نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: رویکرد روان درماني مراجع – محور

1735
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    رویکرد روان درماني مراجع – محور

    راجرز را مبتکر رویکرد معروف به روان‌درمانی دانسته‌اند که در آغاز به درمان بی‌رهنمود/ Nondivective therapy یا درمان متمرکز بر درمان‌جو معروف بود و اخیرا به درمان متمرکز بر شخص شهرت یافته است.






    هیچ یک از شیوه های روان درمانی ، به اندازه شیوه مراجع – محوری بر توفیق کار مشاوره تأثیر نداشته است . دیدگاه مثبت و عملی روان درمانی مراجع – محوری موجب نفوذ فراوان آن در میان درمانگران گردیده است .

    کارل راجرز نخست کار خود را با روانکاوی آغاز کرد ، اما در سال 1937 در راه شکل گیری نظریه معروف خویش در روان درمانی فعالانه کوشید . در سال 1940 پس از انتقال به دانشگاه ایالتی اوهایو ، در ضمن تدریس به دانشجویان دوره های فوق لیسانس و دکتری ، در اندیشه یافتن علل تغییر در جریان روان درمانی بود . از این رو ، نوارهای ضبط شده از جلسات روان درمانی را با دقت مورد بررسی و مطالعه قرار داد و بر اساس نتایج این بررسی ها ، بتدریج به ارائه روان درمانی مراجع – محوری موفق شد .

    کارل رانسوم راجرز ( ( C. R- Rogersروان‌شناس آمریکایی، با داشتن سال‌ها تجربه بالینی گسترده، یکی از صاحب‌نظران مشهور در زمینه روان‌درمانی است.[1]
    وی یکی از پرکارترین و بانفوذترین روان‌شناسان می‌باشد. روش او پدیدارشناسی و دیدگاهش انسان‌گرایی است.[2]
    راجرز، چند پیش‌فرض درباره ماهیت انسان مطرح کرد و روش‌های گوناگونی را برای شناخت و درک بهتر آدمی به کار بست.

    پیش فرض‌های راجرز
    1- درک دیگران، تنها از زاویه احساس و ادراک خودشان یعنی در دنیای پدیدار شناختی(phenomenological world) خود آن‌ها امکان‌پذیر است. پس برای درک دیگران باید در جستجوی راهی بود که آن‌ها توسط آن، رویدادها را تجربه می‌کنند. زیرا دنیای پدیدارشناختی هر کس اساسی‌ترین تعیین کننده رفتار و عامل بی‌همتایی اوست.
    2- افراد سالم از رفتار خود آگاهند. از این‌رو، نظام راجرز به رویکرد روان‌کاوی و تحلیل خود شباهت دارد، زیرا بر اهمیت آگاهی از انگیزه‌ها تاکید می‌کند.
    3- افراد سالم ذاتا خوب و مفید هستند. آنان فقط هنگامی آشفته و ناتوان می‌شوند که یادگیری‌های نادرست داشته باشند.
    4- افراد سالم، هدفمند و هدف‌گرا هستند. واکنش آن‌ها به اثرات محیطی یا سائق‌های درونی، از روی انفعال نیست. آنان افرادی خودراهبرند.
    5- درمان‌گران نباید به جای مراجع خود را درگیر دست‌کاری رخدادها نمایند. بلکه باید شرایطی را فراهم بسازند تا مراجع بتواند به طور مستقل تصمیم‌گیری کند.
    وقتی افراد، نگران ارزیابی‌ها، خواسته‌ها و ترجیهات دیگران نباشند، زندگی‌شان توسط یک گرایش ذاتی به سوی خودشکوفایی((self-Actulization هدایت می‌شود.[3]

    راجرز را مبتکر رویکرد معروف به روان‌درمانی دانسته‌اند که در آغاز به درمان بی‌رهنمود/ Nondivective therapy یا درمان متمرکز بر درمان‌جو معروف بود و اخیرا به درمان متمرکز بر شخص شهرت یافته است.
    این شیوه روان‌درمانی پژوهش‌های زیادی را سبب شده و کاربرد وسیعی را در درمان اختلالات روانی پیدا کرده است. راجرز معتقد بود که، تنها راه کشف و ارزیابی شخصیت بر اساس تجربه‌های ذهنی فرد است. یعنی، از طریق مطالعه میدان تجربه او. اگر چه راجرز این ارزیابی حوزه میدان تجربی شخص را تنها رویکرد ارزشمند می‌داند، اما بلافاصله اشاره می‌کند که این روش مصون از خطا نیست.

    نقش و وظیفه درمانگر در نظریه مراجع محوری
    راجرز نقش درمانگر مراجع محوری ، سیری تحولی داشته است (هارت ، 1970) . در دهه 1940 درمانگر سعی می کرد نسبتاً ناشناس بماند و جوی توأم با گرمی و پذیرش ایجاد کند تا در این جو ، مراجع با آرامش هر چه تمامتر خودکاوی کند .
    در دهه 1950 بر همدلی تأکید می شد . در این دوران درمانگر نه تنها موظف بود گرم باشد ، بلکه سعی می کرد تجارب ذهنی مراجعانش را درک کند . در همین دوران فنی به نام «انعکاس احساسات» ابداع شد .
    در این فن ، درمانگر برداشت خودش را از تجارب ذهنی مراجعان مثل آینه به آنها منعکس می کرد . تصویر قالبی رایج در مورد درمانگر مراجع محور نیز در همین دوران ترسیم شد . در دهه 1950 تا 1960 تحولات و پیشرفت های بیشتری رخ داد . راجرز (1975) مقاله ای منتشر کرد که در آن مدعی شده بود این خود رابطه درمانی است که درمانبخش می باشد .
    برخی خصایص و ویژگی های شخص درمانگر مهمتر از آموزش حرفه ای درمانگر و دیدگاه نظری و فنون است . درمانگرانی که این خصایص را دارند موفق و موثرتر خواهند بود .
    راجرز در بین کسانی که در سطح دکترای روان شناسی آموزش حرفه ای ندیده اند ، پیروان پر و پا قرصی دارد . این موضوع راجرز که «متخصصان همیشه شایسته ترین فرد برای کمک به دیگران نیستند .» بر محبوبیت او افزوده است . او بر این باور بود که شرایط لازم برای پذیرش غیر مشروط ، همدلی و اصالت را اغلب کسانی که یا اصلاً آموزش ندیده یا آموزش اندکی دیده اند می توانند فراهم کنند .

    این خصایص چه هستند ؟
    1- گرم بودن بدون پاسخدهی توجه مثبت نامشروط ، بها دادن ، پذیرش ، احترام ، توجه یا حتی عشق بدون مالکیت (راجرز ، 1965) . توجه از این جهت می تواند درمانبخش باشد که اعتماد ساز است و در مراجع ایجاد انگیزه می کند . مراجعان در برابر کسی که به آنها توجه می کند بیشتر احتمال دارد خود افشایی کنند .

    2- درک همدلانه معانی درک همدلانه :empathy
    الف : مشارکت هیجانی دو انسان
    ب : گرم بودن ، توجه ، نگرانی ، نشان دادن توجه
    ج : در درمان مراجع محور ، درک نقطه نظر دیگران درک همدلانه ، نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید او است . البته این کار خیلی سخت تر از آن است که در نگاه اول به نظر می رسد . برای اینکه خوب همدلی کنیم باید به قول پیاژه ، از لاک خودمان بیرون بیاییم . از لاک خود بیرون آمدن یعنی کنار گذاشتن نقطه نظرات خودمان و تجسم و حدس زدن نقطه نظرات و احساس دیگران از زاویه دید آنها . درک همدلانه نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید او است . مشاوران باید مراقب باشند که همدلی در گرو کنار نهادن تجارب خودشان است .

    وبژگی‌های شیوه درمان مراجع – محور
    یکی از مهمترین خصوصیات درمان مراجع – محور اعتقاد به ویژگی‌های ماهیت انسان است. اعتقاد به ارزشمندی انسان از اصول اساسی نظریه راجرز درباره ماهیت انسان است. در این شیوه اعتقاد بر آن است که انسان منطقی، اجتماعی، پیش‌رونده و واقع‌بین است.[4]
    از دیدگاه نظریه مراجع – محور، انسان تمایل به رشد و یا نیاز به تحقق‌بخشی به خویشتن دارد. ارگانیزم نه تنها سعی می‌کند خود را حفظ کند، بلکه می‌کوشد خویش را در جهت وحدت، کمال و خودمختاری سوق دهد.[5]
    شاخص‌های عمده این روش عبارتند از:
    1- مراجع را در مرکز درمان قرار می‌دهد و او را عامل اصلی تصمیم‌گیری می‌داند.
    2- کیفیت رابطه مشاوره‌ای را مهم‌ترین عامل در ایجاد شخصیت می‌انگارد.
    3- توجه زیادی به تکنیک ندارد، بلکه بر نگرش‌های مراجع و مشاور در جریان درمان تاکید دارد.
    4- در جریان مشاوره به جای تاکید بر اطلاعات، سوابق، تشخیص و تجویز بر محتوای احساسی و عاطفی اعمال و گفتار مراجع تکیه می‌کند.[6]

    در این روش اعتقاد بر آن است که، اگر مراجع در محیط مشاوره‌ای گرم و پذیرا قرار گیرد، خودش می‌تواند به حل مشکلاتش اقدام کند. از مشخصات عمده این روش آن است که، اولا مراجع، رهبری بخشی از فعالیت‌های جلسه مشاوره را بر عهده می‌گیرد و ثانیا، از آزمون‌های روانی استفاده چندانی به عمل نمی‌آید و در عوض بر ایجاد رابطه نیکوی مشاوره‌ای تاکید می‌شود.[7]
    راجرز، اعتقاد چندانی به کاربرد آزمون در مشاوره نداشته و آن را مانعی در رشد عاطفی مراجع به شمار می‌آورد. به عقیده او آزمون، مقاومت مراجع را می‌افزاید، قبول مسئولیت او را به حداقل کاهش می‌دهد و در او نوعی وابستگی به مشاور به وجود می‌آورد.[8]
    هدف اصلی درمان مراجع محور، رها کردن نیروهای تحقق بخشنده به مراجع است. اهداف جزئی‌تر آن، ایجاد یکنواختی و اتحاد بیشتر در اجزای شخص، کاهش اضطراب، افزایش میزان پذیرش خود و عواطف شخصی و افزایش درجه عینیت در مواجهه با واقعیات است.[9]
    راجرز در جریان درمان، همواره از تحمیل هدف‌ها بر مراجع پرهیز می‌کند. زیرا معتقد است که قضاوت اشخاص بالغ و سازگار بر پایه آن چیزی است که ذاتا برای وی ارضا کننده و شکوفاساز است.
    به نظر او، مراجع است که ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و روند گفت‌وگو و جلسه درمان را هدایت می‌کند. وظیفه درمان‌گر، ایجاد شرایطی است که در آن مراجع بتواند دوباره به ماهیت اساسی خویش باز گردد و درباره این که کدام یک از راه‌های زندگی بیشتر ارضا کننده است تصمیم بگیرد.
    از آن‌جا که همه انسان‌ها در نظر راجرز افرادی مثبت و نیک‌سیرت هستند، بنابراین تصمیم‌های آنان نه تنها موجب خشنودی از خویشتن خواهد شد بلکه از آنان افرادی سالم و خودشکوفا خواهد ساخت. ویژگی اساسی دیدگاه راجرز عبارت از تشریح روشن تعدادی از فنون درمانی، تاکید بر نگرش و سبک هیجانی درمان‌گر و بی‌اهمیت قلمداد کردن برخی از روش‌های خاص است. در روان‌درمانی مراجع – محور، درمان‌گر باید دارای سه ویژگی اساسی باشد.

    آن سه عبارتند از:

    صداقت/genuineness
    توجه مثبت غیرمشروط / unconditional positive regard
    درک همدلانه / empathic.
    صداقت: که گاهی "همخوانی" نیز خوانده می‌شود، شامل خودانگیخته بودن((spontaneity، پذیرا بودن((openness و روراستی((authenticity است. درمان‌گر، جلوه ساختگی و حرفه‌ای ندارد. یعنی احساسات و اندیشه‌هایش را به سادگی و بدون ریا با مراجع در میان می‌گذارد. درمان‌گر، تا اندازه‌ای با خودافشاگری صادقانه، الگویی را برای مراجع فراهم می‌آورد تا او نیز بتواند احساساتش را لمس و ابراز کند و مسئولیت آن‌ها را بپذیرد.

    توجه مثبت نامشروط: این همان چیزی است که راجرز آن را "شرط‌های ارزشمندی" می‌نامد. درمان‌گر مراجع محوری، مراجعان را آن طور که هستند می‌پزیرد، برای آنان ارزش قایل می‌شود و صمیمیت خالصانه‌ای ابراز می‌کند. حتی اگر رفتار آنان مورد تایید وی نباشد، تنها دلیل ارزشمند بودن مردم را، به سبب انسان بودن آن‌ها می داند.
    درک همدلانه: عبارت است از توانایی مشاهده لحظه به لحظه جهان از دریچه چشمان مراجع و درک احساسات آن.[10]
    به نظر راجرز، برداشت از خویشتن، مرکز ثقل شخصیت مراجع است. اگر مراجع برداشت منفی از خویشتن داشته باشد و احساس کند که ارزشی ندارد، ادراک او محدود شده و تنها بر جنبه‌هایی که او را تهدید می‌کند پاسخ می‌دهد.
    وقتی تهدید وجود داشته باشد، مراجع به دفاع از خود می‌پردازد. در مشاوره شخص‌مدار به مراجع کمک می‌شود تا برخورد توام با همدلی و احترام را تجربه کند. برخوردی که در آن بتواند برای وجود خود معنایی بیابد و از توانمندی‌های خود آگاه شده و مسئولیت انتخاب راه خویش را بپذیرد.[11]

    چگونگی شروع رویکرد مراجع محوری
    راجرز روی مادر بسیار باهوشی کار می کردم که پسر آتشپاره ای داشت . مشکلش ، طرد کردن صریح پسرش بود اما با گذشت چند جلسه گفتگو نتوانستم وی را متوجه این قضیه کنم . من گفته های او را جمع بندی کردم و سعی کردم به وی کمک کنم قضیه را از این بعد نگاه کند . اما به جایی نرسیدم . بالاخره تسلیم شدم . به او گفتم مثل اینکه هر دو خسته شده ایم و به جایی نمی رسیم و گفتم شاید بهتر باشد تماس مان را قطع کنیم . او هم قبول کرد . مصاحبه را تمام کردیم و دست دادیم . به طرف درب دفترم حرکت کرد . ولی هنوز به درب دفترم نرسیده بود که برگشت و پرسید «شما همین جا با بزرگسالان مشاوره انجام می دهید .»
    وقتی جواب مثبت مرا شنید گفت «خوب من کمک می خواهم». دوباره سرجایش نشست و شروع کرد به فاش کردن ناامیدی خودش از ازدواج و مشکلاتش با شوهرش از شکست ها و آشفتگی های ذهنش حرف زد‏‏ ، حرفهایی که با «شرح حال ، سترونی که قبلاً داده بود کاملاً فرق می کرد» .
    از همان جا بود که درمان واقعی شروع شد و با موفقیت زیادی خاتمه یافت . این ماجرا یکی از آن ماجراهایی بود که مرا به این حقیقت رهنمون ساخت که خود مراجعان بهتر از هر کس دیگری عامل و مسبب ناراحتی هایشان و سمت و سوی آن را می شناسند . آنها بهتر از هر کسی می دانند که کدام مشکلاتشان بسیار مهم و حیاتی اند و چه تجربه هایی در اعماق وجودشان دفن شده است . براساس همین نوع ماجراها بود که دریافتم جز در مواقع ضروری که باید از ذکاوت و دانشم استفاده کنم . بهتر است تعیین مسیر درمان را به عهده مراجعان بگذارم.(راجرز1961صص12-11)

    ماهیت اضطراب در نظریه راجرز
    انسان ها وقتی مؤثر عمل نمی کنند که به تجارب شان گوش ندهند و در نتیجه نتوانند به تفاوتهای موقعیتی که در آن به سر می برند توجه کنند . تمامی آسیب های روانی از جمله اضطراب ریشه در این ناهمخوانی دارند یعنی ناهمخوانی بین آنچه فکر می کنند باید باشند با تجربه شان . یعنی خود واقعی و خود آرمانی ، بنابراین آسیب روانی محصول نپذیرفتن و گوش ندادن به یکی از منابع مهم اطلاعاتی موجود در مورد موقعیت خودمان در دنیا است که تجربه شخصی نام دارد . مثال ژانت یکی از مصادیق این قضیه است. ژانت آدمی سرد ، بی هیجان و نجوش بود و قصد داشت پزشک بشود . اما یک دفعه خیلی عوض شد و آدم گرم و مهربانی شد . خودش می گفت بالاخره قبول کرد که واقعاً نمی خواهد پزشک شود و به هنر گرایش پیدا کرد .
    طبق دیدگاه راجرز ژانت ایده پزشک شدن را اقتباس کرده بود و برای رسیدن به این هدف دایم احساساتش و تجربه اش را انکار می کرد . وی در واقع آنچه را دوست داشت و برایش با معنا بود منکر می شد . همین قضیه نیز کل شخصیتش را تحت تأثیر قرار داده بود . اما چرا مردم به تجارب شان گوش نمی دهند؟
    به نظر راجرز انسان ها در دوران کودکی خویش طوری بار می آیند که مقبولیت و ارزش آنان به رعایت کردن شرایط و ضوابط دیگران بستگی دارد . کودکان از همان ابتدا با فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی organismic valuing process البته در شکل ابتدایی و مبهم خودش زاده می شوند . حتی مواقعی که کودکان مجبورند از یک قانون و قاعده خاص بی هیچ چون و چرایی پیروی کنند ، حداقل کاری که والدینشان می توانند انجام بدهند این است که به فرزندشان توجه مثبت نمایند و تجربه فرزندشان را رد نکنند .

    اضطراب در نظریه راجرز عبارت است از وجود تجارت و ادراکات ناهماهنگ با خود پنداره فرد . به عقیده راجرز فرد روان نژند (روان رنجور) مضطرب فردی است که تجارت زندگی او با خویشتن پنداره او گاهی ناهماهنگ و گاهی حتی در تضاد است .
    به همین دلیل راجرز معتقد است برای جلوگیری و کاهش اضطراب ، فرد مضطرب از طریق استفاده از دو مکانیزم انکار و تحریف سعی می کند بین خود واقعی و زمینۀ تجربی خود تعادل ایجاد کند .

    طبیعت و ماهیت بشر در نظریه مراجع محوری راجرز
    به نظر راجرز انسان های کارآمد Fully functioning فرایند گرا Process orientation هستند . فرآیندگرایی دو معنا دارد : نخست اینکه آنها زندگی را فرایند شدن می دانند و بر انجام دادن تمرکز دارند . انسان ها ماهیتاً تغییر پذیرند به همین دلیل انسان های کارآمد آماده اند در ارزش ها ، اهداف و نگرش های خود تجدید نظر کنند . در نتیجه چنین افرادی دارای «خود» ثابتی نیستند .
    همگام با رشد و تغییر این افراد ، سازمان دهی «خود» آنان نیز پیچیده تر و متمایز تر می شود . فرایند گرایی معنای دیگری نیز دارد و آن عبارت است از تمرکز بر انجام دادن تا تمرکز بر نتایج ، راجرز (1961 ص 171) . انسان هایی که خیلی به نتیجه عملکردشان فکر می کنند مدام به این قضیه فکر می کنند که خوب بوده اند یا بد . به نظر راجرز هیچکس حق ندارد برای دیگران طرز زندگی تجویز کند .
    این قضیه شامل والدین ، نظام آموزشی و مراجع قدرت است . آیا از مراجع قدرت نباید تبعیت کرد ؟ خیر ، ولی آنها نباید حرف مراجع قدرت را بی هیچ چون و چرایی به صرف اینکه قدرتمندند ، بپذیرند . قبول افکار مراجع قدرت به صرف اینکه معلم ، پدر و مادر و . . هستند ، بین ارزش های اقتباس شده و احساس واقعی شخص ، تعارض ایجاد می کند . تأکید خوشبینانه راجرز بر جنبه های مثبت طبیعت انسان لااقل بین کسانی که در دیدگاه امیدبخش وی شریک هستند بر معروفیت وی افزوده است . رویکرد وی به نسیم تازه ای تشبیه شده است که نشاط آور و فرح افزاست .
    در پاسخ به پرسشی در مورد خوشبین بودن پاسخ راجرز این بود که ممکن است فطری و ذاتی باشد . در ادامه خاطرنشان کرد که همواره به رشد ، خواه رشد گیاهان و خواه حیوانات علاقه مند بوده است . باغبانی از جمله فعالیت های مورد علاقه او بود . او بین رشد گیاهانی که در شرایط مطلوب قرار داشتند و افرادی که شرایط مناسب موجب رشد و بالندگی آنها می شود ، مشابهت هایی می دید . «آیا آب ، کود و نور کافی ، برای گیاهان می تواند شباهتی به توجه مثبت غیر مشروط ، همدلی و هماهنگی با افراد داشته باشد ؟» .

    مراجع در نظریه مراجع محوری راجرز
    مفهوم اصلی در درمان مراجع محوری ، احترام قایل شدن برای رشد و کمالی است که خود فرد بانی و مولدش باشد . درمانگر مراجع محور توصیه خاصی به مراجعانش جهت حل مشکلاتشان نمی کند .
    1- مثلاً از آنها نمی پرسد «چرا سعی نمی کنی با او صادق باشی ؟»
    2- راهبرد خاصی را برای زندگی به مراجعانش توصیه نمی کند . مثلاً به آنها نمی گوید : «باید این مکانی و این زمانی زندگی کنی .»
    3- از قضاوت یا سرزنش کردن پرهیز می کند : «حق داری از مادرت عصبانی شوی» 4- به مراجعانش بر چسب نمی زند : «تو روان پریش هستی.»
    5- برای مراجع طرح درمان نمی ریزد «ابتدا روی جسور نبودن کار می کنیم بعد می پردازیم به اضطرابت.»
    6- درمانگر به تفسیر معنای تجارب مراجعانش نمی پردازد . مثلاً به آنها نمی گوید «تو واقعاً از من عصبانی نیستی ، تو در واقع از پدرت عصبانی هستی» .
    این مفهوم که درمانگر باید به رشد کمالی که خود فرد بانی و مولدش است احترام بگذارد بر دو فرض استوار است :
    1- واقعیت ها برای افراد مختلف متفاوتند ، یعنی هیچ کس نمی تواند در مقام قضاوت بر آید که واقعیت فلان انسان در مقایسه با واقعیت دیگر نادرست ، تحریف شده یا غیر رضایت بخش است (راجرز 1980) .
    2- دومین فرض این است که اگر به واقعیت های دیگران احترام بگذاریم و اعتماد اساسی خود را به آنان نشان بدهیم ، رشد و کمال خود خواسته مورد نظر در مسیر مثبت زندگی بخش خواهد افتاد . بطور کلی در درمان مراجع محور اولویت با پذیرش و احترام گذاشتن به تجارب مراجع است ، یعنی اینکه درمانگر باید قبول داشته باشد برای نگاه کردن به واقعیت ، راه های مختلفی وجود دارد . پذیرش به معنای تأیید نقطه نظر مراجع یا اعمال وی و موافقت با او نیست .

    هدف های مشاوره و روان درمانی
    مراجع محوری راجرز به نظر راجرز هدف از روان درمانی ، باز گرداندن این توانایی در فرد است که با تمام وجودش با مشکلات زندگی مقابله ای خلاقانه و هوشمندانه انجام دهد . این نیز اصولاً از طریق خود پذیری حاصل می شود . اگر مراجعان نگرش غیر قضاوتی در مورد خودشان داشته باشند و خودشان را بپذیرند آنگاه می توانند دوباره با تجارب خویش ارتباط برقرار کنند . به دنبال این جریان ، محتاطانه با سازه های خویش برخورد می کنند و سازه های انعطاف پذیری با ساختار بیشتر برای خویش تدارک می بیند . افراد خود شکوفا برای حل مشکلات جدید زندگی و ادامه دادن آن به استقبال اضطراب و بی نظمی و آشفتگی می روند . البته بجای استفاده از تعبیر «خود شکوفا» بهتر است اصطلاح «در حال خود شکوفایی» را در مورد آنان به کار ببریم .
    راجرز می گفت «به نظر من اگر بگوییم آدم های سازگاری adjusted هستند در واقع به آنها اهانت کرده ایم . اگر هم بگوییم آدم های شاد قانع یا حتی خود شکوفایی می باشند ، خودشان این نظریات را رد می کنند .»
    به نظر راجرز ، اختلافات هیجانی معلول نوعی فرزند پروری است که در آن اثری از توجه مثبت به کودکان دیده نمی شود . والدین با شرایط قایل شدن در مورد ارزشمندی فرزندشان ، وی را مجبور می کنند ارزش گذاری ارگانیسمی خود را نادیده بگیرد و در او ناهمخوانی ایجاد می کنند .
    به نظر راجرز یکی از ابعاد مهم درمان عبارت است از فرایند خلاقانه ترکیب شیوه های جدید پیچیده تر و منسجم تر ادراک و تجربه کردن خود و دنیا در یکدیگر . هدف از این نوع درمان ، آزاد کردن و ممکن ساختن خلاقیت مراجعان است . مراجعان در این نوع درمان راه حل های جدیدی برای مسایل زندگی خود می یابند ، راه حل هایی که پیش از آن نه درمانگر به آن فکر کرده است نه خود مراجع .
    به طور کلی فرایند روان درمانی از دو جزء تشکیل می شود . ابتدا مراجع راه و رسم گوش دادن به تجربه و پذیرش آن را می آموزد . با این کار انعطاف پذیری و خود گردانی او بیشتر می شود و در مورد سازه های خویش جانب احتیاط را رعایت می کند . سپس پذیرش کامل تجربه درونی ، ظرفیت خلاقیت ، متکامل تر شدن و ترمیم را در مراجعان بسیج می کند و مراجع را به سوی راه حل های جدید خلاقانه هدایت می کند و به او اجازه می دهد برخورد جدید و منسجم تری با زندگی داشته باشد . در مشاوره مراجع محوری ، مشاوران سعی می کنند «مونس» مراجعان خویش باشند نه «تعمیر کار» آنان .

    تکنیکها و ابزار مشاوره مراجع محوری راجرز

    پذیرش : راجرز معتقد است وقتی شخصیت افراد را بر مبنای پاداش پرورش می دهیم ، ارزش های برگزیده آنها دیگر با امکانات و توانائی های بالقوه شان هماهنگ نخواهد شد . ولی فکر نمی کنم اگر افراد را در جوی آزاد بار بیاوریم به کلاهبرداری ، قتل و دزدی کشیده شوند . به نظر راجرز پذیرش یا اعتماد به واقعیت دیگری به معنای موافقت با آن یا تأییدش نیست . بلکه به معنای تصدیق مشروط ادراک های اوست . پذیرش یعنی گوش دادن نامشروط . درمانگر می تواند ابراز نظر کند به شرطی که آن نظر را فقط نظر خودش جلوه دهد ، درمانگر نباید بگوید «تو اشتباه می کنی» باید بگوید : «من نظرت را قبول ندارم ، به نظر من پلیس قصد دستگیر کردن تو را ندارد .» این پاسخ به طور تلویحی دیدگاه مراجع را محترم می شمارد و آن را درک می کند . همدلی : همدلی یعنی دیدن اشیاء از زاویه دید فردی دیگر یا دیدن جهان از چشم دیگران یا به قول سرخپوستان آمریکا «با کفش دیگران راه رفتن» . به تعبیر راجرز (1980) همدلی یعنی درک احساسات دیگران آن چنان که گویی احساسات خود ماست ، با تأکید در معنای واژه «گویی» . همدلی با همدردی تفاوت دارد . همدردی به معنای «احساس برای کسی» و همدلی به معنای «احساس با کسی» است . بالتون (1979) در توضیح خود ، همدلی را به عنوان داشتن درک دقیق احساسات و افکار شخصی دیگر ضمن حفظ جدایی از او ذکر کرده است . او همدلی را مهمترین ویژگی در غنی سازی ارتباط میان فردی و افزایش رشد شخصی می داند .

    انعکاس احساس : فنی است که در دهه 1950 برای نشان دادن درک همدلانه درمانگر ابداع شد . انعکاس ها معمولاً اینگونه می شوند «بنظر می رسد ، احساس می کنید ، یا می خواهید بگویید . . .»
    همدلی و انعکاس احساس به دلایل زیر درمانبخش هستند :
    1- همدلی توأم با گرمی ، اعتماد ساز است .
    2- معمولاً احساس درک شدن به خودی خود درمانبخش است .
    3- همدلی و انعکاس ، باعث متمرکز شدن حواس مراجعان بر تجارب درونی شان می شود .
    خلوص : خلوص عبارت است از خود بودن درمانگر در ارتباط با مراجع ، بدین معنی که درمانگر در جریان روان درمانی ، بدانگونه که خود هست عمل می کند ، در گفتار و رفتارش ثبات وجود دارد و نقش شخص دیگری را ایفا نمی کند و در موارد ضروری تجربیات خود را آگاهانه و صادقانه با مراجع مطرح می سازد . همخوانی ، اصالت ، سعه صدر ، خود افشایی ، خصایص مرتبط با خلوص هستند .

    مراحل شکل گیری مشاوره و روان درمانی مراجع محوری
    سه دوره متمایز را در شکل گیری و گسترش مراجع محوری می توان مشاهده کرد . دوره اول ، در فاصله سال های 1940 تا 1950 ، که درمان بطور غیر مستقیم انجام می شد . در این دهه ، نقش اصلی درمانگر ایجاد رابطه پذیرا و فضایی آزاد و عاری از تهدید بود که بدان وسیله مراجع می توانست نسبت به خود و موقعیت خویش بینش کسب کند .
    در دوره دوم ، که سالهای 1950 تا 1957 را شامل می شود ، درمانگر بر اساس پژوهش های انجام شده در نحوه کار خود تغییراتی به وجود آورد و به انعکاس احساسات و عواطف مراجع و ارائه پاسخ های مناسب به او در جریان روان درمانی پرداخت .
    نهایتاً در دوره سوم ، درمان تجربی و احساسیExpenential therapy در خلال سال های 1957 تا 1970 دیدگاه های جدیدی را در روان درمان مراجع – محوری ایجاد کرد . راجرز با ادامه کار در بیمارستان ها و نیز با افراد سالم ، دریافت که نحوه برخورد درمانگر و درک توأم با همفهمیEmpathic understanding با مراجع به مراتب مهمتر از کاربرد فنونی است که قبلاً توصیه کرده است . بدین لحاظ در این دوره بر جهان پدیداری phenomenal World و تجربیات درونی مراجع و نیز شرایط حاکم بر جریان روان درمانی تأکید بیشتری مبذول شد .

    پدیدار شناسی انسانی در مشاوره و روان درمانی مراجع – محوری راجرز
    پدیدار شناسیPhenomenology اساس مشاوره و روان درمانی مراجع – محوری را تشکیل می دهد . پدیدار شناسی عبارت است از اینکه هر پدیده ای اعم از اینکه شی باشد یا شخص باشد یا ماده ای باشد یا جنبه ای از شی یا ماده باشد ، یک واقعیت عینی و قابل مشاهده دارد که از طریق حواس انسان قابل احساس و قابل درک است . زمانی که چنین شی یا چنین پدیده ای توسط یکی از حواس ما احساس می شود ، با تفکر خود ، با افکار خود و با نگرش خود آن احساس را درک می کنیم . بعد از درک ، آن شی را تعبیر و تفسیر کرده و به آن معنی می دهیم . بنابراین ادراک ما از یک پدیده فی الواقع حاصل تجارب گذشته ما و ذهنیت ما از شی یا ماده است ، این ویژگی یعنی درک (شناخت) شخصی فرد از اشیاء و پدیده ها و افراد ، مرکز اصلی رویکردهای پدیدار شناسی است .

    پدیدار شناسی چگونه با دیدگاه مراجع – محوری راجرز جور در می آید ؟
    پدیدار شناسی بر اهمیت تجارب هوشیار و بلافصل شخص در تعیین و تشخیص واقعیت ها تأکید دارد . راجرز نیز معتقد بود که آگاهی از نحوه ادراک و تلقی افراد از واقعیت ها ، برای درک و فهم رفتار آنان ضروری است . او بر این باور بود که هر یک از ما بر اساس ذهنیتی که از خود و جهان خود داریم ، رفتار می کنیم . مفهوم ضمنی این گفته این است که واقعیت های عینی _ هر چه باشد _ شاخص مهم تعیین رفتار نیست .
    مهم نگرش و طرز تلقی انسان به آن واقعیت هاست . استناد به تئوری شخصیت راجرز به عنوان «پدیدار شناسی انسانی» ایجاب می کند متوجه احترامی که وی برای انسان ها قایل است باشیم . انسان هایی که تمایل به رشد و خود شکوفایی در ذات و طبیعت آنهاست و باید آنها را از چگونگی تلقی و تصورشان از واقعیت ها شناخت . راجرز اساساً نسبت به توانش های بالقوه انسان خوشبین بود . به نظر وی چنانچه آدم ها از قید عوامل اجتماعی محدود و تباه کننده رها شوند ، می توانند در روابط شخصی و درون فردی به مدارج عالی برسند و از تحریف واقعیت ها که مانع دستیابی به رشد و تکامل (خود شکوفایی) فزاینده می شود ، اجتناب کنند .

    تقابل جبر و اختیار در نظریه راجرز
    تقابل جبر (یعنی این نظر که رفتار شخص با عوامل گوناگونی که خارج از کنترل وارده اوست تعیین می شود) و اختیار (یعنی این نظر که رفتار ، تابع انتخاب و اراده آزاد فرد است) در اندیشه و نگرش راجرز موضوع نسبتاً پیچیده ای است . موضع او طوری است که هر دو را تأئید می کند . به اعتقاد او جبرگرایی سنگ بنای دانش در عصر حاضر است (راجرز ص 295 ، سال 1983) . او به عنوان یک دانشمند این حقیقت را که «در مجموع هر رفتار علتی دارد» پذیرفته بود .
    وی معتقد بود که می توان با مطالعه آن دسته از عوامل عینی که رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می دهند ، به اطلاعات ارزشمندی دست یافت . راجرز خود نیز پذیرفته بود که از تناقض موجود بین جبر و اختیار گیج و مبهوت مانده است . مهمترین نظری که می توان در این باره اظهار داشت این است که هر دوی این فرضیه ها مهم اند . جبرگرایی در تحلیل های علمی رفتار ، نقش مهمی ایفا می کند و مفهوم اختیار نیز در عملکرد های شخصی و میان فردی (برای مثال در روابط درمانی) حیاتی است .

    گرایش به خود شکوفایی در نظریه راجرز
    به نظر راجرز ، گرایش به خود شکوفایی تنها انگیزه اساسی آدمی است . او بر این باور بود که انسان ، ذاتاً مایل به حفظ و نگهداری خویش و در تقلای پیشرفت و تعالی است و منظور او از «خود شکوفایی» نیز همین بود . خود شکوفایی در عین حال به معنای حفظ بقای ارگانیزم نیز هست .
    به نظر راجرز ، انسان از همان آغاز تولد طوری برنامه ریزی شده است که با موفقیت به خود شکوفایی دست یابد . ما انسان ها ذاتاً فعال و پیشرو هستیم و در صورت مناسب بودن شرایط برای به حداکثر رساندن توانایی های بالقوه خویش تلاش خواهیم کرد . ویژگی های رشد از فردی به فردی دیگر تفاوت می کند . به عبارت دیگر وقتی شرایط برای شکوفایی فراهم است ، هیچ فردی عیناً به کاری که دیگری انجام می دهد نمی پردازد . گر چه خود شکوفایی با در نظر گرفتن ویژگی های افراد از شخصی به شخص دیگر متفاوت است ولی مواردی کلی نیز وجود دارد . برخی ویژگی های مشترک ناشی از فرایند خود شکوفایی عبارتند از انعطاف پذیری در برابر تحجر ، باز و پذیرا بودن در برابر دفاعی بودن و خود پیروی در برابر دیگر پیروی .

    مبانی و مفاهیم نظریه مراجع – محوری
    اساس روان درمانی مراجع – محوری بر «اینجا و اکنون» قرار دارد و در آن حوزه است که «اگر – آنگاه» به گونه ای که خواهیم گفت طرح می شود . بدین معنی که اگر در جلسه روان درمانی ، احترام و توجه و درک توأم با هم فهمی بین مراجع و درمانگر بوجود آید ، آنگاه تغییرات مطلوب و مقبول در مراجع به وقوع خواهد پیوست . راجرز نسبت به انسان نگرش مثبت دارد و معتقد است که انسان تمایل ذاتی به خود شکوفایی ، تحقیق اهداف ارگانیسم و حفظ تمامیت خود دارد .
    این تمایل ذاتی موجب تلاش و فعالیت انسانی و سبب خود رهبری ، خود نظمی ، تسلط بر نفس ، استقلال ، مسئولیت و اجتماعی شدن انسان می شود . اگر شرایط محیطی سرشار از صفا و صمیمیت و پذیرش باشد ، احساس ارزشمندی و دوستی و محبت در فرد به وجود خواهد آمد و به خویشتن نگری مثبت خواهد انجامید . در مقابل ، اگر شرایط محیطی مملو از خصومت و تنفر و طرد باشد ، بدبینی و نفرت در فرد بوجود می آید و به خویشتن نگری منفی منتهی می گردد .
    به نظر راجرز ، انسان اصولاً موجودی اجتماعی ، واقع بین ، پیشرونده به سوی رشد و تکامل ، هدفدار و اعتماد پذیر است و در صورتی که شرایط مناسب باشد توانایی خود شکوفایی دارد . انسان به توجه و احساس ارزشمندی ، به شدت نیازمند است و در صورت برآورده شدن این نیازها ، خشنودی و رضایت او حاصل خواهد آمد . انسان همچنین موجودی آزاد و در عین حال مسئول است . زیرا آزادی بدون مسئولیت به هرج و مرج می انجامد . هر تجربه ای که با سازمان خود در تضاد باشد نوعی تهدید برای ارگانیسم محسوب می شود و به تحجر رفتار و تنش و بیقراری می انجامد . آدمی این تجربیات را که با خود شکوفایی تباین دارند به نحوی تحریف یا آگاهانه انکار می کند ، در نتیجه دامنۀ فعالیت سازندۀ فرد تقلیل می یابد ، مانع انتخاب آزاد می گردد و تصمیم گیری مطلوب و معقول را غیر ممکن می سازد .

    روان درمانی مراجع - محوری که بر «اینجا و اکنون» تأکید بسیار دارد با روانکاوی و رفتارگرایی متفاوت است . روانکاو از طریق بررسی تجربیات گذشته و افکار و رویاهای مراجع ، می کوشد رفتار او را تغییر دهد (یعنی بر گذشته ناظر است) . در حالی که درمانگر پیرو مراجع – محوری با تأکید بر «اینجا و اکنون» ، مراجع را از احساس و رفتارش آگاه می سازد و به او یاری می دهد تا خود برای تغییر احساس و رفتار خویش در جهت مطلوب و مقبول اقدام کند .
    همچنین در روانکاوی ، درمانگر بسیار فعال است ، در حالی که در مراجع – محوری سهم عمده تلاش و فعالیت بر عهده مراجع است و درمانگر ، با ایجاد رابطه صمیمی و آمیختگی عاطفی ، مراجع را در خودشناسی و اتخاذ تصمیمات مطلوب و مقبول یاری می دهد . مراجع – محوری با رفتار گرایی از آن جهت متفاوت است که رفتار گرا با تأسی بر عوامل بیرونی نظیر تنبیه یا پاداش به تغییر رفتار و محو علائم ظاهری نگرانی اقدام می کند ،ميگنا دات آي آر، در حالی که درمانگر پیرو مراجع – محوری ، به استفاده از عوامل بیرونی به منظور تغییر علایم نگرانی معتقد نیست ، و در عوض بر عوامل درونی و تغییر احساسات و تصورات مراجع تأکید می کند . همچنین رابطه بین مراجع و درمانگر در روان درمانی مراجع – محوری اهمیت فراوانی دارد و اساس درمان محسوب می شود ، در حالی که در رفتار گرایی رابطه به آن حد مورد تأکید نیست . بر اساس شیوه های تشخیص بیماری ، که در علم پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد امراض متعدد مشخص و طبقه بندی می شوند و شاخه های دیگر این علم ، شیوه های درمانی معینی را در اختیار درمانگر قرار می دهند .
    راجرز به تشخیص بیماری از طرف درمانگر معتقد نیست . زیرا ماهیت و علت بیماری جسمانی با نگرانی روانی تفاوت دارد . به عنوان مثال ، گر چه در بیماری جسمانی نیز نگرانی وجود دارد اما این نگرانی بر اثر عوامل مشخصی نظیر میکروب و یا ضایعات و صدمات عضوی پدید می آید و درمان آن نیز معین است که از سوی پزشک معالج تجویز می شود ، در حالی که در نگرانی روانی ، اولاً علت نگرانی مانند مثال بالا مشخص نیست ، ثانیاً درمانگر به تنهایی نمی تواند درمان مناسبی را ارائه دهد چرا که شناخت کافی فرد در محدوده جریان پدیداری ، برای شخص دیگر آنچنان امکان ندارد که برای خود مراجع . مراجع تنها کسی است که می تواند خویشتن را در ارتباط با جریان پدیداری خویش بشناسد .

    شیوۀ درمان مراجع – محوری
    در روان درمانی مراجع – محوری ، درمانگر و مراجع در محیطی مملو از صفا و صمیمیت و آگاهانه و صادقانه با یکدیگر تعامل کلامی ، غیر کلامی ، عاطفی و عقلی دارند . برای آنکه روان درمانی موثر باشد ، رابطه پذیرا و عاطفی بین درمانگر و مراجع ضرورت تام دارد و از دانش و مهارت عملی درمانگر بسیار مهمتر تلقی می شود . به بیانی دیگر ، آنچه که تغییر مراجع را امکان پذیر و تسریع می کند حسن نیت و خلوص درمانگر و درک توأم با همفهمی مراجع در جریان روان درمانی است . روان درمانی مراجع – محوری سه نوع هدف آنی ، میانی و نهایی دارد .
    اهداف آنی موجب تحریک و انگیزش مراجع در جلسه روان درمانی و تداوم آن می شود و به اهداف میانی و سپس نهایی می انجامد . ایجاد رابطه پذیرا ، اعتقاد به روان درمانی و اعتماد به درمانگر از جمله اهداف آنی محسوب می شود . اهداف میانی ، فرد را در نیل به اهداف نهایی یاری می دهد . بعنوان مثال ، کاهش اضطراب و نگرانی و خصومت را می توان از جمله اهداف میانی به حساب آورد .
    اهداف نهائی وسعت و کلیت دارد و عواقب دراز مدت روان درمانی را شامل می شود و بر کل شخصیت فرد تاثیر می گذارد . بعنوان نمونه ، نظر مراجع بر اینکه دوست دارد در آینده چه نوع فردی باشد و چگونه زندگیش را ادامه دهد در زمره اهداف نهایی قرار می گیرد . ایجاد تعادل روانی و شناخت توانائی ها به منظور تشخیص و قبول واقعیت (یعنی همان چیزی که خود ادراک و تجربه می کند) از اهداف نهائی روان درمانی مراجع – محوری بشمار می آید .
    هدف اصلی روان درمانی مراجع – محوری ، کمک به فرد برای کاهش اضطراب و افزایش خودآگاهی و خودشناسی و نهایتاً نیل به خود شکوفائی است که چنین ویژگی هایی را به همراه دارد : احساس آرامش در زندگی ، قبول خود و دیگران ، وجود انگیزه درونی برای تلاش و فعالیت سازنده ، ستایش و تمجید زیبایی ها و اقدام به کارهای مفید ، برقراری روابط عاطفی با دیگران ، داشتن اهداف سازنده در زندگی و قبول مسئولیت نسبت به رفتار خویش . برای تغییر ادراکات و رفتار مراجع در جهت مطلوب و مقبول ، در جریان روان درمانی مراجع – محوری باید اولاً بین مراجع و درمانگر رابطه عمیقی برقرار شود .
    مراجع با نوعی ناراحتی روانی نظیر اضطراب و نگرانی مواجه است و درمانگر در جریان روان درمانی ، تعادل روانی دارد و هماهنگ با احساس خویش رفتار می کند و هیچگونه تظاهر و وانمود سازی در اعمالش وجود ندارد . ثانیاً درمانگر برای مراجع احترام خاصی قائل است و هیچگونه شرطی را برای پذیرش او مطرح نمی سازد . ثانیاً درمانگر ، مراجع و مشکل او را درک می کند و به همفهمی او می پردازد و می کوشد تا مشکلات را حتی الامکان از دریچه چشم مراجع بنگرد و خود را به جای مراجع قرار دهد .

    بطور کلی شرایط لازم برای روان درمانی مراجع – محوری عبارتند از :
    1- درک توأم با هم فهمی : درمانگر باید گفتار و احساسات مراجع را بدان گونه که مطرح می گردد دریابد و بتواند خود را در جهان پدیداری مراجع قرار دهد و موقعیت او را احساس کند . درمانگر باید جهان درون مراجع را از دریچه چشم مراجع نظاره کند . درک توأم با همفهمی ، زمانی به وجود می آید که اولاً درمانگر به مراجع فعالانه گوش فرا دهد و موقعیتی فراهم آورد که مراجع احساسات و افکارش را به راحتی در جلسه روان درمانی مطرح سازد . ثانیاً درمانگر مراجع را به عنوان موجودی منحصر به فرد که احساسات و افکار و خصوصیات ویژه و جهانی متفاوت با دیگران دارد ، بپذیرد . ثالثاً درمانگر رابطه ای عمیق و دوستانه و عاری از تهدید با مراجع برقرار سازد .

    2- توجه مثبت بی قید و شرط : احترام بدون قید و شرط به مراجع و توجه به افکار و احساسات او ، موجب مشارکت فعال مراجع و طرح مشکل در جلسه روان درمانی می گردد . در عین حال که درمانگر ، مراجع را به عنوان یک انسان و با ارزش های یک انسان می پذیرد ، اما در رفتارها و افکار احتمالی نامطلوب وی جای بحث می گذارد و در خلال روان درمانی در موقعیت های مناسب ، مراجع را به تغییر افکار و رفتارهای نامطلوب خود تشویق می کند .

    3- خلوص : خلوص عبارت است از خود بودن درمانگر در ارتباط با مراجع . بدین معنی که درمانگر در جریان روان درمانی ، بدان گونه که خود هست عمل می کند ، در گفتار و رفتارش ثبات وجود دارد ، نقش شخص دیگری را ایفا نمی کند و در موارد ضروری تجربیات خود را آگاهانه و صادقانه با مراجع مطرح می سازد . برای انجام این کار ، درمانگر باید بیاموزد چگونه می تواند به دیگران احترام گذارد ، به چه طریقی دیگران را به سخن گویی بیشتر تشویق کند ، به چه شیوه ای به جریان درون دیگران وارد شود ، به چه نحوی ترس دیگران را بکاهد و چگونه از قضاوت درباره دیگران بپرهیزد . روان درمانی مراجع – محوری ، مراحلی دارد .
    در مرحله اول که مراجع و درمانگر بطور سطحی درباره مسائل متعدد زندگی روزمره به گفتگو می پردازند ، مراجع مسائل و مشکلات خود را مطرح نمی سازد . از آنجا که رابطه صمیمی بین مراجع و درمانگر هنوز بوجود نیامده است ، بحث بیشتر جنبه عقلی دارد . درمانگر از طریق گوش دادن فعال به مراجع و استفاده از کلماتی نظیر بلی ، می فهمم و . . . او را به سخن گویی بیشتر تشویق می کند .
    در مرحله دوم ، پس از ایجاد رابطه دوستانه نسبی بین مراجع و درمانگر ، مراجع درباره احساسات خود کم و بیش گفتگو می کند اما مسئولیت رفتار و احساسات خویش را نمی پذیرد و عوامل بیرونی و دیگران را موجد پریشانی و نابسامانی خود می داند . در گفتار و عقاید مراجع می توان مطالب ضد و نقیض دید و موضوعاتی ممکن است مطرح گردد که به مراجع و مشکل او ارتباط چندانی نداشته باشد . مراجع بحث را حتی الامکان عقلی می کند و از جنبه های عاطفی بحث طفره می رود ، در عین حال بطور ضمنی خود را با مشکلی مواجه می داند . در این مرحله نیز از طریق بازگو کردن و دوباره گویی کلمات ، مراجع باید به سخن گویی بیشتر تشویق شود .

    در مرحله سوم ، پس از ایجاد رابطه عمیق تری بین مراجع و درمانگر ، بحث درباره احساسات و عواطف آغاز می گردد و گفتگو کم کم جنبه عاطفی به خود می گیرد و از جنبه عقلی آن بتدریج کاسته می شود . هنوز هم مراجع مشکل را گاه گاهی به عوامل بیرونی مربوط می داند و خود را مسئول آنها نمی شناسد . درمانگر در این مرحله نیز باید به مراجع گوش فرا دهد و با تحکیم و تقویت رابطه ، مراجع را به ادامۀ بحث تشویق کند .
    در مرحله چهارم ، پس از برقراری رابطه صمیمانه تر و عمیق تر بین مراجع و درمانگر ، مراجع برخی از مشکلات خود را صادقانه با درمانگر مطرح می سازد و احساس واقعی خود را در ارتباط با مشکلات بروز می دهد و مسئولیت اعمال و رفتارش را می پذیرد . در این مرحله نیز موضوع پذیرش و انعکاس احساسات ، مراجع را در خودشناسی و قبول مسئولیت یاری بیشتری می دهد .

    در مرحله پنجم مراجع با صداقت فراوان تری درباره احساسات و رفتار خود با درمانگر صحبت می کند و مسئولیت کامل آنها را می پذیرد . مراجع برخی از افکار و عقاید خود را مورد سئوال قرار می دهد و می پذیرد که خود برای تغییر آنها اقدام کند . بر اثر درک توأم با همفهمی ، احترام بی قید و شرط و خلوصی که بر جلسه روان درمانی حاکم است مراجع به تلاش و فعالیت تشویق می شود و گام های مثبتی در جهت تغییر عوامل نامطلوب بر می دارد و بتدریج با تغییر نگرش های خویش ، مشکل را پشت سر می نهد و زندگی شادی را تجربه می کند .

    روان درمانی مراجع – محوری به صورت انفرادی و گروهی ، در مکانی آرام و ساکت اجرا می شود . درمانگر به استفاده از آزمون های روانی اعتقاد چندانی ندارد و حتی الامکان از کاربرد آنها خودداری می کند .
    به نظر راجرز ، هر نوع مشکلی از طریق روان درمانی مراجع – محوری درمان پذیر است (به طوری که وی در سال 1957 بیماران اسکیزوفرن را با توفیق درمان کرد) . ابتکار عمل و اداره جلسه با مراجع است و درمانگر از قضاوت و تحمیل ارزش هایش به مراجع امتناع می ورزد . مراجع به شناسایی و تشخیص تجارب درونی خویش موفق می شود و آنها را در جهت سازگاری تغییر می دهد . در جریان درمان از فنون انعکاس ، تصریح ، گوش دادن فعال ، تکرار گفتار مراجع و تشویق مراجع به سخن گویی بیشتر استفاده می شود .

    انتقاد از نظریه مشاوره و روان درمانی مراجع – محوری راجرز
    انتقاد اول : راجرز متهم است که با پذیرش ارزش صوری گفته های مراجعانش از پدیدار شناسی ضعیفی استفاده کرده است . شواهد روان شناختی بسیاری نشانگر این است که درک و بیان کامل احساسات یا افکار (واقعی) افراد ، بی نهایت مشکل است . با اینکه راجرز برای آگاهی از تجارب درونی مراجعان خود به گفته های آنان با دقت گوش فرا می داد ، با این وجود ممکن است اصلی ترین شاخص های رفتار آنها را کشف نکرده باشد .
    انتقاد دوم : انتقاد دیگری که راجرز به آن متهم است مربوط به دیدگاه او در مورد سرشت بنیادی انسان است . اگر انسان ها ذاتاً خوب هستند ، چرا همه چیز را این طور به هم ریخته اند ؟ شاید نظریه راجرز بیش از حد به «جنبه بهتر» انسان ها بها می دهد .
    انتقاد سوم : ایراد روانکاوان بر راجرز است . آنها معتقدند که راجرز بسیار کم به فرآیندهای ناهوشیار توجه کرده است . البته او به تجاربی که به صورت ناقص نمادین شده است (یعنی به تجاربی که شخص کاملاً به آنها وقوف ندارد) اشاره می کند ، ولی بر این اعتقاد است که در صورت وجود توجه مثبت غیر مشروط ، همدلی و خلوص ، شخص می تواند نسبت به همه این تجارب آگاهی پیدا کند .
    روانکاوان این موضوع را رد می کنند و معتقدند برای درک و فهم ناهوشیار ، تحلیل ، تفسیر و بررسی کامل پدیده انتقال ضروری است . علاوه بر این روانکاوان بر این باورند که بخش های معینی از شخصیت انسان همیشه در حیطه ناخودآگاه باقی می ماند .

    انتقاد چهارم : رفتار گرایان افراطی تئوری راجرز را مبتنی بر مشاهداتی می دانند که در موقعیت های کنترل نشده ای صورت گرفته است . به عبارت دیگر به عقیده آنان ، اکثر مواردی را که راجرز به توجه و پذیرش مثبت غیر مشروط نسبت می دهد ، عملاً چیزی جز پیوستگی های تقویتی مشخص نیست .
    انتقاد پنجم : برخی از مفاهیم و اصطلاحات راجرز بسیار گسترده و مبهم است . برای مثال ( تجربه ارگانیسمی ) به قدری کلی است که به شدت به معما بودن پهلو می زند . اصطلاحات ( خود پنداره ) و ( تمام عیار ) به قدری گسترده و فراگیرند که تقریباً مانع درک و فهم درست می شوند .
    انتقاد ششم : راجرز بیشتر عمر حرفه ای خود را در دانشگاه و در حلقه بسیاری از دانشجویان با هوش و صمیمی دوره کارشناسی و نیز گروهی از همکاران بسیار پر انگیزه و همکاران مبتکر و دانشجویان دوره های عالی دانشگاه گذراند . آیا این احتمال وجود ندارد که دیدگاه های بسیار مثبت او در مورد قابلیت های انسان شدیداً تحت تأثیر مواجهه وی با این موقعیت قرار گرفته و حفظ شده باشد ؟ با همه انتقادات انجام شده از نظریه مراجع محوری راجرز ، هنوز هم راجرز یکی از با نفوذ ترین روان درمانگران تاریخ مشاوره و روان درمانی می باشد . نظر خواهی از 800 روان شناس بالینی و مشاوره نشان داد که راجرز در جمع با نفوذ ترین روان درمانگران در مرتبه اول قرار دارد . الیس دوم و فروید سوم بود (اسمیت 1982) .

    نویسنده : معصومه قلي زاده با اضافات

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3214
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رویکرد روان درماني مراجع – محور

    بسیار جامع و در دسترس بود

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3214
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رویکرد روان درماني مراجع – محور

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریسا کسرایی نمایش پست ها
    بسیار جامع و در دسترس بود
    به روانکاوی بسیار نزدیک است

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روش ایده آل برای تشویق کودکان به کارهای خوب
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-25-2013, 11:50 PM
  2. ویژگی های 5 گانه مردانی که آمادگی ازدواج دارند کدامند؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-03-2013, 10:19 PM
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-17-2013, 10:20 PM
  4. سه ویژگی در همسران خوب
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-09-2013, 10:51 PM
  5. ویژگی های آدم های نرمال
    توسط R e z a در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-03-2013, 11:27 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد