نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: تغییر متناوب خلق

4130
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20339
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    تغییر متناوب خلق

    با سلام و خسته نباشید.بنده حدود ۲ سالی میشه که احساس میکنم عادی نیستم.و همین امر باعث شده در زندگیم و درسم و روابطم اختلال داشته باشم.راستش مشکل خودمو دقیق نمیشناسم.نمیدونم چه اختلالی دارم اما میدونم که یک مشکلی هست.ببینید من حدود دو سال میشه که آرامش ندارم.در طی این مدت همواره به دنبال یک دست آویز و بهانه واسه ی دلخوشی بودم و هستم.مثلا یک روز به خودم میگم من دانشجوی عمران هستم و قرار است مهندس شوم .در نتیجه خودمو به این موضوع دلخوش میکنم و واقعا شاد و با انرژی میشم.در واقعا بنای زندگیمو روی همین موضوع ( مهندس عمران بودن ) میگذارم.ولی به چند روز نمیکشه که دلسرد میشم.اضطراب میگیرم.و دیگه نمیتونم به مهندس شدنم دلخوش کنم .و در طول همین چند روز خوشحال بودنمم همش به همین دلخوشیم فکر میکنم و همش این دلخوشیمو به خودم یادآوری میکنم تا شاد و امیدوار بمونم اما به جرعت توی همین چند روزم کلی با خودم کلنجار میرم و در نهایت اینقد افکار منفی درباره ی دلخوشیم به سراغم میاد که بعد از چند روز دیگه دلسرد میشم و یه جورایی دچار همه ی افسردگی میشم.بعد توی این مدت خلق بایین همش به دنبال اینم که یک دلخوشی جدید بیابم.شاید باورتون نشه اما توی این مدت ده ها دلخوشی مختلف را انتخاب کردم که همشون بلا استثنا خیلی زود کمرنگ شدن حالا یکی ممکنه در عرض چند ساعت از بین بره یکی هم ممکنه تا چند روز منو شاد و با انرژی نگه داره.در واقع حدود دو سال یا بیشتر است که زندگیه من شده این.یعنی یک سیکل تکراری از رفتار دارم ( ابتدا افسردگی بی حوصلگی بعد تلاش شدید برای یافتن موضوعی یا چیزی که بهش تکیه کنم و دلخوشیم بشه و منو از این حالت رها کنه.بعد یافتن این موضوع و بالا رفتن انگیزه و شادی و انرژی بعد آمدن افکار منفی در باره ی آن موضوع که منو دلسرد میکنه ولی من همش سعی میکنم به آن موضوع دلخوش کنم و این افکار را نادیده بگیرم و همش درباره آن موضوع در ذهنم میخوام به نتیجه ای برسم تا همچنان امیدوار بمونم و در نهایت تسلیم شدن و دلسرد شدن کامل و دوباره بی حوصلگی و ......) . توی این مدت به موضوعات مختلفی گیر دادم مثل همین مهندس عمران بودن. ریاضیات . موسیقی ( چون من ساز میزنم ) و ......مثلا یه مدت به خودم گفتم من همینیم که هستم یعنی این رفتار سیکل مانند و این بالا و بایین آمدن خلق قسمتی از شخصیت منه و باید تا آخر عمر تحملش کنم بعد مثل همیشه خوشحال شدم و فکر کردم که تونستم واسه همیشه حالمو کنترل کنم اما دو سه روز بعد دیگه همین فکرم ( یعنی این که اختلال قسمتی از شخصیت منه ) هم دیگه بی تاثیر بود. یا مثلا حدود چندین ماه هست که همش دارم تلاش میکنم تا بفهمم مشکلم چیه و همش میرم توی اینترنت و علایم بیماری های روانی مختلف رو نگاه میکنم و وقتی مثلا به این نتیجه میرسم که فلان اختلال رو دارم خوشحال میشم و به آرامش میرسم اما خیلی زود دوباره روز از نو و روزی از نو ...... واقعا خیلی خیلی عذر میخوام چون خیلی طولانی شد . ببخشید
    من از کارشناسان محترم این سایت تقاضا دارم کمکم کنن و بگن که این چه اختلالیه من دارم ؟ ایا افسردگیه یا دو قطبیه یا وسواس فکریه ؟؟ آیا کس دیگه ایم مثل من بوده ؟ خیلی ممنون میشم
