نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

1444
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    با سلام

    سریع میرم سراغ اصل مطلب

    عزیزان من 22 سالمه و بعد شناخت و بررسی ملاک هایم همسر ایندم را انتخاب کرده ام و ما 5 سال اختلاف سنی داریم ...(اول شناخت پیدا کردم بعد علاقه مند شدم و شش ماه طول کشید تا شناخت پیدا کنم کاملا شرعی و محتاتانه)
    و الان عاشقانه هم من اورا دوست دارم هم او مرا ولی الان با مخالف پدرم روبرو شدم پدرم بدون دیدن خاستگارم او را رد کرد . ولی خاستگارم می گوید من تمام تلاشم را میکنم تا پدرت را راضی کنم و قرار است با پدرش به دیدار پدرم بیاید و با او صحبت کنند

    فقط من از این موضوع خبر دارم و قرار است در این جلسه حرفایمان را بزنیم

    من در این جلسه چگونه رفتار کنم ؟چگونه در حضور خانواده خاستگارم نظرم را اعلام کنم ؟ وقتی از من نطر خاستن چگونه بگویم وقتی هزار بار درخانه گفتم و کسی ذره ای اهمیت نداد ..
    چگونه حرفم را بزنم ؟ من چطوری بگم من دوسش دارم و عاقلانه تصمیم گرفتم حتی نظرمن هم نپرسید و رد کرد
    پدرم خیلی فرد سرسختی است و راضی کردنش مشکل است ..

    لطفا راهنمایی کنید...
    ویرایش توسط masoume : 08-29-2016 در ساعت 02:16 AM

  2. کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30544
    نوشته ها
    653
    تشکـر
    498
    تشکر شده 470 بار در 269 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    با سلام

    سریع میرم سراغ اصل مطلب

    عزیزان من 22 سالمه و بعد شناخت و بررسی ملاک هایم همسر ایندم را انتخاب کرده ام و ما 5 سال اختلاف سنی داریم ...(اول شناخت پیدا کردم بعد علاقه مند شدم و شش ماه طول کشید تا شناخت پیدا کنم کاملا شرعی و محتاتانه)
    و الان عاشقانه هم من اورا دوست دارم هم او مرا ولی الان با مخالف پدرم روبرو شدم پدرم بدون دیدن خاستگارم او را رد کرد . ولی خاستگارم می گوید من تمام تلاشم را میکنم تا پدرت را راضی کنم و قرار است با پدرش به دیدار پدرم بیاید و با او صحبت کنند

    فقط من از این موضوع خبر دارم و قرار است در این جلسه حرفایمان را بزنیم

    من در این جلسه چگونه رفتار کنم ؟چگونه در حضور خانواده خاستگارم نظرم را اعلام کنم ؟ وقتی از من نطر خاستن چگونه بگویم وقتی هزار بار درخانه گفتم و کسی ذره ای اهمیت نداد ..
    چگونه حرفم را بزنم ؟ من چطوری بگم من دوسش دارم و عاقلانه تصمیم گرفتم حتی نظرمن هم نپرسید و رد کرد
    پدرم خیلی فرد سرسختی است و راضی کردنش مشکل است ..

    لطفا راهنمایی کنید...

    دلیل پدرش برای رد شما چیه؟


    الآن شما شرعی شش ماه با هم اشنا شدید در حالی که پدرانتان از این موضوع خبر نداشتند؟ این دیگه شرعی نمیشه...

    البته فک کنم از این شرعی تر تو جامعه متاسفانه رسم نیفتاده که فرزندان بتونن از پدر و مادرشون بخوان که به صورت کاملا درست و شرعی با هم اشنا بشن و ...

    به سوال بالام جواب بدید چرا ندیده شما رو رد کرد؟

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    با سلام

    سریع میرم سراغ اصل مطلب

    عزیزان من 22 سالمه و بعد شناخت و بررسی ملاک هایم همسر ایندم را انتخاب کرده ام و ما 5 سال اختلاف سنی داریم ...(اول شناخت پیدا کردم بعد علاقه مند شدم و شش ماه طول کشید تا شناخت پیدا کنم کاملا شرعی و محتاتانه)
    و الان عاشقانه هم من اورا دوست دارم هم او مرا ولی الان با مخالف پدرم روبرو شدم پدرم بدون دیدن خاستگارم او را رد کرد . ولی خاستگارم می گوید من تمام تلاشم را میکنم تا پدرت را راضی کنم و قرار است با پدرش به دیدار پدرم بیاید و با او صحبت کنند

    فقط من از این موضوع خبر دارم و قرار است در این جلسه حرفایمان را بزنیم

    من در این جلسه چگونه رفتار کنم ؟چگونه در حضور خانواده خاستگارم نظرم را اعلام کنم ؟ وقتی از من نطر خاستن چگونه بگویم وقتی هزار بار درخانه گفتم و کسی ذره ای اهمیت نداد ..
    چگونه حرفم را بزنم ؟ من چطوری بگم من دوسش دارم و عاقلانه تصمیم گرفتم حتی نظرمن هم نپرسید و رد کرد
    پدرم خیلی فرد سرسختی است و راضی کردنش مشکل است ..

    لطفا راهنمایی کنید...
    سلاام قرار این جلسه کجا باشه ,؟؟

    اون وقت شما تو جلسه به جای اینکه جلب رضایت کنید میخواید فقط بشینید شکایت کنید از خانوادتون که مخالفت کردن ؟؟؟؟؟؟!!!!! اینجوری میخواید پیش برید ؟؟ لطفا کار و حرف های بچگانه نزنید نشون بدید عاقل هستید برای ازدواج نه اینکه به جای حرف زدن درست بشینید جلو بقیه از پدرتون انتقاد کنید

    به نظرم بهتر اول پدر این اقا پسر با پدر شما صحبت کنه بدون اینکه حتی شما و اقا پسر حضور داشته باشید
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط آقا محسن گل نمایش پست ها

    دلیل پدرش برای رد شما چیه؟


    الآن شما شرعی شش ماه با هم اشنا شدید در حالی که پدرانتان از این موضوع خبر نداشتند؟ این دیگه شرعی نمیشه...

    البته فک کنم از این شرعی تر تو جامعه متاسفانه رسم نیفتاده که فرزندان بتونن از پدر و مادرشون بخوان که به صورت کاملا درست و شرعی با هم اشنا بشن و ...

    به سوال بالام جواب بدید چرا ندیده شما رو رد کرد؟
    خب درست میگین ولی وقتی میخان ازدواج سنتی باشه مثل دوران خودشون من چیکار کنم از ترس نتونستم بگم زودتر ..

    الانم تنها کسی که مخالفت میکنه پدرم هست .میگه راهش دور و ما شناخت ندارم

    من نه میتونم بگم جوابم منفی

    ونه میتونم پیش خاستگارم بگم جوابم مثبت چوون بابام مخالفه و راضی نمیشه من چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پدر من بدون اینکه حتی یه بار خاستگارا ببینه رد کرد .. اونا تماس گرفتن و پدرم سریع گفت نه

  6. کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30544
    نوشته ها
    653
    تشکـر
    498
    تشکر شده 470 بار در 269 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    خب درست میگین ولی وقتی میخان ازدواج سنتی باشه مثل دوران خودشون من چیکار کنم از ترس نتونستم بگم زودتر ..

    الانم تنها کسی که مخالفت میکنه پدرم هست .میگه راهش دور و ما شناخت ندارم

    من نه میتونم بگم جوابم منفی

    ونه میتونم پیش خاستگارم بگم جوابم مثبت چوون بابام مخالفه و راضی نمیشه من چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پدر من بدون اینکه حتی یه بار خاستگارا ببینه رد کرد .. اونا تماس گرفتن و پدرم سریع گفت نه
    ازدواج سنتی یه ایرادهایی داشت که باید درست بشه اما ازدواج امروزه خیلی بدتر شده و ایراد های بیشتری داره... اونم بخاطر اینه که اول پنهانی شروع میشه... اگه همون اول پدر شما اگاه میشد و جواب رد میداد می تونستید فراموشش کنید اما الآن نه.

    البته پدر شما هم حرف درستی نمی زنه... چون فامیل ما شوهرش بچه خوزستانه خودمون بچه مازندران... خیلی داماد خوبیه.

    دیگه من نمی دونم ... من خودم هیجده سالمه زیاد وارد این چیزا نمیشم... سعی کنید از کاربران با تجربه تر کمک بگیری.

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    سلام عزیزم
    ی واسطه ک حرفش رو باباتون اثر داره بفرسین تا باهاش حرف بزنه و بگه ندیده و نشناخته رد نکن
    اگه یکی تو شهر خودت باشه اما آدم درستی نباشه چه فایده داره
    راهش دوره و نمیشناسی برو تحقیق کن بخاطره خوشبختی دخترت.
    تنها راهش واسطه هست
    اونم قبل از اومدن پدر آقا داماد

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    ی واسطه ک حرفش رو باباتون اثر داره بفرسین تا باهاش حرف بزنه و بگه ندیده و نشناخته رد نکن
    اگه یکی تو شهر خودت باشه اما آدم درستی نباشه چه فایده داره
    راهش دوره و نمیشناسی برو تحقیق کن بخاطره خوشبختی دخترت.
    تنها راهش واسطه هست
    اونم قبل از اومدن پدر آقا داماد
    به واسطه هم گفتم ولی حرف نزد گفت وقتی پدرت چیزی به من نمیگه و موضوع مخفی میکنه من برم چی بگم ......

    از اون گذشته پدرم با حرف واسطه تغییر نمیکنه


    حتی به خالم گفتم با مامانم حرف زد ولی مامان و بابام عین همن میگن حرف حرف خودشون باشه .

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلاام قرار این جلسه کجا باشه ,؟؟

    اون وقت شما تو جلسه به جای اینکه جلب رضایت کنید میخواید فقط بشینید شکایت کنید از خانوادتون که مخالفت کردن ؟؟؟؟؟؟!!!!! اینجوری میخواید پیش برید ؟؟ لطفا کار و حرف های بچگانه نزنید نشون بدید عاقل هستید برای ازدواج نه اینکه به جای حرف زدن درست بشینید جلو بقیه از پدرتون انتقاد کنید

    به نظرم بهتر اول پدر این اقا پسر با پدر شما صحبت کنه بدون اینکه حتی شما و اقا پسر حضور داشته باشید

    سلام
    قراره خونه ما باشه و پدرو پسر با بابام حرف بزنن (البته بابام خبر نداره میخان یدفعه بیان)

    من تو این جلسه حضور ندارم اگر صدام کنن و اجازه بدن میرم

    خب من اگر رفتم چه حرفایی بزنم که نشون بده بچه نیستم
    تو این جلسه کسی بجز بابام و پدرو پسر حضور ندارن

    مسئله اینه که اصلا به حرف من اهمیت نمیدن در حالی که خودشون میدونن من دختری نیستم که بخام کار بیجا بکنم و بی گدار به اب بزنم

    سه ماهه صبر کردم تا خانوادم کمی رفتارشون نرم بشه و حرفم درک کنن ولی فرقی نکرد یکبار هم نیومدن با من صحبت کنن
    ولی بااین حال من باز حرفامو گفتم

    چه فایده وقتی بهشون میگم من اگر با کسی که انتخاب کردم ازدواج نکنم دیگه با هیشکی ازدواج نمیکنم

    گفتن باشه دیگ ازدواج نکن
    وقتی براشون مهم نیس من ازدواج کنم یا نه .......
    ویرایش توسط masoume : 08-29-2016 در ساعت 03:03 PM

  11. کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    به واسطه هم گفتم ولی حرف نزد گفت وقتی پدرت چیزی به من نمیگه و موضوع مخفی میکنه من برم چی بگم ......

    از اون گذشته پدرم با حرف واسطه تغییر نمیکنه


    حتی به خالم گفتم با مامانم حرف زد ولی مامان و بابام عین همن میگن حرف حرف خودشون باشه .
    پدربزرگ یا دوست خانوادگی ک رو بابات تاثیر بزاره ندارین

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    پدربزرگ یا دوست خانوادگی ک رو بابات تاثیر بزاره ندارین

    هر دو پدر بزرگم فووت شدن و متاسفانه پدرم دوست صمیمی ندارد و اگرم داشت باز حرف خودش را میزززد. من نمیخام بی احترامی کنم به پدرم

    ولی کاراشون خیلی رو اعصابمه ؟




    شما اگه کسی رو واقعا دوست داشتید در این شرایط بودید چیکار میکردید؟

    وقتی میدونستی 60درصد مطمئنین که کسی که واقعا دوسش دارین هیچ وقت کاری نمیکنه که شما اذیت بشین و خالصانه دوستون داره ؟
    و مطمئنید کس دیگری مثل اون شاید دیگه اصلا سراغتون نیاد؟
    ویرایش توسط masoume : 08-29-2016 در ساعت 03:58 PM

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط آقا محسن گل نمایش پست ها
    ازدواج سنتی یه ایرادهایی داشت که باید درست بشه اما ازدواج امروزه خیلی بدتر شده و ایراد های بیشتری داره... اونم بخاطر اینه که اول پنهانی شروع میشه... اگه همون اول پدر شما اگاه میشد و جواب رد میداد می تونستید فراموشش کنید اما الآن نه.

    البته پدر شما هم حرف درستی نمی زنه... چون فامیل ما شوهرش بچه خوزستانه خودمون بچه مازندران... خیلی داماد خوبیه.

    دیگه من نمی دونم ... من خودم هیجده سالمه زیاد وارد این چیزا نمیشم... سعی کنید از کاربران با تجربه تر کمک بگیری.

    نمیدونم واقعا چ کنم
    کاش حداقل به حرفام گوش میدادن بعد میگفتن نه

    خاستگارم مازندرانی ومن خودمم زنجانی هستم


    بعضی وقتا حس میکنم واقعا مهم نیس خوشبختی من براشون فقط میگن زنجان باش ........

  15. کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    هر دو پدر بزرگم فووت شدن و متاسفانه پدرم دوست صمیمی ندارد و اگرم داشت باز حرف خودش را میزززد. من نمیخام بی احترامی کنم به پدرم

    ولی کاراشون خیلی رو اعصابمه ؟




    شما اگه کسی رو واقعا دوست داشتید در این شرایط بودید چیکار میکردید؟

    وقتی میدونستی 60درصد مطمئنین که کسی که واقعا دوسش دارین هیچ وقت کاری نمیکنه که شما اذیت بشین و خالصانه دوستون داره ؟
    و مطمئنید کس دیگری مثل اون شاید دیگه اصلا سراغتون نیاد؟
    عزیزم هیچ پسری ارزش اینو نداره ک تو روی بابات وایسی

    بسپار دست خدا
    تو خودت را بد نکن پیش بابات
    مطمین باش اگه تو روی بابات وایسی و بهش برسی چندسال دیگه همون چماق میشه رو سرت ک دختری ک تووروی باباش وامیسته توروی شوهرش وانمیسته و از این حرفا
    تازه بابات هم دیگه حمایتت نمیکنه
    هیچ ازدواجی همیشه گل و بلبل نیست اختلاف هست دعوا هست پس کاری نکن ک همیشه بازنده و سرافکنده باشی

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    عزیزم هیچ پسری ارزش اینو نداره ک تو روی بابات وایسی

    بسپار دست خدا
    تو خودت را بد نکن پیش بابات
    مطمین باش اگه تو روی بابات وایسی و بهش برسی چندسال دیگه همون چماق میشه رو سرت ک دختری ک تووروی باباش وامیسته توروی شوهرش وانمیسته و از این حرفا
    تازه بابات هم دیگه حمایتت نمیکنه
    هیچ ازدواجی همیشه گل و بلبل نیست اختلاف هست دعوا هست پس کاری نکن ک همیشه بازنده و سرافکنده باشی
    ممنون

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30544
    نوشته ها
    653
    تشکـر
    498
    تشکر شده 470 بار در 269 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    نمیدونم واقعا چ کنم
    کاش حداقل به حرفام گوش میدادن بعد میگفتن نه

    خاستگارم مازندرانی ومن خودمم زنجانی هستم


    بعضی وقتا حس میکنم واقعا مهم نیس خوشبختی من براشون فقط میگن زنجان باش ........
    اتفاقا یکی دیگه از دامادای ما زنجانیه...

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    سلام دوست عزیزم.
    اولا اینکه اگه کسی قسمت شما باشه هر کسی هم بگه نه بازم اون فرد قسمت شماست و یجوری بهم می رسید.
    دوما اینکه هیچ پدر و مادری بد بچش رو نمی خواد حتما پدرتون یه معیارهایی تو نظرش هست که خواستگارتون رو رد می کنه. ولی مطمئن باشید اگه قرار شده که پدر پسره با خودش بیان صحبت کنن و آدمهای موجهی باشن نظر پدرتون تغییر می کنه.
    ثالثا به خاطر هیچ کسی خانوادت رو رها نکن دختری که خانواده ای نداره همیشه تنها و بی پشت و پناهه.
    رابعا اگه خواستگارتون واقعا شما رو دوست داشته باشه سعی می کنه خودش پدرتون رو راضی کنه ، شما احتیاج به انجام کاری ندارید.
    در ضمن اگه شما رو خواستند که برید برای جلسه حضور داشته باشید حرفی نزنید تا ازتون نخواستند. و اگه نظرتون رو خواستن بهتره که با احترام به بزرگترها و جلب نظر اونها صحبتی بکنید که بعدا تو خانه مشکل براتون پیش نیاد.

  20. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل بزرگ ، آیندم در خطر است

    نقل قول نوشته اصلی توسط merina نمایش پست ها
    سلام دوست عزیزم.
    اولا اینکه اگه کسی قسمت شما باشه هر کسی هم بگه نه بازم اون فرد قسمت شماست و یجوری بهم می رسید.
    دوما اینکه هیچ پدر و مادری بد بچش رو نمی خواد حتما پدرتون یه معیارهایی تو نظرش هست که خواستگارتون رو رد می کنه. ولی مطمئن باشید اگه قرار شده که پدر پسره با خودش بیان صحبت کنن و آدمهای موجهی باشن نظر پدرتون تغییر می کنه.
    ثالثا به خاطر هیچ کسی خانوادت رو رها نکن دختری که خانواده ای نداره همیشه تنها و بی پشت و پناهه.
    رابعا اگه خواستگارتون واقعا شما رو دوست داشته باشه سعی می کنه خودش پدرتون رو راضی کنه ، شما احتیاج به انجام کاری ندارید.
    در ضمن اگه شما رو خواستند که برید برای جلسه حضور داشته باشید حرفی نزنید تا ازتون نخواستند. و اگه نظرتون رو خواستن بهتره که با احترام به بزرگترها و جلب نظر اونها صحبتی بکنید که بعدا تو خانه مشکل براتون پیش نیاد.

    mamnoon

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. مقایسه هاست لینوکس با هاست ویندوز
    توسط bety10 در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-11-2015, 12:38 PM
  3. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
    توسط prv در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2015, 12:14 AM
  4. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  5. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد