بسم_الله_الرحمن_الرحیم .
من اگر در این روزگارِ تکنولوژی و عصرِ مدرنیته ، #مادر بودم ، دست دخترم را میگرفتم و به چشمانش زل میزدم و میگفتم
.
« دخترم اینجا آلبوم شخصی تو نیست که هر چند روز یکبار ، یکی از آن لبخندهای دلبرانه ات را به سراسر دنیا نشر بدهی ، یا پوشیه روی صورت بگیری و عکس نازِ چشمانت را در قاب گوشی هزاران غریبه به معرض نمایش بگذاری ..
اینجا مجازی است اما آدم هایش مجازی نیستند ...
دخترم بدان که اگر از جیک و پوک روزمره ات مینویسی ، جای اعتراض هم نداری که چرا او به حریم خصوصی ام تعرض کرد ! چرا که مسبب این تعرض خودِ خودِ #تو هستی ...
و این را بدان دخترم .. که نه اینجا و نه هرجای دیگر ، هیچکس جای برادر واقعی تو را نمی گیرد ، بجای اینکه برای نامحرمانِ مجازی دل بسوزانی ، گاهی هم خواهرانه پای درد و دل برادر واقعی خودت بنشین .. »
.
.
یا به پسرم می گفتم
« حواست باشد پسر ! اینستا و تلگرام و دنیای مجازی ، جای عاشق شدن نیست .. جای پرسه زدن در پیج هایخواهران محجبهات نیست !
نوشتن یک کامنت تو با مضمون «چقدر با چادر زیباتری» حتی با نیت تشویق حرکت بیجایی است پسرم ! چرا که او اگر حجابش را عاشقانه بپرستد ، احتیاجی به تشویقِ نامحرمان ندارد ...
پسرم فراموش نکن .. اینجا هم مثل کوچه و خیابان ، جای یقه چاک کردن و ناسزا گفتن نیست ! اگر تو اهل کتک کاری نیستی و خجالت میکشی از ابراز خشمت در برابر دیدگان غریبه ها .. اینجا هم خجالت بکش ! هیچ دلیلی برای بی اخلاقی و بی ادبی موجه نیست. »
.
..
...
بعد دست هردوی آنها را می گرفتم و خیره میشدم به چشمانشان
به دخترم میگفتم ، اگر قرار است خواهری کنی ، برای برادرت خواهری کن
و به پسرم میگفتم ، اگر قرار است برادری کنی برای خواهرت برادری کن
که نه در دنیای مجازی و نه حتی در دنیای واقعی هیچکس مثل برادر و خواهر تنی نمی شود ...
.