    در ضمن من نزد دکتر عمومی هم رفتم و واسم فلوکستین نوشته اما نگفت دقیقا چه اختلالی دارم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir9574 نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید.بنده حدود ۲ سالی میشه که احساس میکنم عادی نیستم.و همین امر باعث شده در زندگیم و درسم و روابطم اختلال داشته باشم.راستش مشکل خودمو دقیق نمیشناسم.نمیدونم چه اختلالی دارم اما میدونم که یک مشکلی هست.ببینید من حدود دو سال میشه که آرامش ندارم.در طی این مدت همواره به دنبال یک دست آویز و بهانه واسه ی دلخوشی بودم و هستم.مثلا یک روز به خودم میگم من دانشجوی عمران هستم و قرار است مهندس شوم .در نتیجه خودمو به این موضوع دلخوش میکنم و واقعا شاد و با انرژی میشم.در واقعا بنای زندگیمو روی همین موضوع ( مهندس عمران بودن ) میگذارم.ولی به چند روز نمیکشه که دلسرد میشم.اضطراب میگیرم.و دیگه نمیتونم به مهندس شدنم دلخوش کنم .و در طول همین چند روز خوشحال بودنمم همش به همین دلخوشیم فکر میکنم و همش این دلخوشیمو به خودم یادآوری میکنم تا شاد و امیدوار بمونم اما به جرعت توی همین چند روزم کلی با خودم کلنجار میرم و در نهایت اینقد افکار منفی درباره ی دلخوشیم به سراغم میاد که بعد از چند روز دیگه دلسرد میشم و یه جورایی دچار همه ی افسردگی میشم.بعد توی این مدت خلق بایین همش به دنبال اینم که یک دلخوشی جدید بیابم.شاید باورتون نشه اما توی این مدت ده ها دلخوشی مختلف را انتخاب کردم که همشون بلا استثنا خیلی زود کمرنگ شدن حالا یکی ممکنه در عرض چند ساعت از بین بره یکی هم ممکنه تا چند روز منو شاد و با انرژی نگه داره.در واقع حدود دو سال یا بیشتر است که زندگیه من شده این.یعنی یک سیکل تکراری از رفتار دارم ( ابتدا افسردگی بی حوصلگی بعد تلاش شدید برای یافتن موضوعی یا چیزی که بهش تکیه کنم و دلخوشیم بشه و منو از این حالت رها کنه.بعد یافتن این موضوع و بالا رفتن انگیزه و شادی و انرژی بعد آمدن افکار منفی در باره ی آن موضوع که منو دلسرد میکنه ولی من همش سعی میکنم به آن موضوع دلخوش کنم و این افکار را نادیده بگیرم و همش درباره آن موضوع در ذهنم میخوام به نتیجه ای برسم تا همچنان امیدوار بمونم و در نهایت تسلیم شدن و دلسرد شدن کامل و دوباره بی حوصلگی و ......) . توی این مدت به موضوعات مختلفی گیر دادم مثل همین مهندس عمران بودن. ریاضیات . موسیقی ( چون من ساز میزنم ) و ......مثلا یه مدت به خودم گفتم من همینیم که هستم یعنی این رفتار سیکل مانند و این بالا و بایین آمدن خلق قسمتی از شخصیت منه و باید تا آخر عمر تحملش کنم بعد مثل همیشه خوشحال شدم و فکر کردم که تونستم واسه همیشه حالمو کنترل کنم اما دو سه روز بعد دیگه همین فکرم ( یعنی این که اختلال قسمتی از شخصیت منه ) هم دیگه بی تاثیر بود. یا مثلا حدود چندین ماه هست که همش دارم تلاش میکنم تا بفهمم مشکلم چیه و همش میرم توی اینترنت و علایم بیماری های روانی مختلف رو نگاه میکنم و وقتی مثلا به این نتیجه میرسم که فلان اختلال رو دارم خوشحال میشم و به آرامش میرسم اما خیلی زود دوباره روز از نو و روزی از نو ...... واقعا خیلی خیلی عذر میخوام چون خیلی طولانی شد . ببخشید
    من از کارشناسان محترم این سایت تقاضا دارم کمکم کنن و بگن که این چه اختلالیه من دارم ؟ ایا افسردگیه یا دو قطبیه یا وسواس فکریه ؟؟ آیا کس دیگه ایم مثل من بوده ؟ خیلی ممنون میشم
    در ضمن من نزد دکتر عمومی هم رفتم و واسم فلوکستین نوشته اما نگفت دقیقا چه اختلالی دارم

    در این مورد حتما" با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir9574 نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید.بنده حدود ۲ سالی میشه که احساس میکنم عادی نیستم.و همین امر باعث شده در زندگیم و درسم و روابطم اختلال داشته باشم.راستش مشکل خودمو دقیق نمیشناسم.نمیدونم چه اختلالی دارم اما میدونم که یک مشکلی هست.ببینید من حدود دو سال میشه که آرامش ندارم.در طی این مدت همواره به دنبال یک دست آویز و بهانه واسه ی دلخوشی بودم و هستم.مثلا یک روز به خودم میگم من دانشجوی عمران هستم و قرار است مهندس شوم .در نتیجه خودمو به این موضوع دلخوش میکنم و واقعا شاد و با انرژی میشم.در واقعا بنای زندگیمو روی همین موضوع ( مهندس عمران بودن ) میگذارم.ولی به چند روز نمیکشه که دلسرد میشم.اضطراب میگیرم.و دیگه نمیتونم به مهندس شدنم دلخوش کنم .و در طول همین چند روز خوشحال بودنمم همش به همین دلخوشیم فکر میکنم و همش این دلخوشیمو به خودم یادآوری میکنم تا شاد و امیدوار بمونم اما به جرعت توی همین چند روزم کلی با خودم کلنجار میرم و در نهایت اینقد افکار منفی درباره ی دلخوشیم به سراغم میاد که بعد از چند روز دیگه دلسرد میشم و یه جورایی دچار همه ی افسردگی میشم.بعد توی این مدت خلق بایین همش به دنبال اینم که یک دلخوشی جدید بیابم.شاید باورتون نشه اما توی این مدت ده ها دلخوشی مختلف را انتخاب کردم که همشون بلا استثنا خیلی زود کمرنگ شدن حالا یکی ممکنه در عرض چند ساعت از بین بره یکی هم ممکنه تا چند روز منو شاد و با انرژی نگه داره.در واقع حدود دو سال یا بیشتر است که زندگیه من شده این.یعنی یک سیکل تکراری از رفتار دارم ( ابتدا افسردگی بی حوصلگی بعد تلاش شدید برای یافتن موضوعی یا چیزی که بهش تکیه کنم و دلخوشیم بشه و منو از این حالت رها کنه.بعد یافتن این موضوع و بالا رفتن انگیزه و شادی و انرژی بعد آمدن افکار منفی در باره ی آن موضوع که منو دلسرد میکنه ولی من همش سعی میکنم به آن موضوع دلخوش کنم و این افکار را نادیده بگیرم و همش درباره آن موضوع در ذهنم میخوام به نتیجه ای برسم تا همچنان امیدوار بمونم و در نهایت تسلیم شدن و دلسرد شدن کامل و دوباره بی حوصلگی و ......) . توی این مدت به موضوعات مختلفی گیر دادم مثل همین مهندس عمران بودن. ریاضیات . موسیقی ( چون من ساز میزنم ) و ......مثلا یه مدت به خودم گفتم من همینیم که هستم یعنی این رفتار سیکل مانند و این بالا و بایین آمدن خلق قسمتی از شخصیت منه و باید تا آخر عمر تحملش کنم بعد مثل همیشه خوشحال شدم و فکر کردم که تونستم واسه همیشه حالمو کنترل کنم اما دو سه روز بعد دیگه همین فکرم ( یعنی این که اختلال قسمتی از شخصیت منه ) هم دیگه بی تاثیر بود. یا مثلا حدود چندین ماه هست که همش دارم تلاش میکنم تا بفهمم مشکلم چیه و همش میرم توی اینترنت و علایم بیماری های روانی مختلف رو نگاه میکنم و وقتی مثلا به این نتیجه میرسم که فلان اختلال رو دارم خوشحال میشم و به آرامش میرسم اما خیلی زود دوباره روز از نو و روزی از نو ...... واقعا خیلی خیلی عذر میخوام چون خیلی طولانی شد . ببخشید
    من از کارشناسان محترم این سایت تقاضا دارم کمکم کنن و بگن که این چه اختلالیه من دارم ؟ ایا افسردگیه یا دو قطبیه یا وسواس فکریه ؟؟ آیا کس دیگه ایم مثل من بوده ؟ خیلی ممنون میشم
    در ضمن من نزد دکتر عمومی هم رفتم و واسم فلوکستین نوشته اما نگفت دقیقا چه اختلالی دارم
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم ولی من تعجب میکنم و نمیدانم با توجه به سطح دانش و آگاهی امروز چرا جوانان تحصیل کرده ما مثل شما که دانشجوی عمران هستید!

    بیماری و اختلالات روانی رو به مانند بیماریهای فیزیکی جدی نمیگیرند و به جای رجوع به متخصص و دکتر و مشاور خودشان به دنبال درمان و سرچ در اینترنت میگردند!!!؟؟

    شما 2 ساله که جدی درگیرید و به مشاور و متخصص رجوع نکرده و فقط دکتر عمومی و گرفتن فلوکستین!!!!؟؟

    شما اگر گزارشتون دقیق و درست باشه ! دچار سویچ موود شدید و یا منیک دیپریشن هستید که ممکنه با اختلالات دیگری همراه باشه گلم پس بهتره حتما به یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود رجوع کنید و سپس بعد از ریشه یابی و تشخیص درست و دقیق درمان آغاز گردد.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  4. 3 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30544
    نوشته ها
    653
    تشکـر
    498
    تشکر شده 470 بار در 269 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم ولی من تعجب میکنم و نمیدانم با توجه به سطح دانش و آگاهی امروز چرا جوانان تحصیل کرده ما مثل شما که دانشجوی عمران هستید!

    بیماری و اختلالات روانی رو به مانند بیماریهای فیزیکی جدی نمیگیرند و به جای رجوع به متخصص و دکتر و مشاور خودشان به دنبال درمان و سرچ در اینترنت میگردند!!!؟؟

    شما 2 ساله که جدی درگیرید و به مشاور و متخصص رجوع نکرده و فقط دکتر عمومی و گرفتن فلوکستین!!!!؟؟

    شما اگر گزارشتون دقیق و درست باشه ! دچار سویچ موود شدید و یا منیک دیپریشن هستید که ممکنه با اختلالات دیگری همراه باشه گلم پس بهتره حتما به یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود رجوع کنید و سپس بعد از ریشه یابی و تشخیص درست و دقیق درمان آغاز گردد.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    لطفا با نام اختلال فردی را آشنا نکنید. تا آن را آسان بگیرد و راحت تر آن اختلال را درست کند. به نظر من هم ایشون باید به یه مشاور حاذق مراجعه کنند. ممنون
    ویرایش توسط Mohsen123 : 08-27-2016 در ساعت 06:19 PM

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط آقا محسن گل نمایش پست ها
    لطفا با نام اختلال فردی را آشنا نکنید. تا آن را آسان بگیرد و راحت تر آن اختلال را درست کند. به نظر من هم ایشون باید به یه مشاور حاذق مراجعه کنند. ممنون
    سلام

    عزیز آشنایی افراد با بیماری و عوارض آنها و یا نشانی آنها و اسم آنها هیچ مشکلی ایجاد نمیکنه بلکه آگاهی ایجاد میکنه تا بیمار سریعتر رجوع کنه

    همانطور که زمانی که شخصا بیمار مراجعه حضوری دارم نیز در جریان نوع بیماری و اختلال قرارش میدم و بعد درمان را شروع میکنم

    و این پرتکل کلی درمانه و پزشکان همکار طب نیز همان روش را به کار میبرند به مریض میگویند میگرن و یا آپاندیسیت و یا سرطان و..... داری ولی درمان و.... در دست اطباست!

    این مریضه که باید بدونه خود درمانی و...... جواب نمیده و گاهی کاملا مضره و مشکلات رو بیشتر میکنه

    در هر صورت ممنون

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  7. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30544
    نوشته ها
    653
    تشکـر
    498
    تشکر شده 470 بار در 269 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز آشنایی افراد با بیماری و عوارض آنها و یا نشانی آنها و اسم آنها هیچ مشکلی ایجاد نمیکنه بلکه آگاهی ایجاد میکنه تا بیمار سریعتر رجوع کنه

    همانطور که زمانی که شخصا بیمار مراجعه حضوری دارم نیز در جریان نوع بیماری و اختلال قرارش میدم و بعد درمان را شروع میکنم

    و این پرتکل کلی درمانه و پزشکان همکار طب نیز همان روش را به کار میبرند به مریض میگویند میگرن و یا آپاندیسیت و یا سرطان و..... داری ولی درمان و.... در دست اطباست!

    این مریضه که باید بدونه خود درمانی و...... جواب نمیده و گاهی کاملا مضره و مشکلات رو بیشتر میکنه

    در هر صورت ممنون

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    خواهش می کنم.

    اما باختلالات روحی با بیماری های ایمنی بدن متفاوت است از این نظر که مثلا آپاندیس با کارهای روحی درمان نمی شود و با دارو یا عمل جراحی و ...

    اما برای از بین بردن اختلالات روحی ابتدا روحیه پر نشاط مهمه و اینکه روحیه طرف رو برگشت داد. از این نظر گفتم که وقتی مثلا به فرد بگید شما بیمارید و دچار سوییچ مود شدید به قول خودتون... این یارو باورش میشه که بیماره و شاید سخت باشه کنار اومدن باهاش... چیزی که خیلی مهمه.

    باز هم تشکر

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط آقا محسن گل نمایش پست ها
    خواهش می کنم. اما باختلالات روحی با بیماری های ایمنی بدن متفاوت است از این نظر که مثلا آپاندیس با کارهای روحی درمان نمی شود و با دارو یا عمل جراحی و ... اما برای از بین بردن اختلالات روحی ابتدا روحیه پر نشاط مهمه و اینکه روحیه طرف رو برگشت داد. از این نظر گفتم که وقتی مثلا به فرد بگید شما بیمارید و دچار سوییچ مود شدید به قول خودتون... این یارو باورش میشه که بیماره و شاید سخت باشه کنار اومدن باهاش... چیزی که خیلی مهمه. باز هم تشکر
    سلام عزیز نظرتون محترمه ولی حتما آکادمیک و علمی نیست! رفرنسها و کتب آموزشی و گفته های دیگر همکاران متخصص و تجربهای شخصی بیش از 25 سال سابقه آموزشی و ویزیت بیماران و درمان چیز دیگه ای رو به من آموخته اند. باز هم ممنون از لطف نظرتون موفق باشید سپاس دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  10. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20339
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اختلال نامعلوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم ولی من تعجب میکنم و نمیدانم با توجه به سطح دانش و آگاهی امروز چرا جوانان تحصیل کرده ما مثل شما که دانشجوی عمران هستید!

    بیماری و اختلالات روانی رو به مانند بیماریهای فیزیکی جدی نمیگیرند و به جای رجوع به متخصص و دکتر و مشاور خودشان به دنبال درمان و سرچ در اینترنت میگردند!!!؟؟

    شما 2 ساله که جدی درگیرید و به مشاور و متخصص رجوع نکرده و فقط دکتر عمومی و گرفتن فلوکستین!!!!؟؟

    شما اگر گزارشتون دقیق و درست باشه ! دچار سویچ موود شدید و یا منیک دیپریشن هستید که ممکنه با اختلالات دیگری همراه باشه گلم پس بهتره حتما به یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود رجوع کنید و سپس بعد از ریشه یابی و تشخیص درست و دقیق درمان آغاز گردد.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    سلام ممنون بابت پاسختون.ببینید همین الانم که بهم گفتید ممکنه دو قطبی داشته باشم.من خیلی خوشحال تر از قبل شدم و احساس میکنم مشکلم حل شده و اختلالمو شناختم.چون همانطور که بهتون گفتم ماه هاست که توی اینترنت و توی حالات خودم همش به دنبال علایم بیماری های روحی مختلف بودم و هر وقت احساس میکردم که اختلالمو پیدا کردم واقعا خوشحال میشدم .ولی بعد از نهایتا یکی دو روز فکر این که نکنه اشتباه تشخیص داده باشم .......و .....و هر جور فکر دیگه باعث میشد تا دوباره ی خلقم تنگ بشه.الانم مطمنم آرامش و شادی ناشی از این که گفتید ممکنه اختلالم دو قطبی باشه خیلی زود از بین میره.ممنون

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطور رفتار پدرم رو تغییر بدیم
    توسط *Roya* در انجمن روابط والدین و فرزندان
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-12-2018, 01:10 PM
  2. با تغییر شرایط چطور رفتار کنیم
    توسط رامونا در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-13-2017, 09:45 PM
  3. تغییر رفتار شوهر
    توسط شهلام در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-01-2015, 05:53 PM
  4. ۳۰ کار ۳۰ ثانیه ای برای تغییر دادن دنیای شما
    توسط CÆSAR در انجمن روانشناسی عمومی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-30-2015, 01:49 PM
  5. چگونگی تغییر دادن رفتار های بد همسر
    توسط فاطمه اعرابیان در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-29-2015, 06:01 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد