نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: عاشق شدن متاهل

1658
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26553
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    عاشق شدن متاهل

    سلام
    31 ساله متاهل دارای فرزند 5 ساله. خودم مدرک کارشناسی ارشد و همسرم مدرک کارشناسی دارد.
    زندگی اراام و بی مشکلی داریم. ولی در یک شرایط سنتی ازدواج کردیم که عشقی در ان نبود. و بعد در اثر تفاهم به هم عادت کردیم.
    سه سال گذشته در محل کارم با اقایی 35 ساله و مجرد اشنا شدم. در ابتدا بی هیچ دلیل جذب هم شدیم. او تجرد خود را عنوان کرد و در ابتدا من تاهل خود را پنهان کرم.
    شرایط ایشان همان رویای دست نیافتنی من بود. ایشان به تازگی تخصص چشم پزشکی را به اتمام رسانده بود. ظاهر سنجیده. رفتار بسیار دلنشین. چهره جذاب . و خیلی از معیارهایی که مجال گفتن نیست و یک به یک رویای من بوده از اول جوانی را در ایشان یافتم.
    ایشان هم در مورد بنده چنین نظری داشتند.
    بعد از یک وابستگی که ایجاد شد موضوع تاهل و فرزند را مطرح کردم.
    به شدت ناراحت و سرخورده شدن.
    اما بالاخره پذیرفت. برای اولین بار قرار بیرون گذاشتیم و با کنترل شدید میل جنسی هر دو حریم حفظ کردیم. روز قرار بعدی کمی صمیمی تر جسمی و روحی بودیم. ولی حد حفظ کردیم.او پیشنهاد رابطه جنسی داد و من با وجود کششی که به او داشتم قبول نکردم. مدتی وضع به همین منوال گذشت و هیجان جنسی کاهش یافت. و هر دو منطقی تصمیم گرفتیم که به دلیل علاقه مان بهم میتوانیم دوست صمیمی باشیم اما حریم خانواده حفظ شود.و هیچ صحبت جنسی نداشته باشیم.
    اکنون 3 سال از ایمن ماجرا میگذرد. هنوز با همیم و بر عهدی که بستیم پایبندیم و هیچ رابطه جسمی و جنسی هرگز نداشتیم و نداریم. رابطه ام با همسرم مثل قبل است . ولی ایشان به عنوان یک دوست پنهانی همراه من است.
    اخر این رابطه چیست؟
    او دوست بسیار خوب من است مانند یک دختر و خانم و ...
    ایا میتوانم او را به همسرم معرفی کنم؟ ایا او را فراموش کنم که نمیتوانم . و هزاران ایای دیگر.
    گویی من و او هر دو امید داریم سرنوشت ما را بهم میرساند.
    چاره چیست؟
    ویرایش توسط saynaz83 : 02-27-2017 در ساعت 09:38 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33849
    نوشته ها
    107
    تشکـر
    170
    تشکر شده 134 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    نقل قول نوشته اصلی توسط saynaz83 نمایش پست ها
    سلام
    31 ساله متاهل دارای فرزند 5 ساله. خودم مدرک کارشناسی ارشد و همسرم مدرک کارشناسی دارد.
    زندگی اراام و بی مشکلی داریم. ولی در یک شرایط سنتی ازدواج کردیم که عشقی در ان نبود. و بعد در اثر تفاهم به هم عادت کردیم.
    سه سال گذشته در محل کارم با اقایی 35 ساله و مجرد اشنا شدم. در ابتدا بی هیچ دلیل جذب هم شدیم. او تجرد خود را عنوان کرد و در ابتدا من تاهل خود را پنهان کرم.
    شرایط ایشان همان رویای دست نیافتنی من بود. ایشان به تازگی تخصص چشم پزشکی را به اتمام رسانده بود. ظاهر سنجیده. رفتار بسیار دلنشین. چهره جذاب . و خیلی از معیارهایی که مجال گفتن نیست و یک به یک رویای من بوده از اول جوانی را در ایشان یافتم.
    ایشان هم در مورد بنده چنین نظری داشتند.
    بعد از یک وابستگی که ایجاد شد موضوع تاهل و فرزند را مطرح کردم.
    به شدت ناراحت و سرخورده شدن.
    اما بالاخره پذیرفت. برای اولین بار قرار بیرون گذاشتیم و با کنترل شدید میل جنسی هر دو حریم حفظ کردیم. روز قرار بعدی کمی صمیمی تر جسمی و روحی بودیم. ولی حد حفظ کردیم.او پیشنهاد رابطه جنسی داد و من با وجود کششی که به او داشتم قبول نکردم. مدتی وضع به همین منوال گذشت و هیجان جنسی کاهش یافت. و هر دو منطقی تصمیم گرفتیم که به دلیل علاقه مان بهم میتوانیم دوست صمیمی باشیم اما حریم خانواده حفظ شود.و هیچ صحبت جنسی نداشته باشیم.
    اکنون 3 سال از ایمن ماجرا میگذرد. هنوز با همیم و بر عهدی که بستیم پایبندیم و هیچ رابطه جسمی و جنسی هرگز نداشتیم و نداریم. رابطه ام با همسرم مثل قبل است . ولی ایشان به عنوان یک دوست پنهانی همراه من است.
    اخر این رابطه چیست؟
    او دوست بسیار خوب من است مانند یک دختر و خانم و ...
    ایا میتوانم او را به همسرم معرفی کنم؟ ایا او را فراموش کنم که نمیتوانم . و هزاران ایای دیگر.
    گویی من و او هر دو امید داریم سرنوشت ما را بهم میرساند.
    چاره چیست؟
    سلام

    خداوند می فرماید : آیا می خواهید شما را خبر دهم که شیاطین به سرعت (عاجلا) بر چه کسانی فرود می آیند؟ بر هر خیانتکار دروغ پردازی که مر گ بر خیانتکاران دروغ پرداز باد"
    هرچه سریع تر این رابطه را قطع کنید چون این رابطه - همانطور که مولانا می فرماید- همانند بوتهی خاری می ماند که هر روز بزرگتر شده و کندن این بوته ی خار سختتر می شود. با هم می خوانیم:

    همچو آن شخص درشت خوش‌سخن
    در میان ره نشاند او خاربن
    ره گذریانش ملامت‌گر شدند
    پس بگفتندش بکن این را نکند
    هر دمی آن خاربن افزون شدی
    پای خلق از زخم آن پر خون شدی
    جامه‌های خلق بدریدی ز خار
    پای درویشان بخستی زار زار
    چون بجد حاکم بدو گفت این بکن
    گفت آری بر کنم روزیش من
    مدتی فردا و فردا وعده داد
    شد درخت خار او محکم نهاد
    گفت روزی حاکمش ای وعده کژ
    پیش آ در کار ما واپس مغژ
    گفت الایام یا عم بیننا
    گفت عجل لا تماطل دیننا
    تو که می‌گویی که فردا این بدان
    که بهر روزی که می‌آید زمان
    آن درخت بد جوان‌تر می‌شود
    وین کننده پیر و مضطر می‌شود
    خاربن در قوت و برخاستن
    خارکن در پیری و در کاستن
    خاربن هر روز و هر دم سبز و تر
    خارکن هر روز زار و خشک تر
    او جوان‌تر می‌شود تو پیرتر
    زود باش و روزگار خود مبر
    خاربن دان هر یکی خوی بدت
    بارها در پای خار آخر زدت
    بارها از خوی خود خسته شدی
    حس نداری سخت بی‌حس آمدی
    گر ز خسته گشتن دیگر کسان
    که ز خلق زشت تو هست آن رسان
    غافلی باری ز زخم خود نه‌ای
    تو عذاب خویش و هر بیگانه‌ای
    یا تبر بر گیر و مردانه بزن
    تو علی‌وار این در خیبر بکن
    یا به گلبن وصل کن این خار را
    وصل کن با نار نور یار را
    تا که نور او کشد نار ترا
    وصل او گلشن کند خار ترا
    تو مثال دوزخی او مؤمنست
    کشتن آتش به مؤمن ممکنست


  3. 2 کاربران زیر از AmirAli65 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    سلام

    آدمی که ازدواج کرده در واقع تعهد داده دیگه عاشق نشه

    و هر نوع رابطه ای خارج از این تعهد اشتباهه

  5. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26553
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    نقل قول نوشته اصلی توسط تجربه نمایش پست ها
    سلام

    آدمی که ازدواج کرده در واقع تعهد داده دیگه عاشق نشه

    و هر نوع رابطه ای خارج از این تعهد اشتباهه

    با شما موافقم
    و به همين دليل هو دو با شدت جاذبه اي كه داشتيم به دليل از دست ندادن هم پاي بر روي ميل جنسي خود گذاشتيم.
    اكنون به مانند دوست و يك برادر بزرگتر همراه من است.

    و در خيلي موارد حامي من بوده و در زندگيم بسيار كمكم ميكند.
    ما ٣ سال هست كه دوستيم و فراتر نرفتيم.
    اكنون تنها مشكلم اخر اين رابطه و همچنين همسرم ميباشد؟

  7. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    نقل قول نوشته اصلی توسط saynaz83 نمایش پست ها
    با شما موافقم
    و به همين دليل هو دو با شدت جاذبه اي كه داشتيم به دليل از دست ندادن هم پاي بر روي ميل جنسي خود گذاشتيم.
    اكنون به مانند دوست و يك برادر بزرگتر همراه من است.

    و در خيلي موارد حامي من بوده و در زندگيم بسيار كمكم ميكند.
    ما ٣ سال هست كه دوستيم و فراتر نرفتيم.
    اكنون تنها مشكلم اخر اين رابطه و همچنين همسرم ميباشد؟
    خودتونو در بد وضعیتی قرار دادین و آخرش به خود شما بستگی داره

    شما میتونید این رابطه رو کات کنید، چون این دوستی فقط داره زجرتون میده

    یا میتونید از شوهرتون طلاق بگیرید و برید سراغ آرزوهاتون که در این صورت یه مادر بیرحم برا بچتون خواهید بود
    با مدل ازدواج سنتی که شما داشتین، اگه این راهو برید بعید میدونم در آینده دچار عذاب وجدان نشید و افسردگی نگیرید
    شما هیچوقت نمیتونید یه مادر بیرحم باشید، این در شخصیت شما وجود نداره

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    سلام.شما درابتدا باید با خود رو راست باشید آیا به همسرتان علاقه دارید یا خیر.
    آیا وجود اون آقا باعث شده علاقه شما به همسرتان کمتر شه یا درصورت نبود اون آقا باز هم علاقه ای وجود نداره؟
    در رابطه و ازدواج تعهد حرف اول و آخر رو میزنه ولی زندگی بدون عشق و علاقه شاید دوام بیاره اما ناقص و بی روحه.
    ابن موضوع رو ما نمیتوانیم دربارش قضاوت کنیم شما باید با خودتان صادق باشید وتصمیم بگیرید.اما اگر وجود اون آقا باعث دور شدن شما از همسرتان شده شاید بهتر باشه تجدیدنظرکنید

  9. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    سوال:
    آیا برای زن ازدواج کرده، جایز است که کسی غیر از همسرش را دوست بدارد. در این صورت گناه او چیست؟ در حالی که می دانیم قلب انسان نسبت به عشق و محبت در اختیار وی نیست؟ حتی پیامبر(ص) هنگام مراعات نوبت همبستری با همسرانش می فرمود:
    خداوندا این است تقسیماتی که من مالک آن هستم و در دست و قدرت من است، و در مواردی که در حیطه ی قدرت و اختیار و ملک توست و من مالک آن نیستم، مرا سرزنش و ملامت مفرما» که منظور امور قلبی است.



    جواب:
    جا دارد که من در اینجا جمله ای را که روزی یکی از عالمان و داعیان معاصر گفته است یادآور شوم. هنگامی که از او سوال شد:
    آیا عشق ورزیدن و دوست داشتن حلال است یا حرام؟ جواب ظریف ایشان این بود که عشق و محبت حلال، حلال است؛ و عشق و محبت حرام، حرام.


    این جواب نه معماست و نه مبهم؛ بلکه بیان یک واقعیت آشناست. حلال و حرام هر یک روشن و آشکار هستند هر چند میان آن دو شبهاتی هستند که بسیاری از مردم آنها را نمی دانند. حلال روشن این است که مردی نسبت به نامزدش و نامزدی نسبت به خواستگارش عشق بورزد و او را دوست داشته باشد. حرام روشن آن است که مردی نسبت به زنی که در ازدواج دیگری است، عشق و محبت بورزد، و فکر و قلب آن زن را به خود مشغول سازد، و در نتیجه زندگی او و شوهرش را به تباهی کشاند، چه بسا کار به خیانت ناموسی نیز منتهی گردد و اگر بدان خاتمه نیابد منجر به اضطراب زندگی، مشغولیت فکر و پریشانی خاطر و از بین رفتن آسایش و آرامش زندگی زناشویی آنان گردد.
    چنین عمل فاسدی از جمله گناهانی است که پیامبر(ص) از شخص مرتکب آن تبری می جوید، آنجا که می فرماید:



    « از امت ما نیست کسی که زنی را بر شوهرش فاسد گرداند.»
    یا مانند اینکه زنی نسبت به مردی غیر از شوهرش عشق و محبت ورزد، و فکر و اندیشه ی او را به خود مشغول سازد، و از شوهر و شریک زندگیش رویگردان باشد که چه بسا این عشق و علاقه آن زن را به کارهایی که حلال شرعی نیست همچون نگاه کردن و خلوت کردن و لمس کردن بکشاند، یا به گناهی که از آنها خطرناک تر و بزرگ تر است یعنی زنا و یا قصد آن بکشاند، و اگر به هیچ یک از این موارد منجر نشود، تشویش خاطر، و اضطراب روحی و مکدر ساختن زندگی زناشویی را ببار خواهد آورد، و جز پیروی از هوای شیطانی و نفسانی چیزی عاید او نمی گردد، و هوای نفسانی بد معبودی است که در زمین پرستش می شود.



    قرآن کریم داستان یک زن متأهل را که عاشق جوانی غیر از شوهرش شده بود برای ما بیان می نماید که این عشق و علاقه، آن زن را به کارهای ناشایست فراوانی که مورد پسند اخلاق و دین نبود، کشانید. منظورم زن عزیز مصر است، و آن جوان معشوق، یوسف صدیق می باشد.



    این زن کوشید که به هر وسیله ای آن جوان[یوسف] را بفریبد و آشکارا از او درخواست مراوده کرد، و پروایی از خیانت کردن به شوهرش نداشت، وقتی که این جوان عفیف و پاکدامن دست رد به خواسته ی او زد. آن زن اقدام به زندانی کردن و خوار نمودن او نمود تا ایشان را حقیر سازد. همانطور که به دوستانش از زنان مرفه شهر با صراحت اعلام نمود:
    «زن عزیز گفت: این همان است که درباره ی او سرزنشم می کردید آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگاه داشت و اگر آنچه را به او دستور می دهم نکند قطعا" زندانی خواهد شد و حتما" از خوارشدگان خواهد گردید.»



    این در حالی است که آن زن می توانست عذر و بهانه بیاورد که او به دنبال آن جوان نرفته بود بلکه شوهرش او را خریده و به منزل آورده بود تا همدم و مونس همسرش گردد و هر لحظه او را اطراف خود می دید؛ زیرا که به حکم قانون و عرف آن زمان، این جوان برده و خدمتکار ان زن به حساب می آمد، و خداوند جمال و زیبایی فوق العاده ای به ایشان بخشیده بود که ضرب المثل زیبایی شده بود. با این وجود، عمل زنا، به ویژه برای زن و مرد متأهل به عنوان یکی از گناهان کبیره و فاحش به شمار می آید و در شریعت اسلام مجازات آنان شدیدتر از زنای افراد غیر متأهل می باشد.



    در جواب سوال، این مطلب باقی ماند که باید بدان یادآور شوم و بگویم: عشق و علاقه دارای مبادی و مقدماتی است، همانطور که دارای نتایج و پیامدهایی است. مبادی و مقدمات عشق در اختیار انسان مکلف است و اوست که آنها را به وجود می آورد؛ بنابراین، نگاه کردن و صحبت کردن و سلام کردن و به دیدن یکدیگر رفتن و ملاقات کردن همه در اختیار انسان است که می تواند آنها را ترک کند و یا آنها را انجام دهد، تمامی اینها مقدمات ایجاد روابط عاطفی و عشق و علاقه می باشند. اگر انسان در این موارد، بی قید و بند عمل کند و اسب هوا و هوس خود را با لگام تقوا محفوظ و مهار ننماید، علاقه و دلبستگی اش بدان بیشتر و بیشتر خواهد شد. بوصیری در برده اش گفته است:


    « نفس آدمی مانند کودک شیر خوار است که اگر او را رها کنی بر دوستی شیرخوردن حریص شود و اگر از شیرش بازگیری باز شود. پس بگردان خواهشهای نفس را و حذر کن از اینکه آن را حاکم سازی قطعا" وقتی هوا و هوس حاکم شود انسان را هلاک یا عیب ناک می گرداند.»



    هنگامی که تعلقات نفسانی شخص به یک چهره ی زیبا یا مانند آن تا این حد برسد، خودداری از دیدن یا صحبت کردن با او مشکل خواهد شد مانند شیرخواری که از شیر گرفتن او مشکل است؛ و در نتیجه اختیارش را از دست می دهد و اسیر هوا و هوس خود می گردد. در عین حال، باید دانست که نفس انسان خود مسؤول رسیدن به این مرحله می باشد.



    وقتی فرد عاشق به این مرحله رسید که دیگر توان مهار کردن نفس خود را ندارد؛این خود اوست که باعث شده است تا در این گرداب فروافتد، و به اختیار خود در این تنگنا قرار گیرد. کسی که خودش را در آتش اندازد، نمی تواند مانع سوختن خود گردد، و در مقامی نیست که به آتش بگوید:بر من سرد و سلامت باش، همچنان که بر ابراهیم خلیل شدی! هنگامی که آتش او را بسوزاند، و او فریاد بکشد و کسی به کمک او نیاید، در واقع خودش موجبات سوزاندن خویش را فراهم آورده،و به اختیار خود، خودش را به آتش انداخته است .
    این سرانجام عاشق نمودها و چهره های مادی و حسی است، بلکه سرانجام هر انسان عاصی و گناهکاری است که در امیال شهوانی و نفسانی خود غرق گشته و آنقدر ادامه می دهد تا اینکه از رهایی پیدا کردن و خلاصی یافتن عاجز و ناتوان می ماند و قرآن چنین حالتی را مهر زدن بر روی دلها و گوشها و پوشش نهادن بر روی دیدگان تعبیر نموده است.
    چنانکه یک بار راجع به قومی می فرماید:


    «نمی توانند بشنوند و نمی بینند.»
    این سرانجام کار این گونه افراد است که با وجود اختیار تام و تمام مقدمات و تصرفات آن را بدست می آوردند. بعضی از شاعران در این باره گفته اند:
    « به عشق حرص و ولع می ورزد تا اینکه عاشق شود. وقتی که عشق در وجود او جای گرفت دیگر تاب و توان آن را ندارد. عمق دریا را دید، گمان کرد که موج آب است، و وقتی در آن قرار گرفت، غرق شد.»


    خلاصه، زن متأهل بایستی به شوهرش اکتفا نماید و کاملا" به داشتن وی راضی شود، و فقط به او عشق ورزد، و چشمش به دنبال مرد دیگری نباشد و باید همه ی درهایی را که از آنها فتنه می وزد،ببندد؛ بخصوص، اگر نشانه هایی از فتنه و فتنه انگیزی پدیدار گشت، سریعا" برای خاموش کردن شراره های آن اقدام نماید، پیش از اینکه آن شراره ها تبدیل به آتش مخرب و ویران کننده گردد.


    مقصود این است که هرگاه زنی در خود عشق و علاقه ای نسبت به مرد دیگری را احساس نمود، بایستی بلافاصله با آن مبارزه و مقابله نماید، به این معنی که از روبرو شدن و صحبت کردن با او، و یا از هر رفتار و برخوردی که احساسات و عواطف او را برمی انگیزاند، خودداری نماید. و گفته اند: هر که دور از چشم باشد، از قلب دور است.



    بسیار بجاست که خود را با بعضی کارها سرگرم کند؛ زیرا، فراغت و بیکاری یکی از عوامل مهم شعله ور ساختن احساسات و عواطف است، همان طور که در داستان زن عزیز مصر بدان پی بردیم. بعد از این موارد، بر زن باید به درگاه خداوند متعال پناه ببرد و از او بخواهد که قلبش را نسبت به شوهرش مشغول سازد، و او را از بادهای عواطف شیطانی دور نماید. در این صورت، اگر زن در اخلاص نسبت به شوهرش عزم خود را جزم نماید خداوند متعال برحسب سنت خود او را به خود وانمی گذارد. حال، اگر زن از مقاومت و مبارزه با احساسات و عواطف خود عاجز و ناتوان ماند، بایستی آن عشق و محبت را در خود کتمان کند، و در این مصیبت و آزمایش صبر و شکیبایی ورزد، خداوند متعال ان شاءالله ایشان را از اجر و پاداش صابران بر مصیبت، محروم نخواهد ساخت.



    مرد نیز در این موضوع مانند زن است، یعنی اگر مردی به زنی عشق بورزد و توان ازدواج با ایشان را نداشته باشد به این معنی که زن متأهل باشد، یا به خاطر خویشاوندی نسبی، یا سببی، یا رضاعی جزء محارم مرد به شمار آید، در این صورت، بر مرد واجب می گردد که با امیال نفسانی اش، مجاهدت و پیکار نماید چنان که در حدیث نبوی آمده است:
    « مهاجر کسی است که از آنچه خداوند متعال نهی نموده، دوری کند و مجاهد کسی است که با هوا و هوس خود به مبارزه پردازد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  11. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26674
    نوشته ها
    692
    تشکـر
    170
    تشکر شده 283 بار در 205 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عاشق شدن متاهل

    نقل قول نوشته اصلی توسط saynaz83 نمایش پست ها
    سلام
    31 ساله متاهل دارای فرزند 5 ساله. خودم مدرک کارشناسی ارشد و همسرم مدرک کارشناسی دارد.
    زندگی اراام و بی مشکلی داریم. ولی در یک شرایط سنتی ازدواج کردیم که عشقی در ان نبود. و بعد در اثر تفاهم به هم عادت کردیم.
    سه سال گذشته در محل کارم با اقایی 35 ساله و مجرد اشنا شدم. در ابتدا بی هیچ دلیل جذب هم شدیم. او تجرد خود را عنوان کرد و در ابتدا من تاهل خود را پنهان کرم.
    شرایط ایشان همان رویای دست نیافتنی من بود. ایشان به تازگی تخصص چشم پزشکی را به اتمام رسانده بود. ظاهر سنجیده. رفتار بسیار دلنشین. چهره جذاب . و خیلی از معیارهایی که مجال گفتن نیست و یک به یک رویای من بوده از اول جوانی را در ایشان یافتم.
    ایشان هم در مورد بنده چنین نظری داشتند.
    بعد از یک وابستگی که ایجاد شد موضوع تاهل و فرزند را مطرح کردم.
    به شدت ناراحت و سرخورده شدن.
    اما بالاخره پذیرفت. برای اولین بار قرار بیرون گذاشتیم و با کنترل شدید میل جنسی هر دو حریم حفظ کردیم. روز قرار بعدی کمی صمیمی تر جسمی و روحی بودیم. ولی حد حفظ کردیم.او پیشنهاد رابطه جنسی داد و من با وجود کششی که به او داشتم قبول نکردم. مدتی وضع به همین منوال گذشت و هیجان جنسی کاهش یافت. و هر دو منطقی تصمیم گرفتیم که به دلیل علاقه مان بهم میتوانیم دوست صمیمی باشیم اما حریم خانواده حفظ شود.و هیچ صحبت جنسی نداشته باشیم.
    اکنون 3 سال از ایمن ماجرا میگذرد. هنوز با همیم و بر عهدی که بستیم پایبندیم و هیچ رابطه جسمی و جنسی هرگز نداشتیم و نداریم. رابطه ام با همسرم مثل قبل است . ولی ایشان به عنوان یک دوست پنهانی همراه من است.
    اخر این رابطه چیست؟
    او دوست بسیار خوب من است مانند یک دختر و خانم و ...
    ایا میتوانم او را به همسرم معرفی کنم؟ ایا او را فراموش کنم که نمیتوانم . و هزاران ایای دیگر.
    گویی من و او هر دو امید داریم سرنوشت ما را بهم میرساند.
    چاره چیست؟
    با سلام

    در اول یک سوال که چرا شما در سنین 24 یا 25 سالگی تن به ازدواج سنتی و بدون هیچ علاقه ای دادید؟ هنوز که دیر نشده بود برای ازدواج و میتونستید در همین سن 31 سالگی با مرد رویاهاتون ازدواج کنید...بگذریم

    اول پست گفتید که زندگی آرام و بی مشکلی دارید. به نظر من الان نمیصرفه که این آرامش در کنار فرزند و همسرتونو با اضطراب و دلهره یک رابطه دوستی (بگید خیانت) عوض کنید. حالا چه برسه که شوهرتون از این ارتباط با خبر بشه و دیگه زندگی سیاه شه براتون...

    اگر طلاق بگیرید و با اون آقا ازدواج کنید که به فرزندتون خیانت کردید و در ضمن سالها باید با شوهر الانتون در ارتباط باشید (بخاطر بچه)

    در مورد اون آقا هم بگم که اگر یک موقعیت ازدواج خوب برایشان پیش آمد احتمالا اقدام میکنن چون نمیتونن که تا آخر عمر پای شما بمونن و شما هم متاهل!

    و مساله آخر هم اینکه اگر به آن آقای دکتر رسیدید بدانید که همیشه در کنج ذهن ایشون به عنوان فردی باقی میمونید که شوهر و ازدواجشو ول کرد و با یه فرد دیگه همراه شد.

  13. 2 کاربران زیر از shahriar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد