سلام
من حدود دو سال است که در دوران عقد هستم خانواده ی شوهرم خیلی سیاست دارن و با پنبه سر می برن از اوایل نامزدی تو زندگی من و شوهرم دخالت کردن ولی ما به دلیل این که مجبور بودیم بریم خونشون معمولا حرفی نمی زدیم که مشاجره پیش نیاد چن ماه به عروسیمون مونده و خونه گرفتیم ما رسم شیربها داریم و توی شیربها یک فرش دوازده متری دستبافت ذکر شده اوایل که خونواده ی همسرم یجوری بهم فهموندن که قرار نیس حتما دستباف باشه منم چیزی نگفتم چون قراره شوهرم بخره ولی یک ماه پیش که خونه گرفتیم در مورد اندازه ی فرش نظر دادن که لازم نیس دوازده متری بخرین همون نه متری کافیه منم بهم برخورد و گفتم توی شیربهام فرش دوازده متریه ناراحت شدم و رفتم توی اتاق همسرم خانواده ی شوهرم هم بدتر طلبکار شدن که چرا ناراحت شد!و شیش بدون خداحافظی از من رفتن مهمونی(از شوهرم خداحافظی کردن) من هم از اون روز نرفتم خونشون اینم بگم که من شهرستانیم و همسرم تهرانی و خونواده ی همسرم خیلی درهم برهمه باباش3 تا ازدواج داشته که از هر ازدواج بچه داره و از این آخریه هم بچه نداره یعنی مادر شوهرم فوت کرده پدرشوهرم رفته این خانومی که الان هست رو گرفته و همسرم هم خواهر برادر تنی نداره اون خواهر برادر ناتنی هم با باباش قهرن کلا خانواده ی متزلزلی داره می خواستم بدونم من باید با این خانواده چجوری رفتار کنم وقتی اونا اصلا منو به حساب نمیارن حتی پدرشوهرم یه زنگ به من نمی زنه