نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: آلــفرد آدلــر

2043
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    آلــفرد آدلــر

    توصیف احساس‌های حقارت، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.






    آلفرد آدلر
    (به آلمانی: Alfred Adler)‏ (۱۸۷۰ — ۱۹۳۷) از روانشناسان بنام اتریشی بود.

    آدلر معمولاً به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی تلقی می‌شود، زیرا در ۱۹۱۱ از فروید جدا شد. او نظریه‌ای را تدوین کرد که «علایق اجتماعی» در آن نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهار نفری تشکیل داد که به نام او نامیده می‌شود.
    زندگی آدلر

    آدلر در یک خانواده ثروتمند که در حومه وین، اتریش، زندگی می‌کردند به دنیا آمد. کودکی او با بیماری، حسادت برادر بزرگ‌تر و طرد شدن از سوی مادرش مشخص شده بود. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می‌کرد. آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می‌کرد و شاید مانند یونگ، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کرد که در تجارب دوره کودکی‌اش انعکاسی نداشت. آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می‌کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به دست آورد و به تدریج که بزرگ‌تر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده‌اش سراغ نداشت.
    آدلر در ابتدا دانش‌آموز ضعیفی بود، به اندازه‌ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و فداکاری خود را از پایین‌ترین سطح کلاس بالا کشید. هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقب‌ماندگی‌ها و حقارت‌هایش غلبه کند و بدین‌ترتیب برای نظریه آینده‌اش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونه‌ای شد. توصیف احساس‌های حقارت، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.

    آدلر در چهار سالگی، هنگامی که از دست و پنجه نرم کردن با ذات‌الریه‌ای که او را تا دم مرگ برده بود بهبودی حاصل کرد، تصمیم گرفت پزشک شود. درجه دکتری پزشکی خود را در ۱۸۹۵ از دانشگاه وین دریافت کرد. پس از گرفتن تخصص چشم‌پزشکی و سپس اشتغال در پزشکی عمومی، به روانپزشکی روی آورد. در ۱۹۰۲ شرکت در نشست‌های بحث گروهی هفتگی فروید را به عنوان یکی از چهار عضو مجاز آغاز کرد. گرچه از نزدیک با فروید کار می‌کرد، رابطه شخصی با یکدیگر نداشتند. یکبار فروید گفته بود که آدلر حوصله‌اش را سر می‌برد.
    آدلر در چند سال بعد نظریه‌ای درباره شخصیت تدوین کرد که از بسیاری جهات با نظریه فروید تفاوت داشت و تأکید فروید بر عوامل جنسی را آشکارا مورد انتقاد قرار داد. در ۱۹۱۰ فروید ریاست انجمن روانکاوی وین را به نام او کرده بود تا اختلافات فزاینده بین آن دو از میان برداشته شود، اما در ۱۹۱۱، انشعاب اجتناب‌ناپذیر کامل شد. این انشعاب تلخ بود. بعدها آدلر فروید را کلاهبردار توصیف کرد و روانکاوی او را «کثیف» خواند . فروید از آدلر به عنوان «نابهنجار» و «دیوانه شهرت» یاد می‌کرد .

    آدلر در جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش خدمت کرد و پس از آن کلینیک‌های راهنمای کودکان را در مدارس وین سازماندهی کرد. در سال‌های دهه ۱۹۲۰ نظام روانشناسی اجتماعی وی که خود آن را روانشناسی فردی می‌نامید پیروان زیادی پیدا کرد. در ۱۹۲۶ آدلر نخستین بازدید از چندین بازدید خود از آمریکا را انجام داد و هشت سال بعد به استادی روانشناسی بالینی در دانشکده پزشکی لانگ‌آیلند (نیویورک) منصوب شد. وی درحالی که برای ایراد سخنرانی پر حرارت در سفر بود، در ابردین (اسکاتلند)، اسکاتلند درگذشت.
    فروید در پاسخ به نامه دوستی که مرگ آدلر به شدت متأثرش کرده بود نوشت، «من معنای دلسوزی شما برای آدلر را نمی‌فهمم. برای یک پسر یهودی که از حومه وین خارج می‌شود مرگ در آبردین به خودی خود یک موقعیت بی‌سابقه و دلیلی است بر اینکه تا چه اندازه پیش رفته‌است. دنیا در برابر مخالفتش با روانکاوی پاداش خوبی به او داد»

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آلــفرد آدلــر

    سبک های زندگی آدلـــری


    آدلر چهار سبک زندگی را مطرح می کند:

    - تیپ سلطه جو
    - تیپ گیرنده
    - تیپ دوری جو
    - تیپ مفید به حال جامعه



    تیپ سلطه جو

    تیپ اول،نگرش سلطه جویانه یا حاکم را با آگاهی اجتماعی ناچیز نشان میدهد.چنین فردی بدون توجه به دیگران رفتار می کند.نوع افراطی این تیپ به دیگران حمله کرده و آزارگر،بزهکار،یا جامعه ستیز می شود.نوع کمتر خطرناک این تیپ الکلی،معتاد به مواد مخدر شده یا دست به خودکشی می زند،آنها باور دارند با حمله کردن به خودشان،به دیگران صدمه می زنند.


    تیپ گیرنده

    تیپ گیرنده(که از نظر آدلر رایج ترین تیپ است)توقع دارد دیگران اسباب رضایت آنها باشند و بنابراین به دیگران وابسته می شود.


    تیپ دوری جو

    تیپ دوری جو برای روبرو شدن با مشکلات زندگی تلاش نمی کند.افراد دارای این تیپ با دوری جستن از مشکلات،از احتمال شکست اجتناب می کنند.

    این سه تیپ برای مقابله کردن با مشکلات زندگی روزمره آمادگی ندارند.انها نمی توانند با دیگران همکاری کنند و تضاد بین سبک زندگی آنها و دنیای عملی،رفتار نابهنجار را به بار می آورد که به صورت روان رنجوریها و روان پریشی ها جلوه گر می شود.آنها فاقد چیزی هستند که آدلر علاقه ی اجتماعی می نامد.


    تیپ مفید به حال جامعه

    تیپ مفید به حال جامعه با دیگران همکاری کرده و مطابق با نیازهای آنها عمل می کند.این افراد در چارچوب کاملا رشد یافته ی علاقه ی اجتماعی با مشکلات مقابله می کنند.


    آدلر به طور کلی با طبقه بندی یا تیپ بندی افراد به این صورت مخالف بود و اظهار داشت که این چهار سبک زندگی را صرفا برای مقاصد آموزشی مطرح کرده است.او به درمانگران هشدار داد که از اشتباه گماردن افراد در طبقاتی که با هم متناقض هستند پرهیز کنند.



    منبـــــع : کتاب نظریه های شخصیت از شولتـز / ترجمـه یحیی سید محمی
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آلــفرد آدلــر

    ترتیب تولـــّد آدلــری



    یکی از خدمات ماندگار ادلر این عقیده است که ترتیب تولد عامل اجتماعی تاثیر گذار مهمی در کودکی است،عاملی که سبک زندگی خود را از آن به وجود می آوریم.با انکه خواهر - برادرها والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی می کنند ولی محیط های اجتماعی همانندی ندارند.بزرگتر یا کوچکتر بودن از خواهر ـ برادرها و قرار گرفتن در معرض نگرشهای متفاوت والدین،شرایط کودکی متفاوتی را به بار می آورند که به تعیین شخصیت کمک می کنند.


    آدلر دوست داشت شنوندگان سخنرانی و میهمانان شام را با حدس زدن ترتیب تولد فرد بر اساس رفتار وی متعجب سازد.او درباره ی چهار موقعیت نوشت:

    فرزند اول،فرزند دوم،فرزند آخر،و تک فرزند.





    فرزند اول

    فرزندان اول حداقل برای مدتی موقعیت بی همتا و حسادت بر انگیزی دارند.معمولا والدین از تولد فرزند اول خوشحالند و وقت و توجه زیادی را صرف این بچه ی تازه می کنند.معمولا فرزندان اول مورد توجه فوری و تقسیم نشده ی والدین خود قرار می گیرند.در نتیجه،این کودکان،تا زمانی که فرزند دوم پدیدار شود،وجود شاد و امنی دارند.


    ناگهان،فرزندان اول دیگر کانون توجه نیستند،مورد محبت و مراقبت فوری قرار نمی گیرند،و به عبارتی،معزول می شوند.محبتی که فرزندان اول هنگام سلطه ی خود می دیدند اکنون باید تقسیم شود.آنها اغلب باید منتظر بمانند تا نیازهای نوزاد تازه وارد برآورده شود و به آنها تذکر داده می شود که ساکت باشندتا نوزاد جدید را آشفته نکنند.
    هیچ کی نمی تواند توقع داشته باشد که فرزندان اول بدون دعوا کردن،این جابجایی شدید را تحمل کنند.آنها سعی خواهند کرد موضع قدرت و امتیاز سابق را دوباره به چنگ آورند.مبارزه ی فرزند اول برای باز یافتن برتری در خانواده از همان ابتدا محکوم به شکست است.
    امکان دارد فرزندان اول برای مدتی سرکش،بدرفتار و ویرانگر شوند و از خوردن یا خوابیدن خودداری کنند.آنها با عصبانیت واکنش نشان می دهند،اما والدین احتمالا مقابله به مثل می کنند و سلاح آنها بسیار قوی تر است.در صورتی که فرزندان اول به خاطر رفتار مشکل آفرین خود تنبیه شوند،احتمالا این تنبیه را دلیل دیگری برای سقوط خود دانسته و شاید از فرزند دوم که علت این مشکل است،متنفر شوند.
    آدلر معتقد بود که تمام فرزندان اول ضربه تغییر جایگاه خود را در خانواده احساس می کنند،ولی آنهایی که نازپرورده بار آمده اند بیشتر لطمه می بینند.در ضمن،میزان این لطمه به سن فرزند اول هنگامی که رقیب ظاهر می شود بستگی دارد.به طور کلی،هر چه فرزند اول هنگامی که فرزند دوم وارد میشود بزرگتر باشد،عزل کمتری را احساس خواهد کرد.برای مثال یک کودک ۸ ساله از تولد خواهر یا برادرخود کمتر از یک بچه ی ۲ ساله ناراحت خواهد شد.

    آدلر دریافت که کودکان اول معمولا به سمت گذشته گرایش دارند،حسرت گذشته را می خورند،و نسبت به آینده بدبین هستند.

    آنها که یک زمانی مزایای قدرت را چشیده اند،در طول زندگی همچنان به فکر آن هستند.آنها می توانند تا اندازه ای بر خواهر ـ برادرهای کوچکتر حکمرانی کنند،ولی در عین حال بیشتر در معرض قدرت والدین خود قرار دارند زیرا انتظار قدرت بیشتری از آنها می رود.
    با این حال،فرزند اول بودن هم امتیازاتی دارد.وقتی که کودکان بزرگتر می شوند،فرزند اول اغلب نقش معلم،مربی،رهبر و ناظم را ایفا می کند.زیرا والدین از او انتظار دارند به مراقبت از خواهر برادرهای کوچکتر کمک کنند.این تجربیات معمولا به فرزند اول کمک می کنند از لحاظ عقلانی بیشتر از فرزندان کوچکتر پخته شود.

    آدلر معتقد بود که فرزندان اول علاقه ی زیادی به حفظ کردن نظم و اقتدار دارند.آنها سازمان دهندگان خوب،آدمهای با وجدان و وظیفه شناس،و از لحاظ نگرش خود کامه و محافظه کار می شوند.
    زیگموند فروید فرزند اول بود،آدلر او را نمونه ای از پسر اول توصیف کرد.احتمال دارد که فرزندان اول طوری بار آیند که نسبت به دیگران احساس ناامنی و خصومت داشته باشند.آدلر معتقد بود که افراد روان رنجور،منحرف،و تبهکار اغلب از بین فرزندان اول هستند.



    فرزند دوم

    فرزندان دوم،همانهایی که چنین آشوبی را در زندگی فرزندان اول بر پا کردند نیز موقعیت بی همتایی دارند.آنها هرگز موضع قدرتمندی را که یک زمانی فرزندان اول اشغال کرده بودند تجربه نمی کنند.حتی اگر فرزند دیگری به خانواده آورده شود،فرزندان دوم احساس عزلی را که فرزندان اول احساس کردند،متحمل نخواهند شد.به علاوه،در این زمان معمولا والدین نگرشها و شیوه های فرزند پروری خود را تغییر داده اند.فرزند دوم آن تازگی فرزند اول را ندارد،والدین در مورد رفتار خودشان کمتر نگران و مضطرب هستند و با آرامش بیشتری به فرزند دوم رسیدگی می کنند.

    فرزندان دوم از همان ابتدا،خواهر یا برادر بزرگتر را به عنوان پیشتاز دارند.فرزند دوم همیشه سرمشقی را از رفتار فرزند بزرگتر به عنوان الگو،تهدید،یا منبع رقابت،در اختیار دارد.آدلر فرزند دوم بود و یک عمر رابطه ی رقابت جویانه با برادر بزرگترش داشت.(که نام او زیگموند بود).حتی زمانی که آدلر روان کاو مشهوری شد،احساس کرد تحت الشعاع برادرش قرار دارد.
    رقابت با فرزند اول می تواند فرزند دوم را که سعی دارد به فرزند اول برسد و از او جلو بزند با انگیزه کند.هدفی که رشد زبان و حرکتی را در فرزند دوم تحریک می کند.فرزندان دوم که طعم قدرت را نچشیده اند به فکر آن نیستند.آنها در مورد آینده خوشبین تر هستند و احتمالا مانند خود آدلر،رقابت جو و جاه طلب خواهند شد.

    امکان دارد نتایج نه چندان مفیدی از رابطه ی بین فرزند اول و دوم حاصل شود.برای مثال،اگر فرزند اول در ورزشها و کسب علم و دانش موفق باشد،احتمال دارد که فرزند دوم احساس کند هرگز نمی تواند از فرزند اول جلو بیفتد و شاید دست از تلاش بردارد.در این مورد،رقابت جویی بخشی از سبک زندگی فرزند دوم نخواهد شد و ممکن است تنبل شود و در جنبه های متعدد زندگی،پایین تر از سطح توانایی های خود عمل کند.


    فرزند آخر

    فرزندان آخر با ضربه ی عزل فرزندی دیگر روبرو نخواهند شد.و اغلب عزیز دردانه ی خانواده می شوند،مخصوصا اگر خواهر ـ برادرها چند سال بزرگتر باشند.فرزندان آخر که توسط نیاز به جلو افتادن از خواهر ـ برادرهای بزرگتر تحریک می شوند،اغلب با سرعت زیادی رشد می کنند.فرزندان اخر معمولا در بزرگسالی دست به هر کاری بزنند،موفقیت زیادی در آن کسب میکنند.

    البته برعکس آن نیز می تواند روی دهد،و این در صورتی است که فرزندان آخر بیش از حد ناز پرورده باشند و به این باور برسند که نیازی ندارند که خودشان چیزی را یاد بگیرند.این کودکان وقتی که بزرگتر می شوند ممکن است درماندگی و وابستگی کودکی خود را حفظ کنند.این افراد که به تلاش و تقلا خو نگرفته اند و عادت کرده اند که از آنها مراقبت شود،سازگار شدن با بزرگسالی را مشکل می یابند.




    تک فرزند

    تک فرزندان هرگز جایگاه برتر و قدرتی را که در خانواده دارند از دست نمی دهند،آنها کانون توجه می مانند.تک فرزندان که زمان بیشتری را از کودکانی که خواهر ـ برادرانی دارند با والدین می گذرانند،اغلب زود پخته می شوند و رفتارها و نگرش های بزرگسال را نشان می دهند.

    این کودکان وقتی که متوجه می شوند در زمینه های زندگی خارج از خانواده،مانند مدرسه،کانون توجه نیستند،دچار مشکلاتی می شوند.این کودکان یاد گرفته اند که نه تقسیم کنند نه رقابت.اگر توانایی های آنها توجه و تایید کافی را برای آنها به ارمغان نیاورند،احتمالا احساس ناامیدی خواهند کرد.
    آدلر با عقایدی که درباره ی ترتیب تولد داشت،بر آن نبود که مقررات قاطعانه ای را درباره ی رشد کودک مطرح کند.کودک صرفا بر اساس جایگاهی که در خانواده دارد به طور خودکار شخصیت خاصی را کسب نخواهد کرد.منظور آدلر این بود که احتمال دارد در نتیجه ی ترتیب تولد،همراه با تعامل های اجتماعی اولیه،سبک های زندگی خاصی شکل بگیرند.خود خلاق در ساختن سبک زندگی،از هر دو عامل تاثیر گذار استفاده می کند.




    منبـــــع : کتاب نظریه های شخصیت از شولتـز / ترجمـه یحیی سید محمدی
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد