نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: تنفر از خانواده همسرم

1946
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30042
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    تنفر از خانواده همسرم

    سلام ببخشید من خیلی دیگه حالم بد شده دیگه هیچ چاره ای نداشتم اومدم سرچ کردم تا اینجا رو پیدا کردم تا حرفام بزنم و ازتون راهنمایی میخوام تا کمکم کنید
    ببخشید که یکم طولانی ه
    من حدود دو ماه میشه عروسی کردم و از عقدمون حدود دو سال میگذره
    موقع خواستگاری خانواده همسرم تعهدات داده بودند برای خانه شغل همسرم و کلا وضعیت زندگی مون ولی هیچ کدومش رو اجرا نکردن
    تو کل این دو سال حتی الانشم من خرجی هام رو از خانواده خودم میگیرم ...
    دو جریان عروسی م اتفاقاتی افتاد که ازشون متنفر شدم از همشون
    مثلا اینکه یه لباس های خیلی بنجول برام تو بار عروسی خریدن با اینکه هیچ احتیاجی به اونا ندارم و هیچ وقت خانواده خودم برام کم نذاشتن ولی هر وقت یاد اون روز و کارهاشون میافتم عصبی میشم
    خانواده شون اینطور نیست که وضعیت مالی ششون بد باشه اتفاقا خوبه ولی فقط و فقط به ارامش خودشون اهمیت میدن
    همسرم یه خواهر داره که ازدواج کرده و یه بچه داره اون کلا همه روزها خونه مادرشه
    و این من رو عصبی میکنه که کلا تمام خرج دخترشون اونجاست حتی برای نوه شون رفتن این همه خرج کردن ولی من که این همه احترام براشون قائل شدم اینچنین باهام رفتار کردن همش میگفتن قیمت لباست زیاده قیمت اتلبه ت زیاده با اینکه زیاد هم نبود حتی پول اتلیه گردن شوهرم بود نه خانواده ش
    یکی دو بار به همسرم گفتم ولی عصبی شد
    طوری ه همش اشکم در اورد
    من دیگه نمیتونم این وضعیت تحمل گنم خیلی سعی کردم فراموش کنم ولی نمیشه
    خیلی خانواده گدا صفتی هستند فقط و فقط ارامش خودشون براشون مهمه اینکه کلی طلا به خودشون اویزون کنن با یه تن ارایش برن مهمی
    تو خواستگاری به من میگن حجاب مهمه ولی دختر خودشون تو عروسی ها میره با اون وضع می رقصه

    کلی کلاس میزارن هی ما فلان کردیم در صورتی که حقوق شوهرم 400 تومن بیشتر نیست که اصلا خونه نمیاد همون اول ماه
    از کل خانواده ش متنفرم
    هیچ وقت دوست نداشتم به این حس برسم
    دوست دارم برم تو روشون وایسم و یه بار برای همیشه بگم
    ولی کلا ادم ارومی هستم
    تا الانشم همه چی رو سپردم به خدا ولی واقعا خسته شدم از این وضع نه شب ها خواب دارم نه روزها زندگی
    اونا که فقط به فکر تفریحات خودشونن

    از همشون متنفرم امیدوارم خدا چوبی بهشون بزنه که جواب تمام اشک هایی که تو این مدت در اوردم بهشون بده
    میگن بهترین شب زندگی یه ادم شب عروسی ش
    ولی اونا طوری برای من خاطره گذاشتن که بدترین شب زندگی م شده
    امیدوارم همشون به سزای اعماشون برسن
    خواهش میکنم کمکم کنید .............

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تنفر از خانواده همسرم

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282


    نفرت یکی از هیجانات و احساسات است که همه انسان‌ها کمابیش آن را تجربه می‌کنند.

    وقتی انسان در مواجهه با مکان، شیء یا شخصی دچار احساس ناخوشایند می‌شود و این احساس موجب دوری او از آن موقعیت می‌شود، به آن نفرت می‌گویند.

    در مورد ریشه نفرت بین روانشناسان تربیتی و سایر روانشناسان و روانپزشکان اختلاف نظر وجود دارد اما اکثر آنها نفرت را هیجانی می‌دانند که مقابل عشق است.

    اگر در دوران کودکی به ویژه 2 تا 3 سالگی عشق و محبت بین مادر و فرزند برقرار نشود، می‌تواند نقطه مقابل آن یعنی نفرت شکل بگیرد.

    مادر موضوع اساسی علاقه کودک است و این علاقه بعد از او نسبت به سایر اعضای خانواده و همسر تا پایان عمر ادامه پیدا می‌کند.

    تصویربرداری‌های پیشرفته حاکی از تحریک بیش از حد نقاط خاصی از مغز به ویژه هیپوتالاموس و قسمت‌هایی از لب و پیشانی در انسان‌هایی است که دچار نفرت می‌شوند.

    مطالعات بر روی حیوانات نیز این یافته را تأیید می‌کند چرا که تحریک نقاط یاد شده در مغز آن ها موجب احساس نفرت شده است.

    هرچند برخی معقتدند که نفرت همان اجتناب است اما باید گفت تفاوتی میان نفرت و اجتناب وجود دارد.

    عمده‌ترین تفاوت آنها این است که در اجتناب فرد عمداً و با اراده خود از موقعیت خاصی که قبلاً برایش ناخوشایند بوده دوری می‌کند. بنابراین نقش اراده فرد پیش از مواجهه با موقعیت مورد نظر وجود دارد، اما در نفرت زمانی که فرد با موقعیت نفرت‌انگیز مواجه شود دچار علائم خاصی می‌شود.

    این علائم به لحاظ روحی، احساس ترس، عصبانیت، خجالت و فرار از آن موقعیت خاص به شکل ناخودآگاه است.

    همچنین برخی علائم فیزیولوژیکی در سیستم قلب مانند تپش قلب، افزایش ضربان قلب و فشار خون وجود دارد. در مورد نفرت همچنین با علائمی در سیستم تنفسی همراه است. در این حالت فرد دچار احساس تنگی نفس،‌افزایش تعداد تنفس و احساس خستگی مفرط می‌شود.

    به لحاظ گوارشی نیز تهوع، اسهال، دل‌پیچش، خشکی دهان، لرزش ، تعریق و استفراغ به ویژه در کودکان از علائم شایع نفرت است.

    اگر نگوییم علل روانشناسی تنها عامل نفرت است باید بگویم بیشترین نقش را در این هیجان ایجاد می‌کند. اگر انسان همزمان با پدیده خاصی دچار حالت اضطراب و ترس شدید و در پی آن نفرت شود، بر اثر شرطی شدن، در مواجهه مجدد با همان موقعیت دچار اضطراب می‌شود.

    موجود زنده در مواجهه با ترس،‌ به یکی از دو راه جنگ و فرار می‌پردازد. چنانچه استرس بسیار شدید باشد و فرد نتواند از آن فرار کند یا با آن بجنگد، در او احساس تنفر شکل می‌گیرد.

    تنفر در انسانهایی ایجاد می‌شود که به لحاظ شخصیتی منفعل،‌ترسو و درونگرا هستند. مثلاً کودکی که تنهایی را ترجیح می‌دهد، در موقعیتهای مختلف سریع می‌ترسد. این کودکان معمولاً وابستگی افراطی به یکی از افراد خانواده به ویژه مادر دارند.

    این کودکان حتی وقتی در موقعیت‌هایی که به لحاظ استرس متوسط هستند قرار می‌گیرند دچار نفرت می‌شوند.

    برخی مسائل از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز موجب احساس نفرت در افراد جامعه می شود. همچنین از نظر اجتماعی ممکن است دیدن یک سوسک توسط خانمی موجب ایجاد نفرت در او شود.

    گاهی نفرت در زندگی لازم است اما اگر تا حدی باشد که فرد قادر به کنترل آن نباشد آن وقت مشکل‌زا می‌شود.

    انسان طبیعی باید بتواند با روش‌های مقابله‌ای بر اضطرابش غلبه کند. نفرت در موارد غیر عادی که بر جسم، روابط اجتماعی بین فردی و ذهن فرد تأثیر می‌گذارد.

    نفرت‌هایی که گاهی بین همسران و همچنین والدین و فرزندان ایجاد می‌شود ناشی از سوءتفاهمات است که باید توسط فرد شناسایی شده و سپس با کمک سایر اعضای خانواده و بعد مشاور و روانپزشک برطرف شود.

    بهترین راه درمان این گونه سوءتفاهمات داشتن جلسات متوالی و طولانی برای حل مشکلات است.

    اختلاف بین عروس و خانواده همسر نمونه‌ای از این سوءتفاهمات است که موجب حسادت‌ می شود. دلیل این حسادت عدم دانستن جایگاه افراد است. مثلاً عروس انتظار دارد همسرش همه محبت خود را متوجه او کند. البته نمی‌توان گفت که همه این حالات موجب نفرت می‌شود اما در صورتی که علائم ذکر شده را داشته باشد نفرت است.

    برخی روانشناسان از نفرت به عنوان درمانی برای برخی اختلالات روانشناختی مانند سوءمصرف مواد و الکل استفاده می‌کنند. در این حالت با تزریق آمپول به فردی که مواد مصرف کرده موجب نفرت او نسبت به مواد مخدر می‌شوند.

    نفرت گاهی به عنوان یک علامت است. مثلاً در افسردگی فرد از خودش نفرت پیدا می‌کند و این موضوع می‌تواند موجب خودکشی او شود.

    در برخی اختلالات روانی مانند جنون جوانی،‌ فرد دچار سوءظن نسبت به اطرافیانش می‌شود که این موضوع می تواند نفرت و صدمه زدن به آنها را در پی داشته باشد.

    اگر نفرت شدید و با سایر علائم اختلالات روانپزشکی همراه باشد، باید فرد را به روانپزشک ارجاع داد تا تحت درمان قرار گیرد.

    نفرت هیجانی است که باید آن را شناسایی کرده، نسبت به رفع آن اقدام کنیم. آموزش روش‌های تطابق یکی از راهکارهای درمان نفرت است.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنفر از خانواده همسرم

    به نظر من 99/9% خانواده پسرا بعد از ورود عروس بیچاره به خانواده شون، غیر قابل تحمل ترین و بدترین رفتارهایی که میتونن در حقش انجام میدن.

    شما چندتا از کارایی که تو این دوماه سرتون اوردن تعریف کردین، من هفت ساله با بدتر از اینا درگیرم. کارهایی در حد کلاهبرداری و جنگ و جدال! ولی چکار میتونم بکنم؟ عاشق همسرم هستم و پای همه چیزش وایسادم. حتی تا امروز بهشون یه "تو" هم نگفتم و همین هم می سوزوندشون. چون هربار بعد از کلی اهانت، وقتی همسرم میپرسه مگه خانمم چکار کرده و اونا جوابی ندارن که بدن، خشم و خرد شدن رو تو نگاهشون میبینم.
    نمیگم تا حالا نفرینشون نکردم، یا تو تنهایی از شدت ازارهاشون اشک نریختم، همین الان که دارم تایپ میکنم از شدت حرص و جوشی که این مدت بهم دادن دارم میلرزم!!! ولی چاره چیه؟
    شما هم دوتا راه بیشتر ندارین. اگه مثل من عاشق همسرتون هستین، باید به این باور برسین که تا زمانی که مرگ شما رو از هم جدا کنه، وضعیت همینه. اینکه میگن محبت کنین و دلشون رو بدست بیارین و... فقط در موارد خاصی جواب میده. اگه قبلا تست کردین و نشده دیگه بیخودی خودتون رو خسته نکنین. باور کنین ادم بیشعور، درمان پذیر نیست. پس یه گوشتون بشه در و یه گوش هم دروازه. بذارین اونقدر اذیت کنن تا از حرص سکته کنن.

    راه دوم اینه که جلوشون بایستین. البته عواقبی هم داره. اگه مقابله به مثل یا حاضر جوابی کنین شاید فقط بصورت لحظه ای حالتون بهتر بشه ولی اصل ناراحتی تون رفع نخواهد شد. به مرور هم همسرتون تو ذهنش شما رو زیر سوال میبره و حتی ممکنه حس کنه در حق خانواده مهربون و مظلومش اجحاف شده!!!! در یک کلام شما میشین ادم بده ی قصه.

    من برای خودم روش اول رو انتخاب کردم. خیلی از کاراشون عصبی میشم و میرنجم اما همینکه میبینم از حسادت عشق بین من و همسرم دارن میترکن، ارومم میکنه و بهم انرژی میده تا ادامه بدم. مطمئن باشین اگه در راه خدا صبر کنین، هم تو این دنیا سربلندین و هم تو اون دنیا.

  4. 2 کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30811
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنفر از خانواده همسرم

    سلام . من یه محقق اجتماعی (دانشجوی دکتری جامعه شناسی)هستم خودم خیلی با مادرشوهرم مشکل داشته و دارم(مشکل منم خیلی شبیه مشکل شماسا) و به همین خاطر برای کمک به خودم و افرادیکه مثل من اند، دارم در رابطه با روابط مادر شوهر عروس کار میکنم. برای انجام تحقیقم به کمک شما نیاز دارم اگه لطف کنید آدرس ایمیلتان را برایم ایمیل کنید تا یک پرسشنامه در این رابطه برای پرکردن برایتان بفرستم . من هم بعدا نتیجه تحقیقم را برایتان ایمیل می کنم در پرسشنامه هم اصلا نیازی نیست شما خودتان را معرفی کنید. بامید روزهای خوش. این آدرس ایمیلم است h1390@yahoo.com

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30816
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنفر از خانواده همسرم

    سلام
    منم دقیقا همین مشکلات رو دارم.خانواده همسرم واقعا خونسرد هستن.اصلا پدر مادر عین یک بار اضافی رو وش بچشون هستن.خیلی خیلی خونسرد هستن. تو یکسالی که عقد بودم هر وقت خونه هر کدومشون رفتم اصلا انگار نه انگار که تازه عروس هستم.واسه خرج عروسی هم تمام مخارج ریز تا بزرگ رو همسرم خودش انجام داد.برعکس خانواده من که همه مدل امکانات به بچه هاشون میدن.پدر من بهم خونه و جهیزیه داد خودمم با پنجاه میلیون تومن پول رفتم خونه شوهر اما وقتی پدرم خرید یخچال رو مطابق با خواسته من بر عهده پدر مادرش گذاشت تا دو روز قبل عروسیم نخریدن اونم با دعواهای من خریدن وگرنه کلا تعطیل بودن.اصلا واسم خرید عروسی نکردن.اون موقع اینا واسم مهم نبود اما حالا هر روزم با این فکر شب میشه. اخه تازه فهمیدم اون موقع که منو و پسرشون بال بال میزدیم واسه پول یخچال این عوضی ها میخواستن واسه خودشون خرید ماشین لباسشویی نو و ظرف شویی کنن که چولش معادل یخچال من میشد ولی حاظر نشده بودن این پول رئو به پسرشون بدن که ما جلو پدر مادرم شرمنده نشیم.البته شکر خدا دخترشون گفت این پول رو خرج مریضی پدرشون کردن که یک هفته قبل عروسی سکته کرد والان سالمه.وقتی تو حرفاشون اینو فهمیدم یک اهی کشیدم و تو دلم از خدا چنان تشکر کردم که وقتی پولی و از بچت دریغ میکنی خدا جای دیگه ازت میگیره.
    شکر خدا من تو خانواده ای بزرگ شدم که هیچ وقت کم نبوده چیزی ولی الان اصلا نمیتونم با اینا کنار بیام.مثلا وقتی میخوام برم سفر ساک که یبینم یاد اینا میوفتم که حمت خریدش رو هم نکشیدن و من این اول زندگی همه چیز رو خودم انجام دادم.باور کنید دیگه قلبم درد گرفته.تصلا واسشون مهم نیست سر بچه چی میاد و چون این وسط شوهر من عاطفی هست همش از اون تیغ میزنن در حالیکه من الان دارم خرج خونه رو میدم چون شغل همسرم ازاد هست و فعلا خبری نیست.
    دلم میخواد خفشون کنم.انقدر کلافه شدم که به طلاق فکر میکنم اما میبینم که همسرم خودش میفهمه منو و اخر اومدم اینجا که حرف بزنم.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تنفر از خانواده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hatami نمایش پست ها
    سلام . من یه محقق اجتماعی (دانشجوی دکتری جامعه شناسی)هستم خودم خیلی با مادرشوهرم مشکل داشته و دارم(مشکل منم خیلی شبیه مشکل شماسا) و به همین خاطر برای کمک به خودم و افرادیکه مثل من اند، دارم در رابطه با روابط مادر شوهر عروس کار میکنم. برای انجام تحقیقم به کمک شما نیاز دارم اگه لطف کنید آدرس ایمیلتان را برایم ایمیل کنید تا یک پرسشنامه در این رابطه برای پرکردن برایتان بفرستم . من هم بعدا نتیجه تحقیقم را برایتان ایمیل می کنم در پرسشنامه هم اصلا نیازی نیست شما خودتان را معرفی کنید. بامید روزهای خوش. این آدرس ایمیلم است h1390@yahoo.com
    سلام لطفا این پیام رو تو تمام تایپیکها کپی نکنید

    برای همه پیام خصوصی نکنید چون باعث مزاحمت میشه

    استارتر محترم برای رفع مشکل اومده و پیامهای شما فقط داره پارازیت ایجاد میکنه لطفا

    مزاحمت ایجاد نکنید چون خلاف مقرراته در غیر این صورت مدیر نام کاربریتون رو محروم میکند.

    ممنون
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد