---------------
---------------
ویرایش توسط Mohsen123 : 11-04-2016 در ساعت 11:14 PM
ریشه این بی اهمیتی در خودمونه
خـــــدانـگهــــــدار
آقا محسن هدفت مشکل داره هدف از اینهمه درس خوندن رفتن تو شاخه پزشکی و کمک به مردم در نهایت که چی بشه؟؟؟ اگر فرض دکتر بشی به مردم کمک کنی ولی خدا راضی نباشه اصلا ارزش داره؟ اگر خدا بخوات تو رشته ی فرض رادیولوژِی قبول بشی حاظری بری یا نه اون چیزی برات مهمه که خودت میخوای مطمنن رشته هایی هم هست که تو نشناخته ردشون کردی.
فقط یه چزی بگم آیا نهایت تلاشتو کردی؟ اگر نهایت تلاشتو کردی در اون حدی که در توانت بوده اونم برای قبولی در رشته پزشکی اگر قبول نشدی اونوقت مطمنن باید مسیرتو عوض کنی شاید اصلا موفقیت تو در اون رشته نباشه شاید اصلا اون مسیرو تو رواز خدا دور میکنه . دوست داری پزشک بشی ولی فرض یه پزشک عمومی که حقوق بخور و نمیر در یک شهرستان دورافتاده دور از خانواده بدون امید و خوشحالی ؟ یا اینکه اصلا اون مسیر پزشکی باعث بشه خدا رو فراموش کنی دقیقا همین الان که باعث شد به خاطرش دیگه برات نماز خوندن کمرنک بشه . اینقدر پزشک شدن برای تو باارزش تر از خداست؟ ایا تو پزشکی رو برای خدا میخوای یا خدا رو برای پزشکی؟
میدونم سخته خیلی سخت که ادم برای هدفی که زحمت کشیده برای هدفی که اینقدر بیخوابی کشیده دست بکشه و کلمه شکر بگه خب دقیقا فرق بین ما انسان ها با پیامبران همین بوده تصور کن خداوند از حضرت ابراهیم خواست پسرشو قربانی کنه تجسم کنه همچین امتحانی رو خدا از ما بخوات واقعا میتونیم سره فرزندمونو در راه خدا قربانی کنیم ؟ در ضمن حضرت ابراهیم در خواب این امرخداوند رو دید یعنی مستقیما با حضرت ابراهیم صحبت نشد بلکه از طریق خواب . حالا چه کسی حاظره صرفا به خاطر یه خواب همچین کاری بکنه؟ ببین ما برای اثبات عشقمون به خدا باید امتحان بشیم خدا هم امتحانی در حد ظرفیت ما از ما میگیره مطمنن تو میتونی از پس این امتحان بر بیای اون امتحانای سخت که از تصور ما فراتره رو از امامان وپیامبران گرفته .
حالا با خودت روراست باش ایا تمام تلاشتو برای قبول شدن برای رشته پزشکی انجام دادی؟ اگر ندادی تقصیر خدا ننداز شاید تلاشت در حد قبول شدن در رشته هایی مثله رادیولوژی تغذیه و... بوده ولی اگر ساله دیگه تمام تلاشتو کردی باید رشته های دیکم بزاری چون خدا بندشو دوست داره تو رو وارد مسیری نمیکنه که ایندش خوب نباشه پس باید وارد مسیری بشی که در اون موفق میشی و شاید اون رشته پزشکی نباشه .
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
سلام... ولا اره من تلاشمو کردم اتفاقا چوب تلاشم و کمک خدا در امتحان نهایی (واقعا کمک خدا رو به عینه حس می کردم چون بیست شدن تو امتحان نهایی از سال نود و سه به بعد سخت شده یکم ازین نظر که خیلی دقیق و نزدیک به پاسخ نامه باید نوشت و ما هم که در طول سال بیشتر تستی کار می کردیم و ... اون شبا تا ساعت چهار صبح بیدار بودم و ساعت هفت و نیم میرفتم امتحان نهایی و به کمک خدا همه رو درست می نوشتم ... بعضی موقع یه چیزایی رو نمی خواستم بنویسم و بعد یه چیزی تو دلم میگفت بنویس و مینوشتم و بعد که میومدم خونه پاسخ نامه رو از تو نت میگرفتم میدیم دقیقا همون تو پاسخ نامه نوشته شده و نمره هم داره و اتفاقات دیگه که کمک خدا بود... همه بچه ها میخوندن... رتبه زیر صد ما معدلش بیست نشده بود به خاطر همین ریزه کاریای مزخرف امتحان نهایی ... گفتم همه درس خون بودیم اما یه ریزه کاریایی رو به کمک خدا از دست ندادم...) رو خوردم چون شاگرد اول شهر شده بودم تو نهایی شماره داوطلبیا از من شروع میشد و من کنار دستشویی بودم و به ترتیب معدل بچه ها دیگه پشتم ردیف شدن و ...
ولا من یه سال بود که دعا می کردم خدایا من طاقت ندارم تلاشم به بن بست بخوره پس اتفاقی واسم سر کنکور نیفته که بخواد تلاشم هدر بره... اگه هدفم صلاح من نیست تو قادری هر چیزی رو تغییر بدی حتی اینکه چیزیکه صلاحم نیست رو صلاحم قرار بدی
تازه کی حال داره سال بعد بخونه
بعدش هم اینکه دعاهای من کاملا برعکس شد... وقتی دعات کاملا برعکس بشه در عمل ادم سرد میشه نسبت به این چیزا
هیچ کار خدا بی حکمت نیست
میدونم که الان خیلی ناراحت هستید اما بعدا متوجه منظور خدا میشید
اقا محسن منم از کلاس دوم نماز میخوندم تا الان که 27 سالمه ولی الان منم مشکل شمارو دارم یعنی منی که شب قبل خواب حتما باید قران میخوندم و نماز بعد میخوابیدم الان شده رفع تکلیف میدونی از چی اعصابم خورد عمری درست زندگی کردو که بعدش خدا تواین سن یا سن پایین تر خودش یه ادم درست و حسابی بیاره توزندگیم که نخبه به بشم که کارخوب داشته باشم اما همش به در بسته میخورم منم سرد شدم بدجور سرد
ولا چمیدونم
در مورد این مشکل شما تو بعضی آشنایان دور و ور زیاد داشتیم ... نگران نباشید... چون در نهایت از همه بهترش گیر شما میاد. ربطی به قیافه و ... هم نداره. این دوره زمونه اینطوری شده که اکثر دخترای خوب و به قول مردا زن زندگی دیرتر میرن سر خونه زندگی... چون مرد زندگی دیرتر دختر خوب مورد نظرشو پیدا می کنه چون دختر خوب کمه... همون آشنایانی که میگم درسته دیر ازدواج کردن اما شوهرای همشون همه عالی بودن... خیلی عالی... فقط باید مواظب باشید آدم خوبی باشه فقط صرفا ازدواج مهم نیست اصلا... یه شوهر خوب دیر بیاد بهتره یا شوهر بد زود بیاد؟
گفتم مشکل شما نیست که دیر (از نظر خودتون) ازدواج می کنید... مشکل کم بودن شوهر خوب و دختر خوب در جامعه است... که چطور اینا میخوان هم دیگه رو پیدا کنن....
یه بچه شاید به خاطر اینکه خدا ازش ناراحت نشه یا جهنم نره گناه نمی کنه اما وقتی بزرگ میشه میگه خدا می بخشه و به راحتی گناه می کنه... همچنین شاید گناه رو عاملی برای دوری خدا از اون و کمک نکردنش بدونه و گناه نکنه اما وقتی می بینه خیلیا گناه می کنن اما باز هم نتیجه تلاششونو می گیرن و چه گناه کنن و چه گناه نکنن خدا اگه بخواد کمکی کنه می کنه ممکنه نسبت به گناه نکردن سرد بشه و گناه کردن واسش عادی بشه و بگه خدا میبخشه و اگه بخواد کمکم کنه می کنه و اگه نخواد هم نمی کنه و مهم اینه که آدم دلش با خدا باشه و ... ازین حرفا... خدا هر موقع بخواد باهاته (مثل سال سوم) و هر موقع نخواد همراهت نیست (مثل پیش دانشگاهی).
سلام
خیلی خوبه که این همه اهداف خوب رو برای خودتون تعیین کردید ولی برای اینکه سرد نشین به نتیجه هیچ وقت اهمیت ندین چون واقعا برد و باخت اهمیتی نداره.
کمک خدا به دیگران رو درچی میبینید ؟ اینکه به هر چیزی که بخواان برسن با وجود هر گناهی ؟ قطعا خواسته ی قلبی مون اینه که واقعا خدا گناه های اونارو هم ببخشه ولی واقعیت اینه که گناهامون وقتی بخشیده میشه که پشیمونی قلبی داشته باشه و توبه ی واقعی که اگه نداشته باشیم وای به حالمون چون اونوقت خدا بی خیالمون میشه و هر چی بخوایم بهمون میده کاری نداره صلاحمون هست نیست...وقتی فقط میشه گفت خدا به کسی کمک میکنه که اون روز به روز آدم بهتری باشه .
اینکه میگید خدا هر موقع بخواد باهاته (مثل سال سوم) و هر موقع نخواد همراهت نیست (مثل پیش دانشگاهی). به نظرم درست نیست صلاح خودتون رو بسپارید دستش اونوقت مطمین میشید که همراه همیشگیه. شاید کاری کنه که ده سال یا بیست سال بعد متوجه حکمتش بشید. شما فقط همه ی سعی اتون رو برای خودش به کار بگیرین نه نتیجه ای که قراره به دست بیاد اینطوری دیگه چیزی سردتون نمیکنه و از همه مهمتر هیچ وقت به عدالتش شک نکنید و بدونید جواب تک تک کارهای مثبتتون رو میگیرید.
ویرایش توسط Aza : 09-24-2016 در ساعت 02:49 PM
حال که انسان اشرف مخلوقات است
باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.
ملت عشق، الیف
خداوند میتونه صلاح آدما رو تغییر بده و هدفی که واسش تلاش می کنن قرار بده... من هم از خدا همیشه میخواستم این کار رو بکنه... ولا نمی دونم الآن چرا خدا خدا می کنم یه حس بچه بازی بودن اینا تو ذهنم میاد که خدا میخواد نخواد نداریم... همه چی ربط به تلاش داره...
اما تو دلم هست که داریم... اما خدا نخواست...
مشکل علاوه بر اینکه آقا فرخ عنوان کردن میدونین چیه
اینه که ما کاری که داریم انجام میدم حتی راز و نیاز با خدا ،
فقط واسه اینه که یه خیری بهمون برسه ، منظورم اینه اونی که میخوایم بهمون بده
اگه سالی به ایامی اونی که میخوایم نشه دیگه تمومه، همه چی کن فی************ میشه و تموم امیدواری و تلاشمون متوقف میشه و نا امید و افسرده میشیم
در اصل دوباره به همون آقا فرخ برمیگردیم که همه چی نشئت گرفته از دورن ادمیه ولاغیر
زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن
اما به نظر من صلاح ادما تغییر دادنی نیست اگه میشد تغییر پیدا کنه که دیگه اسمش صلاح نمیشد.
اینکه میگید خدا نخواست مگه شک دارید به دوست داشتنش؟ مگه دشمنی داری که نخواد ؟ شاید با اتفاقی فکر کنید که ضرر کردید.
خود من دو سال مجبور شدم از دانشگاه دور بمونم و خیلی مشکلات برام بوجود امد ولی باعث شد با ادمایی اشنا شدم که فکر میکنم مسیر زندگیم کلهم تغییر کنه و اصلا دیگه نخوام این رشته رو ادامه بدم در صورتی که امکان داشت من سالها بعد وارد این فضا میشدم و اونموقع خیلی سالهای عمرم رو فکر میکردم که از دست دادم. همیشه در هر اتفاق بدی که فکر میکنیم خوبی هایی وجود داره.
شما هر کاری میکنید با تمام انرژی تون و برای خودش باشه و از نتیجه هیچ وقت نه خیلی بیش از حد شاد بشید نه خیلی بیش از حدغمگین که این مسایل ذهنتون رو درگیر کنه.
یه آدم خوشبخت ادمی نیست که همیشه بهترین نتایج رو بدست اورده ادمیه که رضایت قلبی از خودشو خداش داره و آرامش همیشه تو لحظه هاش هست.
حال که انسان اشرف مخلوقات است
باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.
ملت عشق، الیف
ببینید رایفی پور یه سخنرانی ای داشت گفت راه راست یکیه . این جوری نیست که به تعداد ادم ها راه برای رسیدن به خدا باشه .
ما بگیم خدا قادره پس میتونه به تعداد افریده هاش راه بسازه ؟ نه چون خدا یکیه چند تا راه میشه چند تا مقصد مختلف نه یک خدا.
از صلاح هم یه تعریفی کنید به نظرم بهتر به نتیجه برسیم.
حال که انسان اشرف مخلوقات است
باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.
ملت عشق، الیف
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)