نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: چطور بگم دوستش دارم ؟

1745
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    چطور بگم دوستش دارم ؟

    سلام.
    2 ساله جایی مشغول بکار هستم. ذهنم فقط کار و ادامه تحصیل بود. یه روز یه همکار خانم گفت این پسره تو اداره چطوره واسه ازدواج.
    چیزی نگفتم. اون آقا هم با هر بهانه ای به من نزدیک میشد. اما یبار مستقیم و بی واسطه حرفشو نمیزد. منم بهش نزدیک شدم به این امید که یه روز بیرون اداره صحبتی بشه. اما نشد. تو این مدت هم شنیدم همکارا گفتن بدرد هم نمیخورن. قد پسره کوتاهتره. باهوش نیست. اما من با هوشم.
    تا اینکه یه همکار موقت خانم به جمع ما اضافه شد. همه همکارا بسیج شدن که این آقا با این خانم ازدواج کنه.
    حالم خوب نیست.
    نمیدونم چیکار کنم. بهش بگم که خودمو کوچیک میکنم. به همکارا اعتماد ندارم. به خانواده و دوستام بگم که میگن دیوونه ای .
    هر روز جلوی چشمام هستن. من هر روز دارم آب میشم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : وقتی میخوای به همکارت بگی اما نمیشه. نمیتونی

    سلام

    به نظرم خودتون رو سبک نکنید

    اگه خودش بخواد میگه

    هم شما رو میبینه هم اون خانم رو

    دیگه خودش باید تصمیم بگیره کی رو انتخاب کنه

    اگه شما بهش بگید حتی ممکنه بعدها بگه من اونو میخواستم چون تو خودت گفتی اومدم با تو

    پس بذارید خودشون مطرح کنن ..خیلی بهتره اینجوری

  3. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وقتی میخوای به همکارت بگی اما نمیشه. نمیتونی

    سلام
    شما تکلیفتون رو با خودتون روشن کنید اگر از ایشون خوشت میاد چرا به حرف مردم که میگن کوتاهه و باهوش نیس توجه میکنی و دو دلی!؟!اگه خوشتون نمیاد چرا ناراحت میشید که قراره یکی دیگه باهاشون ازدواج کنه؟!
    دوم اینکه اصلا پیش قدم نشید به نظر من طرف اگه خیلی مشتاق باشه و شما رو بخواد نه تنها میاد طرفتون بلکه تو این مسئله اصرار میکنه.

  5. 2 کاربران زیر از saba95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وقتی میخوای به همکارت بگی اما نمیشه. نمیتونی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام

    به نظرم خودتون رو سبک نکنید

    اگه خودش بخواد میگه

    هم شما رو میبینه هم اون خانم رو

    دیگه خودش باید تصمیم بگیره کی رو انتخاب کنه

    اگه شما بهش بگید حتی ممکنه بعدها بگه من اونو میخواستم چون تو خودت گفتی اومدم با تو

    پس بذارید خودشون مطرح کنن ..خیلی بهتره اینجوری
    سلام. ممنون از نوشته هاتون. بله خودم هم به همین نتیجه رسیدم. سخته. اما چاره ای نیست.

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وقتی میخوای به همکارت بگی اما نمیشه. نمیتونی

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    سلام
    شما تکلیفتون رو با خودتون روشن کنید اگر از ایشون خوشت میاد چرا به حرف مردم که میگن کوتاهه و باهوش نیس توجه میکنی و دو دلی!؟!اگه خوشتون نمیاد چرا ناراحت میشید که قراره یکی دیگه باهاشون ازدواج کنه؟!
    دوم اینکه اصلا پیش قدم نشید به نظر من طرف اگه خیلی مشتاق باشه و شما رو بخواد نه تنها میاد طرفتون بلکه تو این مسئله اصرار میکنه.
    نه من دو دل نیستم. گفتم مستقیم میگفت. یبار جدی حرف میزدیم من الان اینجوری نبودم.
    من باید ساکت باشم و به کارام برسم. اصرار و صحبت من همه چی رو خراب میکنه. اما خیلی سخته. خیلی. هر روز چشم آدم بهش میفته و باید عادی رفتار کنه.

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چطور بگم دوستش دارم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط azam1984 نمایش پست ها
    سلام.
    2 ساله جایی مشغول بکار هستم. ذهنم فقط کار و ادامه تحصیل بود. یه روز یه همکار خانم گفت این پسره تو اداره چطوره واسه ازدواج.
    چیزی نگفتم. اون آقا هم با هر بهانه ای به من نزدیک میشد. اما یبار مستقیم و بی واسطه حرفشو نمیزد. منم بهش نزدیک شدم به این امید که یه روز بیرون اداره صحبتی بشه. اما نشد. تو این مدت هم شنیدم همکارا گفتن بدرد هم نمیخورن. قد پسره کوتاهتره. باهوش نیست. اما من با هوشم.
    تا اینکه یه همکار موقت خانم به جمع ما اضافه شد. همه همکارا بسیج شدن که این آقا با این خانم ازدواج کنه.
    حالم خوب نیست.
    نمیدونم چیکار کنم. بهش بگم که خودمو کوچیک میکنم. به همکارا اعتماد ندارم. به خانواده و دوستام بگم که میگن دیوونه ای .
    هر روز جلوی چشمام هستن. من هر روز دارم آب میشم.

    در نزدیکی شما افراد قابل اعتمادی هستند که بتونن وساطت کنن

    ولی توصیه میکنیم اینقدر عجول و حساس نباشید .. شاید این موردی مناسب برای شما نباشه

    و شما فقط برای رقابت با همکارتون دوست دارید به ایشون نزدیک بشید

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور بگم دوستش دارم ؟

    بحث رقابت نیست. وساطت هم الان وقتش نیست. من دارم خودمو کوچیک میکنم. صبر میکنم . حداقل 1 سال و نیم این آقا پالس واسه من میفرستاد و من میگفتم هر وقت مستقیم و یبار بیرون از اداره رک حرف زد باهاش حرف میزنم.
    اما چی شد. تا یکی اومد جواب سلام هم بزور میده. باهاش صحبت میکنم صحبت رو با همکارا عوض میکنه. تو اتاقم به کارام دارم میرسم. ساکتم. اصلا جز سلام باهاش امروز کاری نداشتم.
    خستم. دوست دارم به اندازه 100 سال بخوابم.

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور بگم دوستش دارم ؟

    سلام. راستش یه اتفاقی افتاده واسم که تو محیط کار اشفته بودم. همکارا خواستم با من صحبت کنن که من چیزی نمیگفتم. یه روز همکاری که بهش علاقه دارم اومد تو اتاق و گفت مشکلی داری. نمیدونم چرا یدفه گریه کردم و مشکلم رو گفتم. راهنمایی کرد و فعلا حالم بهتره. از اون زمان بیشتر به من توجه میکنه. فکر کنم فهمیده که بهش علاقه دارم. حالا یه روز قراره بریم بیرون. نمیدونم چطور باید بگم.چی بگم. از همکارا متنفرم. که جای من بهش گفتن این دختر میخواد دکترا بخونه. یه اقای دکتر لایقشه. میخواد بره خارج. با هوشه. هیچی سر جاش نیست.
    از طرفی هنوز بحث اون همکار جدید هم هست. شرایط روحی خودم داغونه. مشکلات جدی خانوادگی دارم. نمیخوام کسی رو تو این شرایط وارد زندگیم کنم از طرفی دوسش دارم. خستم. عصبیم.

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : چطور بگم دوستش دارم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط azam1984 نمایش پست ها
    سلام. راستش یه اتفاقی افتاده واسم که تو محیط کار اشفته بودم. همکارا خواستم با من صحبت کنن که من چیزی نمیگفتم. یه روز همکاری که بهش علاقه دارم اومد تو اتاق و گفت مشکلی داری. نمیدونم چرا یدفه گریه کردم و مشکلم رو گفتم. راهنمایی کرد و فعلا حالم بهتره. از اون زمان بیشتر به من توجه میکنه. فکر کنم فهمیده که بهش علاقه دارم. حالا یه روز قراره بریم بیرون. نمیدونم چطور باید بگم.چی بگم. از همکارا متنفرم. که جای من بهش گفتن این دختر میخواد دکترا بخونه. یه اقای دکتر لایقشه. میخواد بره خارج. با هوشه. هیچی سر جاش نیست.
    از طرفی هنوز بحث اون همکار جدید هم هست. شرایط روحی خودم داغونه. مشکلات جدی خانوادگی دارم. نمیخوام کسی رو تو این شرایط وارد زندگیم کنم از طرفی دوسش دارم. خستم. عصبیم.
    سلام

    آروم باشید دوست خوبم...همه ی ما از این دست مشکلات داریم

    خوشحالم که بالاخره یه کور سویی بین شما روشن شد

    ولی چیزی که میخوام بگم این هست که

    اصلا و ابدا به هیچ عنوان شما اشاره ای به این قضیه نکنید که به ایشون علاقه دارید

    چون ممکنه حتی باعث بشه ایشون از شما دور بشن

    معمولا مردها خیلی زود جبهه میگیرن...چون اکثرا بخاطر مسئولیت و تعهد ازدواج احساس ترس میکنن

    حالا دیگه بماند که دختر خودش هم بخواد بحث رو باز کنه...

    پس بذارید روال عادی طی بشه

    اصلا نمیخواد جور خاص و عجیب و غریبی صحبت کنید

    معمولی باشید، خودتون باشید درمورد مسئله ای که بخاطرش میخواید برید بیرون صبحت کنید

    و اگر این آقا مطرح کردن اصلا عجله به خرج ندید که بگه از خداش بود

    خیلی با صبر و حوصله و طمانینه جوری که انگار انتظارش رو نداشتین در موردش حرف بزنید

    ان شاءالله هم مشکلتون حل میشه هم اگر این آقا مناسب هست با هم ازدواج کنید به سلامتی

    پس یادتون نره، خودتون باشید، صبور باشید و با حوصله و آرامش صحبت کنین

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور بگم دوستش دارم ؟

    ممنون. میدونم منظورتون چیه. خیلی شرایط خانوادگی سختی داریم. از لحاظ مشکلاتی همه بهم ریختیم. من گریه بابام رو هم دیدم. بهم ریختم. حالا صبح که میرم سر کار همکارم رو میبینم که بخاطر اون خانوم میره طبقه بالا و کارشو به بقیه همکارا میسپره. اتیش میگیرم. همه هم باهاش همراه شدن چون به نظرشون کیس خوبیه. من تنهام. یه زندگی ساده میخواستم. هیچوقت بهش نرسیدم. هیچوقت تو ازدواج دنبال مهریه و پول و خونه و مادیات نبودم. اما حالا چی. جز روح خسته و بدن بیمار چی برام مونده. امروز یدفه سرم سنگین شد و همکارا با اب قند به دادم رسیدن.
    میدونم چی میگید اما دیدن کسی که دوسش دارید با یکی دیگه هر روز سخته. میخوام کلاس بگیرم. کارم رو عوض کنم. نبینمش. نبینم اون خانوم رو. سرم رو شلوغ کنم. هر روز جلوی چشمش هستم. انگار مانعی براش هستم. همکارا جلوی من حرفی نمیزنن. بزنن هم جوری میزنن که بفهمم و بکشم کنار.
    وقتی میره پیش اون خانوم. بعد میاد پیش من اکثرا. گیج شدم. به هیچ همکاری هم اعتماد ندارم. از نظر اون ها من حیف هستم. باید تشریف ببرم خارج. لعنت به این درس و خارج.
    ویرایش توسط azam1984 : 10-10-2016 در ساعت 08:06 PM

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30881
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور بگم دوستش دارم ؟

    سلام. خیلی دارم سعی میکنم اروم باشم. حتی خواستم محل کار رو عوض کنم. اما نمیشه. برای این کار من خیلی تلاش کردم. حالا با رفتنم همه چی بهم میریزه. کلی کار ناقص میمونه. خواستم شعبه رو عوض کنم اخم و عصبانیت رییس پشیمونم کرد. خواستم کلاس و کارگاه بزارم و وقت ناهار هم محل کار نباشم که بخاطرش اخر وقت کاری که هیچ کس نیست بیشتر باید بمونم.
    اما سخته. انصاف نیست با ادم این کار رو میکنن. همین همکار آقا یه روز بهت نزدیک میشه اما فردا جوری برخورد میکنه که انگار میخواد جلوی بقیه بگه دیگه با این خانوم کار ندارم. جواب سلام که به من میده سرده اما برای بقیه گرم و با انرژی.
    منم ساکت میشینم تو اتاقم. با کسی کار ندارم. ای خدا نمیدونم تا کی باید این شرایط رو تحمل کنم.
    نفسم در نمیاد.
    اگه برم و نبینم و زمان بگذره میدونم حالم بهتر میشه.
    اما نمیتونم برم. زحمت واسش کشیدم. به پولش هم نیاز دارم. خانوادم الان تو شرایطی نیستن که من بکشم کنار.
    ویرایش توسط azam1984 : 10-20-2016 در ساعت 08:56 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خونه ای برای آرامش دوستانم
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: 07-20-2015, 11:59 PM
  2. ارتباط با گروه دوستان
    توسط vahid88 در انجمن سایر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 05-29-2015, 08:29 PM
  3. روستای مجردها+عکس
    توسط ASSASSIN در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 05-10-2015, 10:03 PM
  4. کمک در مورد یکی از دوستام
    توسط sniper در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 04-28-2015, 04:21 PM
  5. نظر دوستان چیه ؟
    توسط فرشاد1020 در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 09-21-2014, 10:55 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد