سلام.من دختری 23 ساله مجرد هستم که خواهر بزرگتر از خودم مدت 2سالی هست عقدبسته بود و به تازگی ازدواج کرده.... متاسفانه داماد خانواده با دلایل متفاوتی ابراز علاقه به من کرده و این در ابتدا بادرخواست تمایل به رابطه صمیمی و دوستانه ای شروع شد و با کمی پیشرفت گفت که می خواد قبل از ازدواج من با شخص دیگه ای من رو برای خودش کنه!! وبعد از مقابله ی من با این کار و صمیمی شدن های زیاد از حد اعتراف کرد که به من علاقه داره و این احساس پاکی هست که مثل خواهر و برادری می مونه!! ولی اصرار زیاد اون باعث می شد بیشتر به این قضیه شک کنم...و با دلایلی مختلف مثل اینکه به شخص دیگری بعد از همسرم(خواهرم) احتیاج دارم و دوست دارم که به شخص قابل اعتماد دیگه ای ابراز علاقه کنم و یا دلنگرانش بشم سعی در منطقی جلوه دادن این مسئله بود..و اون شخص رو من می دونست و بارها می گفت که این مسئله رو حتما به خواهرم خواهد گفت! ولی درخواست و اصرار بیش از اندازه و دیدارهای بیرونی من رو به خالص و پاک بودن این احساس مشکوک کرد...در حال حاضر در وضعیت سختی قرار دارم که نمی دونم باید چیکار کنم تا همچین احساس غلطی رو از اون بگیرم...واقعا تحت فشار عصبی زیادی هستم و ناچار به تحمل و حفظ ظاهر در میان جمع هستم و حس بدی تمام وجودم را گرفته....خواهش می کنم منو راهنمایی کنید که برای از بین بردن احساسش چیکار باید کنم.........