نوشته اصلی توسط
farokh
منظور شما از این که "بعضیا خیلی راحت به هر چی می خان می رسن ولی یک عده نه" چندان روشن نیست ؛ اگر منظورتان نتیجه گرفتن افراد در مورد دعا و حاجت طلبیدن از خداوند متعال است و این که برخی افراد در این خصوص به نتیجه مطلوب خود می رسند. اما برخی خیر ،باید گفت :این امر تنها یک ادعا است و در مقام عمل نمی توان آن را تصدیق کرد .
در واقع ممکن است که افرادی در مواردی خاص استجابت روشن و عینی دعاهای خود را ببینند و عده ای این گونه نباشند ، اما در هر حال به یقین نمی توان گفت این عده به آسانی به هر چه خواسته اند رسیده اند . مقوله استجابت و عدم استجابت دعا توضیح مفصلی دارد که اگر مایل بودید، می توانیم در نامه های بعدی به آن بپردازیم .
اما اگر منظور شما نتیجه گیری افراد در اهداف و جهت گیری های زندگی شان است - چنان که از ظاهر سوال شما همین بر می آید - باید گفت: ادعای شما چندان قابل قبول به نظر نمی رسد، زیرا در این زمینه هم تنها کسانی به نتیجه می رسند که نهایت تلاش و کوشش خود را به کار می بندند. در عین تلاش اهداف خود را روشن و بی ابهام و از مسیر درست پی گیری می کنند. در این زمینه از شکست ها و عدم نتیجه گیری ها ناامید نمی شوند .
مطمئن باشید که اگر با هر یک از این افراد که به نظر شما " خیلی راحت به هر چی می خان می رسن " گفتگو کنید، در می یابید که تا چه حد در تصور خود اشتباه می کردید و افراد برای رسیدن به نتیجه، چه رنج ها و مشقت هایی را سپری کرده اند؛ البته ممکن است همیشه موارد استثنایی وجود داشته باشد. اما مطمئنا این امر یک قاعده کلی نیست .
در مورد قانون جذب باید بگوییم که این قانون يكي از مطرح ترين موضوعات در عرصه موفقيت هاي زندگي و حل مشكلات فردي است،كه توسط مراكز گوناگون مشاوره و كارگاه هاي موفقيت در زندگي و شخصيت هاي ايراني و خارجي به شدت مورد تبليغ و ترويج قرار مي گيرد .
البته می توان گفت کامل ترین محصول در خصوص توضیح و ترویج این تفکر مستند "راز" محصول سال 2006 کمپانی «پرایم تایم» استرالیا است. در هر حال بخشی از مطالبي كه در اين مستند يا در سخنراني هاي اشخاص نام برده مطرح مي شود، مورد تاييد و قبول اديان آسماني و اسلام است، اما متاسفانه رويكرد كلي برخي از اين افراد و مراكز چندان صحيح و قابل قبول نبوده؛ به علاوه مطالبي را كه به عنوان اصول كلي در عالم مطرح مي كنند، نمي توان كاملا تاييد نمود.
در يك نگاه كلي بايد گفت: هر چند به طور صريح و آشكار در مورد قانون جاذبه سخني در منابع ديني ما نيامده است، اما مي توان ارتباط هايي بين مطالب مورد نظر طرفداران قانون جاذبه و برخي تعاليم ديني يافت ؛ اما به يقين تاييد صريحي در مورد قانون جذب در منابع ديني ما وجود ندارد، بلكه نمونه هايي از خلاف آن به چشم مي خورد. ما به چند نكته درست و نادرست كه در اين نوع نگرش بيش تر مطرح مي شود، اشاره اي گذرا خواهيم داشت :
تفکر:
در جای جای اين ديدگاه به این نکته اشاره شده که افکار ما تأثیرات شگرفی در واقعیتهای خارجی خواهند گذاشت. آنچه ما میاندیشیم ، در عالم خارج صورت عینی و حقیقتی پیدا کرده، به سوی ما جذب میشوند. در تعالیم دینی ما به حقیقت تفکر و تأثیرگزاری مثبت و منفی آن بسیار تأکید و توجه شده است؛ بخش قابل توجهی از روایات و آیات قرآن در ضرورت تفکر و تأثیرپذیری از این راهکار اختصاص داده شده تا جایی که تفکر در خوبیها و حقایق عالم مانند تفکر مداوم در مورد خداوند و قدرت او برترین عبادت شمرده شده.(1)
اما تفاوت آنچه طرفداران قانون جذب مي گويند، با تعالیم دینی ما در این است که قانون جاذبه به نوعی ایدهآلیستی به قضیه نگاه میکند. چگونگی تأثیرات را تا حدی در هالهای از ابهام باقی میگذارد، در حالی که روایات ما بسیار منطقیتر و باور پذیرتر به این نکته میپردازد، مثلاً امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
«تفکر (در نیکی ها) انسان را به سوی نیکی و عمل به آن میکشاند».(2)
در روایت آمده که «زیاد فکر کردن در معاصی و بدیها انسان را به سوی گناه و بدی میکشاند».(3)
طلب:
نکته مهمی که در این ديدگاه در راه دست یابی به اهداف و آرزوها بیان شده، رسیدن به مقام طلب و ایجاد این حس در وجود خود است. حقیقتی که در آموزههای دینی و اخلاقی عرفانی ما بسیار به آن توجه شده تا جایی که بزرگان سلوک و عرفان، گام اول را برای سالک رسیدن به «مقام طلب» بر میشمرند . در اصطلاح قرآنی هم از آن به «قیام لله» تعبیر شده ، یعنی انسان از س************ و رکود و غفلت خارج شده، برای رسیدن به حقیقت به پا خاسته، قیام کند؛ آن هم قیام برای خدا یعنی برای رسیدن به بالاترین زیبایی و حقیقت عالم.
این نکته بسیار قابل توجه و درست است . شاید یکی از منطقیترین و درستترین نکات فیلم اشاره به همین واقعیت باشد؛ زیرا در نظام عالم سنتها و قوانینی قرار داده شده که ما از آن ها به عنوان سنن الهی یاد میکنیم که شالوده و ساختار روابط علّی و معلولی در این عالم و روابط انسان با جهان طبیعت و ماواری طبیعت بر آن اساس تنظیم شده است . یکی از آن سنتها این است که اگر انسان به معنای واقعی کلمه در مقام طلب و خواستن برآید، خداوند زمینه رسیدن او به مطلوب را ایجاد میکند.
مهم این است که در ابتدا یک تحول و تغییر درونی در انسان (یا جامعه) به وجود بیاید . برای رسیدن به شرائطی بهتر به پا خیزد. آن گاه خداوند زمینه و بستر دستیابی به مطلوب را فراهم خواهد ساخت، خداوند در قرآن میفرماید:
«خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد. مگر آن که آنان در خود تغییر ایجاد کنند».(4)
سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد میدهیم و عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد».(5)
در نتیجه انسان که در مقام طلب بر آمده، برای رسیدن به هر آنچه بخواهد - البته تحت قوانین حاکم بر عالم - به او یاری میشود، چه یاری را ناشی از فکر و اندیشه خود بداند یا همراهی کائنات با او و یا هر عامل دیگری مانند غول چراغ!
شکرگزاری
نکته بسیار مهم دیگری که توسط اين افراد بر آن تأکید شده، احساس همیشگی شکر از نعمتها داشتن برای رسیدن به آرزوها و نعمتهای جدید است. این حقیقت چیزی نیست جز قاعده استوار قرآنی: «لئن شکرتم لأزیدنّکم؛(6) اگر شکرگزار باشید، بر شما میافزایم».
روایات و آیات در باب شکر و آثار آن آن قدر زیاد است که برخی از روانشناسان مسلمان در برخی کشورهای اسلامی از آن ها به دستور عملی کاربردی به نام «مکانیزم شکر» رسیدهاند. بنابر آمارهای ذکر شده اثر بخشی آن در بین مبتلایان به بیماران روحی و روانی کمتر از بهترین قرصهای افسردگی نبوده است.
اما در خصوص ادعای اصلي اين تفكر يعني نیروی جاذبه :
اولاً آیا چنین ادعایی صحت دارد که هر آنچه به آن میاندیشیم، در عالم خارج تحقق یافته، در برابر ما قرار میگیرد؟ اگر به تفکرات عامیانه و عرفی خودمان بنگریم ،نشانههایی از این نکته را مییابیم، مثلاً در ضربالمثلهای متعددی به این رابطه اشاره شده:
هر چه سنگه، زیر پای لنگه، مار از پونه بدش میاد، جلوی خونهاش سبز میشه، خواستن توانستن است و...
اما آیا آموزههای دینی این اصل را تأیید میکند؟ شاید در مفاهیم دینی نشانههای متعددی از توجه به این مسئله دیده شود. اما به نظر می رسد جدیترین اشارات در این خصوص در مورد بحث «تفأل و تطیّر» است.
می دانید که از دیر باز در جوامع بشری فال نیک و بد زدن وجود داشته ،خصوصاً در صدر اسلام و در جامعه عربی فال نیک یا «تفأل» و فال بد یا «تطیّر» از اعتقادات رایج مردم بود؛ اسلام با تطیر و فال بد مقابله کرد و از توجه به آن منع فرمود. اما این برخورد را با فال نیک زدن نکرد. بلکه به آن سفارش هم نمود؛ در برخی از روایات نقل شده که «فال نیک بزنید تا به آن برسید».(7)
رسول خدا کثیر التفال بود، یعنی زیاد امور را به فال نیک می گرفت. در مواردی گفته شده رسول خدا به دیدن صحنههایی به ظاهر ناگوار و ناراحت کننده نتایجی مثبت و خوب را آزرو کرده، آن را به فال نیک میگرفت که اتفاقاً همان حادثه محقق میشد، مثلاً نقل شده خسرو پرویز در پاسخ نامه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از روی استهزا و بیاحترامی قدری خاک برای حضرت فرستاد، حضرت با دیدن این خاک فال نیک زد: «به زودی مسلمانان خاک ایران را فتح میکنند».(8)
اثر بخشی فال بد نیز در روایات انکار نشده که اتفاقاً این نکته با تجربه افرادی که معتقد به این امور مانند نحوست عدد 13 یا لزوم صبر هنگام عطسه زدن و... هستند، مطابقت دارد. در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:
«تأثیر فال بد به خودت بستگی دارد. اگر آن را آسان بگیری آسان میشود، اگر سخت بگیری ،سخت میشود. اگر به آن اهمیت ندهی ،بیاثر میشود».(9)
این روایات به خوبی نشان میدهد اثر بخشی این نوع عقاید و تفکرات بیش تر در حوزه تلقینات روحی و روانی و به علاوه سوء ظن و حسن ظن پیدا کردن نسبت به خداوند و خود و آنچه با آن مواجه هستیم میباشد . این رابطه متقابل میتواند یکی از سنتهای عالم هستی محسوب گردد. اما چنان که واضح است، محدوده اثر بخشی این امور بسیار محدود است و نمیتواند در همه شئون زندگی سرایت داشته باشد.
مشکل اصلی این تئوری چنان که بسیاری از مخالفان آن اشاره میکنند ،اثبات و تجربه ناپذیری آن است؛ یعنی مدعیان وجود چنین قانون اثر بخشی در عالم میگویند چنین چیزی هست، ولی از حقیقت و چگونگی آن بیاطلاعیم. باید هر کس تجربهای شخصی از آن به دست بیاورد.
از طرفی هر کس در این تجربه به نتیجه نرسد، گفته میشود:
درست فکر نکردی و افکارت را روی خوبیها و آزروهایت متمرکز نساختی یا واقعاً طالب نشدی و... در نتیجه ارزش این نظریه به عنوان یک قانون علمی و کاربردی زیر سؤال میرود؛ البته چنان که در فیلم اشاره شد، تأثیر افکار و تلقینات همچون اثر بخشی قرصهای شکر قابل انکار نیست . این حالات از ویژگیهای روح انسان و قدرتهای شگفتانگیز این مخلوق خداوند است. اما ادعای هماهنگ شدن کائنات با هر آنچه ما میاندیشیم ، قابل اثبات نیست.
لااقل باید پذیرفت این قانون یا این «راز» در محدوده معینی قابلیت اثربخشی دارد ،مثلاً آیا میتوان آرزو کرد که به جوانی برگردیم یا جلوی پیری را بگیریم یا جلوی مرگ خود و عزیزان مان را و یا بخواهیم ماشین ما بدون سوخت حرکت کند؟ مسلّماً خیر! پس باید پذیرفت طرفداران این تئوری بسیار بسیار ایدهآلیستی به این جریان مینگرند و از حقیقت فاصله دارند. به علاوه در اعتقاد دینی ما همه عالم بر اساس اراده و قدرت یک موجود برتر در حرکت و تکاپو است. اگر نخواهد حتى بالاترین افکار و ارادهها و عزمها اثربخشی نخواهد بود.
این همان حقیقتی است که امام علی(علیه السلام) به آن اشاره کرده اند: «خدا را به از بین بردن عزمهای جدی و استوار شناختم».(10)
یعنی بسیار پیش میآید که مرد عزم و عمل - علی(علیه السلام) -عزم و قصد کاری را میکند. اما خدا جلوی تحقق آن را میگیرد و این یعنی اینکه اراده خدا فوق همه ارادهها است.
بالاترین مرتبه طلب و خواستن و تمسک به قانون «راز» برای بسیاری از ما در مقام دعا پیش آمده که شب و روز به خواسته خود و آنچه میطلبیم ،اندیشیده و آن را خواستهایم ، ولی خداوند تحقق آن را به صلاح ما ندیده و دعای ما در ظاهر مستجاب نشده است . این یعنی قضای الهی؛ همان چیزی که در روایت به آن تصریح شده :
«حکمت او را هیچ وسیله و واسطهای بر نمیگرداند».(11) یعنی اگر حکمت خداوند و قضای او به تحقق امری تعلق بپذیرد، هیچ راهکار و ابزاری مانع آن نخواهد بود. پس اين قبيل مطالب نقلي به علاوه نكات و استنتاجات عقلي به روشني درستي و كليت ادعاي طرفداران قانون جاذبه را زير سوال مي برد و در بياني خوش بينانه مي توان گفت دين اسلام لااقل در اين حد و اندازه آن را نمي پذيرد .