نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: از رشته م متنفرم

1693
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1332
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    0
    تشکر شده 12 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    از رشته م متنفرم

    سلام خسته نباشید
    من یه مشکلی دارم که نمیدونم اسمش مشکل هست یا نه حداقلش منو خیلی عذاب میده
    نمیدونم احساس میکنم هنوز نتونستم خودمو نشون بدم احساس میکنم اینی که الان از نظر تحصیلی هستم برام خیلی کمه دوست دارم یه تغییر بزرگی انجام بدم نمیدونم این چه حس مسخره ایه من تو مدرسه تیزهوشان درس میخونم اونجا هم جزو شاگران خوب کلاس هستم ولی وقتی میبینم فرضا یکی تونسته 20 بشه با منی که 19 شدم با من مقایسه میکنم دیوونه میشم وقتی معلم ها مثلا میگن فلانی مطمنن بهترین رتبه تو کنکور رو میاره از همشون متنفر میشم این اصلا حسادت نیست من فقط حس میکنم یه چیزی هستم ولی کسی منو نمیبینه از اینکه کسی منو نمیبینه ناراحتم و شبا گریه میکنم شاید خیلی ساده بچگانه بیاد اصلا در حد یه دختر 16 17 ساله نباشه ولی من هنوز حس میکنم یه چیزی دارم که نه خودم و نه دیگران اونو میبینن و همین عذابم میده من حس میکنم از بقیه سرترم ولی اینو نمیتونم تو عمل نشون بدم شایدم این اعتماد به نفس کاذب باشه و فقط دارم خودمو گول میزنم ولی حس میکنم تا 1 کار خارق العاده انجام ندم روحم اروم نمیشه درضمن یه درگیری ذهنی دیگه ای هم داشتم من قرار بود رشته ریاضی رو انتخاب و واقعا هم بهش علاقه دارم و داشتم و فقط هم به رتبه زیر 10 یا حداقل 100 (ولی همه دوستام مسخرم میکردن) فکر میکردم ولی خوب خانوادم مخالف بودن ولی منو مجبور نکردن که حتما باید تجربی رو انتخاب کنم و مادرم فقط نظرشو گفت همون یه حرف مادرم انگار یه تلنگری شد واسم که نکنه من رتبه زیر 100 نیارم؟؟!!! تا لحضه انتخاب رشته از انتخابم مطمن بودم اما موقع عمل که رسید ترسیدم از شکست خوردن ترسیدم که نکنه تلاش کنم و اونی که میخوام نشم 100% من باهوشترین ادم دنیا نیستم اگه اونا از من جلو بزنن چی؟؟؟به همین راحتی همه اون ارزوهایی رو که داشتم از جمله مکانیک و شریف و... همشو به خاطر ترس از نتونستن و شکست دادن کنارشون گذاشتم گاهی وقتا از خدا گله میکنم که چرا به 1 عده ای همه چیز داده ولی به من هیچی!!! که به خاطر ضعف خودم باید ارزو هامو نابود کنم ولی یه عده ای خدا انقدر دوسشون داره بهترین رتبه مدال المپیاد و همه چیز نصیبشون و کرده یه عده ای هم مثل من!!!! الا از رشتم به شدت متنفرمو سال دوم دبیرستان هستم!!من ارزوهای بر باد رفته مو میخوام!!! این دوتا مسله مهمترین چیزایی هستم منو اذیت میکنن(به خصوص اولی) من زندگیم داره نابود میشه از همه چیز حالم به هم میخوره از بس که خنگ و بی مغزم!! من واقعا هدفمو تو زندگی از دست دادم و فقط منتظر مرگم!!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1215
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    21
    تشکر شده 56 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی پر از مشکل!

    سلام از حرفات مشخصه تو هم خودتو قبول ندارى وقتى اينقدر از عمل به خواسته هات واهمه دارى انتظار نداشته باش معجزه بشه! معجزه خود تويى كه اول بايد خودتو باور داشته باشى تا بتونى به ترست غلبه كنى و تو رويا خواسته هاتو دنبال نكنى مطمئن باش وقتى به هدفت وتوانايى خودت ايمان داشته باشى بهش ميرسى

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی پر از مشکل!

    سلام عزیزم من این مدل مشکلاتی که شما دارین رو در بسیاری از مدارس تحت عنوان تیزهوشان شنیدم و دیدم ! اول از همه شما باید بدونید که نمره بیست گرفتن یا رتبه زیر صد کنکور هدفگیری اشتباهیست بلکه اینها تنها مسیرهایی برای رسیدن به هدف یک زندگی متعادل و متعالیست . اگر شما بهترین سالهای عمرتون رو در افسردگی و احساس بی علاقگی بگذرانید هرگز نمیتونید به این هدف بزرگ برسید ... اگر شما به رشته تون یا مدرسه تون علاقه ندارید تغییرشون بدین . همینطور توقعات زیاد و ایده آل طلبی بیش از حد باعث حسهای ناراحت کننده و درنتیجه رکود و در جازدن میشود پس بهتره آرامش رو به ذهنتون برگردونین و با شکرگزاری بپاس نعمتهاتون و با توکل و اعتماد بخدا که هیچ حقی رو ضایع نمیکنه تلاش کنید و پیش برید .

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1332
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    0
    تشکر شده 12 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی پر از مشکل!

    سلام ممنون از جوابتون!
    ولی من حس میکنم این توقع بیش از حد نیست و تواناییشو دارم
    ولی همونطور که گفتین نمیتونه خودمو باور داشته باشم نمیتونم به اون چیزی که دارم اعتماد کنم
    همش احساس منیکنم من اشتباه میکنم و بقیه درست میگن
    همش حس میکنم هر کاری که کنم شکست میخورم

  5. کاربران زیر از roya-s بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1357
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    6
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی پر از مشکل!

    رویا خانم من الان تو یکی از همین جاهایی که شاید خیلی ها ارزوشو داشته باشن هستم ولی اصلا احساس خوشبختی نمیکنمو میخوام بهت بگم خوشبخت بودن و مفید بودن و بزرگ بودن به خود ادم هاست نه جایی که توش درس میخونن و نه رشته ای که میخونن. ضمنا خدا به شما هم خیلی چیزا داده که شاید به اون کسانی که از نظر شما مورد لطف خدا بودن نداده پس فکر نکنید خدا اونا رو از شما بیشتر دوست داره. اگه هدفی دارید براش تلاش کنید و ناامید نشید.

  7. کاربران زیر از دوگاهه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1579
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی پر از مشکل!

    رویا جان اگر کاری که دوست نداری رو انجام بدی همیشه حسرتش تو دلت میمونه.هیچ معجزه ای نمیشه
    بهت قول میدم وقتی تو دانشگاه راه میری و از کنار دانشکده فنی رد میشی امکان نداره حسرت نخوری
    تو دوم دبیرستانی.میتونی الان ریاضی بخونی.همش یه ساله
    گور بابای اونایی که قراره ازت جلو بزنن.این ادما وقتی تو غصه ارزوهای براورده نشدتو میخوری و مجبوری هر روز یه عالمه کتابی بخونی که دوست نداری پیشت نیستن
    من عاشق ورزش کردن بودم ولی موقع انتخاب رشته فکر کردم باهوش تر از اونیم که بخوام تربیت بدنی بخونم
    حالا فکر میکنی چه وضعی دارم؟
    دارم برق میخونم و ازش متنفرم. نمره هام خوبه و سختی درسا اذیتم نمیکنه ولی همه چی تهوع اوره .هیچ موفقیت درسی خوشحالم نمیکنه در واقع برای بردن بازی نمیکنم فقط از ترس شکست ادامه میدم
    چند وقت پیش 3 تا دختره تو اتوبوس تربیت بدنی بودن و داشتن با هم حرف میزدن من احساس وحشتناکی داشتم. الان تصمیم گیری واست سخته چون معنی واقعی حسرتو نمیدونی
    حتی وقتی کسی رو با کفش کتونی و شلوار ورزشی میبینم حسرت میخورم
    از طرفی اگه از اول شروع کنم باید با کسایی باشم که 3 سال ازم کوچکترن که خوشم نمیاد
    الان اخرای ترم پنجم همش میگم بذار این 3 ترمم بخونم ولی مطمئنم بعدش نمیخوام یه کار مرتبط بارشتم داشته باشم و اگه هم این کارو بکنم احساس خوشبختی نمیکنم
    هر روز که میرم دانشگاه به خودم میگم دارم عمرمو با لیسانس عوض میکنم .4 سال عمرمو میدم یه لیسانس میگرم بماند که چقد پول بابامو هدر میدم البته ظاهرن اون اینجوری راضی تره
    اگه زندگی من به نظرت قشنگ اومد به همین روال ادامه بده...
    نذار ترست اختیارتو به دست بگیره. کار بزرگ از ادم ترسو برنمیاد
    شرط اول هر کار بزرگ عشقه .
    یه جایی خوندم که یه پرستار ارزوهای ادمای دم مرگو ازشون میپرسید و مینوشت
    یکی از بیشترین ارزوهای مشترک این بود که کاش اونجوری زندگی کرده بودم که دوست دارم نه اونجور که مردم میخوان
    اگه محیط باعث نگرانیت میشه محیطتو عوض کن. اگه فکر میکنی از اون مدرسه بیای بیرون حالت خوب میشه این کارو بکن
    تو که میخوای کار بزرگ کنی نباید با یه عدد به هم بریزی
    زندگیتو تلف نکن
    خیلی از ادمای بزرگ حتی دانشگاه نرفتن
    ادمای باهوش زیادن.ادمایی که کارای بزرگ کردن شهامت و جسارت داشتن
    واقعا واسه کسی مهم نیست تو چی کار میکنی.پس واسه دیگران زندگیتو به کام خودت زهر نکن
    از فضاها و ادمایی که باعث میشن اینجوری نباشی دور شو
    امیدوارم موفق باشی

  9. کاربران زیر از sy90 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد