نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: حرف مردم

1092
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33277
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    حرف مردم

    سلام دختری ۱۹ ساله هستم چند ماهه که عقد کردم در گذشته با پسرانی دوست بودم ولی به همسرم نگفتم اون روی این مسایل خیلی حساس بود و دلش ی دختر آفتاب مهتاب ندیده میخواست از طرفی هم بعد ازدواج همش رجوع میکرد ب گذشتم و بهم میگفت تو دوست پسر داشتی و اینقدر این روال رو ادامه داد که من رو مجبور به اعتراف کرد ولی قضیه ب همینجا ختم نشد و بعد این دوباره منو تحت فشار قرار میداد و به من میگفت حالا ک دوس پسر داشتی مطمئنم که ************ هم داشتی و ایندفه اینقدر باز هم منو تحت فشار قرار داد و اخرش گفت اگه بگی میبخشمت فقط،میخوام همه حقیقت رو درمورد همسرم بودنم که سادگی کردم و به دروغ پیشش اعتراف کردم که داشتم و اشتباه بزرگی بود این اعتراف دروغینم و بعد این اعترافم گفت میخواد ازم جدا بشه من داشتم دیوونه میشدم چون خیلی دوسش داشتم شب بعدش زنگ زد به پدرم و همه چیز رو گفت و گفت میخواد ازم جدا بشه و هرچی از دهنش در اومد ب خونوادم گفت روز بعدش با تبر اومد جلو خونمون واسه دعوا و هرچی از دهنش دراومد گفت همه حرمتها از بین رفت که همین باعث شد پدرم گفت هرچی زودتر جدا شین بهتره ولی بعد چندروز بهم گفت که نمقخواد جدا شده من اوایل جوابش رو نمیدادم ولی اصرار کرد و از طرفی هم چون دوسش داشتم علارقم میل خونوادم برگشتم سر زندگیم که بعد اون یه مدت خوب بودیم ولی بعدش شروع کرد ب اذیت کردنم رفیق بازی میکرد دختربازی میکرد بی محلی میکرد تا جایی که منو خونه خودشون نگه میداشت نمیذاشت خونوادم رو ببینم و زنگ بزنم و همین باعث شد که از پیشش برم و الان پیش خونوادمم و پیگیر طلاق دیگه هم مثل قبل دلبستش نیستم چون خیلی اذیتم کرد فقط یچیز ناراحتم میکنه اونم اینه که بفضی از اطرافیانم بهم میگن حقت بود چون قبلا دوسپسر داشتی زندگیت اینطوری ششد این حرف حقیقت داره؟؟ من توبه کرده بودم من دوسش داشتم اونم خیلی چیزا تو گذشتش داشت ولی واسم مهم نبود واسم بعد ازدواج مهم بود ولی اون فقط رنبال گذشتم بود دلم میخواد اروم شم لطفا ارومم کنید ببخشید ک طولانی شد

  2. کاربران زیر از zahraaa76 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : حرف مردم

    سلام
    3تا اشتباه بزرگ کردین
    اول اینکه باوجود اینکه میدونستین حساسن ازشون مخفی کردین
    دوم اینکه بعد ازدواج به هیچ وجه نباید میگفتین
    سوم ک اون دروغ را گفتین و حتی اگه راست هم بود نباید میگفتین
    مگه میشه مردی همه اینا را بشنوه و بازم بتونه باهمسرش خوب و مهربان باشه.
    شما چوب پنهان کاری و دروغی ک گفتین را خوردین. چون کارتون حق الناس بود و باهیچ توبه ای حل نمیشد.
    حالا هنوز اول جوانی هستید و مطمینا بعد از این موقعیت های مناسبی گیرتون میاد مواظب باشید ک دوباره اشتباه نکنید.هنوز خیلی از زندگی تون مونده نگران نباشید.

    یا علی مدد

  4. 3 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حرف مردم

    سلام دوست عزیز اول اینکه هیچ وقت هیچ وقت از گذشته ات برای کسی نگو حتی همسرت لزومی نداشته که ایشون بدونن اونم تاره شما با اون دروغ خرابترشم کردید شما روی توبه ات بمون سعی کن خدای نکرده تحت تاثیر حرف بقیه قرار نگیری و یه اشتباه بزرگتر انجام بدی حرف مردم مفتشم گرونه
    دو روز دیگه یه نفر دیگه رو سوژه میکنن و درمورد همسرت ایشون مرد به غرورش برخورده شکسته شده به این زودی ها نمیشه ازش توقع داشت درست رفتار کنه اگه میتونید حتما برید مشاوره تا اون سوتفاهم حل بشه ولی صبور باش زمان لازمه.

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : حرف مردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahraaa76 نمایش پست ها
    سلام دختری ۱۹ ساله هستم چند ماهه که عقد کردم در گذشته با پسرانی دوست بودم ولی به همسرم نگفتم اون روی این مسایل خیلی حساس بود و دلش ی دختر آفتاب مهتاب ندیده میخواست از طرفی هم بعد ازدواج همش رجوع میکرد ب گذشتم و بهم میگفت تو دوست پسر داشتی و اینقدر این روال رو ادامه داد که من رو مجبور به اعتراف کرد ولی قضیه ب همینجا ختم نشد و بعد این دوباره منو تحت فشار قرار میداد و به من میگفت حالا ک دوس پسر داشتی مطمئنم که ************ هم داشتی و ایندفه اینقدر باز هم منو تحت فشار قرار داد و اخرش گفت اگه بگی میبخشمت فقط،میخوام همه حقیقت رو درمورد همسرم بودنم که سادگی کردم و به دروغ پیشش اعتراف کردم که داشتم و اشتباه بزرگی بود این اعتراف دروغینم و بعد این اعترافم گفت میخواد ازم جدا بشه من داشتم دیوونه میشدم چون خیلی دوسش داشتم شب بعدش زنگ زد به پدرم و همه چیز رو گفت و گفت میخواد ازم جدا بشه و هرچی از دهنش در اومد ب خونوادم گفت روز بعدش با تبر اومد جلو خونمون واسه دعوا و هرچی از دهنش دراومد گفت همه حرمتها از بین رفت که همین باعث شد پدرم گفت هرچی زودتر جدا شین بهتره ولی بعد چندروز بهم گفت که نمقخواد جدا شده من اوایل جوابش رو نمیدادم ولی اصرار کرد و از طرفی هم چون دوسش داشتم علارقم میل خونوادم برگشتم سر زندگیم که بعد اون یه مدت خوب بودیم ولی بعدش شروع کرد ب اذیت کردنم رفیق بازی میکرد دختربازی میکرد بی محلی میکرد تا جایی که منو خونه خودشون نگه میداشت نمیذاشت خونوادم رو ببینم و زنگ بزنم و همین باعث شد که از پیشش برم و الان پیش خونوادمم و پیگیر طلاق دیگه هم مثل قبل دلبستش نیستم چون خیلی اذیتم کرد فقط یچیز ناراحتم میکنه اونم اینه که بفضی از اطرافیانم بهم میگن حقت بود چون قبلا دوسپسر داشتی زندگیت اینطوری ششد این حرف حقیقت داره؟؟ من توبه کرده بودم من دوسش داشتم اونم خیلی چیزا تو گذشتش داشت ولی واسم مهم نبود واسم بعد ازدواج مهم بود ولی اون فقط رنبال گذشتم بود دلم میخواد اروم شم لطفا ارومم کنید ببخشید ک طولانی شد

    دوست عزیز چنین فردی با این همه حساسیت احتمالا در گذشته خودش مواردی بوده که به دیگران اعتماد نداره

    بهتره در این مورد بیشتر دقت کنید و د این مواقع در کنار خانواده باشید که نیستید و بعد به این صورت گله و شکایت میکنید

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33277
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حرف مردم

    کنار خونوادم بودم ازدواجم به صورت سنتی بود ولی اون انگار منتظر ی بهونه بود تا بره دنبال رفیق بازی و دخترباز خودش مثل دوران مجردیش
    ویرایش توسط zahraaa76 : 01-09-2017 در ساعت 03:27 AM

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حرف مردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahraaa76 نمایش پست ها
    کنار خونوادم بودم ازدواجم به صورت سنتی بود ولی اون انگار منتظر ی بهونه بود تا بره دنبال رفیق بازی و دخترباز خودش مثل دوران مجردیش
    جدایی شما بهترین کار ممکنه ...چون بعدها بعد عروسی یا با یه بچه مطمینا باز به همین پله میرسیدین...پس الان بهتر از فرداست.

    ولی حتما حتما حتما از تجربیات الانتون درس بگیرید و در اینده تکرارش نکنید

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33277
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حرف مردم

    آره با هر مشهوری هم صحبت کردم همینو گفت خودمم به همین نتیجه رسیدم فقط حالم خیلی بده خیلی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد