نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: اختلاف با خانواده شوهر

1399
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32919
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    اختلاف با خانواده شوهر

    فقط
    ویرایش توسط و این نیز بگذرد : 12-28-2016 در ساعت 01:06 AM

  2. کاربران زیر از و این نیز بگذرد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25500
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    239
    تشکر شده 130 بار در 91 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنید

    بابت رفتار خانواده ی همسرتون متاسفم و ایشالله امیدوارم حال همسرتون خوب بشه‌.
    شما که با همسرتون مشکلی ندارید خداروشکر و عاشق هم هستید و در درجه ی اول همین مهمه .
    شما نمیتونی اونارو تغییر بدی پس سعی کن دید خودتو عوض کنی .مثلا ب این فکر کن ک با این کارات ک اونارو تحمل میکنی و بهشون احترام میزاری چقد خودتو تو دید شوهرت بزرگ میکنی یا ب این فکر کن ک اینا همش ی امتحان الهیه و زود گذر با توشه های خوب در راه برای شما .
    اونا ک تا ابد با شما نیستن و تو زندگیتون نمیتونن بعد از ازدواج ب این اندازه دخیل باشن
    پس توکل کن ب خدا که اونه راه حل تمام مشکلات.

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32919
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنید

    خیلی ممنون عزیزم...من همیشه همین کارو کردم...ولی گاهی اوقات واقعا احساس میکنم به شخصیتم توهین شده.از طرفی ام شما درست میگید.من قادر به تغییر اونا نیستم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25500
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    239
    تشکر شده 130 بار در 91 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط و این نیز بگذرد نمایش پست ها
    خیلی ممنون عزیزم...من همیشه همین کارو کردم...ولی گاهی اوقات واقعا احساس میکنم به شخصیتم توهین شده.از طرفی ام شما درست میگید.من قادر به تغییر اونا نیستم
    خواهش میکنم گلم.
    درست حدس زدید اونا ب شخصیت شما دارن توهین میکنن صد در صد اما اونا از فهم و درک درستی برخوردار نیستن مطمعنا وگرنه همچین رفتاری دور از شخصیت ی انسان فهمیدست .تو ب شخصیتت احترام بزار و زیاد دمخورشون نشو .
    خداروشکر کن که با شوهرت تفاهم داری این مهم ترین اصله

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32580
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    46
    تشکر شده 85 بار در 56 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنید

    "" بعضی وقتا میگم الان اینا پیش خودشون فک میکنن من عیب و ایرادی دارم.احساس میکنم زندگیمو دارم پای احساساتم میبازم.""
    این جمله رو مطمئن باش ، من خودم ی زمان خانواده همسرم همش میگفتند که تو محتاج مایی و از این حرفا مخصوصاً برادرزنم و پدر زنم ، منم تا اونجایی که تونستم تلاشم و کردم و به خواست خدا موقعیت شغلی خوبی دارم و الآن برادر زنم محتاج من شده ، می خوام بگم دنیا اینجور نمی مونه
    امضای ایشان
    هیچ کس ، هرگز ، به هدفی که نمی بیند ، نخواهد رسید

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20970
    نوشته ها
    840
    تشکـر
    827
    تشکر شده 1,757 بار در 626 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اختلاف با خانواده شوهر

    سلام به شما

    اينو بدونيد خيليا ارزوي داشتن زني مثل شمارو دارم./چرا اينو ميگم چون امروزه تنها چيزي كه در جامعه ما خودنمايي ميكنه چشم و هم چشمي و توجه به جايگاه طرف مقابله و جوناي الان اهل موندن پاي اين جور مسائلي كه براي شما پيش اومده نيستن.
    اين نوع رفتار متقابل شما بي شك ناشي از عشقه متقابله.
    به رفتارهاي خانواده همسرتون توجه نكنيد.احترامشونو بخاطر همسرتون حفظ كنيد و منتظر بارش رحمت همون خدايي باشيد كه بهش اعتقاد دارين.من نميدونم خداي شما چه شكليه امام ميدونم خيلي خوبه و منتظرش باشيد
    شما سعي كنيد در اين مشكلات لبخند بزنيد تا عكسهاي خوبي خدا از شما ثبت كنه
    اين حرفا رو ميزنم و مطمينم باشيد نفسم از جاي گرم بلند نميشه
    توجه كنيد درسته همسرتون ام اس داره اما عاشقه.شما حاضر بوديد همسرتون ام اس نداشته باشه ولي عاشقتونم نباشه؟
    اينو مطمين باشيد و من بهتون قول ميدم در همين سايت مشاوره خيلي از افراد هستن كه حاضرن همسرشون ام اس داشته باشه اما عاشقشون باشه.چه بسا بسياري از افراد هستن كه سالم هستن اما قلبشون بخاطر تاريكي ها بيماره...
    بيماري ام اس هم به هر حال موضوع خوبي نيست.بعضي از بازيگران ماهم دارن.اگر اشتباه نكنم خانم اتنه فقيه نصيري هم دارن و هيچگاه پنهانش نكردن.شما هم پنهانش نكنيد و اطلاعات كلي از وضع همسرتون حداقل به اطرافيانتون بديد تا در صورت لزوم بدونن بايد چيكار كنن

    موضوع مهم يادتون نره
    عاشق بمونيد ولو اينكه اصل جشن عروسي در كار نباشه و بدون عروسي خدايي نكرده رفتيد سر زندگي....
    با محبت خودتون براي هم يك استكان عشق دم كنيد و به هم بديد...
    دلتون گرم باشه الهي
    امضای ایشان
    ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ...
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ،ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ،ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ....
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
    ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ...
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘُﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ



  8. کاربران زیر از سهيل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اختلاف با خانواده شوهر

    عزیزم این چیزا گذریه. اگه از الان بخوای فکر این چیزا باشی و غصه بخوری که زود پیر میشی. به خدا مهم شوهر آدمه. منم تو همچین شرایطی بودم. تا وقتی عشق بین تون حکمفرماست مطمئن باش هیچ چیز و هیچکس نمیتونه زندگی تون رو خراب کنه.

    من خودم هم گاهی از رفتارهای بی رحمانه خانواده شوهرم می رنجیدم اما یه فکری میومد تو سرم که نمیذاشت به همسرم غر یا سرکوفت بزنم. همیشه فکر میکردم اون بنده خدا که همیشه چه عملی چه زبونی میگه به خاطر رفتارهای خانواده ش شرمنده س. اگه یه وقت من جای اون بودم چی میشد؟ همش باید خجالت میکشیدم و حتی با شناختی که از خودم دارم میدونستم شاید اصلا به روی خودمم نمی اوردم که خانواده م چه کارایی با همسرم میکنن. اما همینقدر که همسرم متوجه این رفتارها هست و هوامو داره خودش باعث امیدواریه. دیگه طفلی مادر و پدرشو که نمی تونه عوض کنه. تو همین خانواده بزرگ شده، ناچاره تحمل کنه. شاید بیشتر از شمام زجر میکشه ولی هم مجبوره صبوری کنه، هم به شما دلداری بده. لااقل شما سوهان روحش نباشین و یه غم به غم هاش اضافه نکنین. همین که بی چشمداشت بهش محبت میکنین و پیگیر درمانش هستین و ایشونم عاشقتونه نشون میده زندگی خوبی در انتظارتونه.
    ان شاا... ایشون هم بهبود پیدا میکنه و تموم این سختیا تموم میشه.

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اختلاف با خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط و این نیز بگذرد نمایش پست ها
    سلام
    من یه دختر بیست و 8ساله ام که دو ساله عقد کردم.از یه خونواده فرهنگی و پدرم بازنشته آموزش و پرورش و معلم نمونه هستن.هم پدرم هم مادرم از هیچ چیزی برای انسان بار آوردن ما دریغ نکردن.همه زندگیشونو پام گذاشتن.من فرزند اول خونواده ام.بعضی وقتا اخساس میکنم انتخاب اشتباهی داشتم.چون اختلاف فرهنگی بین دوتا خونواده رو موقع ازدواج جدی نگرفتم.ازون آدمایی نیستم که با دید و ذهنیت بد از خونواده همسر وارد یه خونواده بشم.ولی از همون دوران نامزدی و خواستگاری رفتارایی از مادرشوهرمو خواهر شوهرم دیدم گه اصلا انتظار نداشتم.من موضوعم خیلی خاصه.6ماه از عقدم گذشته بود با یه سری علائم ابتدایی که به اصرار خودم همسرمو بردم پیش دکتر مغز واعصاب و مشخص شد بیماری ام اس داره.خدا میدونه چیا کشیدم.همونروزی که فهمیدیم ام اس داره از فرداش 5روز بیمارستان بستری شد.خونواده همسرم رفتارشون به طرز خیلی تابلویی ازین رو به اون رو شد.به شدت احترام میذاشتنو گرم گرفتن.از طرفی خوشحال بودم که بلاخره فهمیدن من آدم بدی نیستم از طرفی غم بیماری شوهرم تازه بود و نیاز به همراهی داشتم.اوایل بجز خواهرام به کسی نگفتم.ولی برای اونام که گفتم نظرشون رو جدایی و...نبود.گفتند خاست خداونده.من رو حساب اینکه اصلا انتظار نداشتم خونواده شوهرم هیچ حمایت مالی ای ازمون ونمیکنن موضوع رو به پدرم نگفتم.از طرفی ام میترسیدم اگه پدرم بفهمه همسرم از چشمش بیفته یا بگه جدا شو یا حرص بخوره.کلا هنوزم خبر نداره.ولی الان 1ونیم از بیماری همسرم گذشته.خدا میدونه تو این مدت چی کشیدم.فقط خدا عالمه.همش کلینیک.دکتر.دارو.کل دورران عقدم با غمو غصه سپری شد.بدون هیچ حمایت مالی ای از طرف خونواده شوهرم.ولی بخاطر اینکه این بیماری با استرس ارتباط مستقیمی داره.من هیچ فشاری به همسرم نیاوردم.سعی کردم کمتر برمو بیام و حرمتارو حفظ کنم.در حالیکه بعد از یه مدت از بیماریش دیگه بیماری ام براشون عادی شد و شدن همون آدمای بد جنس سابق.مثله شمع قطره قطره آب میشم ولی کاری نمیتونم بکنم.وابستگی عاطفی شدید همسرم به من و متقابلا احساس عمیق من به اون باعث شده تا الان بسوزمو بسازم.همسرم مرد خیلی فهمیده ایه.و همه قصور و رفتارای بد خونواده رو قبول داره.ولی الان اتفاقی پیش اومده که دیگه نمیتونم تحمل کنم.قرار شد عروسی برامون بگیرن.منم خوشحال ازینکه بلاخره خونواده شوهرم یه جوری هوامونو دارن راضی شدم و شروع کردیم به سر زدن به تالارای مختلف.حالا اینکه یه تالار معمولی جنوب شهر بخاطر قیمت مناسب تصویب شد که بگیریم به کنار.حرف از تعداد مهمونا شد پدرم ازونجایی که مرد منظمی هستن قبلا تعدادو. به من داده بودم.وقتی اعلام کردم که ما فلان تعداد مهمون داریم ولی هزینه مهمونای خودمونو پدرم حساب میکنه.پدرشوهرم در کمال بی شرمی اعلام کرد که عروسی مال پسره.و خونواده دختر باید مهموناشو باجشن عقد یا حنابندون جدا کنه.اینجوری نمیشه.با اینکه پدر من عقد نکرفت ولی ده میلیون گذاشت رو پس انداز همسرم که موفق شدیم یه آآپارتمان کوچیک بخریم.باروم نمیشد در حالیکه من از جونم برای پسرشون مایه گذاشتم اینا یه چرتکه گرفتن دستشون قبل عروسی.به پدرشوهرم گفتم پدر من پسر نداره.اگه من بهش بگم شما گفتید عروسی مال خونواده پسره ناراحت میشه.انقدر ازون شب از خونواده همسرم دلگیر و ناراحت شدم که حدی نداره.بعضی وقتا میگم الان اینا پیش خودشون فک میکنن من عیب و ایرادی دارم.احساس میکنم زندگیمو دارم پای احساساتم میبازم.من با همسرم سر سوزنی مشکل ندارم.نمیدونم چیکار باید بکنم؟چرا خداوند منو تو همیچین شرایطی قرار داده.خواهش میکنم کمکم کنید
    سلام
    متاسفم از اتفاقی ک براتون افتاده و بهتون تبریک میگم بابت و صبر و گذشت و عشقی ک دارین
    عزیز دلم حنابندون بگیر ی شب قبل عروسی و ی حنابندون عالی ک چشمشون دربیاد و برای حنابندون هم هیچکی از خانوادهدشوهر را دعوت نکنین و فقط خود خانواده اش باشن اینجوری اونا میفهمن چقدر سخته فامیلاشون دعوت نشن و چه بی احترامی.
    غصه رفتارشون را نخور وقتی عروسی کردین و رفتین سر خونه زندگیتون رفت و امدت را کم کن باهاشون تا قدرت را بدونن .
    بعضی از افراد عقده دارن پ فک نکن شما مشکلی دارین به این فک کن ک چقدر خوب هسین ک به شما حسادت میکنن و اینکارها را میکنن.
    موفق و خوشبخت بشین ان شاالله

    یا علی مدد

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32919
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اختلاف با خانواده شوهر

    خیلی ممنون دوستای گلم

  12. کاربران زیر از و این نیز بگذرد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد