سلام. بنده دختری رو دوست دارم و داشتم که سال پیش به خواستگاری رفتم متاسفانه خانواده ایشون برخلاف تمامی تحقیقاتی که کردند و نتایج خوب گرفتند چون حرف یکی از آشنایانشون (اکبر مثلا) براشون خیلی مورد تایید بود (معلم پرورشی که خودشو روانشناس معرفی میکرد) و با قصد و غرض شخصی بنده رو تایید نکرده بود توسط مادرش منتفی شد. بعدا معلوم شد اکبر داداش خودشو میخواسته پای سفره عقد بشونه و بازم چون حرفش مورد قبول بود دختر رو به زور بهش دادن اما خوب الان بعد از یکسال که از دختره خبر دار شدم داره توی عقدبستگی جدا میشه (توی این یکسال هیچ ارتباطی نداشتیم که بخواد عامل دوریش از ازدواجش بشه) چون پسره از نظر روانی ثبات نداره و حتی به دفعاتی دختر رو کتک زده. حالا این دختر مجددا با من صحبت میکنه و از درد دلاش میگه و بسیار به هم نزدیکیم تقریبا مثل قبل حتی از نظر رفتاری (انگار از اول عاشق شدیم) خصوصیات شخصیتی و رفتاریمونم به هم خیلی نزدیکه ینی گزینه ی مناسبی برای هم هستیم(البته اینو طبق تست های زیاد کتب فروید و باربارا دی آنجلیس و ...) که خوندم بررسی کردم و از این عشقای اخر هفته ای نیست. به هر حال دختره حتی یه حلقه ی تزئینی که اون زمان براش خریده بودم رو دست کرده و یک لحظه دست از صحبت و چت کردن باهام برنمیداره بهشم گفتم هنوزم میخوامت و همه جوره پایتم و برام اصن مهم نیست چه اتفاقی افتاده و اینکه یک بار ازدواج کردی. ولی خوب با این تفاسیر ضربه ای روحی که خورده سنگینه و میگه فعلا فقط تورو در حد یک دوست میخوام نه بیشتر و میخوام تنها باشم اما گفتم من فقط دوستی نمیخوام هرچقدم لازم باشه پات صبر میکنم حتی اگر بعد از طلاقت نیاز به زمان داری حتی تا یکی دو سالم باهات صبر میکنم ولی آخرش میخوامت. اما متاسفانه برخلاف تمام رفتار هاش که میگه مثل قبل منو میخواد خودش میگه دیگه اون حسو نداره و میگه اگر بعد از یکی دو سال بازم نخواستم برام بیش از یک دوست باشی چی؟
حالا سوال اینجاس:
1- آیا این دختر واقعا هیچ حسی به من نداره دیگه؟
2- اگر نداره چطوری دوباره این حسو درش ایجاد کنم؟
3- اگر داره و الان توی احساسات و ضربات طلاق و مشکلات روحی این قضیس چطور کمکش کنم که زودتر از این شرایط خلاص بشه و بتونه زندگی واقعیشو بسازه و خودشو توی زندان احساسات حبس نکنه و زندگیشو تباه نکنه؟
نکته: هیچ جوری نمیخوام ازش بگذرم چون میدونم هر دختر دیگه ای رو پیدا کنم اون کیفیتی که توی زندگیم میخوام ایجاد نمیکنه و در نهایت به زنا و دخترای دیگه راه باز میکنه زندگیم.
نکته: ممنون میشه به زبان روانشناسی درمورد این مشکل توضیح بدید. میخوام عمق دلایل و تفکراتشو بدونم که توی هر صحنه بتونم واکنش درستو نشون بدم. خییییلی ممنون. ایشالاه هرکی کمک کرد یه زن خوب گیرش بیاد. خخخ