نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: سرد شدن رابطه و تلاش برای فرصت دوباره

1164
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31241
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    سرد شدن رابطه و تلاش برای فرصت دوباره

    سلام و خسته نباشید خدمت شما.

    من پسری24 ساله هستم و از 19 سالگی با دختری آشنا شدم که حدود 3سال و نیم از من کوچکتر است، رابطه خوب و پاکی با هم داشتیم و این رابطه به مرور زمان به یک رابطه عاطفی و احساسی تبدیل شد و عاشق همدیگه شدیم. و ما تصمیم گرفتیم که این رابطه را در آینده به ازدواج تبدیل کنیم.

    به دلیل اینکه من باید به خدمت سربازی بروم و بعد از آن مشغول کار بشوم،و موارد اینچنین تصمیم به ازدواج تا 28،29 سالگی ندارم چون توان اقتصادی برای تشکیل یک زندگی را فعلا ندارم.به همین خاطر چون تصمیم بر ازدواج خیلی جدی بود و برای اینکه باید چندین سال به این رابطه پنهانی ادامه میدادیم من همیشه ترس از دست دادن اون رو داشتم که نکنه تا زمانی که تصمیم به ازدواج بگیرم اتفاقی اون رو از من جدا کنه،به همین خاطر سعی میکردم گاهی اوقات فاصله باشه بینمون، بعضی وقتا احساسمو پنهان میکردم و مواردی از این قبیل که خانواده اون متوجه رابطه نشوند که همه چیز تمام بشه،گاهی اوقات هم بحث هایی پیش میومد اما برطرف میشد بعد از گذشت مدتی

    حالا بعد از 5سال آشنایی و رابطه حدود 2هفته پیش اون دختر بدون اینکه چیزی به من بگه خط همراهشو خاموش کرد و من از طریق یکی از دوستانش سراغش رو گرفتم که گفت تصمیم گرفته فراموش کنه همه چیز رو و این رابطه رو تمام کنه ،بالاخره بعد از حرف زدن با دوستش و اصرار راضی شد که من با دختری که دوستش دارم با هم حرف زدیم و تصمیمش کاملا جدی بوده و دلیلش هم فقط این بوده که من همیشه ازش فاصله میگرفتم یا احساسمو پنهان میکردم ازش، و هر چقدر هم ازش خواستم که از این تصمیمش منصرف بشه اما راضی نشد و گفت دیگه احساسی نمونده و همه چیز رو فراموش کرد و با توجه به شناختی که ازش دارم کاملا معلوم بود حسش عوض شده و مثل قبل نیست و فقط هم به خاطر رفتارهای من بوده .

    ممنون میشم من رو راهنمایی کنید چون واقعا عاشق اون دختر هستم، و بدون اون زندگی کردن واسم معنایی نداره و من خیلی عذاب میکشم از اینکه خبری ازش ندارم و پشیمون هستم که چرا ازش فاصله میگرفتم، تنها راهی که میتونم ارتباط برقرار کنم از طریق دوستش است که اون هم میگه کمکی از دستش برنمیاد، واقعا این موضوع فکر و ذهنم رو درگیر کرده شبا خواب به چشام نمیاد دارم دیوونه میشم و حتی فکر خودکشی کردن هم به سراغم میاد هر چند که جرات انجام این کار رو ندارم.اما واقعا دارم عذاب میکشم، مرسی با تشکر .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سرد شدن رابطه و تلاش برای فرصت دوباره

    نقل قول نوشته اصلی توسط ekblue71 نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشید خدمت شما.

    من پسری24 ساله هستم و از 19 سالگی با دختری آشنا شدم که حدود 3سال و نیم از من کوچکتر است، رابطه خوب و پاکی با هم داشتیم و این رابطه به مرور زمان به یک رابطه عاطفی و احساسی تبدیل شد و عاشق همدیگه شدیم. و ما تصمیم گرفتیم که این رابطه را در آینده به ازدواج تبدیل کنیم.

    به دلیل اینکه من باید به خدمت سربازی بروم و بعد از آن مشغول کار بشوم،و موارد اینچنین تصمیم به ازدواج تا 28،29 سالگی ندارم چون توان اقتصادی برای تشکیل یک زندگی را فعلا ندارم.به همین خاطر چون تصمیم بر ازدواج خیلی جدی بود و برای اینکه باید چندین سال به این رابطه پنهانی ادامه میدادیم من همیشه ترس از دست دادن اون رو داشتم که نکنه تا زمانی که تصمیم به ازدواج بگیرم اتفاقی اون رو از من جدا کنه،به همین خاطر سعی میکردم گاهی اوقات فاصله باشه بینمون، بعضی وقتا احساسمو پنهان میکردم و مواردی از این قبیل که خانواده اون متوجه رابطه نشوند که همه چیز تمام بشه،گاهی اوقات هم بحث هایی پیش میومد اما برطرف میشد بعد از گذشت مدتی

    حالا بعد از 5سال آشنایی و رابطه حدود 2هفته پیش اون دختر بدون اینکه چیزی به من بگه خط همراهشو خاموش کرد و من از طریق یکی از دوستانش سراغش رو گرفتم که گفت تصمیم گرفته فراموش کنه همه چیز رو و این رابطه رو تمام کنه ،بالاخره بعد از حرف زدن با دوستش و اصرار راضی شد که من با دختری که دوستش دارم با هم حرف زدیم و تصمیمش کاملا جدی بوده و دلیلش هم فقط این بوده که من همیشه ازش فاصله میگرفتم یا احساسمو پنهان میکردم ازش، و هر چقدر هم ازش خواستم که از این تصمیمش منصرف بشه اما راضی نشد و گفت دیگه احساسی نمونده و همه چیز رو فراموش کرد و با توجه به شناختی که ازش دارم کاملا معلوم بود حسش عوض شده و مثل قبل نیست و فقط هم به خاطر رفتارهای من بوده .

    ممنون میشم من رو راهنمایی کنید چون واقعا عاشق اون دختر هستم، و بدون اون زندگی کردن واسم معنایی نداره و من خیلی عذاب میکشم از اینکه خبری ازش ندارم و پشیمون هستم که چرا ازش فاصله میگرفتم، تنها راهی که میتونم ارتباط برقرار کنم از طریق دوستش است که اون هم میگه کمکی از دستش برنمیاد، واقعا این موضوع فکر و ذهنم رو درگیر کرده شبا خواب به چشام نمیاد دارم دیوونه میشم و حتی فکر خودکشی کردن هم به سراغم میاد هر چند که جرات انجام این کار رو ندارم.اما واقعا دارم عذاب میکشم، مرسی با تشکر .

    تا شرایط ازدواج رو نداشته باشید نباید با خودخواهی عمر یک نفر دیگه رو به هدر بدید

    شما تا چندسال دیگه موقعیت ازدواج رو ندارید و ایشون هم نباید فقط به صرف نداشتن شرایط از جانب شما صبر کنه

    بهتره از همین امروز تکلیفتون رو با این رابطه روشن کنید تا هر کدام از شما بدونه چه راهی رو باید در پیش بگیره

    اگر قرار باشه که با هم زندگی مشترک داشته باشید و خواست خداوند براین موضوع استوار شده باشه پس به هم خواهید رسید

    ولی نباید موقعیت های زندگی ایشون رو به خاطر خودتون به هدر بدید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31241
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن رابطه و تلاش برای فرصت دوباره

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    تا شرایط ازدواج رو نداشته باشید نباید با خودخواهی عمر یک نفر دیگه رو به هدر بدید

    شما تا چندسال دیگه موقعیت ازدواج رو ندارید و ایشون هم نباید فقط به صرف نداشتن شرایط از جانب شما صبر کنه

    بهتره از همین امروز تکلیفتون رو با این رابطه روشن کنید تا هر کدام از شما بدونه چه راهی رو باید در پیش بگیره

    اگر قرار باشه که با هم زندگی مشترک داشته باشید و خواست خداوند براین موضوع استوار شده باشه پس به هم خواهید رسید

    ولی نباید موقعیت های زندگی ایشون رو به خاطر خودتون به هدر بدید

    ممنونم از راهنماییتون،فقط 2 نکته رو ذکر کنم که خودش هم فعلا قصد ازدواج نداره و با این حال من هم بهش گفتم که توی این مدت اگر شرایط مناسبی برای ازدواج واسش پیش اومد بهش فکر کنه و تصمیمش رو بگیره و موقعیتهای خوبش رو به خاطر من رد نکنه.
    حالا من تنها چیزی که میخوام اینه که یه راهی برای من بذاره که در آینده بتونم اقدام کنم واسه این موضوع نه اینکه تمام راه ها رو روی من ببنده، اما اون فقط میگه که دیگه هرچی بوده رو فراموش کنم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترک خانواده و نگرانی فوت پدر
    توسط mahdi1984 در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 04-19-2016, 08:59 AM
  2. فیلم گلی برای مژگا دهه شصت
    توسط مهراسا در انجمن ایرانی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 12-12-2015, 02:16 AM
  3. آخرین فرصت من
    توسط بی آرامش در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 35
    آخرين نوشته: 11-15-2015, 08:01 PM
  4. فرصت های زندگی را دربیایم ...
    توسط mahastey در انجمن مشاوره های فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-11-2015, 06:15 PM
  5. شصت ضرب المثل شیرین دربارۀ ازدواج
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-07-2013, 01:35 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد