سرد شدن رابطه و دو دلی

[باران1368]

با سلام من خانمی 27 ساله هستم پنج ساله ازدواج کردم و سه ساله عروسی کردم همسرمو خیلی دوست دارم ولی ایشون ایراد گیره و طبق تایپیکی که تو همین سایت خوندم فهمیدم کمالگرا هستن برا همین بعد یه مدت از کسی دلزده میشه الان دو سال هست که به فکر طلاق افتاده پارسال به مدت سه ماه منو ترک کرد رفت خونه باباش من صبر کردم با اینکه خیلی غصه خوردم البته این وسط بزرگترها چندبار باهاشون صحبت کردن جواب پیام منو درست نمیدادن یه مدت که بقیه بیخیال شدن خودشون پیام دادنو برگشتن یک سالی با هم بودیم و دوباره سه ماهه منو ول کردن البته خشمشون مثل پارسال نیست و هفته ای بار سر میزنن یا پیام میدن دلیلشون اینه که ما به درد هم نمیخوریمو هرکدوم جدا شاید زندگی پر روح تری داشته باشیم کلا ارمانگرا هستن وگرنه زندگی ما مشکل خاصی نداره من ادم سازگاری هستم اوایل این سه ماه زیاد ارتباط نداشتیم ولی یک ماهیه بیشتر شده من دیگه واقعا خسته شدم از این وضعیت نه منو طلاق میده نه میاد زندگی کنه فقط هفته ای یه بار اونم برا یه ساعت که در همون حین رغبت به میل جنسی نشون میدن من هم به خاطر نیاز خودم هم اینکه سردتر نشه تن میدم ولی بعد که میره یکی دو روز بعدش که سراغی ازم نمیگیره ازخودم بدم میاد حالا میخواستم بپرسم من جوری مودبانه بهشون بگم دیگه رابطه جنسی این مدلی نمیخوام تا زمانی که تکلیفم مشخص کنن که درستو حسابی زندگی کنن یا درست طلاق بدن اخه احساس میکنم اینطوری هم سر زندگی نیست هم نیاز جنسیش برطرف میشهایشوناز نظر جنسی قوی هستن الان دارن میرن مشاورهالبته من توی فشار زمانی گذاشتمشون که تکلیفمو مشخص کنین رفتن مشاوره حالا واقعا نمیدونم در مقابل نیاز جنسیشون چکار کنم تروخدا کمکم کنین ممنون

[merina]

به نظر من مشکل اصلی شما هستید ، عزیز من اون هر جوری برخورد کرده شما باهاش کنار اومدین، خب معلومه که اونم هر جوری بخواد داره با شما رفتار می کنه. به نظر من دیگه نه باهاش حرف بزنید و نه باهاش رابطه داشته باشید . بزارید خودش تکلیف زندگیش با شما رو مشخص کنه . هر چند که من فکر می کنم که این آقا هم می دونه که داره بهونه گیری می کنه و شما هیچ ایرادی ندارید ولی می خواد که اینطوری رفتار کنه چون فکر می کنه که می تونه هر جور بخواد با شما رفتار کنه و شما باز باهاش باشید.
خب یکم از دسترس خارج شدن بعضی وقتها خوبه. یک یکماهی بی خیال بشید بالاخره تکلیف خودش رو مشخص می کنه. این که نشد زندگی که هی بیاد زندگی کنه هی بره. البته من یه همچین نمونه ای رو تو برادر یکی از دوستام داشتم که بنده خدا اونم خانم بسازی داشت و خیلی خانمش رو اذیت کرد. طلاق گرفت و حتی رفت یه زن دیگه هم گرفت اما بعد دوباره دید اون خانم قبلیش خیلی بهتر بود از خانمه جدیدش دوباره جدا شد و رفت دوباره با همون خانم اولش ازدواج کرد باز . اما اون بنده خدا خیلی سختی کشید.

[باران1368]

ممنون عزیز آره خودشون تا حدودی میدونن ایراد دارن می گیرن ولی از یه طرف هم چون کمال گرا هست میخواد یا زندگیش عالی باشه یا ول بشه و به قول خودش جوونیمون پای این زندگی نره اگه بره و با یکی دیگه یه مدت باشه بعد بفهمه قدر زندگی رو ندونسته خیلی بهتره ولی مشکل اینجاست میگه میخام مجرد باشم چون این زندگی باب میلش نبوده میخواد متاعلی رو تا یه مدت طولانی بزاره کنار در صورتی که اگه با کسی باشه شاید بفهمه قدر زندگیشو ندونسته خودشم دقیقا نمیدونه چی میخاد، اوایل این سه ماه تا یکماه اصلا بیخیال بیخیالش شدم گفتم بالاخره یه حرکتی میکنه ولی خوب اونم هیچ کاری نکرد اخه ایشون سر کاره تا حدود نه شب که مشغول کاره بعدشم میره باشگاه تا یازده بعدشم خواب اینطوری هفته هاش سریع میگذره و خیلی به این موضوع فکر نمیکنه منم که همش ذهنم درگیره بعد من دیدم کاری که نمیکنه منو ول کرده داره زندگیشو میکنه نه مهریه ای داده نه چیزی دوباره بهش پیام دادم دیگه واقعا خسته شدم از یه طرفم میدونم تا زمانی که به طور کامل نفهمه قدر زندگی روندوسته قرار نیست زندگی ما اونطوری که باید بشه از یه طرفم ادم مغروریه و اگه بره احتمال برگشتش خیلی ناچیزه مخصوصن که کسی هم تو زندگیش نیست که اگاه بشه قدر زندگیشو ندونسته خیلی حیفم میاد از دستش بدم به غیر از این اخلاقاش ادم خوبیه فقط با این کاراش داره خودشو اذیت میکنه همش ناراضی همش تعارض و از اونطرف منو اذیت میکنه .ممنون از دوست عزیزی که جواب دادن بازم منتظر همدلی هاتون هستم

[سمیراه]

با سلام من خانمی 27 ساله هستم پنج ساله ازدواج کردم و سه ساله عروسی کردم همسرمو خیلی دوست دارم ولی ایشون ایراد گیره و طبق تایپیکی که تو همین سایت خوندم فهمیدم کمالگرا هستن برا همین بعد یه مدت از کسی دلزده میشه الان دو سال هست که به فکر طلاق افتاده پارسال به مدت سه ماه منو ترک کرد رفت خونه باباش من صبر کردم با اینکه خیلی غصه خوردم البته این وسط بزرگترها چندبار باهاشون صحبت کردن جواب پیام منو درست نمیدادن یه مدت که بقیه بیخیال شدن خودشون پیام دادنو برگشتن یک سالی با هم بودیم و دوباره سه ماهه منو ول کردن البته خشمشون مثل پارسال نیست و هفته ای بار سر میزنن یا پیام میدن دلیلشون اینه که ما به درد هم نمیخوریمو هرکدوم جدا شاید زندگی پر روح تری داشته باشیم کلا ارمانگرا هستن وگرنه زندگی ما مشکل خاصی نداره من ادم سازگاری هستم اوایل این سه ماه زیاد ارتباط نداشتیم ولی یک ماهیه بیشتر شده من دیگه واقعا خسته شدم از این وضعیت نه منو طلاق میده نه میاد زندگی کنه فقط هفته ای یه بار اونم برا یه ساعت که در همون حین رغبت به میل جنسی نشون میدن من هم به خاطر نیاز خودم هم اینکه سردتر نشه تن میدم ولی بعد که میره یکی دو روز بعدش که سراغی ازم نمیگیره ازخودم بدم میاد حالا میخواستم بپرسم من جوری مودبانه بهشون بگم دیگه رابطه جنسی این مدلی نمیخوام تا زمانی که تکلیفم مشخص کنن که درستو حسابی زندگی کنن یا درست طلاق بدن اخه احساس میکنم اینطوری هم سر زندگی نیست هم نیاز جنسیش برطرف میشهایشوناز نظر جنسی قوی هستن الان دارن میرن مشاورهالبته من توی فشار زمانی گذاشتمشون که تکلیفمو مشخص کنین رفتن مشاوره حالا واقعا نمیدونم در مقابل نیاز جنسیشون چکار کنم تروخدا کمکم کنین ممنون

سلام باران عزیز

اول اینکه همسرت با اینکه از زندگی سرد شده اما رغبت برای ارتباط جنسی نشون میده نشونه خوبیه

چون میدونی که ارتباط جنسی از پایه های مهم زندگیه ازت خواهش میکنم ازش دریغ نکن چون براحتی میشه این نیاز رو جاهای دیگه اغنا کنه

پس نزار بره جاهای دیگه برای اغناش

چون ارتباط جنسی خیلی مهمه ازینجا میشه فهمید که سردیهاش نشونه این نیست که شخص دیگه ای رو دوست داره

پس این رابطه رو از دست نده من میدونم زن ارزش روحش بیشتر از جسمشه باید سیراب محبت بشه تا بتونه همسرش رو از نظر جنسی هم

اغنا کنه من واقعا خودم یه زنم و این موضوع رو درک میکنم میدونم وقتی محبتی نمیبینی و فقط ازت رابطه می خواد احساس پوچ بودن و بی

ارزشی میکنی اما شما که می خوای زندگیت رو نجات بدی بنظرم ازین راه برای نجات زندگیت استفاده کن سعی کن رابطه رو اونجوری که می

خواد ترتیب بدی سعی کن نوازشش کنی و وقتی کاملا اغنا شد و اروم شد ازش بخوای باهات دردل کنه ازش بخوای بگه دوست داره چطوری

باشی خودتم براش بگو که دوست داری چطوری باشه دقیقا بعد از داشتن یه رابطه خوب میتونی باهاش صحبت کنی (ولی اگر مقاومت کرد برای

توضیح اصلا اسرا نکن منظورم اینه که بستر مناسب برای حرف زدن رو براش اماده کن شاید خواست دست دلشو رو کنه

همسر دوست من هم بعد از چند سال زندگی عاشقانه یکباره افسرده شد مثل همسر شما گریزون بود از خونه

دوست من خیلی سعی کرد به زندگی برش گردونه و موفق هم شد شوهر ایشون بشدت افسرده شده بود بنظرم شما هم سعی خودت رو بکن

بنظرم از امروز یه طور دیگه ای رفتار کن سعی کن از رفتارهایی که یه مردو ازار میده اجتناب کنی

غرغر ممنوع

گریه کردن ممنوع

گیردادن ممنوع

تو چرا بی احساسی تو دوستم نداری ممنوع

سعی کن به خودت برسی غذاهای خوب درست کنی (می خوام از جو پوسیده بکشیش بیرون)

تایپیک زیر رو هم مطالعه کن نمی خوام زیادی منفعل عمل کنی سعی کن تعادل رو برقرار کنی ازت می خوام تایپیک زیر رو با تمرکز زیاد بخونی

و بکار ببندی و مطمن هستم یخ همسرت باز میشه

http://forum.moshaver.co/f124/%D9%84...C%D8%AF-30478/

چراکه اگر طلاق می خواست اقدام میکرد مطمن هستم درگیری ذهنی داره

کمکش کن برگرده به زندکی

[باران1368]

ممنون عزیزم وقت گذاشتی ولی یه چیزی من اصلا ادم غر غرویی نیستم گیر هم زیاد نمیدم یعنی اوایل به خاطر مجردی بیرون رفتناش کم محلی کردم چند بار یاتو خودم میرفتم ولی بعد سعی کردم بیتفاوت باشم خودشم میدونست داره زیادی وقت برا دوستاش میزاره ولی بازم این کارو کرد مثلا روز عید منو گذاشت رفت با دوستاش شمال من اصلا رفتاری سردی نشون ندادم بر عکس شرمندش کردم الان هم خونه میاد که من بخام غذای خوب بپزمو ...فقط هفته ای یه ساعت میاد به یه بهونه رابطشو برقرار می کنه دو باره میره وقتی میره تو اون یه هفته هیچ پیامی نمیده مگر اینکه خودم یادش کنم من دلم میخاد زندگی کنه محکم یا من این امنیت رو احساس کنم که تا اخر عمر قراره این رابطه ادامه داشته باشه این سه ماه که رفتن خونه پدرشون اوایل اصلا ارتباط نداشتیم ولی حالا کم کم داره درست میشه انگار دو دل شدن . ولی من موندم تا کی اینطوری ادامه بدم؟یا اگه ادامه بدم قرار هست رابطمون خوب بشه و اوشون واقعا بخاد زندگی کنه نه اینکه فقط بند باشه به زندگی و ته دلش ناراضی باشه؟یاا اگه من به این رابطه جنسی این ندلی ادامه بدم دبدتره و بیشتر عقب میندازن تکلیفمونو یا نه یه فکری میکنن ؟ یا اصلا تا کی به این رابطه ادامه بدم من تایپیک مربوط به افراد کمالگرا رو خوندم فک کنم خودتون گذاشتیم و دیدم خیلی از اون خصوصیات رو داره واینکه هر کارم من بکنم باز راضیش نمیکنه به قول خودتون دست بالای دست زیاده

[eli2]

چندتا سوال دارم آیا همسرتون بدنسازی میرن و خوش تیپ هسن؟
چه جوری باهم آشنا شدین؟آیا به صورت سنتی ازدواج کردین؟
آیا با خانوادش دراین باره صحبت کردین؟
ایا خانواده همسرتون وضع مالی بالایی دارن؟

[باران1368]

سلام ، خوش تیپ هست ولی بدنسازی نمیره به صورت سنتی ازدواج کردیم بله خانوادش در جریانن با خواهرش صحبت کردم میگه مرد باید بخاد زندگی کنه یا میگن باید خودش بفهمه چی میخاد یا سرش به سنگ بخوره یا اگه میخواست زندگی کنه تو چیزی کم نزاشتی من یه اشتباهاتی داشتم ولی اینا دلیل بر جدایی نمیشه اصلا وضع مالی خوبی ندارن اصلا خود همسرم هم وضعشون انچنانی نیست

[باران1368]

مطالبش خیلی عالی بود ممنون میخوام کتابشو بگیرم داشته باشم

[شهرام2014]

با سلام من خانمی 27 ساله هستم پنج ساله ازدواج کردم و سه ساله عروسی کردم همسرمو خیلی دوست دارم ولی ایشون ایراد گیره و طبق تایپیکی که تو همین سایت خوندم فهمیدم کمالگرا هستن برا همین بعد یه مدت از کسی دلزده میشه الان دو سال هست که به فکر طلاق افتاده پارسال به مدت سه ماه منو ترک کرد رفت خونه باباش من صبر کردم با اینکه خیلی غصه خوردم البته این وسط بزرگترها چندبار باهاشون صحبت کردن جواب پیام منو درست نمیدادن یه مدت که بقیه بیخیال شدن خودشون پیام دادنو برگشتن یک سالی با هم بودیم و دوباره سه ماهه منو ول کردن البته خشمشون مثل پارسال نیست و هفته ای بار سر میزنن یا پیام میدن دلیلشون اینه که ما به درد هم نمیخوریمو هرکدوم جدا شاید زندگی پر روح تری داشته باشیم کلا ارمانگرا هستن وگرنه زندگی ما مشکل خاصی نداره من ادم سازگاری هستم اوایل این سه ماه زیاد ارتباط نداشتیم ولی یک ماهیه بیشتر شده من دیگه واقعا خسته شدم از این وضعیت نه منو طلاق میده نه میاد زندگی کنه فقط هفته ای یه بار اونم برا یه ساعت که در همون حین رغبت به میل جنسی نشون میدن من هم به خاطر نیاز خودم هم اینکه سردتر نشه تن میدم ولی بعد که میره یکی دو روز بعدش که سراغی ازم نمیگیره ازخودم بدم میاد حالا میخواستم بپرسم من جوری مودبانه بهشون بگم دیگه رابطه جنسی این مدلی نمیخوام تا زمانی که تکلیفم مشخص کنن که درستو حسابی زندگی کنن یا درست طلاق بدن اخه احساس میکنم اینطوری هم سر زندگی نیست هم نیاز جنسیش برطرف میشهایشوناز نظر جنسی قوی هستن الان دارن میرن مشاورهالبته من توی فشار زمانی گذاشتمشون که تکلیفمو مشخص کنین رفتن مشاوره حالا واقعا نمیدونم در مقابل نیاز جنسیشون چکار کنم تروخدا کمکم کنین ممنون

سلام

عزیز متاسفم از آنچه که خواندم قبل از هر گونه پاسخی چند سوال داشتم که امید دارم به دقت جواب دهید

سن و سال همسرتون؟

کار و شغل ایشان و شما؟

تحصیلات هر دوی شما؟

وضعیت مالی؟

وضعیت مالی خانواده هر دو؟

تعداد خواهران و برادران هر دو و بچه چندمی هستین؟

فرزند دارید و یا خیر؟

نوع آشنایی و ازدواج؟


لطفا به صورت نقل قول

با تشکر و سپاس

دکتر

[باران1368]

با سلام و وقت بخیر من 27ساله همسرم32ساله بچه نداریم من ارشدم ایشون چندسالی درسو ول کردن حالا برا مدرکش میرن ازاد برا لیسانس بگیرن ازدواجمون سنتی و از طریق معرفی من خودم تو خانواده شلوغی بودم فرزند هفتمم البته پدر من دو تا زن دارن که اولی فوت شده پدرم به خاطر معلول شدن زن اول مجبور به زن گرفتن شد از زن دوم بچه اولم ولی با هم زندگی میکنیم رابطمون بد نیست مخصوصن از وقتی زن پدرم فوت شد ولی شوهر اصلا خانواده منو دوست نداره کلا سازگاریش خیلی کمه ما هم خونواده شلوغ بودیم البته زیاد ارتباط نداشتیم در حد ماهی دو سه بار شغلشون دفتر بیمه دارن وضعیت مالی متوسط وضعیت مالی خانوادشون خوب نیست خانواده من وضعیت مالیشون بهتره پدرش اعتیاد داشته ده سالی سر همین ورشکست میشن ولی الان چندساله ترک کردن شوهرم تک پسره و بچه اول چهارتا خواهر داره ولی لوس و مامانی نیست به خاطر مشکلاتی که تو نوجوانی و جوانیشون بوده برا اعتیاد پدرشون در ضمن رابطه پدر مادرشم اصلا خوب نیست باباش کله شق و قد مادرشون پر توقع و... ولی نزدیک 17ساله با هم بحث دارنو به ندرت حرف میزنن که از همون اعتیاد پدرشون شروع شده خانواده منم خیلی باب میل ایشون نیست البته باب میل خودمم نیست ولی خوب من نمیتونم بعضی شرایطو کنترل کنم شلوغی و دو گروه بودن البته من اصلا تا حالا از خانواده ایشون بد نگفتم یا مثلا درباره رابطه پدر مادرشون چیزی حتی به خانوادم بگم همیشه احترامشونو داشتم و واقعا دوستشون دارم ولی شوهر من بیشتر بدی ها رو میبینه پر توقع هست و کینه ای و کمال گرا

[باران1368]

ما شش تا پسر و چهار دختر هستیم امیدوارم همه رو پاسخ داده باشم اگه سوال بود بازم بپرسین اگرم نه ممنون میشم راهنمایی کنید

[شهرام2014]

سلام

عزیز متاسفم از آنچه که خواندم قبل از هر گونه پاسخی چند سوال داشتم که امید دارم به دقت جواب دهید

سن و سال همسرتون؟

کار و شغل ایشان و شما؟

تحصیلات هر دوی شما؟

وضعیت مالی؟

وضعیت مالی خانواده هر دو؟

تعداد خواهران و برادران هر دو و بچه چندمی هستین؟

فرزند دارید و یا خیر؟

نوع آشنایی و ازدواج؟


لطفا به صورت نقل قول

با تشکر و سپاس

دکتر

با سلام و وقت بخیر من 27ساله همسرم32ساله بچه نداریم من ارشدم ایشون چندسالی درسو ول کردن حالا برا مدرکش میرن ازاد برا لیسانس بگیرن ازدواجمون سنتی و از طریق معرفی من خودم تو خانواده شلوغی بودم فرزند هفتمم البته پدر من دو تا زن دارن که اولی فوت شده پدرم به خاطر معلول شدن زن اول مجبور به زن گرفتن شد از زن دوم بچه اولم ولی با هم زندگی میکنیم رابطمون بد نیست مخصوصن از وقتی زن پدرم فوت شد ولی شوهر اصلا خانواده منو دوست نداره کلا سازگاریش خیلی کمه ما هم خونواده شلوغ بودیم البته زیاد ارتباط نداشتیم در حد ماهی دو سه بار شغلشون دفتر بیمه دارن وضعیت مالی متوسط وضعیت مالی خانوادشون خوب نیست خانواده من وضعیت مالیشون بهتره پدرش اعتیاد داشته ده سالی سر همین ورشکست میشن ولی الان چندساله ترک کردن شوهرم تک پسره و بچه اول چهارتا خواهر داره ولی لوس و مامانی نیست به خاطر مشکلاتی که تو نوجوانی و جوانیشون بوده برا اعتیاد پدرشون در ضمن رابطه پدر مادرشم اصلا خوب نیست باباش کله شق و قد مادرشون پر توقع و... ولی نزدیک 17ساله با هم بحث دارنو به ندرت حرف میزنن که از همون اعتیاد پدرشون شروع شده خانواده منم خیلی باب میل ایشون نیست البته باب میل خودمم نیست ولی خوب من نمیتونم بعضی شرایطو کنترل کنم شلوغی و دو گروه بودن البته من اصلا تا حالا از خانواده ایشون بد نگفتم یا مثلا درباره رابطه پدر مادرشون چیزی حتی به خانوادم بگم همیشه احترامشونو داشتم و واقعا دوستشون دارم ولی شوهر من بیشتر بدی ها رو میبینه پر توقع هست و کینه ای و کمال گرا

ما شش تا پسر و چهار دختر هستیم امیدوارم همه رو پاسخ داده باشم اگه سوال بود بازم بپرسین اگرم نه ممنون میشم راهنمایی کنید

سلام

خانم باهوشی هستید ولی کمی بی دقت چون به چند تا از سوالات پاسخ ندادید و عرض کردم به صورت نقل قول لطفا پاسخ بدهید!!

بگذریم ببینید عزیز هر دو شرایط بسیار بد و سختی رو در خانواده داشته اید, هر دو ازدواج کردید بدون شناخت کافی صرف اینکه ازدواج کنید و تا حدودی از اون شرایط بد خانواده خلاص بشید ولی از چاله در آمدید

و به چاه افتاده اید!!!!!؟؟؟

عزیز عشق اتفاق میفته یعنی در اول یک جذبه هست یک کششه سپس در سایه عقل و شناخت رشد میکنه پس عشق رو نمیشه به وجود آورد(گدایی عشق حتما غلطه و جواب نمیده) البته میشه به مرحله

سازش و حمایت رسید ولی اون عشق نیست!

ممکنه تاکید میکنم ممکنه عدم در خواست طلاق از طرف ایشون به علت اینه که میخوان شما درخواست بدین تا مهریه رو ندن؟

نفرمودید بچه دارید و یا خیر لطفا اگر ندارید فعلا جلوگیری کنید و بچه دار نشید

رابطه جنسیتون فرمودید کمه(از لحاظ دفعات) کیفیتش از لحاظ شما چطوره؟

رشته تحصیلی و شغلتون چیه؟


سپاس

دکتر

[باران1368]

سلام

خانم باهوشی هستید ولی کمی بی دقت چون به چند تا از سوالات پاسخ ندادید و عرض کردم به صورت نقل قول لطفا پاسخ بدهید!!

بگذریم ببینید عزیز هر دو شرایط بسیار بد و سختی رو در خانواده داشته اید, هر دو ازدواج کردید بدون شناخت کافی صرف اینکه ازدواج کنید و تا حدودی از اون شرایط بد خانواده خلاص بشید ولی از چاله در آمدید

و به چاه افتاده اید!!!!!؟؟؟

عزیز عشق اتفاق میفته یعنی در اول یک جذبه هست یک کششه سپس در سایه عقل و شناخت رشد میکنه پس عشق رو نمیشه به وجود آورد(گدایی عشق حتما غلطه و جواب نمیده) البته میشه به مرحله

سازش و حمایت رسید ولی اون عشق نیست!

ممکنه تاکید میکنم ممکنه عدم در خواست طلاق از طرف ایشون به علت اینه که میخوان شما درخواست بدین تا مهریه رو ندن؟

نفرمودید بچه دارید و یا خیر لطفا اگر ندارید فعلا جلوگیری کنید و بچه دار نشید

رابطه جنسیتون فرمودید کمه(از لحاظ دفعات) کیفیتش از لحاظ شما چطوره؟

رشته تحصیلی و شغلتون چیه؟


سپاس

دکتر

با سلام توی تایپیک اول همه رو جواب دادم که نوشتم بچه نداریم رابطه جنسی کیفیتش خوبه الان که نیستن مسلما تعدادش کمه من فوق لیسانس تربیت بدنی هستمو به صورت ساعتی کلاس توی باشگاه و دانشگاه دارم درخواست ندادن چون دو دل میشن ولی اون احتمال هم میتونه باشه برا مهریه ولی بیشتر کمالگرا هست و هر شرایطی براش پیش بیاد بالاترش رو میخاد و از یه طرفکینه ای هستن کم و کاستی یا بی تفاوتی یا اشتباهاتی که از من یا خانودم دیده رو که دیده نمیتونه فراموش کنه درصورتی که همه اینا تو همه زندگی ها هست و همچنین منم خیلی دیدم که به روشون نیاوردم خیلی هم حرف زدم بابت همه چیز ولی فرقی نداره براشون دل زده شده

[شهرام2014]

با سلام توی تایپیک اول همه رو جواب دادم که نوشتم بچه نداریم رابطه جنسی کیفیتش خوبه الان که نیستن مسلما تعدادش کمه من فوق لیسانس تربیت بدنی هستمو به صورت ساعتی کلاس توی باشگاه و دانشگاه دارم درخواست ندادن چون دو دل میشن ولی اون احتمال هم میتونه باشه برا مهریه ولی بیشتر کمالگرا هست و هر شرایطی براش پیش بیاد بالاترش رو میخاد و از یه طرفکینه ای هستن کم و کاستی یا بی تفاوتی یا اشتباهاتی که از من یا خانودم دیده رو که دیده نمیتونه فراموش کنه درصورتی که همه اینا تو همه زندگی ها هست و همچنین منم خیلی دیدم که به روشون نیاوردم خیلی هم حرف زدم بابت همه چیز ولی فرقی نداره براشون دل زده شده

سلام

ممنون از پاسخ.ببینید عزیز همانطور که عرض کردم عشق رو نمیشه گدایی کرد!!!؟؟

در ضمن ایشون همینی هستد که هستند کاش میشد کاری براشون کرد ولی متاسفانه نمیشه چون باور به این مسئله ندارند!!!! مثلا نمیتوانند فراموش کنند!!!؟؟ چون اینطوری بار آمده اند, و شما به نوع دیگری!!؟؟

پس سعی در تغییر ایشان نکنید چون فایده ای نداره و از پا در میایید. بیشتر سعی در این داشته باشید که از یک همکار خانم ما در شهر خودتان مشورت گرفته و بیشتر روی خودتان کار کنید برای اینکه انسان

برتر و بهتری, نسبت به الان خودباشید.

ماندن در این زندگی و یا رفتن از اون با خود شماست ولی لطفا همانطور که عرض کردم فعلا تا تصمیم نهایی از بچه دار شدن دست نگهدارید.

با آرزوی بهترینها

سپاس
دکتر