نوشته اصلی توسط
shiva.k
سلام
من یه ازدواج بچه گانه و هول هولکی داشتم . روز خواستگاری همسرمو برای اولین بار دیدم و بعد از یک هفته بهش جواب مثبت دادم. فقط چون خانوادم خانوادشو میشناختن و تایید کردن. ولی بعد از عقد خیلی احساس تناقض داشتم باهاش افکار و عقایدمون تو خیلی چیزا متفاوت بود. تودوران عقد خیلی با هم بحث میکردیم و
هیچ وقت به نتیجه نمیرسیدیم. ولی فقط به امید شناخت به مرور زمان و احساس تعهد و ...... باهم عروسی کردیم البته من بارها ازش خواستم بریم پیش مشاور ولی مخالف بود.
الان یه دختر دو ساله داریم. ولی متاسفانه دیگه مطمینم که انتخابم اشتباه بوده و میدونم که اونم همین حسو داره. خیلی منفعل شدم .منی که همیشه فعال و درحال مطالعه و .... بودم انگیزه هیچ کاریو ندارم. اصلا نمیتونیم با هم صحبت کنیم زود دعوا میشه البته من آروم صحبت میکنم ولی اون خیلی اخلاقش تنده که باعث میشه جریت انتقاد کردن ازشو نداشته باشم.وقتیم که انتقاد میکنم موضع میگیره و به نتیجه نمیرسیم.
بنظر شما باید به خاطر دخترم این زندگی ناموفق و پر از استرس و بحث و بدون علاقه و عشقو تحمل کنم و بسوزم و بسازم یا باید جدا شم و خودموراحت کنم ازین وضعیت نارضایتی؟ که توش هیچ حس خوشبختی و رفاقت و .... نیست.