نوشته اصلی توسط
amir9574
با سلام و خسته نباشید.بنده حدود ۲ سالی میشه که احساس میکنم عادی نیستم.و همین امر باعث شده در زندگیم و درسم و روابطم اختلال داشته باشم.راستش مشکل خودمو دقیق نمیشناسم.نمیدونم چه اختلالی دارم اما میدونم که یک مشکلی هست.ببینید من حدود دو سال میشه که آرامش ندارم.در طی این مدت همواره به دنبال یک دست آویز و بهانه واسه ی دلخوشی بودم و هستم.مثلا یک روز به خودم میگم من دانشجوی عمران هستم و قرار است مهندس شوم .در نتیجه خودمو به این موضوع دلخوش میکنم و واقعا شاد و با انرژی میشم.در واقعا بنای زندگیمو روی همین موضوع ( مهندس عمران بودن ) میگذارم.ولی به چند روز نمیکشه که دلسرد میشم.اضطراب میگیرم.و دیگه نمیتونم به مهندس شدنم دلخوش کنم .و در طول همین چند روز خوشحال بودنمم همش به همین دلخوشیم فکر میکنم و همش این دلخوشیمو به خودم یادآوری میکنم تا شاد و امیدوار بمونم اما به جرعت توی همین چند روزم کلی با خودم کلنجار میرم و در نهایت اینقد افکار منفی درباره ی دلخوشیم به سراغم میاد که بعد از چند روز دیگه دلسرد میشم و یه جورایی دچار همه ی افسردگی میشم.بعد توی این مدت خلق بایین همش به دنبال اینم که یک دلخوشی جدید بیابم.شاید باورتون نشه اما توی این مدت ده ها دلخوشی مختلف را انتخاب کردم که همشون بلا استثنا خیلی زود کمرنگ شدن حالا یکی ممکنه در عرض چند ساعت از بین بره یکی هم ممکنه تا چند روز منو شاد و با انرژی نگه داره.در واقع حدود دو سال یا بیشتر است که زندگیه من شده این.یعنی یک سیکل تکراری از رفتار دارم ( ابتدا افسردگی بی حوصلگی بعد تلاش شدید برای یافتن موضوعی یا چیزی که بهش تکیه کنم و دلخوشیم بشه و منو از این حالت رها کنه.بعد یافتن این موضوع و بالا رفتن انگیزه و شادی و انرژی بعد آمدن افکار منفی در باره ی آن موضوع که منو دلسرد میکنه ولی من همش سعی میکنم به آن موضوع دلخوش کنم و این افکار را نادیده بگیرم و همش درباره آن موضوع در ذهنم میخوام به نتیجه ای برسم تا همچنان امیدوار بمونم و در نهایت تسلیم شدن و دلسرد شدن کامل و دوباره بی حوصلگی و ......) . توی این مدت به موضوعات مختلفی گیر دادم مثل همین مهندس عمران بودن. ریاضیات . موسیقی ( چون من ساز میزنم ) و ......مثلا یه مدت به خودم گفتم من همینیم که هستم یعنی این رفتار سیکل مانند و این بالا و بایین آمدن خلق قسمتی از شخصیت منه و باید تا آخر عمر تحملش کنم بعد مثل همیشه خوشحال شدم و فکر کردم که تونستم واسه همیشه حالمو کنترل کنم اما دو سه روز بعد دیگه همین فکرم ( یعنی این که اختلال قسمتی از شخصیت منه ) هم دیگه بی تاثیر بود. یا مثلا حدود چندین ماه هست که همش دارم تلاش میکنم تا بفهمم مشکلم چیه و همش میرم توی اینترنت و علایم بیماری های روانی مختلف رو نگاه میکنم و وقتی مثلا به این نتیجه میرسم که فلان اختلال رو دارم خوشحال میشم و به آرامش میرسم اما خیلی زود دوباره روز از نو و روزی از نو ...... واقعا خیلی خیلی عذر میخوام چون خیلی طولانی شد . ببخشید
من از کارشناسان محترم این سایت تقاضا دارم کمکم کنن و بگن که این چه اختلالیه من دارم ؟ ایا افسردگیه یا دو قطبیه یا وسواس فکریه ؟؟ آیا کس دیگه ایم مثل من بوده ؟ خیلی ممنون میشم
در ضمن من نزد دکتر عمومی هم رفتم و واسم فلوکستین نوشته اما نگفت دقیقا چه اختلالی دارم