نوشته اصلی توسط
rabid
سلام
21 سالمه و دانشجو
يه مدت حالم يجوريه
نه ماهي ميشه
شايد نتونم خوب با جملات بيانش کنم
ترس دارم نه از کسي يا چيزي
سرم که گرم باشه حاليم نيست اما وقتي بخودم ميام
همش اين افکار که من کيم؟ من چيم؟ يني چي الان اينجام؟ اينجا کجاست؟ يجوري مثلا چرا جسمم اينه؟
چرا هستم؟ چرا وجود دارم؟ چرا توو این دنیام؟ و حتي وقتي به بزرگي اين دنيا و کوچيکي خودم فکر ميکنم ترس برم ميداره
گاهي انقد اين افکار ازارم و ترس برم ميداره که فشارخون و ضربان قلبم به شدت بالا ميره...
ترس از مرگ هم ندارم که بگم از مردن ميترسم نيست مرگ برام بهرتين هديه الهي هست و دوسش دارم اما اين حالات و افکار داره ديوونم ميکنه
کلي آزمايش دادم از نظر جسمي سالمم فکر کردم قلبم ضعيف باشه يا خون کم به مغذم برسه.. اما اينا نبود
نميدونم نشونه افسردگيه يا الاعمش يا شايد يه مشکل ديگه دارم
ممنون ميشم راهنماييم کنيد