تورو خدا یکی بهم کمک کنه کسی اینجا عست باهاش حرف بزنم راهنماییم کنه
تورو خدا یکی بهم کمک کنه کسی اینجا عست باهاش حرف بزنم راهنماییم کنه
اگر بتونم کمکت میکنم
سلام من 19 سالمه
من با یکی دو سال پیش آشنا شدم و خیلی همو دوس داریم بشدت همو میخوایم و قصدمون ازدواجه قبلا برای این پسر یه دختری مزاحم شده بود و داستان زندگیشو بهش گفته بود و این دختر بی پدر مادر و تو خانه فرشتگان... هستش و همسرآینده من به ایشون احترام میذاره و لین دختر تازگیا بهش اس میده و زنگ میزنه همسرم از لین بابت ناراحته ولی بخاطر اون گذشته نمیتونه چیزی بهش بگه من خیلی حساس شدم به این قضیه و سر اون باهاش دعوا کردم دیشب ازش خصلتای بد و خوبمو پرسیدم خصلتای بدمو با اون دختره نشون داد که زود عصبی میشم و فلان بازم عصبی شدم و ادانه پیدا کرد که من به اون دختره توهین کردم ایشونم ناراحت شدن که گفتن حق توهین به کسی رو ندار و وقتی که گفت بخاطر گذشتش براش مقدسه جوشی شدم وکار بجاهای باریک کشید و گفتن که اس ندم. ایشونم بخاطر کار و موقعیتش خیلی تحت فشاره با هر چیزی عصبی میشه جای دیگه برای کار رفته قهر کردیم باهم اونم مغروره نمیدونم چیکارکنم دو دل شدم کمکم کنید چیکارکنم هم اونو فراموش کنیم هم من اون برام مهم نباشه زندگیمون به ارامی پیش بره.من خیلی زندگیمو دوس دارم یبار میگم بدار چند روزی اس نده خودش میاد دنیالت ولی یه دیقه بعد میگم شب بشه اس بدم چیکار کنم دارم دیونه میشم
یعنی شما عقد کردید؟نوشته اصلی توسط zeinab76
عقد نه من و اون پسره دو سالی باهم آشنا شدیم اون خودش منو انتخاب کرده و اولین دختریم که باهاش دوست شده اینو از رفتاراش میشه فهمید ماهمه چیز رو صادقانه بهم گفتیم حتی وقتی دختری بهش اس میده بهم میگه.
خیلی باهم صادقیم از همه چیزهمم خبر داریم من به اون بحثی که گفتم خیلی حساس شدم خیلی تا جایی که بهش گفتم چرا من مقدس تو نمیشم اون برگشت گفت که وقتی میگم خانمم همه چی توشه مقدس توشه عشقم توشه زندگیم توشه ینی تو خانممی اون فقط بخاطر گذشته و حرفاش برام مقدسه اونم از دلم خدا خبر داره..
ممنون میشم با نقل قول پاسخ بدید که من متوجه پاسختون بشم
عقد نکردید پس هنوز نمیشه گفت همسرتون هستن!
ایشون چن سالشونه؟
خانواده هاتون از این رابطه خبر دارن؟
و ارتباطشون با اون دختر قبلی در چه حد بوده؟
اون21 سالشه من19 سالمه رابطشون با اون دختر در حد بیان کردن زندگی توسط دختره بود و همین و تازگیا که زنگ زده بود فقط گفته بودکه از دانشگاه قبول شده و بعد اون پیام داده و زنگ زده که چرا جوابشو نمیده اون پسرم بهم گفته که هیچوقت جوابشو نمیده و نگران نباشم
دیشبم که سر اون باهم دعوا کردیم برگشت گفت که بخاطر اون گذشته که خدا میدونه چه احساسی دارم بران مقدسه چون دختره بی خانمانه و احساسش فقط دلسوزیه و همین .
الان بنظرتون من چیکار کنم بهش شب اس بدم باهم آشتی کنیم یا ندم و یه مدت تنهاش بذارم؟؟نمیتونمم اس ندم اصلا تحمل دوریشو ندارم
اول از همه بهتر هست که خانواده ها حتما در جریان رابطه شما باشند
هم شما و هم ایشون سنتون پایین هست برای تشکیل زندگی حداقل تا سه چهار سال دیگه
و اینکه هیچ دلیلی نداره با خانم دیگه ای در ارتباط باشه حتی برحسب دلسوزی هم که باشه
اگه هم گفته دیگه جوابش رو نمیده شما هم باید بهش اعتماد کنید و بهش شک نکنید
اما اصل حرف اینکه رابطه شما باید در چهارچوب و حتما با اطلاع بزرگتر ها باشه
و اینو هم بدونین تو این روابط اصلا هیچ تعهدی وجود نداره و ایشون آزاد هستن با هرکسی باشن
میتونید با خوندن خیلی از پست های همین سایت به عواقب این روابط بی تعهد یه نگاه بندازید
ان شاءالله که رابطه شما از این دست نباشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