سلام خواهش میکنم ازتون جواب سوال من رو بدین تروخدا خواهش میکنم کمکم کنید...دختر ۲۰ساله وتک دختر خانواده واهل شیرازهستم که علوم پزشکی تهران درس میخونم حدودا۸ماه پیش با پسری ۲۶ساله آشنا شدم که دانشجوی پزشکی دانشگاه ازاد بود اما از مهر دیگه دانشگاه نرفت وگفت هزینه پزشکی دانشگاه ازاد زیاده وازپسش برنمیاد ۳ماه هس که خونواده ها در جریان قرار گرفتن اما خونواده من مانع اومدنشون به شهرمون شدن وگفتن ما مخالفیم چون این اقا الان یک دیپلمه هست ،پدرومادرش ازهم جداشدن،فاصله ومسافت شهرامون زیاده ولیاقت من رو نداره ونمیتونه من رو خوشبخت کنه بخاطر همین موضوع دوباره ثبت نام دانشگاه انجام داده که از بهمن دانشگاه رو ادامه بده اما این بار در رشته های زیر شاخه پزشکی چون هزینه اشون کم هست ... همزمان درحال انجام کارهای ترجمه و پرستاری هم هست...... درضمن پدر ومادرایشون ۱۳سال پیش از هم جداشده اند والان با مادرشون زندگی میکنن ...خونواده من به هیچ وجه قبولش ندارن وهر لحظه بیشتر مخالفتشون رو اعلام میکنن اما من از همه لحاظ تاییدش میکنم بهش اعتماد واطمینان دارم وحس میکنم با هم میتونیم خوشبخت باشیم وزندگی خوبی داشته باشیم خیلی دوسش دارم وتاحد خیلی زیادی رابطمون پیش رفته واون هم منو به شدت دوست داره حتی فکر اینکه بهم نرسیم دیوونه ام میکنه یه ماهه شب وروز کارم شده اشک ریختن نمیدونم باید چیکار کنم به دردسر امتحان های پایان ترمم رو گذروندم....خونواده پسر کاملا موافق هستن وحتی من بامامان وآبجیش رابطه نزدیکی دارم وباهم خیلی خوبیم ومشکل الان تنها مخالفت خونواده من هست خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکار کنم دارم دق میکنم 😔ببخشید طولانی شد