو زندگی همه افتاده و بعضی از حرفهای فالگیرا کلا حرف های اصلیشون که به همه میزنن
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    تاحالا هرکی دیدم رفته پیش فالگیر اخرش بهش گفته. مادر شوهرت با خواهر شوهرت بدجنس


    اصلا انگار تکه کلامشون و جزو حرف های اصلی


    توجه کنید همیشه فالگیرا میگن درگذشته یه سختی داشتی یه اتفاق بد برات افتاده !!!! چون به هرحال هرکی یه سختی هایی کشیده
    دیگه ذهنیت همه میره رو گذشته سختی که کشیدن با خودشون میگن اره این فالگیرها راس میگه!!!

    بعضی. از اتفاق ها تو زندگی همه افتاده و بعضی از حرفهای فالگیرا کلا حرف های اصلیشون که به همه میزنن
    اخر داستان من شیرین نیست!براساس واقعیته...دیگه اینو به فالگیره بگو خب وقتی هستن بیچار ه دروغ نمیگه که

  5. کاربران زیر از fatemeh_zahra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh_zahra نمایش پست ها
    اخر داستان من شیرین نیست!براساس واقعیته...دیگه اینو به فالگیره بگو خب وقتی هستن بیچار ه دروغ نمیگه که
    بگو منتظر بقیش هستیم ولی همش تو یه تایپک بذاری بهتره. .


    نه عزیزم فالگیرا یه چیزایی از زیر زبونت میکشن بدون اینکه متوجه شی بعدش همونو جور دیگه. واضح بیان میکنن که خودت میگی اره فالگیر از همه چیز خبر داره !

    مثل که به الهه گفته مادر شوهرت بدجنس. مطمعن باش الهه تو حرفهاش یه چیزایی گفته که فالگیرها متوجه شده مادر شوهرش خوب نیست ! ادم که اولش میشینه جلو فالگیره که دهنش بسته نیست فالگیرها از گذشته و ایندش بگه!! یه سوالایی میکنه وسط حرفهاش که میتونه از زیر زبونت بکشه بیرون


    ولی کلا فال همیشه باید جنبه مثبتش و درنظر گرفت
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    بگو منتظر بقیش هستیم ولی همش تو یه تایپک بذاری بهتره. .


    نه عزیزم فالگیرا یه چیزایی از زیر زبونت میکشن بدون اینکه متوجه شی بعدش همونو جور دیگه. واضح بیان میکنن که خودت میگی اره فالگیر از همه چیز خبر داره !

    مثل که به الهه گفته مادر شوهرت بدجنس. مطمعن باش الهه تو حرفهاش یه چیزایی گفته که فالگیرها متوجه شده مادر شوهرش خوب نیست ! ادم که اولش میشینه جلو فالگیره که دهنش بسته نیست فالگیرها از گذشته و ایندش بگه!! یه سوالایی میکنه وسط حرفهاش که میتونه از زیر زبونت بکشه بیرون


    ولی کلا فال همیشه باید جنبه مثبتش و درنظر گرفت
    زیاده حوصلم نمیگیره هرروز یه قسمت ...ولی فال قهوه .واقعاراسته

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    این داستان خودته؟

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    این داستان خودته؟
    اره خودم نوشتم
    ویرایش توسط fatemeh_zahra : 07-03-2016 در ساعت 06:44 PM

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh_zahra نمایش پست ها
    من فقط هیجده سالمه هاااا...مال اشنامونه
    چه ربطی داشت عزیزمن
    هجده سالت هم باشه تواناییش رو داشته باشی میتونی
    هیییییججججده سال داری...هنوز فکر میکنی بچه ای عزیز من؟؟؟

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    چه ربطی داشت عزیزمن
    هجده سالت هم باشه تواناییش رو داشته باشی میتونی
    خودم نوشتم ولی شخصیتاش واقعین

  12. کاربران زیر از fatemeh_zahra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    چه ربطی داشت عزیزمن
    هجده سالت هم باشه تواناییش رو داشته باشی میتونی
    هیییییججججده سال داری...هنوز فکر میکنی بچه ای عزیز من؟؟؟
    مگه چیه ادم فک کنه بچس))))))))

  14. کاربران زیر از fatemeh_zahra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh_zahra نمایش پست ها
    مگه چیه ادم فک کنه بچس))))))))
    آدم وقتی بچه نیست نباید فکر کنه بچه ست

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    آدم وقتی بچه نیست نباید فکر کنه بچه ست
    ولی لیلا قبول داری دنیای بچه ها شیرین تره..((((((

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh_zahra نمایش پست ها
    ولی لیلا قبول داری دنیای بچه ها شیرین تره..((((((
    نمیدونم من بچگی نکردم تاحالا

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    نمیدونم من بچگی نکردم تاحالا
    دنیای بچه ها پاک تره..حداقلش اینه مشغلمون فقط برای بازی و اسباب بازی هامونه

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh_zahra نمایش پست ها
    دنیای بچه ها پاک تره..حداقلش اینه مشغلمون فقط برای بازی و اسباب بازی هامونه
    چه جاااااااالببب
    خوش به حالشون

  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    چه جاااااااالببب
    خوش به حالشون
    اره واقعا خوش بحالشون((((

  21. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    خوشگله. قلمت گیراست من که جذبش شدم

  22. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    خوشگله. قلمت گیراست من که جذبش شدم
    مرسیییییی داستان زیاد مینویسم نوشتنو دوسدارم

  23. کاربران زیر از fatemeh_zahra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نوشتن واسه خالی شدن و اروم شدنم خیلی خوبه.
    منم دوست داشتم یه موقعیم مینوشتم اما چون عجولم هیچ وقت حوصله نمی کردم تمومشون کنم اخرش کلا بیخیال شدم

  25. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29032
    نوشته ها
    65
    تشکـر
    17
    تشکر شده 58 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : درد نشانه یگانه بودن من(2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    نوشتن واسه خالی شدن و اروم شدنم خیلی خوبه.
    منم دوست داشتم یه موقعیم مینوشتم اما چون عجولم هیچ وقت حوصله نمی کردم تمومشون کنم اخرش کلا بیخیال شدم
    منم عجولم اما تو نوشتن سعی میکنم عجله نکنم چون اروم میشم با نوشتن

  26. کاربران زیر از fatemeh_zahra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد