نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: کاهش اعتماد به نفس و انگیزه.

1202
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15639
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy کاهش اعتماد به نفس و انگیزه.

    سلام
    لیسانس الکترونیک دارم و بیش از یکساله که خدمتم تموم شده. تا ماههای پایانی خدمت سربازی هیچ فکری در مورد آینده نداشتم میگفتم خدمتم تموم میشه و یه جا استخدام میشم و بقیشم روال عادی زندگی ، ولی پس از پایان خدمت متاسفانه موفق به پیدا کردن کار نشدم و تصمیم گرفتم یه شغل ایجاد کنم خوب اوایلش سخت بود و درامد پایین داشتم. تا اینکه یک نفر پیشنهاد شغل دیگه ای رو داد که من هیچ زمینه ای ازش نداشتم. ولی با آب و تابی که اون داد شیفته این شغل شدم و شروع به تحقیقات اولیه و خرید لوازم اولیه کردم. تقریبا 8 ماه طول کشید تا من تو این شغل راه افتادم با کلی هزینه و صرف زمان ، ولی الان که شده فصل اینکه از این کشتم برداشت داشته باشم انگیزه ام اومده پایین حتی نمیتونم برم سمت کارگاه که کار کنم. از آینده وحشت دارم میگم اگه این کار نشد چی میشه با اینکه هزار بار به خودم گفتم سریع کار رو شروع کن که اگه نشد سریع خودشو نشون بده و فکر کار دیگه ای باشم. ناگفته نماند که شغلم مرتبط با الکترونیک هست و برای تحقیقات اولیه راهی تهران شدم اونجا یکی از اساتید دوره دانشجویی و دوستش که قبلا تو همین کار بوده و ولش کرده بود بهم گفتن که این کار خوب نیست و فکر شغل دیگه ای باش ولی نمیدونم چرا اون موقع کلی انگیزه داشتم و میگفتم هیچ چیز منو متوقف نمیکنه. ولی الان احساس میکنم اشتباه میکردم. نباید این کار رو شروع میکردم باید از همون اول به حرف استادم گوش میدادم و پی شغل دیگه ای میرفتم. کلا الان ادمی شدم که نمی دونم میخوام چیکار کنم و از طرفی هم سنم از 26 گذشته و همه به یه چشم دیگه بهم نگاه میکنن. نکته دیگه ای که میمونه اینکه الان ادم دمدمی مزاجی شدم و مدام شاخه به شاخه میشم. هر بار میخوام یه شغلی رو ادامه بدم. و همین امر موجب شده زمان رو از دست بدم و از دست دادن زمان باعث شده که فشار عصبیم بیشتر بشه. وکلام آخر کسی بودم که میگفتم تو این آشفته بازار من سربلند بیرون میام همیشه به دوستام امید میدادم همیشه میگفتم این منم که باید راه رو بسازم. از کارهایی که انجام میدادم واسه دوستام عکس میفرستادم که اونا هم امیدوار بشن به زندگی ، واسه یه تعمیر کوچیک با دستمزد پایین با دوچرخه تو هر هوایی بیرون میزدم و شب خوشحال بودم که امروز تونستم پول تو جیبیم رو کار کنم. ولی نمیدونم یهو چی شد کلا ورق برگشت. الان سفارش دارم واسه انجام ولی انگیزه ندارم، الان واسه کار بهم زنگ میزنن ولی حوصله انجام دادنش رو ندارم (درسته دستمزد پایین داره ولی نسبت به زمانی که کارم رو شروع کردم بهتره). فقط دوست دارم با دوچرخم که بیش از ده ساله همدمم شده برم بیرون وقت تلف کنم. چون وقتی خونه ام ، فکر و خیال داغونم میکنه. الان چند وقته مهاجرت به یه کشور دیگه به سرم زده چون به این نتیجه رسیدم مهندسی تو کشور ما به دلیل نداشتن صنعت آینده ای نداره. ولی احساس میکنم اینم وقت میزارم ولی موقعش بشه دوباره جا میزنم و میگم نه طاقت غربت رو ندارم. کار و ازدواج از یک طرف ، آینده ای که برام شده یک کابوس طرف دیگه زندگیم رو مختل کرده. دیگه درمونده شده.
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : کاهش اعتماد به نفس و انگیزه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط mbs69n نمایش پست ها
    سلام
    لیسانس الکترونیک دارم و بیش از یکساله که خدمتم تموم شده. تا ماههای پایانی خدمت سربازی هیچ فکری در مورد آینده نداشتم میگفتم خدمتم تموم میشه و یه جا استخدام میشم و بقیشم روال عادی زندگی ، ولی پس از پایان خدمت متاسفانه موفق به پیدا کردن کار نشدم و تصمیم گرفتم یه شغل ایجاد کنم خوب اوایلش سخت بود و درامد پایین داشتم. تا اینکه یک نفر پیشنهاد شغل دیگه ای رو داد که من هیچ زمینه ای ازش نداشتم. ولی با آب و تابی که اون داد شیفته این شغل شدم و شروع به تحقیقات اولیه و خرید لوازم اولیه کردم. تقریبا 8 ماه طول کشید تا من تو این شغل راه افتادم با کلی هزینه و صرف زمان ، ولی الان که شده فصل اینکه از این کشتم برداشت داشته باشم انگیزه ام اومده پایین حتی نمیتونم برم سمت کارگاه که کار کنم. از آینده وحشت دارم میگم اگه این کار نشد چی میشه با اینکه هزار بار به خودم گفتم سریع کار رو شروع کن که اگه نشد سریع خودشو نشون بده و فکر کار دیگه ای باشم. ناگفته نماند که شغلم مرتبط با الکترونیک هست و برای تحقیقات اولیه راهی تهران شدم اونجا یکی از اساتید دوره دانشجویی و دوستش که قبلا تو همین کار بوده و ولش کرده بود بهم گفتن که این کار خوب نیست و فکر شغل دیگه ای باش ولی نمیدونم چرا اون موقع کلی انگیزه داشتم و میگفتم هیچ چیز منو متوقف نمیکنه. ولی الان احساس میکنم اشتباه میکردم. نباید این کار رو شروع میکردم باید از همون اول به حرف استادم گوش میدادم و پی شغل دیگه ای میرفتم. کلا الان ادمی شدم که نمی دونم میخوام چیکار کنم و از طرفی هم سنم از 26 گذشته و همه به یه چشم دیگه بهم نگاه میکنن. نکته دیگه ای که میمونه اینکه الان ادم دمدمی مزاجی شدم و مدام شاخه به شاخه میشم. هر بار میخوام یه شغلی رو ادامه بدم. و همین امر موجب شده زمان رو از دست بدم و از دست دادن زمان باعث شده که فشار عصبیم بیشتر بشه. وکلام آخر کسی بودم که میگفتم تو این آشفته بازار من سربلند بیرون میام همیشه به دوستام امید میدادم همیشه میگفتم این منم که باید راه رو بسازم. از کارهایی که انجام میدادم واسه دوستام عکس میفرستادم که اونا هم امیدوار بشن به زندگی ، واسه یه تعمیر کوچیک با دستمزد پایین با دوچرخه تو هر هوایی بیرون میزدم و شب خوشحال بودم که امروز تونستم پول تو جیبیم رو کار کنم. ولی نمیدونم یهو چی شد کلا ورق برگشت. الان سفارش دارم واسه انجام ولی انگیزه ندارم، الان واسه کار بهم زنگ میزنن ولی حوصله انجام دادنش رو ندارم (درسته دستمزد پایین داره ولی نسبت به زمانی که کارم رو شروع کردم بهتره). فقط دوست دارم با دوچرخم که بیش از ده ساله همدمم شده برم بیرون وقت تلف کنم. چون وقتی خونه ام ، فکر و خیال داغونم میکنه. الان چند وقته مهاجرت به یه کشور دیگه به سرم زده چون به این نتیجه رسیدم مهندسی تو کشور ما به دلیل نداشتن صنعت آینده ای نداره. ولی احساس میکنم اینم وقت میزارم ولی موقعش بشه دوباره جا میزنم و میگم نه طاقت غربت رو ندارم. کار و ازدواج از یک طرف ، آینده ای که برام شده یک کابوس طرف دیگه زندگیم رو مختل کرده. دیگه درمونده شده.
    ممنون
    به نظر من دلیل نمیشه چون استادتون گفته نمیشه شما هم بگید نمیشه و بذارید کنار

    کارتون رو با جرئت و جدیت ادامه بدید

    اینجوری فقط زمان از دست میدید

    همین کار رو دنبال کنید ان شاءالله نتیجه خوبی میگیرید

    اگر نه هم که حداقل یه راهو رفتید و متوجه شدید دیگه لازم نیست دوباره تکرارش کنید

    و به تجربیاتتون هم اضافه میشه

    بی انگیزگی و ناامیدی از ابزار شیطان هست

    تا هرجای دنیا هم که برید اگه بخواید این دو ابزار شیطان رو همراه داشته باشید به جایی نمیرسید

    به خدا توکل کنید من مطمئنم نتیجه میگیرید

    تلاشتون رو بکنید که بعدها نگید شاید اگه انقد تلاش میکردم بهتر میشد

    امیدوارم با خبرای خوب برگردید

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : کاهش اعتماد به نفس و انگیزه.

    منم تا چند ماه پیش اوضاع شما رو داشتم با این تفاوت که من درآمد نسبتا خوبی هم دارم نمی گم خیلی بالاست اما خوبه . اما انگیزه ای نداشتم .
    من کارمو سال 86 با همسرم شروع کردم و خیلی خاک خوردم شاید یه دو سالی هزینه کردیم تا به درآمد اوفتاد . منم مثل شما خیلی انگیزه داشتم اولش اما شهریور سال گذشته کارامونو از هم جدا کردیم و یه بخش برای فروش و ارسال کتاب ایجاد کردیم که مرتبط با کارامون بود و من دیگه انگیزمو به کلی از دست دادم افزون بر اینکه جای جدیدی که ایجاد کرده بودیم مستلزم صرف وقت و هزینه بیشتری بود و از طرفی هم خودم و خیلی دست تنها می دیدم چون همسرم رفته بود واسه همین هم اوضاع مالیمون یکم بهم ریخت و هم سنگینی کارها.
    تا یکی دو ماه پیش خیلی دپرس بودم و همش به همسرم می گفتم که کاش من جای تو کتاب می فروختم و تو کارهای کامپیوتری و انجام می دادی کار من خیلی سخت تر از کار تو هستش و از این حرفها . صبحها اصلا دوست نداشتم برم سر کار و همه مشتریهام ناراضی شده بودن
    تا اینکه یه روز رفتم سر کار همسرم و یه روز تموم رو با اون گذروندم و دیدم کار اون خیلی سخت تر از کار منه و بعضی از مشتریهاش واقعا رو اعصاب بودن . اصلا دیدم به کلی عوض شد سریع یکی دو تا کارمند گرفتم و کارهای عقب افتادمو سر و سامان دادم . الان خدا رو شکر خوبه اوضاع
    به نظر من شما هم باید همین کار رو بکنی بری سر کاری که تو ذهنت هست که خیلی از کار خودت بهتره بعد می بینی که اینهمه زحمت کشیدی به جایی رسیدی که شاید بقیه دوست داشته باشن جای شما باشن.
    کار ایجاد کردن تو این دوره زمونه کار هر کسی نیست و تنها کسانی تو ایجاد کار موفق می شن که توش ثابت قدم باشن و با همه مشکلاتش بسازن. پس بمونید تا نتیجه بگیرید.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15639
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کاهش اعتماد به نفس و انگیزه.

    اینکه استادم گفت از این بابه که این کار سرمایه زیاد میخواد. یعنی میشه گفت که این کار رو از 3 میلیون سرمایه راه انداخت و تا میلیارد تومن توش هزینه کرد. از طرفی هم چین داره بازار ایران رو قبضه میکنه. یعنی ممکنه در آینده اتفاقات خیلی بدی بیفته. با اینکه میگم هیچ کس از آینده خبر نیاورده و امروز رو باید زندگی کنم واسه فردا خدا بزرگه ولی بازم دلم آروم نمیشه. ناگفته نماند که کسی رو میشناسم که از همین شغل زندگی خیلی خوبی داره و میگفت منم اولش هیچی نداشتم و با 200 هزار تومن سرمایه شروع کردم طوری بود که نون شبم رو بزور در می آوردم ولی خدا رو شکر روز به روز اوضاع بهتر شد.
    فقط تنها تفاوت این آقا و من در اینه که ایشون سال 85 که اوضاع بازار اینقدر خراب نبود این شغل رو شروع کرد و من امسال تازه دارم کارگاهم رو تجهیز میکنم که روز به روز بازار داره بدتر میشه.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل انگیزه ، روحیه و اعتماد به نفس
    توسط aidinmn در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 05-16-2016, 01:05 AM
  2. کاربر برتر مشاور در ماه آذر 94 (جایزه یک ربع سکه)
    توسط farokh در انجمن انتخاب کاربر برتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-28-2015, 12:12 AM
  3. نداشتن انگیزه به ادامه زندگی
    توسط nasimilad در انجمن افسردگی
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 11-10-2015, 09:07 PM
  4. بی انگیزگی درس خوندن
    توسط نسترن-2 در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 03-19-2015, 12:14 AM
  5. عدم داشتن انگیزه و اعتماد به نفس
    توسط amin002 در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 02-24-2014, 12:50 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد