نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

3594
  1. بالا | پست 1


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود

    چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند.او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید.

    او برروی یک صندلی دسته‌دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنارش یک بسته بیسکوئیت و مردی نشسته بود که روزنامه می خواند.

    وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.

    پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.»

    ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد.

    وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد:

    «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟»

    مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد.

    این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست!

    او حسابی عصبانی شده بود.

    در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن

    کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.

    وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را

    بردارد. ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده

    خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده را داخل ساکش گذاشته است. آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد.

    در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌های اومی‌خورد خیلی عصبانی شده بود. متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود.

    چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند...

    سنگ ... پس از رها کردن

    حرف ... پس از گفتن!

    موقعیت... پس از پایان یافتن!

    و زمان ... پس از گذشتن!

  2. 11 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,197 بار در 635 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    چه پیرمرد مهربونی
    امضای ایشان
    أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ

    حرفی که می‌زنی می‌شه بذری که
    می‌کاری توی دل آدم‌ها
    و یه روز
    درخت می‌شه

  4. کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها
    چه پیرمرد مهربونی
    آره خیلی! به خصوص که حتی آخرین بیسکوییتشم نصف کرد

    بعضی وقتا ناخواسته محبت اطرافیانمون رو جور دیگه ای برداشت میکنیم و باعث دل شکستگیشون میشیم؛

    شاید بشه گاهی جبران کرد اما سختیش وقتیه که زمانی برای جبران نباشه!

  6. 2 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,197 بار در 635 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    آره خیلی! به خصوص که حتی آخرین بیسکوییتشم نصف کرد

    بعضی وقتا ناخواسته محبت اطرافیانمون رو جور دیگه ای برداشت میکنیم و باعث دل شکستگیشون میشیم؛

    شاید بشه گاهی جبران کرد اما سختیش وقتیه که هیچ جایی برای جبران نباشه!

    بله دقیقا یادمه یکی از بچه های مهدمون دویید سمت گوشی من من دعواش کردم و بهش گفتم که مگه
    نگفتم بچه ها نباید به گوشی دست بزنن گوشی کثیفه ؟ گفت خاله داشت زنگ می خورد رفتم بیارم بدم به شما
    امضای ایشان
    أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ

    حرفی که می‌زنی می‌شه بذری که
    می‌کاری توی دل آدم‌ها
    و یه روز
    درخت می‌شه

  8. 2 کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها

    بله دقیقا یادمه یکی از بچه های مهدمون دویید سمت گوشی من من دعواش کردم و بهش گفتم که مگه
    نگفتم بچه ها نباید به گوشی دست بزنن گوشی کثیفه ؟ گفت خاله داشت زنگ می خورد رفتم بیارم بدم به شما
    الهی ی ی ی

  10. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها
    چه پیرمرد مهربونی
    پیرمرد نگفته بود که.... پیرش کردی چرا

    داستان دیگه هم به این مضمون خونده بودم...دختری که فک میکنه مردی روی میزش نشسته و غذاشو میخوره و درنهایت میفهمه خودش اشتباهی روی میز نشسته...

    ممنون رامونا جان گاهی ناخواسته دیگری رو میرنجونیم در حالی که نمیدونم حضور اون فرد یه لطف در زندگیمون هست هرچند کوتاه

    ان شاءالله که هیچوقت پشیمون نشیم از برخوردمون با دیگران

  12. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها

    بله دقیقا یادمه یکی از بچه های مهدمون دویید سمت گوشی من من دعواش کردم و بهش گفتم که مگه
    نگفتم بچه ها نباید به گوشی دست بزنن گوشی کثیفه ؟ گفت خاله داشت زنگ می خورد رفتم بیارم بدم به شما

    اخی عزیزم...
    نتیجه گیری این میشه که بهتره تا علت رو نشنیدیم زود قضاوت نکنیم.

  14. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,197 بار در 635 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    اخی عزیزم...
    نتیجه گیری این میشه که بهتره تا علت رو نشنیدیم زود قضاوت نکنیم.

    دقیقا واکنش زود هنگام نباید نشون داد
    امضای ایشان
    أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ

    حرفی که می‌زنی می‌شه بذری که
    می‌کاری توی دل آدم‌ها
    و یه روز
    درخت می‌شه

  16. بالا | پست 9


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    مراقب ثانیه های بی بازگشت زندگیتون باشید

  17. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 118 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : داستان؛ مراقب ثانیه های بی بازگشت باشیم!!!

    خیلی زیبا و پر محتوا و آموزنده
    کاش در دقت لزوم مراقب اعمال و رفتار خود باشیم

  19. 2 کاربران زیر از sssssalar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. این داستان کوتاه ترین داستان جهان است.
    توسط sina210 در انجمن داستانک و داستان نویسی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 10-23-2016, 08:48 AM
  2. غار کرفتو، دیواندره، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن گردشگری
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 12:33 PM
  3. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  4. استرس و عوامل استرس زا
    توسط Elham.M در انجمن اضطراب
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 03-08-2015, 01:10 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد