تنهایی بعد از جدایی

[آرام 1]

سلام من حالم اصلا خوب نیست میخواستم کمکم کنید.من 28 سالمه دو سال پیش خواستگاری داشتم ک خونوادم باهاش مخالف بودند ولی ما همدیگه رو دوست داشتیم قرار گذاشتیم ک صبر کنیم تا خونواده من راضی شن ولی نشدند.من یک ماه پیش تصمیم گرفتم ک حرف خونوادمو گوش کنم.از ایشون خواستم ک از هم جدا بشیم.ولی قبول نمی کرد چند روز پیش اومد شهر من و از من خواست ک برم پیشش و با هم صحبت کنیم ولی من قبول نکردم و نرفتم پیشش.برگشت تهران.وقتی بهش زنگ زدم ک ببینم رسیده یا نه شروع کرد به داد و فریاد کشیدن.هرچی میتونست بهم گفت.گفت مادرم ی دختر برام پیدا کرده دکترای علوم آزمایشگاهی.آزمایشگاه داره و میلیاردر.باباش چشم پزشک و دختره خیلی خوشگل.هزار برابر سر داره به تو.میخوام برم خواستگاریش.تو و خونوادت هیچی نیستید.بابات کارخونه داره؟خونه زعفرونیه دارید؟خودت چی داری؟من هیچی نمی گفتم فقط حرف هاش رو گوش می کردم.آخرشم گفت خداحافظ و سریع قطع کرد.من ازون روز دیگه بهش زنگ نزدم.ولی حالم خیلی بده.دلم آشوبه.مثل معتادی ک داره ترک میکنه آروم و قرار ندارم.چند هفته دیگه ی امتحان مهم دارم.ولی ازون روز حتی ی صفحه هم نتونستم درس بخونم.کمکم کنید.چکار کنم ک روی درسم تمرکز کنم؟چجوری حواسم رو جمع کنم؟داروی خاصی اگر هست بهم معرفی می کنید؟

[fateme.68]

سلام گلم
میدونم حس خیلی بدی داری و الان تو وضعیت خوبی ندارید
اما اینو مطمین باشید ک داره دروغ میگه و همچین دختری با ی ادم هم سطح خودش ازدواج میکنه اینایی ک این اقا گفت مال تو فیلم هاست.
اما حالا نوبت حل مشکل شماست
به این فک کنید ادمی ک اینطور حرف میزنه اگه ازدواج میکردین و زیر ی سقف میرفتین و به قول معروف خرش از پل رد میشد چه حرفایی میزد و چقدر تحقیرتون میکردن و مجبور میشدی بازم برگردی خونه بابات با ی حال خراب و روی سیاه.
فک میکنی میرفتی سرقرار چی میشد شاید بلایی سرت میاورد و اونوقت ولت میکرد و تو و خانواده ات باید دنبالش میرفتین.
پس خوشحال باش ک بی گدار به اب نزدی و الان خوشحال باش ک خوب شناختیش.
اگه چشماتو باز کنی ادمهای زیادی هستن ک لایقت باشن.

یا علی مدد

[Experience]

سلام

حالا یه تماس باهاش بگیرید اون روز شاید عصبانی بوده یه چیزی گفته دیگه

[آرام 1]

سلام گلم
میدونم حس خیلی بدی داری و الان تو وضعیت خوبی ندارید
اما اینو مطمین باشید ک داره دروغ میگه و همچین دختری با ی ادم هم سطح خودش ازدواج میکنه اینایی ک این اقا گفت مال تو فیلم هاست.
اما حالا نوبت حل مشکل شماست
به این فک کنید ادمی ک اینطور حرف میزنه اگه ازدواج میکردین و زیر ی سقف میرفتین و به قول معروف خرش از پل رد میشد چه حرفایی میزد و چقدر تحقیرتون میکردن و مجبور میشدی بازم برگردی خونه بابات با ی حال خراب و روی سیاه.
فک میکنی میرفتی سرقرار چی میشد شاید بلایی سرت میاورد و اونوقت ولت میکرد و تو و خانواده ات باید دنبالش میرفتین.
پس خوشحال باش ک بی گدار به اب نزدی و الان خوشحال باش ک خوب شناختیش.
اگه چشماتو باز کنی ادمهای زیادی هستن ک لایقت باشن.

یا علی مدد

مرسی ک جواب دادید.راستش وضع مالی خونوادش خوبه.ممکن حرفهاش راست باشه.من روزی چندین بار به خودم میگم ک ما بهمدیگه نمی رسیدم و اون اگر ازدواج کنه به من مربوط نیست چون من ازش جدا شدم.من با ازدواجش و حرفهایی ک بهم زد کنار اومدم.الان مشکلم این هست ک اصلا تمرکز ندارم.چجوری حواسم فقط به درسم باشه؟

[آرام 1]

سلام

حالا یه تماس باهاش بگیرید اون روز شاید عصبانی بوده یه چیزی گفته دیگه

من خودم یک ماه پیش ازش خواسته بودم ک از هم جدا بشیم.نمی خوام بهش زنگ بزنم.با رفتنش مشکل ندارم.مشکلم درسم هست.توی این شرایط چجوری درس بخونم؟

[آرام 1]

آخه ی دفعه تنها شدم.قبلا یکی بود ک هر روز باهام حرف میزد و بهم انرژی میداد.به صداش و حرفهاش وابسته شده بودم.الان هیچ دوست صمیمی ندارم.کل روز حتی با یک نفر حرف نمیزنم.همش توی اتاقم هستم ک درس بخونم.ولی دریغ از یک ساعت.میشه بگید چجوری باید حالم خوب بشه؟

[fateme.68]

اگه هرروز ورزش کنی و پیاده روی بری و موزیک های شاد گوش بدی دوباره باانرژی درس میخونی

یا علی مدد

[آرام 1]

اگه هرروز ورزش کنی و پیاده روی بری و موزیک های شاد گوش بدی دوباره باانرژی درس میخونی

یا علی مدد

مرسی ک جوابمو دادید.خیلی روحیم بده.قرص نباید بخورم ک تمرکزم بره بالا؟

[fateme.68]

نه هیچ قرصی لازم نیست
فقط ورزش وتفریح و شاد بودن

یا علی مدد

[zeinab1990]

آخه ی دفعه تنها شدم.قبلا یکی بود ک هر روز باهام حرف میزد و بهم انرژی میداد.به صداش و حرفهاش وابسته شده بودم.الان هیچ دوست صمیمی ندارم.کل روز حتی با یک نفر حرف نمیزنم.همش توی اتاقم هستم ک درس بخونم.ولی دریغ از یک ساعت.میشه بگید چجوری باید حالم خوب بشه؟

اینکه نمیتونی درس بخونی واسه اینه که فکرت هنوز پیش ایشونه و دوسش داری بهتره دیگه بهش فکر نکنی خونوادتون که مخالفن خودشم که اینجوری تحقیرتون کرده من جای شما بود فراموشش میکردم و روی کارای مهمترم تمرکز میکردم

[آرام 1]

نه هیچ قرصی لازم نیست
فقط ورزش وتفریح و شاد بودن

یا علی مدد

مرسی.برام دعا کنید

[آرام 1]

اینکه نمیتونی درس بخونی واسه اینه که فکرت هنوز پیش ایشونه و دوسش داری بهتره دیگه بهش فکر نکنی خونوادتون که مخالفن خودشم که اینجوری تحقیرتون کرده من جای شما بود فراموشش میکردم و روی کارای مهمترم تمرکز میکردم

خیلی سخته فراموش کردن.همیشه با هم خیلی خوب بودیم.مثل زن و شوهر پشت هم بودیم.همه خواستگارامو رد می کردم.برای آیندمون خیلی برنامه ریزی کرده بودیم.الان برگشتم به نقطه صفر.تنها.بدون انرژی.

[Experience]

آخه ی دفعه تنها شدم.قبلا یکی بود ک هر روز باهام حرف میزد و بهم انرژی میداد.به صداش و حرفهاش وابسته شده بودم.الان هیچ دوست صمیمی ندارم.کل روز حتی با یک نفر حرف نمیزنم.همش توی اتاقم هستم ک درس بخونم.ولی دریغ از یک ساعت.میشه بگید چجوری باید حالم خوب بشه؟

این زمان میبره به این راحتیا نمیشه

[zeinab1990]

خیلی سخته فراموش کردن.همیشه با هم خیلی خوب بودیم.مثل زن و شوهر پشت هم بودیم.همه خواستگارامو رد می کردم.برای آیندمون خیلی برنامه ریزی کرده بودیم.الان برگشتم به نقطه صفر.تنها.بدون انرژی.

اگه پشیمونی میتونی زنگ بزنی و ازش معذرت خواهی کنی ولی ایشون هم باید معذرت خواهی کنه بعد ازش بخواه یه چند روزی به شما فرصت بده امتحانتو بدی بعد دوباره همدیگه رو ملاقات کنید و همه حرفاتونو بهم بزنید و تصمیم نهایی رو بگیرید اگه ایشون شما رو دوس داشته باشه بعید میدونم بخواد با اون خانم ازدواج کنه

[آرام 1]

اگه پشیمونی میتونی زنگ بزنی و ازش معذرت خواهی کنی ولی ایشون هم باید معذرت خواهی کنه بعد ازش بخواه یه چند روزی به شما فرصت بده امتحانتو بدی بعد دوباره همدیگه رو ملاقات کنید و همه حرفاتونو بهم بزنید و تصمیم نهایی رو بگیرید اگه ایشون شما رو دوس داشته باشه بعید میدونم بخواد با اون خانم ازدواج کنه

من چون بهم نمی رسیدیم ازش خواستم ک جدا بشیم.ناراحتم ک ازش جدا شدم ولی چاره ای نداشتم.نمیخواستم ک به پای من بشینه.چون سی و یک سالش شده بود.موقعیت خوبی داشت.هرجا بره خواستگاری بهش دختر میدن.نمیتونستم ببینم عمرش به پای من تلف بشه

[zeinab1990]

من چون بهم نمی رسیدیم ازش خواستم ک جدا بشیم.ناراحتم ک ازش جدا شدم ولی چاره ای نداشتم.نمیخواستم ک به پای من بشینه.چون سی و یک سالش شده بود.موقعیت خوبی داشت.هرجا بره خواستگاری بهش دختر میدن.نمیتونستم ببینم عمرش به پای من تلف بشه

خب خانواده چرا مخالفت میکنن ؟ خودتو ناراحت نکن قسمت بوده حتما دیگه بهش فکر نکن و به آینده روشنت فکر کن قرآن بخون که آرامش بگیری و با تمرکز درس بخونی آرزوی خوشبختی برای همه دختران سرزمینم .

[آرام 1]

خب خانواده چرا مخالفت میکنن ؟ خودتو ناراحت نکن قسمت بوده حتما دیگه بهش فکر نکن و به آینده روشنت فکر کن قرآن بخون که آرامش بگیری و با تمرکز درس بخونی آرزوی خوشبختی برای همه دختران سرزمینم .

مرسی.امیدوارم شما هم خوشبخت بشید