من خیلی ناراحتم
خیلی از این شانس مسخره خودم شاکی ام
آخه این چه وضعشه؟
یکی پیدا میشه که همه اون کارایی که من انتظار دارمو انجام میده اما خودش اونی نیست که من دلم میخواد
آخه خدایا چرا با من همچین کاری می کنی؟ چرا یکیو سر راهم قرار نمیدی که هم من اونو دوست داشته باشم هم اون منو؟
یعنی هردومون به یه اندازه، حالا یه کمی اون بیشتر
اما نه اینکه اون عاشق من بشه و من حوصله نداشتم باشم ریختشو ببینم
به نظر شما من چیکار کنم؟
یه آدمیه که توی محل کار منو پیدا کرده هی همش کلی اصرار کرد کلی اصرار کرد تا اینکه شماره منو گیر آورد بعدش هی روز و شب زنگ وقت بی وقت زنگ زد هی هر روز ساعتی که من تعطیل می شدم می اومد دم محل کار تا اینکه یه روز بالاخره قبول کردم منو رسوند و ... بعدش هی همش برام کادو میگیره هی همش زنگ میزنه هی همش قربون صدقه من میره هی همش میخواد بیاد دنبالم از خونه منو برسونه هرجا میخوام برم یا از سر کار برسونه خونه
اینا همشون کارای قشنگی هستن و من عاشق این کارا هستم اما از طرف کسی که منم اونو دوست داشته باشم نه این آدم که اصلا احساس می کنم فازمون به هم نمیخوره
زنگ میزنه اصن بر نمیدارم، هی بهم میگه دوستت دارم تو چی؟ منم میگم نه ندارم! بعدش میگه من دعا کردم خدا تورو به من داد برام می مونی؟ میگم نه
بعد که میاد منو میرسونه کاملا معلومه اصلا دلش نمیخواد برسیم نزدیک که میشیم هی میزنه کنار وامیسته
بعد من بهش می گم واسه چی واستادی خب؟ راه می افته میگه دلم نمیخواد برسیم جدا بشیم از هم!!!!!!!!!!!!!!!!1
در حالیکه من هر لحظه دیدن این آدم برام تحملش سخته
اصلا دوسش ندارم
چیکار باید بکنم با این آدم؟
یه بار نشستم مفصل باهاش حرف زدم گفتم ببین من و تو اصلا فازمون به هم نمیخوره ما برای هم مناسب نیستیم و ... کلی قانعش کردم قطع کرده باز 30 ثانیه بعدش زنگ زده جواب ندادم 20 بار زنگ زده ... باز ج ندادم باز هر روز زنگ زده برمیدارم میگم دیگه چی میخوای؟ انگار نه انگار اتفاقی اتفاده یا اونهمه حرف زدیم میگه میام برسونمت؟ میگم نه دوباره عصر زنگ میزنه بیام برسونمت خونه
اصلا دیگه حالمو بد کرده از گوشی موبایلم میترسم
نمیتونمم خاموش کنم یا عوض کنم شمارمو
تازه محل کارمم بلده