سلام و خسته نباشید محمد هستم 20 سال سن دانشجوی بورسیه کشتیرانی... از وقتی یادم میاد همیشه با همه خوب بودم ینی کلا کسی نبود ار از من بدش بیاد یه آدم ساکت مخ کامپیوتر ولی شیطون که شیطونیای خاص خودمو داشتم... در ظاهر خیلی آروم به نظر میام ولی خوب اینطوری نبود. از نظر مرام و مهرفتم بگم که تا حالا هرکی بم هر کاری گفته تا اونجا که از دستم بر میومده براش انجام میدادم.ینی اگه برام را داش خدایی ن نمیوردم برا طرف همه کار می کردم، در صوذتی که وقتی کار من گیر یکی از اونا میوفتاد الکی میپیچوندن....(اینم بگم گه تعداد اونایی که میپیچوندن کم بود) ولی خوب به قول بگه ها احمقم نیستم و میدونم برا کیا کار انجام بدم مشکل من اینه که نمی دونم چرا نمی تونم یه حداقل یه دوست صمیمی پیدا کنم، اخه زندگی خوابگاهی خیلی دلگیره آدم حوصلش سر میره از آدمای اینجا به یه نفر نزدیک شدم که اونم کم کم داریم سرد میشیم ن اون مایله دوستی ادامه پیدا کنه ن من آخه بهم نمی خوریم.اون تو فاز Dans من کارم گرافیک.نه که پسر بدی باشه فقط یکم زیادی جلفه.یادم میاد ترم اوایل با چند نفر ازبچه های کرمان وشمالی دوست بودیم ولی بعد این که چنباری باهم رفتن بیرون و مارو پبچوندن کم کم سرد شدیم. در صورتی که من کلا اخلاقم خوبه ینی صب وقتی می خوایم بریم سر کلاس با همه ی بچه ها (فکر کنم 100 و خورده ای نفر) سلام و احوال پرسی می کنیم اوناهم همیشه گرم ج منو میدن درسمم خدارو شکر بد نیست... و اینکه تا حالا با دخترا رابطه آنچنانی نداشتم، ینی gf نداشتم در صورتی که اینجا همه دارن و خیلی راحت تور می کنن ولی خوب من نمی تونم ینی تاحالا نتوستم... کلا با این که تو جمعم ولی خیلی احساس تنهایی می کنم.... نگرانم این بعدا برام مشکل ساز بشه.. راستی چه چیز دیگه چجوری باید به اکیپ باحالای دانشگاه ملحق شد؟ من فکر می کنم همه شرایتش رو دارم تعریم از خود نباشه ولی تیپ و سر وضم خوبه اخلاقمم که از اون بهتر ؟ در ضمن اون اکیپ باحالا همون رفقای سابقن که گفتم کرمان و شمالین؟؟؟؟