سلام روزتون بخیر
خانمی 35 ساله با مدرک فوق لیسانس کارمند هستم
5 سال پیش با پسری همسن خودم و تحصیلات دیپلم ازدواج کردم در بدو ازدواج ادعا کردند تو کار معماری و عمران هستند دیپلمشون هم عمران بود بعد گفتند قراردادشون تمو شده رفتند تو شرکت تولیدی ولی متاسفانه حقوق کم بود و خیلی اذیت میکردند وارد کار آزاد شد خداروشکر با راهنکایی های من کارش گرفت و درآمدش خوب شد از نظر اخلاق فوق العاده بود قبل از تولد بچه هر پیشنهادی در مورد کار و زندگیمون میدادم استقبال میکرد و انجام میداد بعد از تولد پسرم متاسفانه علیرغم اینکه وظایفمو بدرستی انجام میدم بچه خونه خودم کارم کنترل شده و منظم خونه گرم غذای گرم بچه و خودم مرتب و تمییز ولی خیلی بی تفاوت شده برخلاف خواسته من عمل میکنه پنهان کاری میکنه وقتی هم بهش میگم بشینیم بدون بحث و دعوا صحبت کنیم فقط صداشو میبره بالا اجازه نمیده حرف بزنم دوست داره مشکلات خانوادشو حل کنه پول بهده به قرضای داداشاش مهریه خانم داداش مطلقه ش رو بده مدام خونوادشو دعوت کنه باباش هم بهش مسیر اشتباه نشون میده میگه به همسرت نگو حقوقت چقدره اختیار پولتو داری به خانمت ربطی نداره تو به داداشت کمک میکنی و .... کلافه شدم دوست دارم ازش جدا شم از طرفی دلم برای بچم میسوزه نمیدونم چیکار کنم فقط میدونم خستم به حرفام گوش نمیده کلافم کرده